انتقاد

162 - عرض كردم : مولاى من ، آيا ايراد گرفتن يا به اصطلاح انتقاد كردن از كسى يا چيزى درست است يا چون نوعى ريختن آبروى مومن است حرام مى باشد؟
قال عليه السلام : من بصرك عيبك فقد نصحك . (173)
كسى كه اشكالهاى كار تو و عيوب ترا تذكر دهد خير ترا خواسته است . (يعنى اشكال كار كسى را گفتن كه خودش و روش كارش را اصلاح نمايد بهترين خدمتى است كه به او شده است البته به شرطى كه اولا از روى خيرخواهى و محبت و دلسوزى باشد و ثانيا مخفيانه و به دور از آبروريزى و دور از انظار نامحرمان باشد.
متاسفانه بعضى ها خيرخواهى را با انتقام گيرى و خراب كردن و خودنمايى نمودن و تضعيف طرف مقابل اشتباه كرده اند كه اين كار اصلا شايسته نيست .)
163 - يعنى اگر كسى عيب ما، يا عيب كارمان را بگويد و هدفش اصلاح ما باشد او به ما خدمت كرده است ؟
فرمودند: (البته كه خدمت كرده و بايد از او تشكر كنى و قدرش را بدانى كه او دوست واقعى توست .)
ليكن آثر الناس عندك من اهدى اليك عيبك و اعانك على نفسك . (174)
آن كسى كه اشكال هاى تو را به تو هديه مى كند و براى اصلاح خودت تو را يارى مى كند، بايد نزد تو از همه مقدم تر و عزيزتر باشد.
بنابراين انتقاد به معنى نشان دادن عيوب شخصى يا عبوب كارش با رعايت حفظ حرمت و آبرو و از روى دلسوزى ، بهترين خدمت است و نبايد كسى بدش آيد و ناراحت گردد. بر خلاف انتقادهاى نيشدار و زننده كه به انتقام بيشتر شباهت دارد تا انتقاد و به گفته امام حسين عليه السلام من احبك نهاك و من ابغضك اغراك . (175)
كسى كه دوست تو باشد تو را از كارهاى زشت و نادرست بازدارد ولى كسى كه دشمن است ؛ تو را به اشتباهى كه مرتكب مى شوى مغرور مى سازد و فريبت مى دهد.
و بر همين مبنا پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده اند: المومن مراه لاخيه المومن . (176) مومن آينه برادر مومن خود است .
164 - با اين اوصافى كه فرموديد دوستانى كه فقط تعريف و تمجيد و مدح و ثنا مى گويند و هرگز اشكال ها را نمى گويند دوست واقعى و دلسوز نيستند؛ اين طور نيست ؟
(بله همينطور است . تملق و چاپلوسى و فقط ثناگفتن كار آدم هاى طماع و دورو است )
انما يحبك من لا يتملقك و يثنى عليك من لا يسمعك . (177)
آن كسى دوست تو مى باشد كه تملق تو را نگويد و اگر خواست از تو تعريف كند، نگذارد به گوشت برسد.
165 - آيا مدح و ستايش اشخاص مورد قبول شما نيست ؟
چرا، ولى نه تعريف و تمجيدهاى منافقانه كه از روى تملق و چاپلوسى و براى رسيدن به منافع خودش باشد.
من مدحك فقد ذبحك . (178)
كسى كه ثناى تو را (در حضورت ) بگويد سرت را بريده است (چون تو را به اشتباه مى اندازد.)
من ساتر عيبك فهو عدوك . (179)
هر كه عيب و ايراد تو را از تو پنهان دارد. (و نگذارد متوجه عيوب خود بشوى ) او دشمن تو مى باشد.
در اينجا چون سخن از انتقاد پيش آمد بى مناسبت نيست كه توضيح بيشترى در مورد انتقاد بدهيم بخصوص كه هر كس به نام انتقاد به خود اجازه مى دهد هر اهانتى را بكند و قداست شكنى كرده و آبروى مردم را بريزد!
آنچه بايد داشت موقعيت شخصى است كه از او انتقاد مى شود، از نظر اجتماعى ، قداست دينى ، دشمنان و مسائل برون مرزى ، اهميت وحدت و اهميت حفظ نظام اسلامى . مساله انتقادى كه شما از يك فرد معمولى مى كنى با انتقاد از پدر، مادر و استاد، بسيار متفاوت است . يعنى در مورد پدر و مادر و استاد حفظ احترام و قداست آنان نيز مورد توجه قرار مى گيرد و لحن انتقاد كاملا يك لحن متواضعانه و محترمانه خواهد بود.
در مورد خدا و رسول صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليه السلام كه خالى از اشتباهند نيز انتقاد معنى ندارد البته سوال براى روشن شدن مطلبى و رفع ابهام مانعى ندارد و اين غير از انتقاد است . لكن از غير معصوم عليه السلام انتقاد نمودن به معناى صحيح آن حتى رهبر و ولى فقيه بسيار خوب و سازنده است ، اگر رعايت شرايط آن بشود از جمله :
1 - رعايت اخلاق اسلامى
2 - موضوع انتقاد مستدل و منطقى باشد نه آن كه مبتنى بر شايعه و اخبار غير قابل اعتماد باشد.
3 - بمنظور اصلاح باشد نه عيب جويى و رسوايى و افشاگرى .
4 - از روى دلسوزى و صميميت باشد و نه سبب برترى طلبى .
5 - بدون هيچگونه توهين و جسارت ، بلكه مودبانه و با رعايت شئون دينى باشد.
و بالاخره به سان هديه اى باشد كه دوست به محبوبترين دوست خود مى دهد.
احب اخوانى الى من اهداى عيوبى الى (180)
افزون بر موارد فوق بايد حفظ ادب و كمال احترام بشود زيرا حفظ آن قداست ، بر همه لازم و واجب است . چنانكه بايد اهميت موضوع و استفاده تبليغاتى ، كه دشمن از كار او ميكند نيز مدنظر قرار گيرد و لذا گاهى سكوت و عدم انتقاد و حفظ قداست و اسرار از اوجب واجبات است و گاهى ضرورت دارد محرمانه و به دور از هياهو باشد. تا ضمن اصلاح و انجام وظيفه ، خوراك تبليغاتى براى دشمنان اسلامى تهيه نكرده باشيم .
و ضعف ها را براى دشمنان باز نكرده باشيم . حضرت امير عليه السلام براى حفظ نظام اسلام و وحدت امت ، سالها شمشير را غلاف كرد. صبر كشنده را بر جنگ و حق خواهى ترجيح داد. اين مسائل بايد براى كسى كه دلش براى اسلام و جمهورى اسلامى مى تپد مورد توجه قرار گيرد. و نه اين كه يك سخنرانى بكند و يا يك مطلبى را بنويسد و كشور را بهم بريزد و دشمنان را برقص وادارد. بسيار جاى تاسف است بعضى ها فقط به منافع شخصى خود مى انديشند و نه منافع اسلام و كشور.

پاورقی

173- غرر.
174- غرر.
175- بحار، ج 78، ص 128.
176- الحياه ، ج 1، ص 172.
177- غرر.
178- غرر.
179- غرر.
180-امام صادق (ع ).