آیه 3، سوره مائده: تفسير جامع

تفسير جامع، ج‏2، ص: 157

نزول آيه‏ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ‏ در غدير خم‏

قوله تعالى: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ‏ طبرسى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود وقتى كه اين آيه نازل شد پيغمبر اكرم فرمود اللّه اكبر بزرگ است خداوند بر اتمام دين و تكميل نمودن نعمت خود و بر راضى بودنش بر دين اسلام و رسالت من و ولايت على بن أبي طالب عليه السّلام بعد از من، و فرمود هر كه را من مولاى او هستم على مولاى اوست پروردگارا دوست بدار هر كسى را كه على را دوست بدارد و دشمن بدار هر آنكه على را دشمن مي دارد.

شيخ در امالى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود امير المؤمنين عليه السّلام فرموده خداوند بمن هفت چيز عطا نموده كه به هيچ پيغمبرى جز محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عطا نفرموده است راه‏ ها را براى من گشوده است و علم منايا و بلايا و انساب را به من تعليم داده و عطا فرموده به من فصل خطاب را و من با اجازه پروردگار به سوى ملكوت آسمانها و زمين نظر نمودم و حوادث گذشته و وقايع آينده تا روز قيامت بر من مكشوف گرديد و به ولايت من خداوند دين اين امت را كامل و نعمت خود را بر آنان تمام نمود و بدين اسلام از ايشان راضى گرديد، وقتى كه در روز غدير و تعيين ولايت براى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود اى محمد خبر بده به امت كه من به ولايت و خلافت على دين آنها را كامل نمودم و آيه را تا آخر قرائت نموده فرمودند تمام اينها از جانب خداوند به من عطا شده است و شكر و سپاس ميكنم چنين خدائى را كه باين مواهب مرا سر افراز فرموده.

روايت كرده شيخ ابو على محمد بن احمد بن على معروف بابن فارسى كه از اجله قدماء اماميه مي باشد از حضرت باقر عليه السّلام در روايت مفصلى كه آنحضرت فرمود پيغمبر اكرم قصد حج نمود از مدينه منوره در حالتى كه تمام احكام شريعت اسلام را به جز احكام حج و ولايت براى مردم بيان فرموده بود جبرئيل نازل شد گفت خداوند بتو سلام مي رساند و ميفرمايد من هيچ پيغمبرى را قبض روح نكردم مگر آنكه دين او را كامل نمودم و حجت خود را مؤكد ساختم و باقى نمانده بر تو از واجبات احكام دين و شريعت مگر دو امر واجب‏

تفسير جامع، ج‏2، ص: 158

كه بايد آنها را به مردم برسانى يكى واجبات حج است و ديگرى ولايت واجبه و خلافت بعد از خودت مي باشد، زيرا من هرگز زمين را خالى از حجت خود نمي گذارم و خداوند ترا امر مي نمايد به حج بروى و امر كنى هر كس از مردم شهر مدينه و اطراف آن و ساير شهرهاى ديگر كه استطاعت دارند حج بروند و احكام حج را به آنها ياد بدهيد.

منادى فرمان پيغمبر اكرم را به مردم رسانيد و قريب هفتاد هزار نفر از مردم در ركاب پيغمبر به حج رفتند به عدد اصحاب حضرت موسى كه براى هرون از آنها بيعت گرفت پيغمبر هم از اين هفتاد هزار نفر براى امير المؤمنين عليه السّلام بيعت گرفت اينها هم شكستند بيعت خدا و رسولش را و مانند اصحاب موسى گوساله و سامرى اين امة را پيروى نمودند.

جمعيتى كه در راه حج بود چنان بهم متصل و فشرده شده بود كه ذكر تلبيه ميان مدينه و مكه را پر كرده به گوش مي رسيد چون حضرت به عرفات رسيد باز جبرئيل نازل شد و گفت خداوند سلام مي رساند و مي فرمايد اجل تو نزديك شده است و امر مي كنم به تو امر ولايت و خلافت على را مقدم بدارى و وصيت به او نمائى و هر چه از علوم و ميراث پيغمبران پيشين نزد تو هست به على تسليم بدارى و به مردم برسانى كه على خليفه منست بعد از تو و عهد و ميثاق مرا به مردم ابلاغ نمائى و من هيچ پيغمبرى را قبض روح ننمودم مگر آنكه كامل و تمام كردم دين را به ولايت اولياء خود و دشمنى نمودن با دشمنانم و ولايت كمال توحيد و يگانگى منست و وسيله اتمام نعمت بر بندگانم مي باشد هر كس على را اطاعت كند مرا اطاعت نموده و هر كس از او تمرد كند از من تمرد كرده است هر كه او را بشناسد مؤمن است و هر كه منكر او باشد كافر و هر كه مرا در روز قيامت با ولايت على ملاقات نمايد به بهشت داخل كنم و اگر با دشمنى على مرا ملاقات كند به جهنم وارد شود.

