مفاهیم آیه

مراد از «ولی» در آیه

درباره معنای «ولی» در آیه ﴿إنّما ولیّکم الله ورسوله والذین امنوا… ﴾1، احتمالاتی مطرح است که به آن اشاره می‏شود:
۱٫ «ولی» به معنای محب، ناصر، رهبر و امام باشد. این احتمال مردود است؛ زیرا براساس آن یک لفظ هم‏زمان در سه معنا به کار رفته است و این صحیح نیست.
۲٫ چون واژه ولی در آیاتِ قبل از آیه ولایت، یعنی ﴿یا أیها الذین امنوا لاتتّخذوا الیهود والنصاری أوْلیاء بعضُهم أولیاء بعضٍ ومنْ یتولّهم منکم فإنّه منْهم﴾2 و نیز در آیات بعد از آن، یعنی ﴿یا أیها الذین امنوا لاتتّخذوا الذین اتّخذوا دینکم هُزُواً ولَعِباً من الذین اُوتوا الکتاب من قبلکم والکفّار أوْلیاء… ﴾3به معنای محبّ یا ناصر است، در آیه ولایت نیز به همان معنای محبّ یا ناصر باشد تا یک‏پارچگی آیات محفوظ بماند.
علمای اهل سنّت بر این باورند، لیکن این احتمال صحیح نیست، زیرا یک‏پارچگی این آیات معلوم نیست و صرف کنار هم بودن آیات، دلیل بر نزول دفعی آن‏ها نیست، چون قرآن کریم، به تدریج و در مدت ۲۳ سال نازل شده است. پس وحدت سیاق در این آیات احراز نشده است، بلکه بر یکپارچه نبودن این آیات دلیل وجود دارد، زیرا روایات فراوانی از طریق اهل سنّت و شیعه ذکر شده که شأن نزول آیه ﴿إنّما ولیّکم الله ورسوله والذین امنوا… ﴾، داستان انفاق علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) است. این شأن نزول نشان می‏دهد که آیه ولایت با آیات قبل و بعد از خودش ارتباطی ندارد، بلکه موضوع مستقلّی را بیان می‏کند. افزون بر آن، در آیات قبل و بعد از آیه ولایت، کلمه ﴿اولیاء﴾ آمده که جمع است، ولی در آیه ولایت لفظ «ولی» آمده که مفرد است و این نشان می‏دهد که این آیات با هم نازل نشده است. بنابراین، وحدت سیاق و نزول دفعی این آیات محرز نیست و نمی‏توان برای بیان معنای واژه «ولی» در آیه مورد بحث به آن استناد کرد. از این‏رو، برای اثبات معنای محبّ یا ناصر در آیه ولایت باید دلیل دیگری اقامه کرد.
۳٫ «ولی» به معنای رهبر و متصرّف باشد. محققان شیعه بر این باورند و برای آن به تعابیری از خود آیه استدلال کرده‏اند.

 

ولایت به معنای رهبری و دلایل آن

شیعه کلمه «ولی» در آیه را به معنای رهبر و متصرّف می‏داند و برای این ادّعا ادلّه‏ای اقامه می‏کند: ۱٫ کلمه ﴿إنّما﴾ در صدر آیه ولایت برای حصر حقیقی و مطلق است، پس مراد از ولایت در این آیه، باید ولایتِ خاص باشد، نه عام و پیداست که ولایت خاص با معنای رهبری و تصرّف سازگار است، نه محبّت یا نصرت، زیرا دوست داشتن و یاری کردن از نوع ولایت عام است که خداوند در آیه ﴿المؤمنونَ والمؤمناتُ بعضُهم أوْلیاء بعضٍ﴾4 آن را برای همه مؤمنان که رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم نیز جزو آنان شمرده می‏شود، جعل کرده است و با این جعل ولایت، محبّت یا نصرت اختصاص به رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم یا گروهی از مؤمنان که نماز را به پا می‏دارند و در رکوع نماز صدقه می‏دهند، نخواهد داشت. گفتنی است که ﴿انّما﴾ همراه با قرینه در حصر اضافی و قیاسی هم به کار
می‏رود، مانند: ﴿إنّما مثل الحیوة الدنیا کماءٍ أنْزلناه من السماء﴾5 ، چون قرآن کریم مثال‏های دیگری هم برای دنیا ذکر کرده است و این نشان می‏دهد که حصر در آیه یاد شده حقیقی نیست، بلکه حصر اضافی است، لیکن در آیه ولایت قرینه‏ای بر حصر اضافی وجود ندارد.
نتیجه آن که ولایت در آیه ﴿إنّما ولیّکم اللهُ ورسولهُ والذین امنوا… ﴾ باید معنایی داشته باشد که منحصر در خدا، پیامبر و گروه مخصوصی از مؤمنان باشد و این، جز با ولایت به معنای سرپرستی و تصرّف سازگار نیست.
۲٫ دلیل دوم ذیل آیه، یعنی ﴿الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکوة وهم راکعون﴾ است که به کمک شأن نزول‏های آیه بر علی(علیه‌السلام) منطبق می‏شود، نه عموم مؤمنان، و روشن است که ولایت به معنای محبّت یا نصرت، تنها برای یک نفر از مؤمنان جعل نشده، بلکه همه مؤمنان باید محبّ و ناصر یک‏دیگر باشند. بنابراین، باید مراد از ولایتِ این فرد رهبری و تصرّف باشد.
۳٫ در آیه ﴿إنّما ولیّکم الله ورسوله والذین امنوا… ﴾ به امّت اسلامی خطاب شده که خدا، رسول او و برخی مؤمنانِ خاص «ولی» آنان هستند. این خطاب اقتضا دارد که خدا، رسول او و این مؤمنان خاص، داخل در امّت اسلامی فرض نشوند، وگرنه اتّحاد «ولی» و «مولی علیه» لازم می‏آید و اگر رسول خدا و این مؤمنان همانند خداوند در مخاطبان داخل نباشند، ولایت آنان باید ولایت خاص باشد، نه ولایت متقابل به معنای محبّت یا نصرت که به حکم آیه ﴿المؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض﴾6 برای همه مؤمنان جعل شده است. پس خداوند «ولی»، متصرّف و اداره کننده مستقلّ مردم است و همین ولایت را برای رسول خدا و علی(علیه‌السلام) جعل کرده است. در نتیجه، برای فهم معنای «ولی» باید از تعابیر داخلی آیه ولایت به کمک شأن نزول، استفاده کرد و این دو نشان می‏دهد که «ولی» در این آیه، به معنای رهبر، سرپرست و متصرّف است، نه محبّ یا ناصر.

