طلحه و زبیر؛ عاقبت دنیا زدگی و طمع ‌ورزی

طلحه ابن عبیدالله از بستگان و یاران نزدیک پیامبر اکرم بود. قبل از بعثت پیامبر، از معدود کسانی بود که توانایی خواندن و نوشتن داشتند و از اولین کسانی بود که به پیامبر ایمان آوردند. در بسیاری از غزوات شرکت کرد. در جنگ احد نیز هنگامی که ورق برگشت و کفار به مسلمین حمله کردند، طلحه فداکاری و شجاعت بسیاری به خرج داد و از جمله ی کسانی بود که فرار نکردند و به دفاع از پیامبر پرداختند. در غزوه تبوک و حجه الوداع نیز همراه پیامبر بود. او عضو شورای شش نفرهای بود که عمر برای تعیین خلیفه پس از خود ترتیب داده بود. در این شورا به همراه زبیر به امیرالمومنین علی علیه السلام رأی داد؛ ولی سرانجام عثمان به خلافت برگزیده شد.

در اواخر خلافت عثمان بسیاری از صحابه پیامبر و جمع کثیری از مردم از کارهای عثمان ناراضی بودند. طلحه نیز به همراه عایشه جزو این دسته بود و دشمنی سرسختانه ای با او پیدا کرد. پس از قتل عثمان، طلحه و زبیر از اولین کسانی بودند که با امیرالمومنین علی بیعت کردند؛ ولی پس از مدتی از امام خواستند حکومت قسمتی از سرزمین های اسلامی را به آنها بسپارد؛ اما چون امام درخواست آنها را رد کرد، به عایشه و بنی امیه و مخالفان امیرالمؤمنین علیه السلام در مکه پیوستند؛ مقدمات جنگ جمل را فراهم نمودند و به سوی بصره رهسپار شدند.

طلحه در جنگ جمل کشته شد. قاتل او مروان بن حکم، داماد عثمان بود. مروان با وجود این که خودش جزو سپاه طلحه بود، به انتقام خون عثمان به طور ناشناس طلحه را هدف تیر قرار داد و او را به قتل رساند.

ناکثین که آنها را «اصحاب جمل» نیز می نامند، افرادی بودند نظیر طلحه و زیبر که از اصحاب خاص پیامبر به شمار می رفتند و خدمات بسیار ارزنده ای برای اسلام و پیامبر(ص) انجام داده بودند، بطوریکه رسول اعظم(ص) در فضیلت آنان جملات متعددی به زبان آورده بودند.

زبیر به هنگام اسلام آوردن، سنش دوازده یا پانزده بود و پس از وفات پیامبر(ص)، زبیر از جمله افرادی بود که به علی(ع) وفادار ماند بطوریکه در دفاع از امیرالمومنین مورد ضرب و شتم شدید طرفداران ابوبکر قرار گرفت. 

پس از قتل عثمان طلحه اولین کسی بود که با حضرت علی(ع) بیعت کرد و زبیر دومین نفر بود. واقدی، تاریخ نگار بزرگ اسلام می نویسد: روز جنگ احد تنها 3 تن از مهاجرین یعنی علی(ع)، طلحه و زبیر و 8 تن از انصار تا سر حد جان در رکاب پیامبر جنگیدند و بقیه بی استثنا پا به فرار گذاشتند. 

بعد از کشته شدن زبیر وقتی چشمان امام علی(ع) به شمشیر زبیر افتاد فرمود: «این شمشیر، کرارا غبار غم از چهره پیامبر خدا زدوده است. امیرالمومنین(ع) بر سر جنازه ی طلحه نیز فرمود: ای ابومحمد! بر من سخت گران است که تو را در زیرستارگان آسمان کشته ببینم ، و ای کاش خداوند بیست سال قبل از این روز، جان مرا گرفته بود!»

اما چه می شود که طلحه و زبیر با این همه صفات ارزشمند، تبدیل به طلحه و زبیر نقش بسته در ذهن های ما می گردند؟ حضرت علی(ع) در خطبه ۱۵۱ نهج البلاغه عبارتی نقل می فرمایند به این مضمون: «همانا ازمستی های نعمت بترسید» و در ادامه در خطبه ۱۸۵ می فرمایند: «و آن در هنگامی است که شما مست می گردید، اما نه از باده بلکه از نعمت و رفاه» 

سرازیر شدن نعمتهای بی حساب در زمان عمر و عثمان بسوی جهان اسلام و تقسیم غیرعادلانه ثروت و تبعیضهای ناروا، جامعه اسلامی را دچار بیماری مزمن «دنیازدگی» و «رفاه طلبی» کرد. افرادی که تا چند سال پیش فاقد هرگونه ثروت و سرمایه ای بودند دارای ثروت بی حساب شدند. این جا بود که دنیا کار خود را کرد و اخلاق امت اسلام به انحطاط گرائید. طلحه و زبیر هم از این قاعده مستثنی نبودند. 

