ترجمه منظوم

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ‏ اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَدَنا فى تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فى سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فى اَرْكانِهِ، وَاَحاطَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عِلْماً وَ هُوَ فى مَكانِهِ وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَميداً لَمْ يَزَلْ، مَحْموداً لايَزالُ (وَ مَجيداً لايَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعيداً وَ كُلُّ أَمْرٍ إِلَيْهِ يَعُودُ). بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَداحِى الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُالْأَرَضينَ وَالسّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائكَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ أَنْشَأَهُ يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ وَالْعُيُونُ لاتَراهُ. كَريم ٌ حَليمٌ ذُوأَناتٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ بِنِعْمَتِهِ.(1)
تا ياس خيالِ تو بگشود سحر، آغوش   جان همه جانان گَشت از نَکهَت آن مدهوش در وصف تو چون آيد خونِ سخنم برجوش  بلبل شده است خاموش، قمريست سراپاگوش زآنکه همه مشتاقند بر قدح شه مردان آهنگ درِ جنّت نام خوش و زيباست  خورشيد عبوديت در سايه سيمايت معناي خداترسي در طاقت والايت   شرمنده ي احسان و اکرام تو، اعدايت بردرگهِ فضل تو افتاده سر وجدان
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ‏
شرف و عزت بني آدم  سبب خلقت همه عالم اولين خلق عالم خلقت  خاتم المرسلين در بعثت آن رسول خداي عالميان  وان امين اوامر سبحان هر چه اوامر و نهي مي فرمود  خلق از جان و دل قبول نمود اندرين راه رنج برد بسي  مثل آ“ رنجها نه برده كسي تا كه اسلام گشت پاينده  كرد دلهاي مرده را زنده هر چه از نيك و بد حلال و حرام  بود، فرمود آن رسول انام آخرين سال عمر آن حضرت  كرد بر حج، خلق را دعوت كل حجاج خانة توحيد  به صد و بيست و يكهزار رسيد
پيغام رسان ماه سيماي غدير فرمود که پيمان سرخم بايد بست . آنروز فرشته در سما گل ميريخت با خطبه خورشيدي خود ختم رسل .