آیه 67، سوره مائده : انوار درخشان

انوار درخشان، ج‏5، ص 71

[سوره المائدة (5): آيه 67]
يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ (67)

خلاصه‏

5/ 67

اى رسول گرامى آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان و اعلام كن و چنانچه نرسانى، وظيفه پيامبرى خود را انجام نداده‏اى، پروردگار تو را از خطر توطئه مردم ايمن مى‏ دارد و آنانى كه در مقام سرپيچى بر آيند به مقصدشان نخواهند رسيد. (67)

شرح‏
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» در هر چهار جمله از اين آيه نكاتى رعايت شده كه در ساير آيات قرآنى بكار برده نشده است به پيامبر اسلام به عنوان يا ايها الرسول خطاب نموده كه تصريح به آنست كه وظيفه رسالت تو انجام و اعلام اين حكم است به مردم و سپس در جمله «بلغ» تصريح باهميت آن نموده از جمله اركان دين اسلام و رسالت پيامبر، اعلام اين حكم‏

انوار درخشان، ج‏5، ص 72

به مردم است.
«ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» بطور اشاره ذكر شده است كه از نظر اهميت اين حكم، رسول گرامى بايد آن را تفسير نموده و به مردم صريحا اعلام نمايد و مردم نيز تصديق نمايند كه اين حكم از جانب پروردگار است و به قرائنى كه گفته مى‏ شود حكمى است كه در پايان احكام اسلام بايد اعلام شود و از جمله اركان آنست.

اين آيه از سوره مائده است كه در آخرين ايام حيات درخشان پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله) نازل شد و پس از آن نيز حكمى از احكام ذكر نشده است در اثر اينكه در همان ايام واقعه شگفت ‏آور خاتم بخشى على بن أبي طالب بود كه در مسجد پيامبر در حضور گروهى از مسلمانان اتفاق افتاد و آيه‏ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا» نازل شد و از او تقدير نمود و او را تالى رسول خدا و ولى و اولى بتصرف بر مسلمانان خوانده و معرفى نموده كه در آيه 55/ 5 از اين سوره گذشت.

از اين جهت مردم سابقه داشتند كه پيغمبر اسلام در تعقيب آن آيه در باره ولايت عامه و وصايت على بن أبي طالب بطور صراحت با مردم گفتگو خواهد نمود و بدين مناسبت جمله‏ «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» نيز مبنى بر تأكيد و خطاب به پيامبر است كه چنانچه در باره اعلام اين حكم به مردم كوتاهى نمائى وظيفه رسالت خود را انجام نداده ‏اى و غرض تصريح به اهميت اين حكم بوده كه ركن دين اسلام و محصول رسالت اوست.

و نيز مردم از اين خطاب تهديد آميز بفهمند كه ركن دين اسلام و روح احكام آن همين حكم است كه چنانكه آنرا نپذيرند به منزله آنست كه دين اسلام را نپذيرفته ‏اند و خطاب تهديد از اين نظر نيست كه احتمال رود رسول خدا در باره ابلاغ اين حكم اهمال مي فرمايد زيرا ساحت او منزه است از اينكه در انجام رسالت كوتاهى نمايد

انوار درخشان، ج‏5، ص 73

بلكه به لحاظ اهميت باين حكم است كه به منزله روح دين اسلام و ساير احكام بمنزله جسد آنست و ادامه دعوت آن در جهان وابسته بتبليغ آن حكم است.

«وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»:
اين جمله نيز مبنى بر تأمين خاطر پيغمبر اسلام است كه پروردگار تو را از خطر مردم منافق ايمن مي دارد و توطئه آنان را نقش بر آب مي نمايد از اين مژده استفاده مى‏ شود هم چنان كه تاريخ بر آن گواه است گروهى از صحابه كه زمام تدبير امور را در دست داشتند در صدد آن بودند كه نگذارند رسول اكرم در باره وصايت و خلافت گفتگو كند و براى تصدى امور مسلمانان بعد از وفات خود خليفه تعيين نمايد و پس از خاتم بخشى على بن أبي طالب عليه السّلام و نزول آيه‏ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» مردم پيش بينى مي كردند كه در باره وصايت او رسول خدا تصريح نمايد.

بدين نظر همواره در صدد بودند كه نگذارند چنين مجلسى تشكيل شود و به صراحت پيغمبر وصايت على بن أبي طالب را به عموم مسلمانان اعلام نمايد و پيامبر اسلام نيز از توطئه اين گروه از اصحاب نگران بود كه چنانچه در باره خلافت على ابن أبي طالب تصريح نمايد او را متهم كنند كه دين اسلام را بطور وراثت در خانواده خود قرار مي دهد و مانند فرمانروايان براى خود خليفه و جانشين تعيين مي نمايد.