 

مقصود از زکات

واژه «زکات» در سوره‏های مکّی و مدنی یا به معنای رشد و نما است، مانند: ﴿والذین هم للزّکوة فاعلون﴾7 یا به معنای صدقه مستحبی است، نه زکات واجب فقهی، مانند: ﴿وأقیموا الصلوة واتوا الزکوة وأقرضوا اللهَ قرضاً حسناً﴾8 ، ﴿… فَسَأکْتُبها للذین یتقون ویؤتون الزکوة… ﴾9 . هم‏چنین زکات در آیاتی که موضوع زکات انبیای گذشته را یادآور شده است، به معنای صدقه مستحبی است، مانند: ﴿وأوْصانی بالصلوة والزکوة ما دمت حیّاً﴾10 ، ﴿و أوحینا إلیهم فعْل الخیرات وإقام الصلوة وایتاء الزکوة… ﴾11 ، زیرا اصطلاح زکات واجب فقهی در عصر نزول آیات وجود نداشته و بعدها در میان مسلمانان رواج یافته است و مراد از آن همان صدقه واجب است که در مدینه با این آیه تشریع شده است: ﴿خُذْ من أموالهم صدقةً تُطهّرهم وتزکّیهم بها وصلّ علیهم… 12 . پس لفظ «زکات» در قرآن کریم به معنای زکات واجب مصطلح فقهی نیامده است، بلکه به
معنای رشد، نما و صدقه مستحبی است. افزون بر آن، اگر بپذیریم که «زکات» همانند «صلات» در عصر نزول قرآن اصطلاح جدیدی داشته، این اصطلاح در مقابل معنای لغوی و به معنای مطلق صدقه، اعمّ از واجب و مستحب است، مانند واژه «صلات» که به معنای عبادت مخصوص است که هم درباره نماز واجب به کار رفته و هم درباره نماز مستحبی.
بر این اساس، مراد از «صدقه» در آیات ﴿خُذْ من أموالهم صدقةً… ﴾13 و ﴿إنّما الصّدقات للفقراء والمساکین… ﴾14 زکات واجب است و در آیات ﴿هُوَ یقبل التوبّة عن عِباده ویأخذ الصدقات﴾15و ﴿یَمْحق الله الرِبوا ویُرْبی الصدقات﴾16 ، صدقه مستحبی را هم شامل می‏شود. هم‏چنین آیاتی که در آن لفظ «زکات» ذکر شده، شامل صدقه مستحبی هم می‏شود. گرچه خواهیم گفت که صدقه در آیه ولایت فقط به معنای صدقه مستحبی است. بعضی از علمای اهل سنت گفته‏اند: «زکات» در آیه ولایت زکات واجب فقهی است و حضرت علی(علیه‌السلام) یا به دلیل فقر، مشمول زکات واجب نبوده و یا هرگز زکات واجب را تا وقت نماز به تأخیر نمی‏انداخت. در نتیجه آیه نمی‏تواند در شأن آن حضرت نازل شده باشد، لیکن از مطالب گذشته معلوم شد که «زکات» در قرآن کریم به معنای رشد یا صدقه مستحبی و یا اعمّ‏از صدقه واجب و مستحب است. افزون بر آن، نمی‏توان شأن نزول آیه را که در حدّ تواتر است، انکار کرد و گفت که آیه در شأن علی(علیه‌السلام) نازل نشده است.

