فصل سوم: همگام با مردم

فصل سوم: همگام با مردم

16: غمخوار درماندگان

قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم):
يا على ان الله جعلك تحب المساكين و ترضى بهم أتباعا و يرضون بك اماما.
حلية الاوليأ 1: 71
پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
يا على، خداى متعال تو را چنين قرار داده كه بينوايان را دوست مى دارى و آنان را به عنوان پيروان خويش بپسندى و آنان هم تو را به پيشوايى و امامت بپسندند.

17: ياور محرومان

قال مغيرة - الضبى -:
كان على (عليه السلام) أميل الى المولى و ألطف بهم، و كان عمر أشد تباعدا منهم.
الغارات: 341
مغيره ضبى گويد:
على (عليه السلام) به موالى - شهروندان غير عرب و بردگان آزاده شده - تمايل بيشترى داشت و نسبت به آنان مهربانتر بود - در صورتى كه - عمر بشدت از آنان دورى مى گزيد و پرهيز مى كرد.

18: پيشتاز در عمل

قال على (عليه السلام): ايها الناس!
انى و الله ما أحثكم على طاعة الا و أسبقكم اليها و لا أنهاكم عن معصية الا و أتناهى قبلكم عنها.
نهج البلاغه، الخطب: 173
حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) فرمود:
اى مردم! بخدا سوگند من هرگز شما را به هيچ طاعتى فرا نمى خوانم مگر آنكه خود بر شما - در عمل به آن - پيشى مى جويم و از هيچ گناهى بازتان نمى دارم و نهى نمى كنم - مگر آنكه پيش از شما، خود را از عمل به آن باز مى دارم.

19: شمع جوان

دخل ضرار بن ضمرة الكنانى على معاوية فقال له:
صف لى عليا، فقال أو تعفينى...؟ قال: لا أعفيك، قال: اذ لابد فانه: -
كان و الله بعيد المدى شديد القوى يقول فضلا و يحكم عدلا ينفجر العلم من جوانبه و تنطق الحكمة من نواحيه يستوحش من الدنيا و زهرتها و يستأنس بالليل و ظلمته كان و الله غزير مالبصيرة طويل الفكرة... يعجبه من اللباس ما قصر و من الطعام ما جشب كان و الله كأحدنا يدنينا اذا أتيناه و يجيبنا اذا سألناه و كان مع تقربه الينا و قربه منا لا نكلمه هيبة له.
حلية الاوليأ 1: 84
ضرار بن ضمره يكى از اصحاب ويژه حضرت امير (عليه السلام) بر معاويه وارد شد. معاويه گفت: على را براى من توصيف كن. ضرار با اصرار معاويه لب به سخن گشود و گفت:
بخدا سوگند او دست نايافتنى و دور از دسترس و داراى نيروهاى پرتوان بود، سخنانى روشنگر مى گفت و به عدل حكم مى راند، از هر سوى او علم مى جوشيد و از تمامى رفتار او حكمت مى تراويد، از دنيا و زيورهاى آن وحشت داشت و به شب زنده دارى و خلوت شب انس مى ورزيد.
بخدا سوگند او داراى بصيرتى فراوان و انديشه هايى بلند بود. لباس كوتاه و طعام خشك و بى نان خورش را - كه نشانه تواضع و فقر بود - دوست مى داشت.
بخدا سوگند چونان يكى از خود ما بود، هرگاه نزد او مى رفتيم ما را به نزديك خود فرا مى خواند و خواسته هاى ما را پاسخ مى گفت و با اين همه مهرورزى و اظهار نزديكى و يگانگى، به دليل هيبتى كه داشت جرأت گفتگو با او را نداشتيم.

20: در بازار

قال زاذان:
انه كان (عليه السلام) يمشى فى الاسواق وحده و هوذاك يرشد الضال و يعين الضعيف و يمر بالبياع و البقال فيفتح عليه القران و يقرء:
تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لا يريدون علوا فى الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقين.(4)
المناقب 2: 104
زاذان مى گويد:
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) به تنهايى در بازار مى گشت و گمشده را راهنمايى و ناتوان را كمك مى كرد و بهنگام عبور از پيش فروشندگان و كسبه، قرآن كريم را در برابر آنها مى گشود و اين آيه را براى آنها مى خواند - ((خانه آخرت - سعادت ابدى - را براى كسانى قرار داديم كه قصد سركشى و فساد در زمين ندارند و عاقبت - نيك - تنها از آن پرهيزكاران است)).

21: تنديس عدالت

قال (عليه السلام):
و الله لو اعطيت الاقاليم السبعة بما تحت افلاكها على أن أعصى الله فى نملة أسلبها جلب شعيرة ما فعلت،
و ان دنياكم عندى لا هون من ورقة فى فم جرادة تقضمها، ما لعلى و نعيم يفنى و لذة لا تبقى!
نهج البلاغه، الخطب: 222
حضرت على (عليه السلام) فرمود:
بخدا سوگند اگر اقليمهاى هفت گانه زمين را با هر چه در زير آسمان آنها است به من دهند تا خدا را در حد گرفتن پوست جوى از دهان مورى نافرمانى كنم، نخواهم كرد. چرا كه اين دنياى شما در نزد من از برگ نيم جويده اى در دهان ملخى ناچيزتر است. على را با نعمتهاى فناپذير و لذت هاى گذرا و ناپايدار چه كار!

22: الگوى زمامداران

قال أمير المؤمنين (عليه السلام):
ان الله جعلنى اماما لخلقه، ففرض على التقدير فى نفس و مطعمى و مشربى و ملبسى كضعفأ الناس، كى يقتدى الفقير بفقرى و لا يطغى الغنى غناه.
الكافى 1: 410
حضرت امير (عليه السلام) فرمود:
خداوند، مرا پيشواى خلق خود قرار داد و هماهنگى با مردم تهيدست را در امور شخصى و خوراك و پوشاك بر من واجب نمود، تا فقرا از من الگو بگيرند و بى نيازى ثروتمندان، آنان را به سركشى و طغيان نخواند.

23: همدرى با مردم

و قال (عليه السلام):
... هيهات أن يغلبنى هواى و يقودنى جشعى الى تخير الأطعمة و لعل بالحجاز أو اليمامة من لا طمع له فى القرص و لا عهد له بالشبع او أبيت مبطانا و حولى بطون غرثى و أكباد حرى.
نهج البلاغه، الكتب: 45
حضرت على (عليه السلام) فرمود:
هيهات كه هوا و هوسم بر من چيره شود و شكمبارگى به گزينش طعام هاى لذيذ وادارم نمايد، در حالى كه چه بسا در يمامه و يا حجاز كسانى باشند كه اميد دستيابى به قرص نانى نداشته و خاطره اى از سيرى ندارند و هرگز مباد كه من با شكم پر بخوابم در حالى كه شايد پيرامون من شكمهاى به پشت چسبيده و جگرهاى سوخته باشد.

پاورقی

4- القصص /83