آيا دشنام دادن و عداوت با امامان موجب كفر نيز مى شود؟

چرا نصب و سبّ و عداوت با امامان شيعه موجب نجاست انسان مى شود؟  آيا دشنام دادن و عداوت با امامان موجب كفر نيز مى شود؟ (منبع ذكر شده جواهر الكلام 6/ 62 البحار 23/ 390 ط بيروت، منهاج النجاة ص 48 ط دارالاسلامية بيروت).

جواب اجمالى:
با توجه به اين نكات كه اسلام به معناى تسليم بودن در مقابل خداوند است و محبت ائمه (علیه السلام) فرض و لازم، و ائمه (عليهم السلام) همه نور واحدى مى باشند، جواب اين است كه اگر مراد مدرك حكم باشد روايات شيعه و عامه دلالت دارند كه ناصبى ها نجس و كافرند علاوه بر اين قرآن هم مودت اهل بيت را لازم دانسته، كه دشمنى با اهل بيت مخالف اين دستور قرآن نيز مى باشد.
اگر مراد فلسفه حكم باشد اولا شايد تعبدى باشد و ثانياً از روايات شيعه و عامه استفاده مى شود كه مرز كفر در اسلام توحيد است و شرط آن اعتقاد به رسالت پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و ولايت ائمه (علیه السلام) مى باشد.
جواب تفصيلى:
مقدمه: براى روشن شدن جواب به چند نكته مقدمه اشاره مى شود.
1- اينكه در قرآن داريم «ان الدين عندالله الاسلام 1» به راستى دين در نزد خدا اسلام است و مراد از اسلام را على (علیه السلام) فرمود «الاسلام هو التسليم 2» واقعيت اسلام همان تسليم بودن در برابر خدا است و قبول نمودن احكام خداوند است و لو فلسفه آن را ندانيم. 2- فلسفه و حكمت بسيارى از احكام براى ما كشف نشده و ممكن است كشف نشود، و بعضى از احكام ممكن است تعبدى باشد. 3- مساله محبت اهل بيت و ذوى القربى اتفاقى بين شيعه و عامه است چون قرآن به عنوان پاداش رسالت قرار داده است3. 4- همچنانكه پيامبر و على (علیه السلام) از نور و شجره واحده چنانكه در روايات عامه مى خوانيم كه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود «انا و على من شجرة واحدة و ساير الناس من اشجار شتى4» من و على از يك درخت و مردم از درخت هاى مختلفى مى باشند ائمه اطهار (علیه السلام) هم حقيقت واحده اند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «نحن فى الامر و النهى والحلال و الحرام نجرى مجرى واحدفا ما رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و على (علیه السلام) فلهما فضلها5» ما در امر و نهى، حلال و حرام مساوى هستيم، اما پيامبر و على فضل خود را دارند، بعد از مقدمه در سؤال دو تا احتمال است.