 

معنای رکوع کنندگان

برای معنای «رکوع» در آیه ولایت و درباره جمله ﴿وهم راکعون﴾ احتمالاتی مطرح است که به آن اشاره می‏شود:
۱٫ «رکوع» به معنای نماز خواندن باشد و آیه ﴿وهم راکعون﴾ جمله‏ای مستقل است، نه این‏که حال زکات دهندگان را بیان کند، و نیز حرف «واو» در آن برای عطف است، نه حالیه. بر این اساس، ﴿راکعون﴾ به معنای نمازگزاران است، مانند آیه ﴿وارکعوا مع الراکعین﴾17 . این احتمال مردود است، زیرا مسأله اقامه نماز و صحبت ازنمازگزاران در جمله ﴿الذین یقیمون الصلوة﴾ در همین آیه آمده و ذکر دوباره آن، تکرار بدون فایده است، پس رکوع به معنای نماز خواندن نیست.
۲٫ مراد از «رکوع» خضوع باشد، یعنی مؤمنان زکات می‏دهند و خاضعند، یا این‏که منظور از «رکوع» خمیدگی در اثر فقر است، یعنی مؤمنان با آن‏که خود از فقر خمیده‏اند، به دیگران کمک می‏کنند. این احتمال‏ها نیز صحیح نیست، زیرا رکوع به معنای یاد شده نیامده و استعمال آن در این معانی مجازی است و مجاز هم به دلیل نیاز دارد.
۳ مقصود از جمله ﴿وهم راکعون﴾ گروه دیگری غیر از نمازگزاران و زکات دهندگان باشد؛ یعنی عده‏ای که اقامه نماز می‏کنند و گروهی که زکات می‏دهند و برخی که در رکوع نمازند…. این احتمال نیز صحیح نیست، زیرا خلاف ظاهر آیه است و با شأن نزول متواتر آن ناسازگار است.
۴٫ مراد از «رکوع» همان رکوع در نماز باشد و جمله ﴿وهم راکعون﴾ حالت زکات دهندگان را بیان کند و به اصطلاح جمله حالیّه باشد، بنابراین احتمال معنای آیه این‏گونه است: کسانی که سرپرستی و رهبری امّت اسلامی را به عهده دارند، نماز را اقامه می‏کنند و صدقه مستحبی می‏دهند، در حالی که در رکوع نماز هستند.
از میان احتمالات گذشته تنها این احتمال هم با ظاهر آیه هم‏خوانی دارد و هم با شأن نزول‏های آیه سازگار است. از این‏رو تنها همین احتمال قابل قبول و پذیرفتنی است.

 

