آيا در كتابهاى اهل سنت درباره يورش به خانه وحى يعنى خانه فاطمه زهرا (س) اشاره‏اى شده است؟

آرى جريان جسارت به پاره تن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) يعنى سيده نساء العالمين حضرت صديقه طاهره فاطمه زهراء (علیها السلام) روشن‏تر از اين است كه نياز به شواهد و ادله باشد و مؤلفان كتب حديث و تاريخ و رجال از اهل سنت با اينكه بناى بر سانسور و بعضاً پنهان داشتن حقايق داشته‏ اند، باز هم نتوانسته‏ اند تمامى آنچه را كه اتفاق افتاد مخفى كنند لذا با شرمندگى و احتياط هر يك به گوشه ‏اى از آن فاجعه اشاره كرده ‏اند؛ بعضى به آوردن آتش توسط خليفه ثانى، «و معه قبس من نار1»
بعضى ديگر به محاصره و حمله مسلحانه به خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها)؛ «ثم قام عمر، فمشى و معه جماعة حتى اتوا باب فاطمة ... و بقى عمر و معه قوم فاخرجوا علياً ...2» 
گروهى هم به سقط جنين و لگد زدن عمر بن الخطّاب به فاطمه زهرا اشاره كرده‏اند؛
«ان عمر رفَسَ‏فاطمة حتى أسقطت محسناً3»
و عده‏ اى به هتك حرمت ايشان و شكسته شدن استخوان پهلو و پايمال كردن حقوق و ارث ايشان اشاره دارند، «و قد دخل الذل بيتها و انتهكت حرمتها و غصب حقها و منعت ارثها، و كسر جنبها، و اسقطت جنينها»4 ؛ جوينى شافعى، متوفى سال 722، او شيخ و استاد شمس‏ الدين ذهبى است.
گروهى ديگر به عذر خواهى عمر و ابوبكر از ايشان بعد از فاجعه- كه خود دليل گويا بر اصل جريان است- اشاره دارند:
«فقال عمر لابى بكر انطلق بنا الى فاطمة، فانا قد اغضبناها، فانطلقا جميعاً، فاستأذنا على فاطمة، فلم تاذن لهما، فأتيا علياً فكلمّاه، فادخلهما عليها فلما قعدا عندها، حولت وجهها الى الحائط فسلَّما عليها فلم ترد عليهما، السلام.»5
«عمر به ابوبكر گفت: برويم به حضور فاطمه زهرا، زيرا كه ما ايشان را به خشم آورده، ناراحت كرديم، پس اذن خواستند، حضرت فاطمه (علیها السلام) اذن نداد، خدمت اميرالمؤمنين على (علیه السلام) آمده و ايشان را واسطه قرار دادند چون وارد منزل و به حضور حضرت زهرا مشرف شدند، حضرت فاطمه از آن دو روى برگردانيد و جواب سلام آن دو را نداد.»

ذهبى مى‏ گويد: «اتى ابوبكر فاستاذن، فقال علي: يا فاطمة، هذا ابوبكر، يستأذن عليك، فقالت: اتحب ان اذن له؟ قال: نعم، فاذنت له، فدخل عليها يترّضاها. »6
«ابوبكر خدمت على بن ابى طالب آمد و طلب اذن براى زيارت و عذر خواهى از حضرت فاطمه را نمود، حضرت على به فاطمه زهرا فرمود: ابوبكر اذن مى‏طلبد ايشان عرض كرد: آيا دوست دارى به او اذن دهم؟ فرمود: آرى؛ پس ابوبكر اذن يافت و وارد شد، و شروع به طلب رضايت و عذر خواهى كرد.»

دقت كنيد: كه ذهبى جريان عذر خواهى و پشيمانى را چگونه با احتياط و سانسور شديد نقل مى‏ كند، به گونه‏اى براى خواننده و مطالعه كننده اصل جريان و حادثه كاملا روشن و واضح نشود.
بعضى به پشيمانى خليفه اول به هنگام مرگ از يورش به خانه وحى اشاره دارد:
«وددت انى لم اكشف بيت فاطمة و تركته و ان اغلق على الحرب.» 7
«اى كاش خانه فاطمه را رها مى‏كردم وبه آن يورش نمى‏بردم و آن را باز نمى‏كردم هر چند بسته شدن آن به عنوان اعلام جنگ با من باشد.»

