موانع شناخت

149 - امام عزيز، مى دانيد كه بعضيها بينش صحيح خود را از دست داده اند و مسائل واقعى و درست را يا نمى فهمند يا بد تفسير و توجيه مى نمايند. لطفا بفرمائيد موانع شناخت درست چيست و بينش صحيح چگونه به دست مى آيد؟
فقال عليه السلام : فارفض الدنيا فان حب الدنيا بعمى و يصم و يبكم و يذل الرقاب . (155)
فرمودند: (موانع بسيارى بر سر راه شناخت و بينش صحيح وجود دارد از جمله محبت و علاقه شديد به دنيا است پس ) دنيا را رها كن زيرا محبت دنيا چشم را كور، گوش را كر، زبان را لال و آدمى را به ذلت و خوارى مى كشاند (چشم او حقايق را نمى تواند ببيند و گوش آدم دنيا پرست سخن حق را نمى شنود و زبانش هم به سخن گفتن توان نخواهد داشت و او را به ورطه سقوط مى كشاند.)
لحب الدنيا صمت الاسماع عن سماع الحكمه و عميت القلوب عن نور البصيره . (156)
محبت به دنيا گوشها را از شنيدن سخنان حكيمانه كر نموده و دلها را از داشتن نور بصيرت و شناخت درست كور مى گرداند.
150 - مولا جان ، آيا فقط محبت دنيا مانع ديد درست است يا هر محبتى چشم محب را نابينا مى گرداند؟
قال عليه السلام : عين المحب عميه عن معايب المحبوب و اذنه صماء عن قبيح مساويه . (157)
فرمودند: (خير، هر محبتى به هر چيزى كه باشد مانع ديدن درست است زيرا) چشم محب از ديدن عيبهاى محبوب نابينا مى گردد و گوش او از شندين زشتيهاى محبوب ناشنوا مى گردد.
(محبت و عشق به هر چيز چشم و گوش و حتى عقل طرف را در اختيار خود مى گيرد. چنانچه رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز فرمودند: حبك للشى ء يعمى و يصم (158) يعنى محبت تو نسبت به چيزى ، كور و كرت مى سازد و چشم و گوشت را از كار مى اندازد.)
151 - مولاى پرهيزكاران ! بنابراين عشق ها و محبتهاى مجازى و انحرافى قطعا انسان را به انحراف مى كشانند و قدم به قدم او را از واقعيتهاى جامعه دور مى سازد چنين است ؟
فقال عليه السلام : ... و من عشق شيئا اعشى بصره و امرض قلبه فهو ينظر بعين غير صحيحه و يسمع باذن غير سميعه قد خرقت الشهوات عقله و امانت الدنيا قلبه و ولهت عليها نفسه فهو عبد لها و لمن فى يده شى ء منها حيثما زالت زال اليها و حيثما اقبلت اقيل عليها لا ينزجر من الله يزاجر و لا يتعظ منه بواعظ ... . (159)
حضرت فرمودند: (بله كاملا همين طور است عشقهاى مادى و غير الهى قدم نهادن در مسير انحراف است زيرا) هر كه عاشق چيزى شد بر چشمش ‍ پرده مى افكند و دلش را بيمار مى سازد در اين صورت او با چشم بيمارگونه مى نگرد و با گوش ناشنوا مى شنود ميل به شهوترانى عقلش را از كار انداخته و علاقه به دنيا دلش را مى رانده ؛ خود را شيفته دنيا ساخته و چون بنده اى ذليل تسليم دنيا و دنياداران گشته ، گام در جاى پاى دنيا و شهوات نهاده و با آن حركت مى كند نه به هشدارهاى خداوند گوش نموده و نه به پندهاى او توجه خواهد كرد.
152 - عرض كردم آيا چيز ديگرى هست كه مانع شناخت درست باشد؟
فقال عليه السلام : لا عقل مع شهوه . (160)
فرمودند: (بله ، شهوترانى بدترين مانع بر سر راه چراغ عقل است و بصيرت انسان را از بين مى برد چون ) هرگز با غلبه شهوات از عقل كارى ساخته نيست . و عدو العقل الهواى (161) دشمن چراغ عقل هواهاى نفسانى است .