مسعودی، صاحب «مروج الذهب» می نویسد:

«زبیر بن العوام خانه ای در بصره بنا کرد که اکنون در سال 332 (زمان خود مسعودی است) هنوز باقی است و معروف است خانه هایی در مصر، کوفه و اسکندریه بنا کرد. ثروت زبیر بعد از وفات پنجاه هزار دینار پول نقد و هزار اسب و هزارها چیز دیگر بود.

خانه ای که طلحه بن عبدالله در کوفه با گچ و آجر و ساج ساخت هنوز (در زمان مسعودی) باقی است و به دار الطلحتین معروف است. عایدات روزانه طلحه از املاکش در عراق هزار دینار بود. در سر طویله او هزار اسب بسته بود. پس از مردنش یک سی و دوم ثروتش هشتاد و چهار هزار دینار برآورد شد.»

طلحه و زبیر از نزدیکترین افراد به رسول الله بودند، لکن سکرات نعمت و رفاه آنها را به سوی طمع ورزی و اشرافی گری سوق داد و باعث شد که در مقابل امیرالمومنین(ع) بایستند که پیامبر در وصفش فرمود: 

«سوگند به آن خدایی که جان من در دست قدرت اوست، اگر نبود این که گروهی از امت من تو را مثل انصاری که عیسی را به خدایی اشتباه گرفتند، غلو کنند در مورد فضایل و مناقب تو، مطالبی می گفتم که تمام مسلمانان خاک زیر پای تو را توتیای چشم خود می کردند.»

البته نباید گمان ببریم که با مرگ طلحه و زبیر توسط مروان بن حکم و ابن جرموز، خلق و منش طلحه و زبیر هم رخت بر بست، بلکه تاریخ اسلام در ادوار مختلف طلحه و زبیرهای متعددی به خود دیده است. کسانیکه اتفاقا چون طلحه و زبیر روزگاری نقش بی بدیلی در دفاع از اسلام داشتند، لکن پس از گذشت مدتی، وقتی که اصطکاک آنان با تنعمات دنیایی زیاد شد در مقابل همان اسلام و نماینده خدا، شمشیر کشیدند. 

 

وصف طلحه و زبیر( و اصحاب جمل) در نهج البلاغه

چون رعد خروشیدند و چون برق درخشیدند اما کاری از پیش نبردند و سر انجام سُست گردیدند.ولی ما این گونه نیستیم تا عمل نکنیم ، رعد و برقی نداریم. و تا باریم سیل جاری نمی سازیم. (نهج البلاغه، خطبه 9)

 

آیا علی(ع) طلحه و زبیر را بخشید؟

طلحه و زبیر بیعت با علی(ع) را شکستند و جنگ جمل را به راه انداختند و هر دو در این جنگ کشته شدند و حضرت این دو را نبخشید. علی(ع) وقتی چشمش به صورت بی جان زبیر افتاد، خطاب به جسد او فرمود: تو مدتی با پیامبر خدا مصاحب بودی و با او پیوند خویشاوندی داشتی(زبیر پسر عمه پیامبر(ص) بود) ولی شیطان بر عقل تو مسلط شد و کار تو به این جا انجامید.(1)

حضرت چون جسد طلحه را دید فرمود: برای تو سابقه‏ای در اسلام بود که میتوانست تو را سود بخشد، ولی شیطان تو را گمراه کرد و لغزانید و به سوی آتش شتافتی.(2) در این سخنان امام(ع) تسلط شیطان بر طلحه و زبیر را تصریح میفرماید، ولی از توبه یا بخشش آنان حرفی نمیزند.

 

پی نوشت‏:

1 - جعفر سبحانی، فروغ ولایت، ص 417.

2 - همان، ص 422.