آيا در عبارات و متون كتابها، تحريف و حذف و دست برد صورت گرفته است؟
البته بعضى از عبارات را تا به حال نتوانسته‏اند تغيير دهند مثلًا در كتاب العقد الفريد ابن عبد ربه اندلسى، ظاهراً در بعضى از عبارات آن تصرف نكرده‏اند و همان متن موجود است:
«بعث اليهم ابوبكر عمر بن الخطاب ليخرجهم من بيت فاطمة و قال له: ان ابوا، فقاتلهم فاقبل بقبس من نار على ان يضرم عليهم الدار، فلقيته فاطمة، فقالت: يابن الخطاب، اجئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم او تدخلوا فيما دخلت فيه الامة.»8
«ابوبكر عمر را براى تعقيب و شكستن تحصن در منزل فاطمه زهرا به آنجا فرستاده و گفت: چنانچه از بيرون آمدن ممانعت كردند با آنها وارد جنگ شو، پس عمر در حالى كه شعله آتش به همراه داشت تا خانه را بر روى آنان به آتش بكشد. فاطمه زهرا به او برخورد كرد و فرمود: اى پسر خطاب آيا آمده‏اى خانه ما را به آتش بكشى؟!»
گفت: آرى مگر آنكه راه مردم را پيش بگيريد يعنى همانطور كه آنان بيعت كردند شما هم بيعت كنيد»

ولى در كتاب‏هاى ديگر تحريف صورت گرفته است، ما در اينجا به دو نمونه اشاره مى‏كنيم:
1- در معارف ابن قتيبه عبارت زير از آن حذف شده است:
«ان محسناً فسد من زخم قنفذ العدوي. »9، «يعنى در اثر فشار و حمله قنفذ عدوى، حضرت محسن سقط گرديد.»
2- تحريف در مروج الذهب، در چاپ ميمنية ج 3، ص 86 چنين آمده است: عروة بن الزبير در مقام دفاع از كار برادرش چنين مى‏گويد: عبدالله بن زبير، بنى‏ هاشم را در شعب محاصره و تهديد به سوزانيدن كرد، همانطور كه عمربن الخطاب با بنى ‏هاشم به هنگامى كه از بيعت با ابوبكر تخلف كردند چنين كرد؛ يعنى هيزم جمع كرد تا خانه را به آتش بكشد.
ولى در چاپهاى جديد، اين عبارت حذف شده است. اما با تمام تحريفات، باز هم كتابهاى فريقين مملو از نقل اين مطالب است، و اين گونه برخوردها حقيقت را تغيير نمى‏دهد.
راجع به جريان يورش به خانه وحى، به چند ماخذ و منبع براى نمونه اشاره مى‏شود: اثبات الوصية ص 143- الوافى بالوفيات، ج 6، ص 17، الخطط، ج 2، ص 346، الفرق بين الفرق، ص 148؛ الملل و النحل، ج 1، ص 57؛ الشافى، ج 4، ص 120؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 14، ص 193 و ج 2، ص 60؛ بحارالانوار ج 28، ص 270 و ج 30، ص 294؛ تلخيص الشافى، ج 3، ص 156، تقريب المعارف، ص 23؛ الطرائف، ص 274- و مأساة الزهراء و دهها كتاب ديگر.

  • 1. تاريخ طبرى، ج 3، ص 101؛ مصنف ابن ابى شيبه، ج 7، ص 432؛ العقد الفريد، ج 4، ص 260، چاپ مصر سال 1381 ه، انساب الاشراف، ج 2، ص 268.
  • 2. الامامة و السياسة، ج 1، ص 12.
  • 3. سيراعلام النبلاء، ج 15، ص 578؛ لسان الميزان، ج 1، ص 373؛ ميزان الاعتدال، ج 1، ص 139.
  • 4. فرائد السمطين، ج 2، ص 34
  • 5. الامامة والسياسة، ج 1، ص 12.
  • 6. سيراعلام النبلاء، ج 2، ص 121.
  • 7. المعجم الكبير، ج 1، ص 62؛ شماره حديث 43، كتاب الاموال بن سلام ص 174 متوفى 224 ه- ولى اين عبارت را تغيير داده و به جاى آن كلمه «كذا و كذا» آورده است.
  • 8. العقد الفريد، ج 4، ص 260.
  • 9. كفاية الطالب، ص 413، المناقب، ح 3، ص 407
منابع: 

منبع: پاسخ به شبهات(1)، ص: 32