153 - عرض كردم : مولاى من بعضيها بسيار مغرور و خودخواهند و گاهى صددرصد در تصميمى كه گرفته اند اشتباه مى كنند لكن حاضر نيستند به حرف كسى گوش دهند و غرورشان اجازه نمى دهد كه پى به اشتباه خود ببرند. آيا نمى توان غرور و خودپسندى را نيز از عوامل دورى از حقيقت دانست ؟
فقال عليه السلام : العجب يفسد العقل . (162)
حضرت فرمودند: (چرا عجب و خودخواهى نيز مانع رسيدن به حقيقت و شناخت درست است زيرا) خودخواهى عقل را فاسد مى سازد و جلو ديد عقل را مى گيرد.
لاجهل اضر من العجب (163) هيچ نادانى زيان بارتر از خودخواهى نيست و به فكر خود مغرور شود عقل او آسيب مى بيند.
154 - عرض كردم : ديگر چه چيز مى تواند مانع بصيرت و شناخت درست باشد؟
فقال عليه السلام : الامانى تعمى اعين البصائر . (164)
فرمودند: (آرزوها، اميدهاى كاذب و دور كه معمولا با تخيلات همراه است و كمتر به واقعيات مى پيوندند) آرزوها، چشمان بصيرت را كور و نابينا مى گرداند.
155 - اى امام ! آيا مى توان گفت هر چيز، كه عقل را از پاى درآورد مانع وصول به حقيقت است مانند طمع و ...؟
قال عليه السلام : اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع . (165)
حضرت فرمودند: (بله ، بخصوص طمع كه نام برديد زيرا) بيشترين جايى كه عقل زمين مى خورد و دچار شكست مى شود هنگامى است كه برق طمع ، چشم او را بگيرد. (چشم كه به مال و شهوت و مقام و جاه افتاد برق طمع چنان خيره كننده است كه عقل جاى ديگر را نمى بيند و صاحب آن سخت دچار ضربه مى شود.)
156 - عرض كردم : آدمهاى خودراى و يك دنده را چگونه مى بينيد آيا ممكن است درست حركت كنند؟
قال عليه السلام : من استبد برايه هلك و من شاور الرجال شاركها فى عقولها . (166)
فرمودند: كسى كه مستبد به راى خود باشد و كسى را قبول نداشته باشد، هلاك مى شود و برعكس ، كسى كه با مردان فهميده مشورت نمايد در عقل و خرد آنان شريك گشته است .
157 - يعنى مى فرماييد حتما در كارها بايد مشورت كرد؟
قال عليه السلام : من شاور ذوى الالباب دل على الصواب . (167)
فرمودند: (بله مشورت بسيار كارساز است ) كسى كه با خردمندان و نخبگان جامعه مشورت كند به نتيجه درست و صحيح مى رسد. ولا ظهير كالمشاوره هيچ پشتيبانى قويتر از مشاوره نيست .
158 - مى خواهيد بفرماييد كسى كه مشورت مى كند ديگر دچار لغزش و اشتباه نمى شود؟
قال عليه السلام : ما ضل من استرشد و لا حار من استشار، الحازم لا يستبد برايه . (168)
بله ، كسى كه از ديگران (راه بلدان ) راهنمايى بخواهد در كار خود گم نمى شود و كسى كه مشورت كند سرگردان نمى گردد و آدم دورانديش از استبداد راى پرهيز مى كند.

پاورقی

155- كافى ، ج 5، ص 136.
156- غرر.
157- غرر.
158- بحارالانوار، ج 77، ص 165.
159- نهج البلاغه ، 330؛ الحياه ، ج 1، ص 156.
160- غرر.
161- بحارالانوار، ج 71، ص 12.
162- غرر.
163- غرر.
164- نهج البلاغه .
165- تحف العقول ، ص 294.
166- نهج البلاغه .
167- ارشاد، ص 142.
168- بحار الانوار، ج 78، ص 12.