برخيز اى محمد و على را به ولايت و خلافت و حجت بين خلايق منصوب نما و عهد و ميثاق از آنها بگير و به آنها تذكر بده كه ولايت على دين كامل و توحيد و يگانگى من مي باشد نعمت كامل و تمام من بر بندگان پيروى كردن از ولايت على بوده و امروز كامل گردانيدم بر شما نعمت خود را و راضى شدم كه اسلام با ولايت على دين شما باشد، پيغمبر اكرم ترسيد كه مبادا منافقين تفرقه اندازند و برگردانند مردم را به طرف جاهليت و چون دشمنى مردم را نسبت به على مي دانست از جبرئيل درخواست نمود كه از خداوند نگهبانى و حفاظت‏

تفسير جامع، ج‏2، ص: 159

و عصمت او را مسئلت نمايد و فرمود اى جبرئيل من بيم آن دارم كه مردم مرا تكذيب نموده و قول مرا در باره على قبول ننمايند جبرئيل به آسمان بالا رفت و دو مرتبه در منى و مسجد خيف نازل شد و امر نمود كه فرمان حق را در باره على اجرا نما از جبرئيل پرسيد كه آيا عصمت هم آورده ‏اى؟ گفت خير اين بار هم پيغمبر نسبت به نصب على اقدام نفرمود براى دفعه سوم در كراع الغميم كه بيابانى است بين مكه و مدينه جبرئيل نازل شد و موضوع ولايت على را گوشزد نمود و چون عصمت نياورده بود پيغمبر فرمود مي ترسم كه مردم مرا تكذيب كنند.

چهارمين دفعه جبرئيل در غدير خم كه در سه ميلى به جحفه است و مكان معلومى است پنج ساعت از روز گذشته نازل شد آيه شديد و عتاب آميز يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ‏ فى على‏ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ‏ را نازل كرد اول قافله حاج از غدير گذشته و به جحفه نزديك شده بود پيغمبر امر فرمود كه آنها را برگردانند و تمام هفتاد هزار نفر در آنجا اجتماع نمودند، آنگاه امر پروردگار را به مردم ابلاغ فرمود و على را به روى دست بلند كرده به مردم نشان داد.

و خطبه مفصلى ايراد و قرائت فرمود تا آنجائى كه فرمود: اى مردم بدانيد خداوند به من فرموده اگر امر ولايت على را به شما نرسانم هيچ تبليغ رسالت نكرده ‏ام و من اكنون سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مي كنم جبرئيل تا به حال چند بار بر من نازل شد و مرا از جانب پروردگار مأمور نصب خلافت و معرفى على نمود كه در اين محل توقف كرده و به هر كس كه حضور دارد از شما اعم از سياه و سفيد بشناسانم كه على بن أبي طالب عليه السّلام برادر و وصى و خليفه و امام بعد از من مي باشد و او نسبت به من مانند هرون است نسبت به موسى جز آنكه بعد از من پيغمبرى نخواهد بود، و شروع فرمود به قرائت آياتى كه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده يك بيك آنها را تلاوت نمود و فرمود اي مردم بدانيد و بفهميد كه خداوند على را به امامت و خلافت واجب الاطاعه بر عموم شما مهاجر و انصار و تابعين و شهرى و دهاتى و بيابانى و حاضر و غايب و عرب و عجم و ترك و روم و بنده و آقا كوچك و بزرگ و سفيد و سياه شما نصب و تعيين فرموده و حكم على در باره تمام شما نافذ است هر كه با على مخالفت نمايد ملعونست و هر كه مطيع و فرمانبردار او باشد آمرزيده شود ايمردم اين آخرين مكانى‏