لذا آيه به پيامبر مژده مى‏دهد كه اين آيه‏ (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ) را بخوان و فرمانروائى و وصايت على بن أبي طالب را بر مسلمانان اعلام نما و توطئه مردم منافق مانع از انجام اين مأموريت نخواهد شد و خطرى بر تو متوجه نمي شود و در تبليغ اين حكم به عموم مسلمانان پيروزى و موفقيت خواهى داشت، خوف و نگرانى پيغمبر از خطرى نبوده كه به خود او متوجه باشد و او را بقتل برسانند و ساحت او منزه است از اينكه در اثر تهديد به قتل از انجام وظيفه خوددارى كند و يا عقيده او متزلزل شود.
با توجه به اين كه تا آن زمان كه آخرين ايام زندگى درخشان او است همه احكام‏

انوار درخشان، ج‏5، ص 74

دين اسلام را ابلاغ فرموده، و در سفر حجة الوداع پس از بيان حج تمتع حكمى از احكام اسلام را تشريع نكرده جز بر حسب اين آيه در باره تعيين وصى و خليفه كه آن نيز بر حسب طبع پس از نزول آيات قرآنى و بيان احكام بوسيله پيغمبر بايد انجام يابد و بوصى سپرده شود تا آنكه بر آنها نظارت داشته باشد و جامعه بشر را بآن مكتب دعوت نمايد و تصدى امور مسلمانان نيز از شئون خلافت و نظارت بر مكتب قرآن است.

از جمله شواهد اينكه پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله) از توطئه گروهى از اصحاب نگران بود وقتى كه در بستر آرميده بود به منظور جلوگيرى از منويات سوء آنان با حضور گروهى انبوه از مسلمانان كاغذ و دوات طلب كرد كه در باره تعيين جانشين خود چيزى بنويسد از آوردن كاغذ و دوات امتناع كردند و نسبت ناروا بساحت وى دادند، و گفتند «ان الرجل ليهجر» يعنى اين شخص بيهوده سخن مى‏ گويد و غرض گوينده آن نبود كه در حضور مسلمانان پيامبر اسلام را به سخن بيهوده گفتن متهم كند.
زيرا در باره او آيه‏ «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى‏» (18 نجم) نازل شده بلكه غرض وى اين بود كه رسول خدا را به خشم درآورد تا آن چند ساعت آخرين او بگذرد و مطالبه كاغذ و دوات را تكرار نفرمايد.

و از جمله شواهد نگرانى پيغمبر از اصحاب آن بود كه پس از رحلت او براى جلوگيرى از اجراء وصيت فرياد برآوردند «حسبنا كتاب اللّه» يعنى قرآن ما را كفايت مي كند و محتاج به پيشواى ديگرى جز قرآن نخواهيم بود و به طريق شورى خليفه را تعيين مى‏ نمائيم، با شواهد ديگر كه رسول خدا بفراست و به نيروى غيبى دريافت و روزگار تيره آينده مسلمانان را مشاهده مي كرد كه گروهى از مهاجر و انصار در مقام انكار وصيت او برآيند.

براى جلوگيرى از اين توطئه در انتظار فرصت بود كه زمينه آماده و كنگره ‏اى با شكوه از عموم طبقات مسلمانان تشكيل دهد و در باره تعيين شخص وصى و جانشين خويشتن سخن بگويد و بنام و مشخصات او تصريح كند و از عموم مردم نيز به نام وصايت و

انوار درخشان، ج‏5، ص 75

خلافت او بيعت بگيرد كه در روزگار نام آن مجتمع (كنگره) ضبط شود و قابل انكار نباشد، پروردگار نيز در آيه به پيغمبر مژده داده و خاطر او را از توطئه اين گروه تأمين مي دهد و به او دستور داده و تأكيد فرموده كه مجمعى از عموم طبقات مسلمانان تشكيل بدهد و سخنانى در باره تفسير آيه و وصايت و خلافت على بن أبي طالب ايراد كند و به نام او از عموم مسلمانان بيعت بگيرد و در انجام اين امر مهم كه خلاصه رسالت او است پيروزى و موفقيت خواهد داشت.

«إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»:

مبنى بر مژده و تأمين خاطر پيغمبر اسلام و تأكيد در باره وعده ‏اى است كه او را از توطئه خيانتكاران ايمن مي فرمايد و در انجام مأموريت پيروزى نصيب اوست و نيز تهديد آن گروهى است كه توطئه عليه پيامبر و جلوگيرى از انجام مأموريت او كه مبارزه با كفر است مي باشد و اينكه عمل ايشان به منزله دشمنى با پروردگار است و آنان را از دين اسلام بيگانه معرفى مى‏ كند.

بديهى است غرض از تعيين وصى و خليفه پيامبر اسلام از جانب پروردگار همانا ادامه تعليمات قرآن و معارف اسلام و سنت رسول است كه در جهان توسعه بيابد و سلسله بشر را به سوى كمال سوق دهد همچنانكه غرض از آفرينش و تأسيس مكتب قرآن نيز همين است در اين صورت شخصى مي تواند متصدى مكتب قرآن و معارف اسلام باشد كه از جانب پروردگار معرفى شود و شايسته و لايق اين مقام باشد علم و آگاهى او بآيات قرآنى به نيروى غيبى موهبت شود و غرض ديگر از نصب خليفه از جانب پروردگار انتظام زندگى اجتماعى و زمامدارى امور و تأمين مصالح مسلمانان است و غرض ديگر آنست همانطور كه پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلّم بر حسب ظاهر مردم را به خدا پرستى و پيروى از قرآن دعوت مي كرد و با تصرف معنوى پيروان خويش را بقرب خداوند و به كمال حقيقى سوق مي داد و واسطه در فيوضات‏

انوار درخشان، ج‏5، ص 76

آنها بود هم چنين وصى و جانشين او نيز با تصرف معنوى اهل ايمان را به سوى كمال و سعادت سوق مي دهد و از جمله آثار تصرف معنوى پيغمبر و اوصياء در باره اهل ايمان و احاطه آنها بر عقايد و اعمال عموم مردم آنستكه در قيامت در پيشگاه خداوند اداء شهادت مى‏ نمايند.

چنانكه سيره و روش پيغمبر اكرم در هر يك از مسافرتها و جنگها كه پيش مي آمد اين چنين بوده است هنگام حركت براى زمان غيبت خويش شخص قابلى را براى مردم مدينه تعيين مي فرمود كه احكام و مسائل دينى مورد حاجت را بيان كند و در باره پيش آمدها و حوادث نظارت داشته باشد و نيازهاى مردم را بر آورده و چرخ اجتماع را بگردش درآورد.

از جمله هنگامى كه رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بجنگ تبوك حركت كردند على بن أبي طالب عليه السّلام را در مدينه به عنوان فرمانروا نصب فرمودند على عليه السّلام عرض كرد يا رسول اللّه آيا مرا بر بانوان و كودكان مي گمارى.

حضرت فرمود آيا نمي خواهى بمنزله هارون باشى نسبت به موسى كليم به اين كه وصى من باشى جز اينكه پيامبرى بعد از من نخواهد بود، هم چنانكه بر هر شهرستان كه در تحت نفوذ و استيلاء مسلمانان بود فرمانروا تعيين مي كرد و در هر يك از جنگها كه لشكرى اعزام مى‏ شد سالارى براى آنان مقرر مي فرمود كه به تدبير و دستورات وى بتوانند در برابر دشمن استقامت كنند تا فتح و پيروزى نصيب آنان گردد.

انسان بفطرت خدا داده حكم مي كند كه هرگز يك كشور و يا يك شهر و يا يك قبيله بدون سرپرست و زمامدار كه اراده او بر اراده مردم حكومت مي كند و هر يك از افراد را به وظيفه اجتماعى خود وادار مى‏كند نمى‏ تواند به بقاى خود ادامه دهد و در كمترين وقتى اجزاء اين جامعه پراكنده و رشته آن اجتماع گسيخته مى‏ شود و دچار هرج و مرج و اختلال خواهد گرديد.

بر اين اساس كسى كه زمامدارى و يا فرمانروائى جامعه‏اى را بعهده دارد و

انوار درخشان، ج‏5، ص 77

بسمت خود علاقه داشته باشد چنانچه بخواهد بطور موقت و يا براى هميشه از كار خود غيبت كند لامحاله شخصى لايق را بايد بگمارد كه بتواند چرخ اجتماع را بگردش در آورد و هرگز حاضر نمى‏ شود كه قلمرو فرمانروائى خود را رها كرده و از آن چشم بپوشد.