ولایت بالفعل وبالقوه

همان‏گونه که بیان شد، ولایت در آیه ﴿انّما ولیّکم الله… ﴾ به معنای رهبری و تصرّف است. اکنون به این نکته اشاره می‏کنیم که ولایت تکوینی و تشریعی خداوند نسبت به مؤمنان ولایت بالفعل است که آن‏ها را از ظلمت خارج کرده و در نور داخل می‏کند؛ ﴿اللّه ولی الذین امنوا یُخْرجهم من الظلمات الی النور18 . هم‏چنین رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم در زمان خود زمامدار، حاکم و متصرّف بالفعل بودند، به گواه آیه ﴿النبی أوْلی بالمؤمنین من أنفسهم﴾19 و آیه ﴿ما کان لمؤمنٍ ولامؤمنةٍ إذا قضی اللهُ ورسولُه أمراً أن یکون لهم الخِیَرَةُ من أمْرهم﴾20 ، لیکن ولایت ﴿الذین امنوا﴾، یعنی حضرت علی(علیه‌السلام) ولایت بالفعل نبود؛ زیرا با بودن رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم نوبت به آن حضرت نمی‏رسد، پس ولایت آن حضرت بالقوه بود که پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم به فعلیّت رسید، و چون موضوع آیه ﴿إنّما ولیّکم الله… ﴾ بیان ولایت خاص برای خداوند، رسول او و حضرت علی(علیه‌السلام) است، هرگونه اِعمال حکومت دیگران وپذیرش آن از ناحیه مردم پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نامشروع بود و پذیرش حضرت امیر(علیه‌السلام) به عنوان چهارمین ولی، مشکلی را حلّ نمی‏کند، زیرا ولایت در آیه منحصر در ایشان است و کسانی دیگر چون خلفا با وی شریک نیستند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز در غدیر خم، پس از اقرار گرفتن از مردم بر ولایت خود که فرمود: «ألست أولی بکم من أنفسکم؟ قالوا بلی»21 ، همین ولایتِ بالقوه انحصاری حضرت علی(علیه‌السلام) را اعلام کرد و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»22 ، زیرا بودن پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نشانه إعلام ولایت حضرت علی(علیه‌السلام) برای آینده است.
گفتنی است که آیه ﴿إنّما ولیّکم الله ورسوله والذین امنوا… ﴾ سه جمله مستقل است که با حرف «واو» به یک‏دیگر عطف شده و برای اختصار، واژه ولی در جمله دوم و سوم، حذف شده است. پس «ولی» سه بار در آیه استعمال شده که در مرتبه اوّل و دوم، به معنای ولی بالفعل و در مرتبه سوم، به معنای ولی بالقوه است.
بنابراین، لفظ ولی در آیه ولایت، یک‏بار برای سه معنا و یا یک‏بار برای معنای حقیقی (بالفعل) و مجازی (بالقوه) استعمال نشده تا محذور داشته باشد، بلکه «ولی» سه مرتبه جداگانه به کار رفته که بار سوم به معنای ولی بالقوه است و این استعمال نیز محذوری ندارد. چنان‏که «ولی» در آیه ﴿فهبْ لی من لَدنْک ولیّاً یَرِثُنی ویرث من ال یعقوب﴾23 ، به معنای «ولی بالقوه» است، زیرا حضرت زکریا تقاضای فرزندی کرد که بعد از خودش «ولی» باشد، نه فرزندی که بر خودش هم «ولی» باشد. چنان‏که از جمله ﴿یرثنی﴾ هم فهمیده می‏شود، و نیز استعمال واژه «ولی» در آیه ﴿أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اُولی الأمر منکم﴾24 که بر وجوب اطاعت از «اولی الامر» بعد از رسول خدا دلالت دارد، دلیل دیگری است بر این‏که «ولی» در قرآن به معنای ولی بالقوّه نیز استعمال شده است. بنابراین، استعمال «ولی» برای کسی که در آینده زمامدار و متصرّف است، محذوری ندارد.

 

محدوده ولایت در آیه

ولایتی که در آیه ﴿إنّما ولیّکم الله ورسوله… ﴾ به خداوند اسناد داده شده، اعمّ از ولایت تشریعی و تکوینی است؛ یعنی خداوند با آن که براساس محبّت، عهده‏دار تشریع قانون و بیان چگونگی اجرای آن برای مردم است، تکویناً نیز در آن‏ها تصّرف می‏کند؛ مثلاً به زنده کردن، میراندن، دخل و تصرّف، قبض و بسط، گریاندن و خنداندن، بی‏نیاز کردن و توانا ساختنِ آنان می‏پردازد. ولایت رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم و علی(علیه‌السلام) نیز، اعمّ از ولایت تشریع و تکوین است، زیرا وحدت سیاق داخلی آیه اقتضا می‏کند که ولایت رسول خدا و علی(علیه‌السلام) از نوع ولایت خداوند باشد، وگرنه از ولایت آنان به طرز دیگری تعبیر می‏شد.
بنابراین، رسول خدا و امام علی(علیه‌السلام) عهده‏دار تشریع و قانون‏گذاری و اجرای آن برای مردم هستند و نیز بر آنان ولایت تکوینی دارند.
گفتنی‏است‏که آیه ﴿إنّما ولیّکم الله ورسوله﴾ولایت تشریعی وتکوینی بر خصوص انسان‏ها را بیان می‏کند، لیکن ولایت تکوینی اختصاص به ولایت بر انسان‏ها ندارد، بلکه خدا، رسول او و امام معصوم صاحب تصرّف در همه هستی هستند.

 