تفسير جامع، ج‏2، ص: 160

است كه من در حضور تمام شما و چنين جمعيتى مي باشم، امر پروردگار خود را بشنويد و اطاعت كنيد كه پروردگار شما صاحب و مولاى شماست و پس از امر حق اطاعت رسولش محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را كه در برابر شما ايستاده سخن مي گويد و پس از من على به امر پروردگار امام شماست و بعد از على امامت در ذريه من كه از صلب على است مي باشد تا روز كه ملاقات كنيد خدا و رسول او را چيزى حلال نيست مگر آنكه خدا آنرا حلال كرده باشد و حرامى نيست مگر آنكه خدا حرام نموده است خداوند حلال و حرام را به من شناسانيد و من به شما رسانيدم و تمام آنها را به على ياد دادم و خداوند علمى را را به من نياموخت مگر آنكه آنرا به على تعليم نمودم و نيست علمى مگر آنكه خداوند آن را شمرده و در امام مبين محدود فرموده و على آن امام مبين است.

اي مردم نسبت به على تعدى نكنيد و از ولايت على استنكاف ننمائيد او مردم را به سوى حق هدايت و رهبرى كند و به حق عمل مي نمايد و باطل را از بين مي برد شما به ملامت ملامت كنندگان دست از على نكشيد و توبه كسى را كه منكر على باشد قبول ننموده و همواره معذب باشد.

اى مردم دورى بجوئيد از اينكه امر مرا در مورد على مخالفت كنيد كه آتشى به شما مى رسد كه هيزمش سنگ گوگرد و بدن مردم است و خداوند آنرا براى كفار مهيا نموده، اي مردم به خدا قسم خداوند مرا بشارت داده به وجود پيغمبران گذشته و من آخرين آنها هستم كه حجت بر تمام آفرينش اولين و آخرينم از اهل آسمان و زمين، و هر كس به من شك كند كافر است و هر كه در گفتارم به على شك نمايد شك در تمام پيغمبران و احكام خداوند كرده شك كننده در اينها در آتش جهنم است،

اي مردم مقدم بداريد على را كه او بعد از من از هر مرد و زنى افضل است، به واسطه ما خداوند ارزاق شما را نازل گردانيد، و ملعونست ملعون مغضوب خداست مغضوب من است هر كه رد كند اين گفتار مرا در باره على، آگاه باشيد كه جبرئيل مرا باين گفتار خبر داد تا آنجا كه فرمود: اي مردم تفكر در قرآن بنمائيد و آياتش را بفهميد و به محكمات آن عمل كنيد و از متشابهاتش پيروى ننمائيد به خدا قسم على براى شما متشابهات قرآن را بيان مى‏ كند و تفسير قرآن نمى‏ كند مگر اين على كه من او را بر سر دست گرفتم و بالاى منبر آورده و شما او را مشاهده مي كنيد و او معلم شماست هر كه را كه من مولاى او هستم على نيز مولاى اوست آگاه باشيد

تفسير جامع، ج‏2، ص: 161

اي مردم خداوند فرمود على و اولادش يكى از دو چيز سنگين و پربها مى‏ باشد و قرآن هم يكى از ثقلين دوم است و هر كدام از اين دو، بيان كننده يكديگر است و هرگز از هم جدا نشوند تا وارد شوند بر من كنار حوض كوثر.

آگاه باشيد حلال و جائز نيست گفتن امير المؤمنين به كسى بعد از من مگر بعلى، و على را چنان بر سر دست بلند نمود كه سفيدى زير بغل مباركش آشكار شد.

و اين روايت بسيار مفصل است هر كه بخواهد تمام آن را به بيند به كتاب روضه نگاه كند يا به تفسير برهان كه آن روايت را عينا از اول تا آخر ذكر نموده است و روايت غدير خم از طرق اماميه و نيز از طريق عامه زياد و متواتر است و خداوند حجت را بر مخالفين تمام فرموده تا نگويند ما روايت غدير را ملاحظه نكرديم، سپس امر فرمود به تمام مردم و رؤساى آنها تا با امير المؤمنين بيعت نمودند و بعد پيغمبر اكرم فرمود شما را دعوت نمودم تا در حضور پروردگار شاهد باشيد كه من امر او را در باره على به شما رسانيدم اينك اگر عمل كنيد يا نكنيد خداوند از شما موأخذه و سؤال مي فرمايد.