دين اسلام بر اساس فطرت استوار است و آئين آسمانى است كه پروردگار و پيامبر اسلام به اجتماعيت توجه خاصى مبذول داشته و بانتظام امور مسلمانان و ارتباط آنها با يكديگر علاقه كامل داشته.
بهمين دليل هرگز تصور نمي رود كه پيامبر اسلام كه مكتب قرآن را براى جهان بشريت بنا نهاده و جامعه اسلامى را تشكيل داده هنگام رحلت از اين جهان آنها را بدون سرپرست بگذارد و براى تصدى و نظارت بر آن مكتب و تعليمات آن و همچنين براى اداره و تدبير جامعه آنها و انتظام چرخ اين جامعه، شخصى را تعيين نكند.

در صورتى كه در دقت احكام اسلام و وسعت دعوت آن كه اقطار جهان را بايد فرا گيرد و نيز در اهميت و ارزشى كه پيامبر اسلام براى دين اسلام و علاقه ‏اى كه بجامعه مسلمانان داشته و در راه تشكيل آن فداكاري ها نموده. و نيز از نظر كمال عقل و حسن تدبير پيامبر گذشته از دستورات غيبى به او؛ هرگز خردمندى تصور نخواهد كرد كه پيامبر اسلام مكتب قرآن و احكام و سنت آن را بدون ناظر و سرپرست گذارده و يا براى انتظام امور مسلمانان خليفه و جانشين تعيين نفرمايد و همه آنها را بحال خودشان واگذارد.

با اينكه بر حسب اخبار متواتر كه علماء سنت و اماميه نقل كرده ‏اند كه از حوادث و فتنه ‏هائى كه پس از وفاتش دامنگير مجتمعات اسلامى خواهد شد و فسادها كه رخ مى‏ دهد و اختلالى كه بر پيكر اسلام وارد خواهد شد «مانند خلافت بنى اميه و بنى مروان»

انوار درخشان، ج‏5، ص 78

خبر داده چگونه ممكن است كه از مهمترين وضعى كه در اولين روز وفاتش بوجود مى‏ آيد غفلت كند و از امرى كه باين سادگى و اهميت آن قابل ترديد نيست به كلى سكوت كند و كسى را بجاى خود نصب نكند.
چنانچه به فرض محال تعيين زمامدارى در جامعه مسلمانان در دين اسلام به خود مردم واگذار شده بود باز لازم بود سخنانى در آن زمينه بگويد و دستورات كافى داده باشد تا مردم در باره مسئله ‏اى كه اساس بقاء جامعه اسلامى و حيات شعائر الهى بر آن بستگى دارد كاملا بصيرت داشته باشند در صورتى كه چنين سخنانى از پيامبر اسلام نقل نشده و اگر بود بآن استناد مي كردند.

در تفسير عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه در سفر حجة الوداع جبرئيل بر رسول خدا نازل شده وصايت على بن أبي طالب را به پيامبر اعلام نمود و دستور داد كه على را به اين منصب معرفى كند و آيه‏ «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» را نازل نموده رسول خدا آن را سه روز به تأخير افكند تا اينكه وارد جحفه شدند نگذاشت حاجيان پراكنده شوند چون روز غدير به سرزمينى به نام مهيفه فرود آمدند حضرت فرمود كه بمردم اعلام كنند براى نماز جماعت حاضر شوند.

پس از اداء نماز حضرت در آن مجمع حاجيان فرمود كيست كه به شما اولى باشد از خود شما همه مردم فرياد بر آوردند پروردگار و رسول او اولى هستند به ما، حضرت سه بار اين سؤال را تكرار نمود مردم نيز در هر سه بار فرياد بر آوردند خدا و رسولش، آنگاه دست على بن أبي طالب را گرفته فرمود هر كه من مولاى او هستم على مولاى او است بار الها هر كه ولايت و فرمانروائى او را مى‏ پذيرد تو امور او را تدبير فرما و هر كس كه او را دشمن بدارد تو او را دشمن بدار و يارى كن هر كه او را يارى كند و خوار نما هر كه او را خوار كند و على از من است و من از او هستم و على به منزله هارون است به موسى جز اينكه بعد از من پيامبرى نخواهد بود.

در كتاب احتجاج از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده خطبه ‏ئى كه رسول خدا

انوار درخشان، ج‏5، ص 79

در سرزمين غدير خم سال حجة الوداع ايراد نموده هنگام بازگشت از سفر حج بسوى مدينه است و به امر پروردگار آيه‏ «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ» را در حضور هفتاد هزار نفر حاجيان قرائت نموده بعدد افراد بنى اسرائيل كه موسى كليم (ع) براى وصايت هارون از آنها بيعت گرفت و حدود پنجاه مرتبه بكلمه معاشر الناس به حاضرين خطاب نموده و خطبه طولانى را انشاء فرمود.