یکی بودن ولی در هر عصر

دلیل اثبات بعضی از امور دلیل بر یکی بودن آن‏ها نیز هست. این سخن درباره «توحید» بالاصالة و درباره خلافت و «امامت» بالتبع جاری است.
توضیح این‏که اگر عالم خدایی دارد، این خدا یکی یکی باشد، چون با وجود دو خدا که صفاتشان عین ذات هم باشد، یعنی دو علم، دو قدرت و دو مدیریت، آسمان‏ها و زمین از بین می‏روند؛ ﴿لوکان فیهما الهة إلاّ الله لفسدتا﴾25 . نمی‏توان گفت که دو خدا براساس حقّ کار می‏کنند، زیرا غیر از خود خدا حقّی در عالم نیست و سایر موجودات عدم محض هستند و نفس الامر و واقع، هر چه باشد، همه فعل خداست، پس اگر ذات حضرت حق موجود است، به طور قطع، واحد و بدون شریک است؛ ﴿الله لا إله إلاّ هو الحی القیّوم﴾26 .
درباره رسول الهی نیز همین مطلب وجود دارد؛ یعنی دو رسول در زمین و زمان واحد نمی‏توانند جامعه را اصلاح کنند. امامان معصوم هم که هر کدام مظهر تامّی از اسمای الهی هستند، برنامه خاصی دارند، از این‏رو از میان دو معصوم که در یک زمان زندگی می‏کنند، یکی امام و دیگری مأموم است.
براساس این معیار کلّی نمی‏توان گفت که مصداق ﴿الذین امنوا… ﴾ در آیه ولایت، جمیع یا گروهی از مؤمنان هستند که در حال رکوع زکات می‏دهند، چون هرج و مرج پیش می‏آید و نقض غرض می‏شود، زیرا هدف از تعیین ولی جلوگیری از هرج و مرج است و اگر قرار باشد هر کسی در حال رکوع صدقه بدهد، امام و رهبر باشد و چنین ادّعایی داشته باشد، موجب هرج و مرج خواهد بود.
از این‏رو، منظور از ﴿الذین امنوا… ﴾ تنها حضرت علی(علیه‌السلام) است و ولایت سایر ائمه(علیهم‌السلام) از دلایل دیگر استفاده می‏شود، زیرا از ظاهر آیه به همراه شأن نزول، اختصاص ولایت به آن حضرت فهمیده می‏شود و همین اختصاص در اذهان عموم مسلمانان صدر اسلام هم وجود داشت. چنان‏که عمر چهل بار صدقه داد تا آیه درباره‏اش نازل شود، ولی نازل نشد. عمل عمر نشان می‏دهد که با این کار خود را مشمول آیه ولایت نمی‏دانست، وگرنه خواستار نزول آیه نمی‏شد و به استناد همین آیه خود را ولی معرفی می‏کرد.
استعمال لفظ جمع بر واحد
در آیه ﴿إنّما ولیّکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکوة وهم راکعون﴾ هفت کلمه جمع وجود دارد: الذین، امنوا، الذین، یقیمون، یؤتون، هم و راکعون، لیکن هیچ یک از این جمع‏ها برای مفرد استعمال نشده است تا استعمال مجازی باشد.
توضیح آن‏که بین استعمال لفظ برای معنا و تطبیق آن با خارج تفاوت وجود دارد. «مجاز» استعمال لفظ در مفهومی است که لفظ برای آن وضع نشده باشد، مانند این‏که کلمه ﴿الذین﴾ که جمع است در معنای مفرد به کار رود، ولی اگر لفظ جمع در معنای خودش استعمال شود، لیکن فقط یک یا دو مصداق خارجی برای آن وجود داشته باشد، استعمال مجازی نیست، چنان‏که وقتی در عرف گفته می‏شود، کسانی که هزینه مسجد را دادند، مأجور هستند، لفظ «کسانی» که جمع است و در مفرد استعمال نشده، با این حال ممکن است فقط یک نفر هزینه مسجد را پرداخت کند که برای تشویق تعبیر به جمع می‏شود. بنابراین، میان مصداق خارجی مفهومِ لفظ با معنای آن فرق است و «حقیقت و مجاز» در محور استعمال لفظ در مفهوم و معنا است، نه تطبیق با خارج. قرآن کریم این سبک بیانی را در موارد دیگر نیز هنگام بیان فضایل و رذایل اخلاقی به کار برده است. مثلاً در آیه مباهله: ﴿قلْ تعالوْا ندْع أبنائنا وأبنائکم ونسأَنا ونسأکم وأنفسنا وأنفسکم ثم نبْتهل… ﴾27 ، کلمات ﴿ابنائنا﴾، ﴿نسأنا﴾ و ﴿انفسنا﴾ جمع است، لیکن مصادیق آن‏ها به ترتیب امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام)، حضرت زهراٍّ و حضرت‏علی(علیه‌السلام) است که در داستان مباهله حضور داشتند. هم‏چنین تنها مصداق آیه ﴿الذین ینفقون أمْوالهم بالیل والنهار سرّاً وعلانیةً… ﴾28 که درباره انفاق است، حضرت امیر(علیه‌السلام) بوده که یک‏بار در شب و بار دیگر در روز و یک مرتبه در حضور مردم و مرتبه دیگر در پنهان، اموالش را در راه خدا انفاق کرده و این آیه در شأن آن ذات مقدس نازل شده است.
در آیه ﴿یا أیها الذین امنوا لاتتّخذوا عدوّی وعدوَّکم أوْلیاء تُلْقون إلیهم بالمودّة وقد کفروا بما جائکم من الحقِّ یُخرجون الرسول وإیّاکم أن تؤمنوا بالله ربکم إن کنتم خرجتم جهاداً فی سبیلی وابتغاء مرضاتی تسرّون الیهم بالمودة وأنا أعلم بما أخفیتم وما أعْلنتم﴾29، فعل‏های ﴿تسرّون﴾، ﴿أخفیتم﴾ و ﴿أعلنتم﴾ جمع است، در حالی که مصداق آن «حاطب ابن أبی بلتعه» است که گرایش و گزارشی سرّی با بیگانگان داشت.
در آیه ﴿… یقولون لئن رجعْنا إلی المدینة لیُخْرِجَنّ الأعزُّ منها الأذلّ30 ، کلمات ﴿یقولون﴾ و ﴿رجعنا﴾ جمع است ولی گوینده فقط «عبدالله بن أُبّی» بوده است.
هم‏چنین در آیه ﴿فتری الذین فی قلوبهم مرض یُسارعون فیهم یقولُون نَخْشی أن تصیبنا دائرة فعسی الله أن یأتی بالفتح أوْ أمرٍ من عنده فُیصجوا علی ما أسرّوا فی أنفسهم نادمین﴾31 ، چندین کلمه جمع وجود دارد، ولی آیه را بر «عبدالله ابن اُبی» تطبیق کرده‏اند.
پس هم در بخش فضایل اخلاقی و هم در بیان رذایل اخلاقی آیاتی وجود دارد که به صورت جمع است، ولی مصداق خارجی نزول آن‏ها یک یا دو نفر است و این در حالی است که عرب‏های صدر اسلام که هنوز خط آن‏ها با نقطه و مانند آن آشنا نشده بود، این نکات را نقل کرده‏اند و نقدی هم نداشتند.