و در امالى از ابى حمزه ثمالى روايت كرده گفت فرمود حضرت باقر عليه السّلام فرستاد خداوند جبرئيل امين را بر پيغمبر اكرم تا شهادت دهد به ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و سلام كند به آن حضرت و تهنيت بگويد او را و دستور بدهد كه مردم خطاب كنند به آن حضرت يا امير المؤمنين عليه السّلام و فرمود آن حضرت پيغمبر اكرم هفت نفر از آن قوم را خواند و به آنها فرمود شما گواه باشيد در روى زمين به ولايت على، مختاريد اقامه شهادت كنيد يا كتمان نمائيد پاداش و كيفر او را خواهيد ديد اول آنها ابا بكر بود پيغمبر فرمود به او خطاب كن به على امير المؤمنين و سلام كن به آنحضرت، ابا بكر گفت از جانب خدا و رسولش اين امر را انجام دهم؟ فرمود بلى ابابكر از جاى خود بلند شد و دست امير المؤمنين را گرفت و بيعت كرد سپس عمر از جاى بلند شد و بيعت و سلام كرد بعد مقداد و ابى ذر و حذيفه يمانى و ابن مسعود و بريده بيعت كردند.

سپس پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به آنها فرمود: شما گواه باشيد بر ولايت على و مختاريد كتمان كنيد يا اظهار نمائيد در هر دو صورت به كيفر و پاداش خواهيد رسيد. و اين حديث از متواترات شيعه و سنى است. و در احتجاج از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود روز غدير خم‏

تفسير جامع، ج‏2، ص: 162

مردم مشاهده كردند شخصى بسيار نيكو و با هيبت مي گفت من نديدم هرگز محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در امرى آن قدر اصرار ورزد و تأكيد كند مگر در ولايت على عليه السّلام و اين عهد را چنان محكم بسته كه جز كافر به خدا او را نقض نكند،

واى به حال كساني كه اين عهد را بشكنند و بهم زنند، در آن هنگام عمر متوجه به آنشخص شد و كلام او را شنيد از منظره و هيبت و بزرگى او تعجب كرد، عرض كرد به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اي رسول خدا گفتار اين شخص را شنيديد؟ فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اى عمر مي دانى او كيست؟ عرض كرد نمي دانم.

فرمود او جبرئيل امين است اي عمر شنيدى كلام او را پس از عهد شكنى دورى بجو، هر كه عهد ولايت على را بهم بزند و نقض كند خدا و رسول و فرشتگان و مؤمنين از او بيزارى جويند و تا قيامت او را لعنت كنند.

و فرمود حضرت صادق عليه السّلام حقوق مردمان با دو شاهد عادل ثابت مي شود، ولى نزد منافقين حق امير المؤمنين عليه السّلام و حضرت فاطمه عليه السّلام با چند هزار ثابت نشد و نيست بعد از حق جز گمراهى روشن و آشكارا، سپس اين آيه را تلاوت فرمودند كَذلِكَ حَقَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُوا أَنَّهُمْ لا يُؤْمِنُونَ.

‏ و در بصائر الدرجات از زيد شحام روايت كرده گفت حضور حضرت صادق عليه السّلام بودم مرد معتزلى وارد شد سؤالاتى از آن حضرت كرد جواب شنيد، سپس آنحضرت به آن مرد فرمود چيزى نيست كه فرزندان آدم به او محتاج باشند مگر آنكه حكم آن از طرف خدا و رسولش وارد شده و اگر وارد نشده باشد در يك موضوع حكمى، خداوند بر ما حجت نمي آورد، آن معتزلى عرض كرد حضورش، خداوند به چه حجت بر ما تمام كرده و آورده؟ فرمود به قولش كه مي فرمايد الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ‏ و كامل نمود دين را به ولايت على و اولادش و اگر كامل نبود خداوند اين بيان را نمى ‏فرمود.

در كافى از محمد بن مسلم روايت كرده گفت فرمود حضرت باقر عليه السّلام آخرين واجبي كه خداوند بر پيغمبرش نازل كرد ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ائمه معصومين بود و ديگر بعد از آن حكمى ابلاغ نفرمود تا از دار دنيا رحلت نموده سپس آيه‏ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ‏ نازل شد در غدير خم بعد از آنكه امير المؤمنين عليه السّلام را بر خلافت و ولايت منصوب كرد.

نسخه شناسی

درباره مولف

کتاب شناسی

منابع: 

بروجردى سيد محمد ابراهيم‏، تفسير جامع‏، تهران، انتشارات صدر، 1366 ش‏، چاپ ششم‏، ج2، صص 157 - 162