على (ع ) دست مهمانش را مى شويد!

روزى دو نفر مهمان كه با هم پدر و فرزند بودند، وارد خانه على (عليه السلام ) شدند، مولاى متقيان شخصا از آن پذيرايى كرد، و با هم غذا خوردند، سپس قنبر غلام اميرالمؤمنين (عليه السلام ) آب و لگن آوردند، تا ميهمانان دستهاى خويش را بشويند.
على آب و لگن را از قنبر گرفت ، و خواست دستهاى مهمان بزرگسالش را خود شخصا بشويد!! او فوق العاده احساس شرمندگى نمود و گفت : يا اميرالمؤمنين ! شما با اين همه عظمت و شخصيت مى خواهيد دست مرا بشوييد، خدا مرا مى بيند چگونه من اين اسائه ادب را انجام دهم ؟ حضرت فرمودند:
آرام باش و دستهايت را بشوى ، من هم با شما تفاوتى ندارم ! و برادر شما هستم ، بنابراين بايد تو را خدمت كنم ! و در عوض در بهشت برين به پاداش آن نائل گردم .
على مهمان را به حق ولايت خود سوگندش داد كه آرام باشد بطورى كه براى قنبر آرام مى شد، سپس على آب ريخت و مهمان دستهايش را شست !! آنگاه آب و ابريق را به پسرش محمد حنفيه داد و فرمود: پسرم محمد! تو نيز آب بريز تا اين پسر عزيز مهمان ، دستهايش را بشويد، اين را بدان كه اگر او بدون همراهى پدرش به منزل ما مى آمد، من خود به دستهاى وى آب مى ريختم ، ولى خداوند دوست ندارد در كنار پدر فرزندش نيز همانند او تكريم گردد.
محمد حنفيه به دستور پدر آب ريخت ، و پسر مهمان دستهايش را شست ...(99)
آيا كسى جز خود اميرالمؤمنين را مى توانيد پيدا كنيد كه در آن مقام و جايگاه سياسى و مذهبى و مردمى باشد، و اين اندازه نسبت به مهمانش ‍ متواضع و مهربان باشد؟ و چنانكه كسى به اين نوع دستورات اسلام عمل كند آيا جاذبه آن قابل انكار است ؟

پاورقی

99-بحارالانوار، ج 41 ص 55 و 56 ح 5. نقل از آفتاب ولايت ص 174 - 172.