واقعا عیب است که با این حرف

واقعا عیب است که با این حرف های دروغ و افترا که به این افراد توهین می کنی عایشه رضی الله عنها مادر مومنان و حضرت طلحه و زبیر و ابوبکر و عمر و عثمان و علی رضی الله عنهم افرادی بودند که در این دنیا به آنها وعده بهشت داده شد سبحان الله این داستان کاملا دروغین است دوست عزیز

ﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ

ﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺟﺰﻭ ﺳﺎﺑﻘﯿﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺯ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭﯼ ﺑﻪ ﺩﻋﻮﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﻫﺎ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪﻧﺪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﻭ ﺁﺯﺍﺭ ﻗﺮﯾﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ . ﻧﻮﻓﻞ ﺑﻦ ﺧﻮﯾﻠﺪ ﺍﻭ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺭﯾﺴﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﻣﯽ ﻧﻤﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻗﺮﯾﻨﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ .
ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻟﻘﺐ : ﻃﻠﺤﻪ ﺍﻟﺨﯿﺮ ﻭ ﻃﻠﺤﻪ ﺍﻟﻔﯿﺎﺽ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ .
ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺟﺰﻭ ﺳﺎﺑﻘﯿﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺯ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭﯼ ﺑﻪ ﺩﻋﻮﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﻫﺎ ﺁﻏﺎﺯ ﺷﺪﻧﺪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﯾﮕﺮ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﻭ ﺁﺯﺍﺭ ﻗﺮﯾﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ . ﻧﻮﻓﻞ ﺑﻦ ﺧﻮﯾﻠﺪ ﺍﻭ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺭﯾﺴﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﻣﯽ ﻧﻤﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻗﺮﯾﻨﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ .
ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻟﻘﺐ : ﻃﻠﺤﻪ ﺍﻟﺨﯿﺮ ﻭ ﻃﻠﺤﻪ ﺍﻟﻔﯿﺎﺽ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ .
ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﺣﺪ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻧﻤﻮﺩ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺍ ﮐﺴﺐ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺟﺰﻭ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﻮﺩﻧﺪ ‏( ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺣﺮﺝ ﻭ ﻣﺮﺡ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺷﮑﺴﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﻣﺘﻔﺮﻕ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ ‏)
ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺗﻬﺎﺟﻢ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺩﻓﺎﻉ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻣﺪﺗﯽ ﮐﻪ ﮐﻔﺎﺭ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﯿﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺗﺎ ﻧﮕﺬﺍﺭﺩ ﺗﯿﺮﻫﺎ ﺑﻪ ﺑﺪﻥ ﻣﻄﻬﺮ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺗﯿﺮﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﻓﻠﺞ ﺑﻮﺩ .
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﯿﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯﯾﻬﺎ ﻗﻄﻊ ﺷﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﻭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﮐﻮﻩ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺳﻨﮓ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﻣﺎﻧﻊ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨﻨﺪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﭼﻮﻥ ﺯﺭﻩ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺧﻮﻥ ﺭﯾﺰﯼ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨﻨﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺳﻨﮓ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ ﭘﺎﯾﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻋﺒﻮﺭ ﻧﻤﻮﺩ ﺁﻧﺠﺎ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : " ﺃﻭﺟﺐ ﻃﻠﺤﺔ " ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻃﻠﺤﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﺟﺐ ﻧﻤﻮﺩ .
ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻃﻠﺤﻪ
ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﺎﻡ ﻓﺘﻨﻪ ﻭ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﮐﺎﻣﻼ ﮔﻮﺷﻪ ﮔﯿﺮ ﺑﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪ ﻭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻓﺘﻨﻪ ﻭ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﺪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﺸﻮﺭﻩ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﺑﻪ ﻣﮑﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺎ ﻣﺸﻮﺭﻩ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻣﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﯾﻦ ﺟﻨﺎﯾﺖ ﻭ ﺗﻮﻃﺌﻪ ‏( ﻗﺘﻞ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺜﻤﺎﻥ ‏) ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﺑﯿﺮ ﻭ ﻋﺎﯾﺸﻪ ﻭ .. ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺑﺼﺮﻩ ﺭﻓﺘﻨﺪ ...
ﺧﻼﺻﻪ ﺟﻨﮓ ﺟﻤﻞ ﻣﯿﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺎﯾﺸﻪ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻧﺶ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ . ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺑﺮ ﺍﺳﺒﺶ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﯿﺮ ﻧﺎﺷﻨﺎﺳﯽ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺶ ﺍﺻﺎﺑﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻧﻮﯾﺴﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﯿﺮ ﺭﺍ ﻣﺮﻭﺍﻥ ﺑﻪ ﻃﻠﺤﻪ ﺯﺩ . ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺯﺧﻤﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺧﻮﻧﺮﯾﺰﯼ ﺍﺯ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﺟﻨﮓ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﻣﯿﺎﻥ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﮔﺎﻥ ﺟﻤﻞ ﻣﯽ ﮔﺸﺖ ‏( ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺷﺐ ﺑﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﺍﺯ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ‏) ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺶ ﺑﻪ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺧﺎﮐﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﺎﮎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﮏ ﺃﺑﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﯾﻌﺰ ﻋﻠﯽ ﺃﻥ ﺃﺭﺍﮎ ﻣﺠﺪﻭﻻ ﺗﺤﺖ ﻧﺠﻮﻡ ﺍﻟﺴﻤﺎﺀ ﺛﻢ ﻗﺎﻝ ﺇﻟﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺷﮑﻮ ﻋﺠﺮﯼ ﻭﯾﺠﺮﯼ ﻭﺍﻟﻠﻪ ﻟﻮﺩﺩﺕ ﺃﻧﯽ ﮐﻨﺖ ﻣﺖ ﻗﺒﻞ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﯿﻮﻡ ﺑﻌﺸﺮﯾﻦ ﺳﻨﺔ .
ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺑﺎﺩ ﺍﯼ ﺍﺑﻮ ﻣﺤﻤﺪ ، ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺍﯾﻨﭽﻨﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﺒﯿﻨﻢ . ﺳﭙﺲ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﮑﻮﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺭﻧﺠﻬﺎ ﻭ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪﯾﻬﺎﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ . ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﯾﺪﻡ .
ﺩﺭ ﺧﻄﺒﻪ 209 ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻼﻏﻪ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﻞ :
ﻭﻣﻦ ﮐﻼﻡ ﻟﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ
ﻟﻤﺎ ﻣﺮ ﺑﻄﻠﺤﺔ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﻋﺘﺎﺏ ﺑﻦ ﺍﺳﯿﺪ ﻭﻫﻤﺎ ﻗﺘﯿﻼﻥ ﯾﻮﻡ ﺍﻟﺠﻤﻞ :
ﻟﻘﺪ ﺍﺻﺒﺢ ﺍﺑﻮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻬﺬﺍ ﺍﻟﻤﮑﺎﻥ ﻏﺮﯾﺒﺎ ! ﺍﻣﺎ ﻭﺍﻟﻠﻪ ﻟﻘﺪ ﮐﻨﺖ ﺍﮐﺮﻩ ﺍﻥ ﺗﮑﻮﻥ ﻗﺮﯾﺶ ﻗﺘﻠﯽ ﺗﺤﺖ ﺑﻄﻮﻥ ﺍﻟﮑﻮﺍﮐﺐ !
ﺍﺑﻮﻣﺤﻤﺪ ‏( ﻃﻠﺤﻪ ‏) ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﮑﺎﻥ، ﻏﺮﯾﺐ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺧﻮﺵ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﻗﺮﯾﺶ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺗﺎﺑﺶ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﮐﺸﺘﻪ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﯿﻨﻢ،
ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺼﺮﻩ ﺩﻓﻦ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ .
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻃﻠﺤﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﻗﺒﺮ ﻣﺮﺍ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﻨﯿﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﺁﺏ ﺑﻪ ﻗﺒﺮ ﻣﻦ ﻧﻔﻮﺫ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺫﯾﺖ ﻫﺴﺘﻢ . ﺁﻥ ﺷﺨﺺ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﺍﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻣﯿﺮ ﺑﺼﺮﻩ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﻋﻠﯽ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ . ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﺭﻫﻢ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺳﭙﺲ ﻗﺒﺮﺵ ﺭﺍ ﺷﮑﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺟﺴﺪﺵ ﻣﺜﻞ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﺩﻓﻦ ﮐﺎﻣﻼ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻗﺴﻤﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﺏ ﺑﻮﺩ ﮐﻤﯽ ﮐﺒﻮﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻓﻦ ﻧﻤﻮﺩ .
ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻣﺮﻗﺪ ﻃﻠﺤﻪ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﻣﺮﻗﺪ ﺯﺑﯿﺮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﺩﯼ ﺍﻟﺴﺒﺎﻉ ﺍﺳﺖ ﺗﻮﺳﻂ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﻣﺠﻠﻞ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺟﻨﮕﻬﺎﯼ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺮﻗﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺻﺤﺎﺑﯽ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﺘﻌﺼﺐ ﻣﻨﻔﺠﺮ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﺴﺎﺭﺍﺕ ﻭﺍﺭﺩﻩ ﺍﻃﻼﻋﯽ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ .
ﺍﺣﺎﺩﯾﺚ ﻭﺍﺭﺩﻩ ﺩﺭ ﻓﻀﯿﻠﺖ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ
ﻭﻗﺎﻝ ﺍﻟﺘﺮﻣﺬﯼ ﺣﺪﺛﻨﺎ ﺃﺑﻮ ﺳﻌﯿﺪ ﺍﻷﺷﺞ ﺛﻨﺎ ﺃﺑﻮ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﺍﻟﻌﻨﺰﯼ ﺍﺳﻤﻪ ﺍﻟﻨﻀﺮ ﺛﻨﺎ ﻋﻘﺒﺔ ﺑﻦ ﻋﻠﻘﻤﺔ ﺍﻟﯿﺸﮑﺮﯼ ﺳﻤﻌﺖ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ ﺃﺑﯽ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﻘﻮﻝ ﺳﻤﻌﺖ ﺃﺫﻧﺎﯼ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﯾﻘﻮﻝ ﻃﻠﺤﺔ ﻭﺍﻟﺰﺑﯿﺮ ﺟﺎﺭﺍﯼ ﻓﯽ ﺍﻟﺠﻨﺔ ﻭﻗﺪ ﺭﻭﻯ ﻣﻦ ﻏﯿﺮ ﻭﺟﻪ ﻋﻦ ﻋﻠﯽ ﺃﻧﻪ ﻗﺎﻝ ﺇﻧﯽ ﻷﺭﺟﻮ ﺃﻥ ﺃﮐﻮﻥ ﺃﻧﺎﻭﻃﻠﺤﺔ ﻭﺍﻟﺰﺑﯿﺮ ﻭﻋﺜﻤﺎﻥ ﻣﻤﻦ ﻗﺎﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﻧﺰﻋﻨﺎ ﻣﺎ ﻓﯽ ﺻﺪﻭﺭﻫﻢ ﻣﻦ ﻏﻞ ﺇﺧﻮﺍﻧﺎ ﻋﻠﻰ ﺳﺮﺭ ﻣﺘﻘﺎﺑﻠﯿﻦ .
ﺗﺮﻣﺬﯼ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﮔﻮﺷﻬﺎﯾﻢ ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﻃﻠﺤﻪ ﻭ ﺯﺑﯿﺮ ﻫﺴﺎﯾﮕﺎﻥ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ .
ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﻣﻦ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻭ ﻃﻠﺤﻪ ﻭ ﺯﺑﯿﺮ ﻭ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﺼﺪﺍﻗﻬﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ : ﻭَﻧَﺰَﻋْﻨَﺎ ﻣَﺎ ﻓِﯽ ﺻُﺪُﻭﺭِﻫِﻢ ﻣِّﻦْ ﻏِﻞٍّ ﺇِﺧْﻮَﺍﻧًﺎ ﻋَﻠَﻰ ﺳُﺮُﺭٍ ﻣُّﺘَﻘَﺎﺑِﻠِﯿﻦَ ‏( ﺗﺮﺟﻤﻪ : ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻏﻞِّ =] ﺣﺴﺪ ﻭ ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻰ ‏] ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﻣﻰﮐﻨﯿﻢ ‏( ﻭ ﺭﻭﺣﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﻣﻰﺳﺎﺯﯾﻢ ‏) ؛ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﺑﺮﻧﺪ، ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺘﻬﺎ ﺭﻭﺑﻪﺭﻭﻯ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ . ‏)
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺻﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺍﺣﺪ " ﻃﻠﺤﻪ ﺍﻟﺨﯿﺮ " ﻭ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺗﺒﻮﮎ " ﻃﻠﺤﻪ ﺍﻟﻔﯿﺎﺽ " ﻭ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺣﻨﯿﻦ " ﻃﻠﺤﻪ ﺍﻟﺠﻮﺩ " ﻟﻘﺐ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺩﻻﻟﺖ ﺑﺮ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﻭﯼ ﺩﺍﺭﺩ .
ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻩ ﯾﺎﺭ ﺑﻬﺸﺘﯽ ‏( ﻋﺸﺮﻩ ﻣﺒﺸﺮﻩ ‏) ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ .
ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ : ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺧﻼﻓﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﯿﻌﺖ ﮐﺮﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﻃﻠﺤﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺗﻔﺎﻭﻝ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺍﻧﺎ ﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻧﺎ ﺍﻟﯿﻪ ﺭﺍﺟﻌﻮﻥ ﺑﯿﻌﺖ ﻋﻠﯽ ﺗﮑﻤﯿﻞ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺁﻧﮑﻪ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻭﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ﻓﻠﺞ ﺑﻮﺩ

لعنت به شما

لعنت به شما که دارین تاریخ و مینویسین
طلحه و زبیر جز عشره مبشره هستن که خداوند به آنها قول بهشت رو داد
لعنت به شما که به خلیفه مسلمین و امیرالمومنین عمر بن خطاب (رض) که اسلام رو ارج داد و ام المومنین عایشه همسر محبوب پیامبر اکرم (ص) توهین میکنین