فصل چهارم: در صحنه زندگى

فصل چهارم: در صحنه زندگى

24: برنامه روزانه

يروى عن سيدنا أميرالمؤمنين (عليه السلام):
أنه لما كان يفرغ من الجهاد يتفرع لتعليم الناس و القضأ بينهم، فاذا يفرغ من ذلك اشتغل فى حائط له يعمل فيه بيده، و هو مع ذلك ذاكر لله جل جلاله.
عدة الداعى: 101
نقل شده است كه:
هرگاه حضرت اميرالمؤمنين از جهاد و جبهه بر مى گشت، به آموزش مردم و قضاوت و دادرسى بين آنان مشغول مى شد و بهنگام فراغت از اين امور، در باغچه اى كه داشت به كار كشاورزى مى پرداخت و در همين حال ذكر خداى بزرگ مى گفت.

25: سفره ولايت

سمعت أبا عبدالله (عليه السلام) يقول:
كان أميرالمؤمنين (عليه السلام) أشبه الناس طعمة برسول الله (عليه السلام) كان يأكل الخبز و الخل و الزيت و يطعم الناس الخبز و اللحلم.
الكافى 6: 328
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در نوع غذا شبيه ترين افراد به پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بود. او خود نان و سركه و روغن زيتون مى خورد و به مردم - مهمانان خود - نان و گوشت مى داد.

26: نخل اميد

قال أبو عبد الله (عليه السلام):
ان أميرالمؤمنين (عليه السلام) كان يخرج و معه أحمال النوى فيقال له: يا أباالحسن ما هذا معلك؟
فيقول: نخل ان شأ الله.
فيعرسه فلم يغادر منه واحدة.
الكافى 5: 75
حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود:
گاهى اميرالمؤمنين (عليه السلام) به سوى صحرا مى رفت و همراه خود بارى از هسته خرما مى برد، به حضرتش گفته مى شد: اين چيست كه بهمراه دارى؟
مى فرمود: هر دانه از اينها يك نخل است انشأ الله.
آنگاه مى رفت و همه آنها را مى كاشت و دانه اى از آنها رد نمى خورد.

27: امين امت

كان على (عليه السلام) يقول:
يا أهل الكوفة اذا أنا خرجت من عندكم بغير رحلى و راحلتى و غلامى فانا خائن، و كانت نفقته تأتيه من غلته بالمدينة من ينبع...
الغارات: 44
حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى فرمود:
اى مردم كوفه اگر - مرا ديديد - با اندوخته اى بيشتر از وسائل شخصى زندگى و مركب و غلام خود از نزد شما برگشتم، بدانيد كه خائن بوده ام - آن حضرت در مدت حكومت از بيت المال مصرف نمى كرد - و هزينه زندگى او از زمين هاى كشاورزى كه در ينبع داشت تأمين مى شد.

28: ساده زيستى

قال (عليه السلام):
و الله لقد رقعت مدرعتى هذه حتى استحييت من راقعها، ولقد قال بى قائل:
ألا تنبذها عنك؟ فقلت:
اعزب عنى، فعند الصباح يحمد القوم السرى.
نهج البلاغة، الخطب: 160
حضرت على (عليه السلام) فرمود:
به خدا سوگند تن پوش خود را چندان وصله كرده ام كه از وصله كننده اش ‍ شرم دارم. روزى گوينده اى به من گفت: آيا زمان دور افكندن آن فرا نرسيده است؟ و من گفتم: دور شو، كه بامدادان فردا، شب روان ستايش ‍ كنند.
پيرهن از رخ وصال خجل  كفن از گريه غال خجل
شب روان مست ولاى تو على  جان عالم به فداى تو على
شهريار

29: زهد ناب

عن الباقر (عليه السلام) فى خبر:
و لقد ولى خمس سنين و ما وضع آجرة على آجرة ولا لبنة على لبنة و لا أقطع قطيعا و لا أورث بيضأ لاحمرأ.
المناقب لابن شهر آشوب 2:95
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود:
اميرالمؤمنين (عليه السلام) پنج سال حكومت كرد، و در طول اين مدت آجرى بر آجر و خشتى روى خشت ننهاد، و زمينى را به خود اختصاص ‍ نداد و درهم سفيد و دينار سرخى به ارث نگذاشت.