آزادى

26 - عرض كردم اى آزاد مرد، كه جهان كسى را به آزادگى تو نديده و نخواهد ديد نظر شما درباره آزادى چيست و آيا انسان آزاد آفريده شده است ؟
فقال عليه السلام : لاتكن عبد غيرك و قد جعلك الله حرا . (23)
هرگز بنده و ذليل ديگرى مشو چه آنكه خداوند تو را آزاد قرار داده است .
(خداوند به تو هديه آزادى كرامت فرموده ، پس با دست خويش ، خود را برده انسانى مثل خودت مساز، آزادى هديه خدا است ولى انسان از آن خوب استفاده نمى كند و به انواع اسارتها دچار مى شود)
27 - پرسيدم : كرامت انسان در چه حد است ؟
فقال عليه السلام : ليس لانفسكم ثمن دون الجنه فلا تبيعوها بغيرها .
ارزش و مقدار شما تا آنجايى است كه بهايى بجز بهشت در برابر آن نشايد. پس خود را به غير از بهشت مفروشيد.
و اكرم نفسك عن كل دنيه و ان ساقتك الى الرغائب . (24)
نفس خود را گرامى بدار و از هر پستى فاصله بگير هر چند تو را به نعمتهاى بى شمار برساند.
28 - عرض كردم مولا جان آيا ممكن است انسان آزاده به هنگام سختى تن به خوارى و ذلت بندگى دهد؟
فقال عليه السلام : الحر حر و ان مسه الضر. (25)
انسان آزاده هميشه و در هر شرايطى خويش را حفظ مى كند و تن به ذلت نمى دهد. هر چند گرفتار گردد.
الحربه منزهه من الغل و المكر. (26)
آزادگى و آزادمنشى از مكر و خيانت پاك و منزه است و خود را به صفات زشت آلوده نسازد.
29 - اى سرور آزادگان ، بى بند و بارى چه در پى دارد؟
قال عليه السلام : من فعل ما شاء لقى ماساء. (27)
هر كه بصورت افسارگسيخته هر چه خواهد بكند طبعا به سرنوشت بد و ناخوشايندى خواهد رسيد. (بى بند و بارى هاى حيوانى از انسان با شرافت ، يك خوك و حيوان درنده و پليد مى سازد)
30 - مولاى من ، آزاد مرد واقعى چه كسى است ؟
قال عليه السلام من ترك الشهوات كان حرا. (28)
هر كه شهوتها و هواهاى نفسانى را ترك كند، او آزاد واقعى است (كه اسير نفس نشده ).
(آنان كه گرفتار دام گناه و فساد و شهوات و دنياپرستى شده اند، خود را فروخته اند و براى هميشه در اسارت نفس در آمده اند كه ديگر رنگ آزادى را نخواهند ديد؛ مگر وقتى كه از دام نفس بگريزند.)

پاورقی

23- نهج البلاغه ، ج 21.
24- نهج البلاغه ، خ 32.
25- غررالحكم .
26- غررالحكم .
27- غررالحكم .
28- غررالحكم .