 

جمع برای تعظیم و تکریم

گاهی گفته می‏شود که آوردن جمع در جایی که مصداق خارجی یک نفر است، برای تعظیم و تکریم است. در مقام استدلال بر این مدعا به تعابیر جمع در آیاتی نظیر: ﴿إنّا نحن نزّلنا الذکر وإنّا له لحافظون﴾32 استشهاد می‏شود که خدای سبحان درباره خود تعبیر جمع به کار برده است، لیکن این سخن فقط درباره متکلّمی می‏تواند صحیح باشد که به دلیل عظمت و بزرگواری، به صورت جمع و متکلّم مع‏الغیر (ما) از خود یاد می‏کند، ولی در عربی فصیح یاد کردن از مخاطب و مغایب با لفظ جمع رایج نیست، گرچه در فارسی این کار متداول است. از این‏رو، در زیارت نامه پیامبر و ائمه(علیهم‌السلام) این‏گونه گفته نمی‏شود: «السلام علیکم یا رسول الله» یا «السلام علیکم یا امیرالمؤمنین» و یا درباره خداوند که سزاوارتر به تکریم و تعظیم است، گفته نمی‏شود: «ایاکم نعبد وایاکم نستعین». افزون برآن، حتّی تعبیر به جمع برای تعظیم و تکریم از سوی متکلّم نیز خالی از اشکال نیست، زیرا مواردی که خداوند از خود با کلمه جمع یاد می‏کند، با مواردی مانند: ﴿لا إله إلاّ أنا﴾33 ، ﴿فإیّای فاعْبُدون﴾34 ، ﴿إیّای فاتقون﴾35 و… که خداوند به صورت مفرد از خود یاد کرده، تفاوت دارد، زیرا در مواردی که جمع ذکر شده، انجام کار به فرشتگان محوّل شده و آنان کار را انجام می‏دهند36 ؛ ﴿إنا أعطیناک الکوثر﴾37 .
لذا در این‏گونه موارد، لفظ جمع یا متکلّم مع الغیر (ما) به کار رفته است، ولی در جایی که کار مخصوص خداوند است، لفظ هم به صورت مفرد آمده است. بنابراین جمع آوردن ﴿الذین امنوا﴾ در آیه ولایت برای تعظیم و تکریم حضرت علی(علیه‌السلام) نیست، بلکه برای تشویق است.

 

مظاهر ولایت خدا

گرچه براساس برخی آیات قرآن کریم خداوند کمالات را به غیر خود اسناد می‏دهد، لیکن براساس توحید همان کمالات را در جای دیگر، منحصر در خود می‏داند. برای نمونه در آیه ﴿فانّ العزّة للّه ولرسوله وللمؤمنین… ﴾38 ، عزّت را به رسول خود و مؤمنان اسناد داده، لیکن در آیه ﴿وللّه العزّة جمیعاً﴾39 ، عزّت را فقط از آن خود می‏داند. بر همین اساس، خداوند ولایت را نیز در آیه﴿إنّما ولیّکم الله ورسوله والذین امنوا… ﴾، برای رسول خود و امام معصوم(علیه‌السلام) اثبات کرده، لیکن در آیه
﴿… فالله هو الولی﴾40 ، تنها خود را صاحب ولایت دانسته است.
جمع میان این دو دسته از آیات این است که رسول خدا و امام معصوم(علیه‌السلام) به عنوان مظهر و آیت ولی مطلق، دارای ولایت هستند، وگرنه ولایت منحصر به ذات حق است و این انحصار از ضمیر فصل ﴿هو﴾ و معرفه بودن خبر، در این آیه فهمیده می‏شود. پس کمالات بالاصالة از آن خدا و بالتبع برای غیر او است.