1- مراد اين باشد كه مدرك حكم و دليل آن چيست؟
2- فلسفه و حكمت آن چيست؟ اگر مراد مدرك حكم باشد اولا قرآن مودت و محبت اهل بيت را از ما خواسته، و دشمنى با اهل بيت خلاف اين دستور خداوند است در نتيجه مخالفت با خدا و رسول خدا است به بيان ديگر مساله محبت و مودت اهل بيت از ضروريات دين اسلام شمرده مى شود كه همه فرق اسلامى قبول دارند، انكار قولى و عملى آن هم مخالفت با ضرورت مسلّم اسلامى است، و اين مخالفت باعث كفر و نجاست مى شود. و ثانياً رواياتى هم در اين باب از طريق شيعه و عامه داريم كه به بعضى از آنها اشاره مى شود.
الف) رواياتى كه از طريق شيعه نقل شده است.
1- امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مد من الخمر كعابد و ثن و الناصب لآل محمد شرمنه6» شراب خوار مانند بت پرست است و دشمن آل محمد بدتر از آن است. مى دانيم كه بت پرست كافر و نجس است در نتيجه دشمن اهل بيت هم كافر و نجس است. 2- امام صادق (علیه السلام) فرمود:، «و الناصب لنا اهل البيت فهو شرهم فان الله تبارك و تعالى لم يخلق خلقاً انجس من الكلب و ان الناصب لنا اهل البيت" انجس منه"7» دشمن ما بدتر از يهودى و نصرانى است پس به راستى خداوند نجس تر از سگ نيافريده است (چون نجس العين است) و دشمن ما اهل بيت نجس تر از سگ مى باشد. 3- از امام باقر (علیه السلام) سؤال شد «عن المرأة العارفه هل ازوجها الناصب قال لا لان الناصب كافر8» كه زن مؤمنه شيعه مى تواند با ناصبى ازدواج كند؟ فرمود نه، چون ناصبى كافر است روايات مذكوره به روشنى دلالت بر نجاست و كفر ناصب اهل بيت دارند.
ب) رواياتى كه از طريق عامه نقل شده است:
1- پيامبر اسلام فرمود: «ثلاث من كان فيه فليس منى و لا انا منه بغض على و نصب اهل بيتى ... .9» سه چيز است كه در هر كس باشد از (امت) من نيست؛ كينه على را داشتن، دشمنى با اهل بيت... و اينكه ايمان فقط حرف است. كسى كه امت پيامبر نباشد مسلمان نيست. 2- ابن مسعود نقل كرده «من لم يقل علىٌ خير الناس فقد كفر10» كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر كس نگويد على بهترين مردم است كافر شده است در روايت ديگر دارد «على خير البشر فمن ابى فقد كفر11» وقتى كه بهتر ندانستن على (علیه السلام) باعث كفر شود دشمنى و سبّ و دشنام به او به طريق اولى باعث كفر مى شود، قبلا گفتيم در اين مسائل بين ائمه (علیه السلام) فرقى نيست، دشمن همه، كافرند. 3- انس نقل نموده كه پيامبر فرمود «من حسد علياً فقد حسدنى و من حسدنى فقد كفر12» كسى كه با على حسودى كند با من حسودى نمود. و هر كس با من حسودى كند كافر است. روايات زيادى داريم به اين مضمون «و من ابغضه فقد ابغضنى و من ابغضنى فقد ابغض الله» هر كسى على را دشمن بدارد كينه من را به دل گرفته و هر كس با من بغض و دشمنى داشته باشد خدا را مبغوض داشته است.
آيا اين روايات به خوبى نمى رساند، كه دشمن على (علیه السلام) و ائمه (علیه السلام) كافر، حتى حسودى با آنها و بغض آنها را در دل داشتن باعث كفر مى شود. از اينجا جواب قسمت دوم سؤال كه «آيا دشنام دادن و عداوت با امامان موجب كفر نيز مى شود؟» روشن شد كه بلى باعث كفر مى شود چنانكه در روايت اولى كه از طريق شيعه نقل كرديم داشت «بدتر از بت پرست است13» و در روايت سوم تصريح داشت «لان الناصب كافرٌ» لذا همه مراجع شيعه با اينكه در اهل كتاب اختلاف دارند، ولى در كفر و نجاست ناصبى ها دشمن اهل بيت اتفاق نظر دارند14 و در روايات عامه هم در اولى داشت «كه ناصبى از امت من نيست» در دومى كه خيلى بالاتر از روايات شيعه است كه حتى على را بهترين مردم نداند كافر است تا چه رسد كه با او دشمنى داشته باشد، در سومى داشت كه «حسودى با على و اهل بيت باعث كفر است» و همچنين بغض على (علیه السلام) و اهل بيت را داشتن باعث بغض به پيامبر و خداوند مى شود.
و اما اگر مراد اين باشد كه فلسفه و حكمت نجاست ناصبى ها و كفر آنها چيست؟ اولا بايد بگوييم كه ممكن است حكمى تعبدى باشد و ما نتوانيم فلسفه و حكمت آن را بفهميم، ثانياً تحليلى به نظر مى رسد كه از روايات شيعه و عامه مى توان آن را استفاده نمود، و آن اينكه اتفاقى فريقين است كه مرز كفر و اسلام توحيد است در روايات شيعه سه شرط اساسى براى توحيد ذكر شده است كه اگر آن شرايط نباشد، توحيد تحقق نيافته است.
1- اقرار به نبوت نبى خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم).

2- اعتقاد و اعتراف به ولايت على (علیه السلام) و ائمه اطهار (علیه السلام). 3- اخلاص در عمل، به گونه اى كه در عمل گناهان را ترك كند كه فقط به يك روايت از طريق شيعه اكتفا مى شود امام صادق فرمود: «ان الله تبارك و تعالى ضمن للمؤمن ان هو اقر له بالربوبيّة و لمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بالنبوة و لعلى بالامامة و ادى ما افترض عليه ان يسكنه فى جواره 15» خدا تضمين نموده براى مؤمن اگر اقرار به ربوبيت او، و نبوت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامت على (علیه السلام) داشته باشد، و در عمل واجبات را انجام (و محرمات را ترك كند) در جوار خودش جا دهد، مفهومش اين است كه اگر يكى از اين ها لنگ باشد، در بهشت جا ندارد و اين مطلب را از روايات عامه هم مى توان استفاده نمود.

1- پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) «لما اسرى بى الى السماء دخلت الجنة فرأيت فى ساق العرش الايمن مكتوب لا اله اله الله محمد رسول الله ايدته بعلى و نصرته16» در شب معراج در سمت راست ساق عرش اين نوشته را ديدم، خدا يكى است و محمد رسول است كه او را با على و نصرتش تأييد نمودم، مى بينيد على (علیه السلام) در كنار توحيد و رسالت مطرح است.

2- فرمود «من احب علياً فقد احبنى و من احبنى فقد احب الله و من البغضُهُ فقد ابغضنى و من ابغضنى فقد ابغض الله17» هر كس على را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر كسى مرا دوست بدارد به خداوند دوستى ورزيده، و هر كسى كه على را دشمن بدارد، با من كينه و دشمنى نموده است، و هر كس مرا مبغوض بدارد خدا را مبغوض دانسته (در نتيجه سر از كفر در مى آورد) معلوم مى شود بين دوستى خداوند و پيامبر و على (علیه السلام) و ائمه (علیه السلام) (چنانكه در مقدمه گفتيم در اين مسائل همه ائمه (علیه السلام) با هم اشتراك دارند) يك ملازمه عقلى وجود دارد، كه نتيجه اش اين است كه دشمنى با على (علیه السلام) و ائمه (علیه السلام) در واقع باعث از بيت رفتن توحيد مى شود، به اين دليل كه روايات عامه و خاصه دلالت دارند، كه محبت على و ائمه (علیه السلام) شرط توحيد مى باشد و با نبود شرط (چه در تكوينيات و چه در اعتباريات) مشروط آن (يعنى توحيد) عقلا منتفى و از بين مى رود (اذا انتفى الشرط انتفى المشروط) پس كسى كه توحيد نداشته باشد كافر و نجس مى باشد باتفاق عامه و خاصه.
خلاصه ى جوابها اين شد كه (با توجه به اين نكات كه اسلام به معناى تسليم بودن در مقابل خداوند است، و محبت ائمه (علیه السلام) فرض و لازم و ائمه (علیه السلام) همه نور واحدى مى باشند). كه اگر مراد مدرك حكم است روايات شيعه و عامه دلالت دارند كه ناصبى نجس و كافرند، علاوه بر اين روايات قرآن هم مودت اهلبيت را لازم دانسته، كه دشمنى با اهلبيت مخالف اين دستور قرآن نيز مى باشد، و اگر مراد فلسفه و حكمت حكم است اولا شايد تعبدى باشد و ثانياً از روايات شيعه و عامه استفاده مى شود كه مرز كفر و اسلام توحيد است، و شرط آن اعتقاد به رسالت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ولايت على (علیه السلام) و ائمه (علیه السلام) مى باشد، در نتيجه اگر شرايط نباشد توحيد تحقق نيافته است.

  • 1. سوره آل عمران، آیه 19
  • 2. نهج البلاغه، ترجمه محمددشتى، حكمت 125.
  • 3. سوره شورى، آیه 23 و سوره سبأ، آیه 47.
  • 4. علاء الدين على المتقى البرهان، كنز العمال فى سنن الاقوال (مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم 1405) ج 11، ص 608 روايت 32943، و 32944.
  • 5. شيخ مفيد، الاختصاص (منشورات مكتبة بصيرتى قم) ص 261.
  • 6. محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشيعه، الى تحصيل مسائل الشريعية (احياء التراث العربى بيروت، چاپ چهارم، 1391) ج 18، ص 559، روايت 12.
  • 7. وسائل الشيعه (پيشين) باب 11، من ابواب الماء المضاف، ج 1، ص 159، روايت 5، (شماره كلى 560).
  • 8. وسائل الشيعه، (پيشين) كتاب النكاح باب 10 من ابواب ما يحرم من النكاح بالكفر روايت 15.
  • 9. على المتقى الهندى البرهان، كنز العمال فى سنن الاقوال (مؤسسة الرسالة) ج 11، ص 623 روايت 33031.
  • 10. همان، ص 625، روايت 33046.
  • 11. همان، روايت 33045.
  • 12. همان، ص 626، روايت 33052.
  • 13. همان، ص 622، روايت 33024.
  • 14. ر. ك: رساله توضيح المسائل مراجع، بحث نجاسات، قسمت بحث كافر.
  • 15. محمد بن على صدوق، (التوحيد النشر الاسلامى 1357 ش) ص 19، روايت 5.
  • 16. كنز العمال (پيشين) ص 624، ج 11، روايت 33043- 33040.
  • 17. كنز العمال (پيشين) ج 11، ص 622، روايت 33029- 33024.
منابع: 

منبع: پاسخ به شبهات(1)، ص: 99