معرفت

96 - عرض كردم : درباره معرفت چه مى فرماييد؟
فقال عليه السلام : ما من حركه الا و انت محتاج فيها الى معرفه .
فرمودند: هيچ حركت و فعاليتى نيست ، مگر آنكه تو در انجام آن به علم و معرفت نياز دارى . (101)
97 - عرض كردم : سرورم در مورد خودشناسى چه مى فرماييد؟
فقال عليه السلام : افضل المعرفه معرفه الانسان نفسه . (102)
فرمودند: بهترين معرفت براى انسان خودشناسى و معرفت نفس ‍ است .
98 - عرض كردم : آيا معرفتى بالاتر از معرفت نفس است ؟
فرمودند: (خير بالاترين معرفت خودشناسى است كه اگر خود را شناخت همه چيز را شناخته است )
من عرف نفسه فقد انتهى الى غايه كل معرفه و علم . (103)
كسى كه خود را شناخت به آخرين نتيجه علم و معرف نايل شده است .
99 - عرض كردم : اگر كسى به مرتبه خودشناسى نرسيده و فاقد معرفت باشد چگونه آدمى است ؟
فقال عليه السلام : من لم يعرف نفسه بعد عن سبيل النجاه و خبط فى الضلال و الجهالات . (104)
فرمودند: آن كس كه خود را نشناسد از راه سعادت و نجات دورافتاده و به بيراهه گمراهى و نادانى دچار شده است .
100 - پرسيدم : آيا علم مى تواند نجات بخش باشد؟
فرمود: (به تنهايى خير. علم تنها نمى تواند نجات دهنده باشد زيرا)
العلم حياه و الايمان نجاه . (105)
علم مايه زندگى و حيات است و ايمان باعث رستگارى و نجات .
البته معرفت با علم فرق مى كند. معرفت بخشى از همان ايمان و يا ريشه ايمان است به خلاف علم كه گاهى از ايمان و معرفت فاصله مى گيرد.
101 - پرسيدم : آيا در كرات ديگر غير از كره زمين نقاط مسكونى وجود دارد؟
فقال عليه السلام : ان هذه النجوم التى فى السماء مدائن مثل مدائن التى فى الارض . (106)
فرمودند: در ستارگان آسمان ، شهرهاى مسكونى و آبادى وجود دارد همانند شهرهايى كه در كره زمين است .
102 - عرض كردم : مولاى من ، ما را نصيحتى فرما.
فقال عليه السلام : كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا . (107)
فرمودند: همواره خصم و دشمن ستمگر و يار و غمخوار ستمديدگان باشيد.

پاورقی

101- تحف العقول ، ص 171.
102- غرر.
103- غرر.
104- غرر.
105- غرر.
106- كتاب الحديث ، ج 3، ص 367.
107- نهج البلاغه