 

احتجاج علی(علیه‌السلام) به آیه ولایت

همان‏گونه که وجود مبارک امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) برای امامت خود به حادثه غدیر خم و داستان مباهله و مانند آن استدلال کرده‏اند، به آیه ولایت نیز استدلال فرموده‏اند که در کتاب‏های اهل سنّت، مانند مسند «ابن مردویه»، «ابی الشیخ» و «کنزالعمّال» نقل شده است. درباره احتجاج به آیه ولایت باید گفت که نام مبارک علی (علیه‌السلام) در کنار نام خدا و رسول او در آیه ولایت نیامده، بلکه عبارت ﴿الذین امنوا… ﴾ ذکر شده است و تبیین، توجیه و تفسیر جمله مذکور با روایت، یعنی با شأن نزول صورت می‏گیرد. گرچه در جایی که مردم احتجاج آن حضرت به حادثه غدیر خم را که یکصد و بیست هزار نفر شاهد آن بودند، (حادثه غدیر خم) قبول نمی‏کنند، احتجاج به آیه ولایت و شأن نزول آن را هم نخواهند پذیرفت. با این همه، طبق نقل مرحوم صدوق آن حضرت در احتجاج خود با ابوبکر فرمودند: فاُنشدک باللّه إلی الولایة من الله مع ولایة رسوله فی آیة زکاة الخاتم ام لک؟ قال: بل لک41 ؛ تو را به خدا سوگند می‏دهم، آیا این ولایتی که از ناحیه خدا همراه ولایت رسول او، در آیه بخشیدن انگشتر ذکر شده برای توست؟ ابوبکر گفت: بلکه برای تو است.

 

ولایت سایر امامان معصوم

همان‏گونه که گذشت، مصداق ﴿الذین امنوا… ﴾ در آیه ولایت، تنها حضرت امیر(علیه‌السلام) است و ولایت سایر ائمه از نصوص دیگر اثبات می‏شود و آنچه از روایات، در ذیل این آیه آمده است، تأویل آیه است، نه تفسیر آن. اکنون به روایاتی درباره ولایت امامان معصوم اشاره می‏کنیم:
۱٫ از امام باقر(علیه‌السلام) درباره آیه ﴿وماظلمونا ولکن کانوا أنفسهم یَظْلمون﴾42 سؤال شد، حضرت فرمودند:
إن الله تعالی أعظم وأعزّ وأمنع من أن یظلم ولکنّه خلطنا بنفسه فجعل ظُلْمنا ظُلْمه و ولایتنا ولایته حیث یقول ﴿إنّما ولیّکم الله ورسوله والذین امنوا﴾ یعنی الائمة منّا43 ؛ خدای متعال بزرگ‏تر، عزیزتر و بلند مرتبه‏تر از این است که ظلم کند، لیکن در این آیه ما را با خود محسوب کرده است. پس ظلم به ما را ظلم به خود قرار داد و ولایت ما را ولایت خود، آنجا که می‏فرماید: «فقط ولی شما خدا و رسول و کسانی هستند که ایمان آوردند» یعنی امامان از ما.
۲٫ امام رضا(علیه‌السلام) می‏فرماید:
… وکذلک فی الطاعة، قال: ﴿یا أیها الذین امنوا أطیعوا الله وأطیعوا الرسول واُولی الأمر منکم﴾ فبدأ بنفسه ثمّ برسوله ثمّ بأهْل بیته، کذلک آیة الولایة: ﴿إنّما ولیّکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکوة وهم راکعون﴾
فجعل طاعتهم مع طاعة الرسول مقرونةً بطاعته کذلک ولایتهم مع ولایة الرسول مقرونة بولایته…44 ؛ … و همین گونه در طاعت، خداوند فرمود: ای کسانی که ایمان آوردید، اطاعت کنید از خدا و اطاعت کنید از رسول و صاحبان امر، پس ابتدا خود را سپس رسولش را و به دنبال آن اهل بیت رسولش را ذکر فرمود و این‏گونه است آیه ولایت که می‏فرماید: «فقط ولی شما خدا و رسول او و کسانی هستند که ایمان آوردند، کسانی که نماز را به پا می‏دارند و صدقه می‏دهند، در حالی که در رکوع نمازند». پس طاعت ایشان را با طاعت رسول مقرون به طاعت خود کرده، هم‏چنین ولایت ایشان را با ولایت رسول مقرون به ولایت خود ساخته است.
۳٫ امام باقر(علیه‌السلام) درباره آیه ﴿إنّما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا﴾45 فرمودند: «هم الائمة(علیهم‌السلام) »46 ؛ مراد ازایشان امامان(علیهم‌السلام) است.
۴٫ ابن ابی العلا از امام صادق(علیه‌السلام) سئوال می‏کند که اطاعت اوصیا واجب است یا نه؟ حضرت می‏فرماید:
نعم، هُم الذین قال الله عزوجل: ﴿أطیعوا الله وأطیعوا الرسول واُولی الله منکم﴾ و هم الذین قال الله تعالی: ﴿إنّما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوة ویؤتون الزکوة وهم راکعون﴾47 ؛ بلی ایشان کسانی هستند که خداوند درباره آنان فرمود: خدا را اطاعت کنید و رسول خدا را پیروی کنید و اولیای امر خود را، و ایشان کسانی هستند که خدای متعال درباره آنان فرمود: ولی خدا و رسول او کسانی هستند که نماز را به پا می‏دارند و صدقه می‏دهند، در حالی که در رکوع نمازند.
۵٫ امام صادق(علیه‌السلام) درباره آیه ﴿إنّما ولیّکم الله ورسوله والذین امنوا… ﴾ فرمود:
انّما یعنی أوْلی بکم أی أحقّ بکم و باُمورکم وأنفسکم أموالکم، الله ورسوله، والذین امنوا، یعنی علیّاً وأولاده الأئمة(علیه‌السلام) إلی یوم القیامة48 ؛ «انّما» یعنی سزاوارتر به شما، مُحق‏تر به شما و کارهایتان و جانتان و اموالتان تا روز قیامت، خدا و رسولش است و کسانی که ایمان آوردند، یعنی علی و فرزندانش که امام هستند.
اولویت در روایت مذکور «أوْلی بکم» اولویت تعیینی است، نه تفضیلی؛ یعنی انسان در برابر اراده الهی و تصمیمات او اراده‏ای ندارد و جز اطاعت وظیفه‏ای نخواهد داشت، نه این‏که هم انسان صاحب اختیار خود باشد وهم خدا ولی خداوند افضل و سزاوارتر باشد.
درباره ولایت رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم هم، اولویت به معنای تعیینی است، نه تفضیلی. بنابر این در جایی که آنان تصمیم، سخن یا اقدامی دارند، ولایت مداران فقط اطاعت می‏کنند و برای خود رأی و نظری قائل نیستند.

  • 1. سوره مائده، آیه۵۵٫
  • 2. سوره مائده، آیه۵۱٫
  • 3. سوره مائده، آیه۵۷٫
  • 4. سوره توبه، آیه۷۱٫
  • 5. سوره یونس، آیه۲۴٫
  • 6. سوره توبه، آیه۷۱٫
  • 7. سوره مؤمنون، آیه۴٫
  • 8. سوره مزّمّل، آیه۲۰٫
  • 9. سوره اعراف، آیه۱۵۶٫
  • 10. سوره مریم، آیه۳۱٫
  • 11. سوره انبیاء، آیه۷۳٫
  • 12. سوره توبه، آیه ۱۰۳٫
  • 13. سوره توبه، آیه۱۰۳٫
  • 14. سوره توبه، آیه۶۰٫
  • 15. سوره توبه، آیه۱۰۴٫
  • 16. سوره بقره، آیه۲۷۶٫
  • 17. سوره بقره، آیه۴۳٫
  • 18. سوره بقره، آیه۲۵۷٫
  • 19. سوره احزاب، آیه۶٫
  • 20. سوره احزاب، آیه۳۶٫
  • 21. توحید صدوق، ص۲۱۲٫
  • 22. همان.
  • 23. سوره مریم، آیه۵٫
  • 24. سوره نساء، آیه۵۹٫
  • 25. سوره انبیا، آیه۲۲٫
  • 26. سوره بقره، آیه۲۵۵٫
  • 27. سوره آل‏عمران، آیه۶۱٫
  • 28. سوره بقره، آیه۲۷۴٫
  • 29. سوره ممتحنه، آیه۱٫
  • 30. سوره منافقون، آیه۸٫
  • 31. سوره مائده، آیه۵۲٫
  • 32. سوره حجر، آیه۹٫
  • 33. سوره انبیاء، آیه۲۵٫
  • 34. سوره عنکبوت، آیه۵۶٫
  • 35. سوره بقره، آیه ۴۱٫
  • 36. مانند «إنّا أنزلنا إلیکم نوراً مبیناً»؛ سوره نساء، آیه۱۷۴٫
  • 37. سوره کوثر، آیه ۱٫
  • 38. سوره منافقون، آیه۸٫
  • 39. سوره نساء، آیه۳۹٫
  • 40. سوره شوری، آیه۹٫
  • 41. تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۶۴۵٫
  • 42. سوره بقره، آیه۵۷٫
  • 43. اصول کافی، ج۱، ص۱۴۶٫
  • 44. عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۱۵٫
  • 45. سوره مائده، آیه۵۵٫
  • 46. بحارالأنوار، ج۹، ص۳۵٫
  • 47. تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۶۴۷٫
  • 48. اصول کافی، ج۱، ص۲۸۸٫