نزول آيه در حجة الوداع سال دهم هجرى در سرزمين غدير است كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در ضمن خطبه غديريه مكرر اين آيه را خواند و شأن نزول آنرا در ضمن همان خطبه بيان فرمود و زياده بر پنجاه بار به مردم مسلمان خطاب كرد و بطرق متواتر علماء سنت و اماميه رضوان اللّه عليهم خطبه را نقل كرده ‏اند و بر حسب نقل كتاب عبقات الانوار و كتاب الغدير بيش از يك هزار صحابى و چهل و هشت نفر از تابعين خطبه را روايت كرده و سند آن نيز حدود يك صد و ده طريق ضبط شده و قريب سيصد و پنجاه و سه كتاب در باره خطبه با ذكر اسناد و طريق نقل آن نگاشته شده است.

خلاصه ترجمه قسمتى از خطبه غدير
پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مكرر خطاب به مردم نموده و در باره شأن نزول آيه تصريح فرموده است: «معاشر الناس اى گروه مسلمانان من در رسانيدن دستورات پروردگار و منطق وحى قصورى ننموده ‏ام و آنچه كه پروردگار بمن وحى فرمود بشما مردم رسانيده ‏ام و شرح و تفسير نموده ‏ام.
اكنون اى مهاجر و انصار و گروندگان بدين اسلام شأن نزول اين آيه‏ (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ) را بيان مي نمايم گوش دهيد و بشنويد و بخاطر بسپاريد.

انوار درخشان، ج‏5، ص 80

اى مردم جبرئيل امين سه بار بر من نازل شد، و اين آيه را آورد و گفت خدايت سلام بتو مي رساند و مي فرمايد: آنچه در باره على بن أبي طالب گفته‏ ايم با مردم در ميان بگذار و به هر فرد سياه و سفيد از شرق و غرب عالم برسان پروردگار جهان نامش سلام است و سلام و تحيت بر او باد اكنون من مأمور شدم به آنچه بمن وحى شد در اين سرزمين بشما بگويم و تبليغ نمايم.

اى مردم مسلمان بدانيد و به هر سفيد و سياه از مشرق و مغرب عالم برسانيد و پدرها بفرزندان خود و مادرها بدخترها و برادرها به برادرها بگويند كه على بن أبي طالب برادر من و وصى من و جانشين من و امام و پيشوا و رهنما و رهبر بعد از من بر همه مردم مي باشد او براى من مانند هارون است براى موسى كليم با اين تفاوت كه پس از من هرگز پيامبرى نخواهد آمد.

اى مردم على ولى و سرپرست و اولى به تصرف در نفوس شما از جانب پروردگار بعد از رسول خدا است و محققا اين فرمان را خداى تعالى بر من نازل فرموده كه على محبوب خدا است او را دوست بداريد و صاحب اختيار خود بدانيد و اولى الامر بشناسيد و اوامر او را اطاعت كنيد زيرا آيات بسيارى در باره فضايل على در قرآن بر من نازل شده كه يكى از آنها اينست‏ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ» (تا آخر آيه) محققا ولى و پيشواى همه شما مردم خدا و رسول او هستند و آنان كه ايمان آورده و نماز را بپا داشته و آنها كه در حال ركوع نماز زكوة داده على بن أبي طالب است كه براى هميشه نماز را بپا داشته و زكوة را در حال ركوع براى خشنودى پروردگار داده است.

اى مردم از جبرئيل امين (عليه السلام) سؤال نمودم آيا ممكن است پروردگار مرا از رسانيدن اين وظيفه معاف فرمايد و از اعلام آن در مجمع مسلمانان مدتى خوددارى نمايم زيرا پرهيزكاران كم و اندك و منافقان بسيارند كه با من و با دين اسلام حيله مى‏ كنند و قرآن آنها را اين چنين وصف نموده‏ «يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ فِي‏

انوار درخشان، ج‏5، ص 81

قُلُوبِهِمْ» آنها چنين پندارند اين كار آسان و ناچيز است و حال آنكه در پيشگاه پروردگار بسيار با عظمت است.

منافقان گمان كنند من بسبب خويشاوندى و قرابت با على چنين امر مي كنم جبرئيل عليه السلام گفت اين امر الهى است و بايد فرمان پروردگار را اطاعت نمائى و تأخير در اجراى اين دستور شايسته نيست.
جبرئيل رفت و سپس بازگشت و گفت پروردگار بتو سلام مي رساند و مي فرمايد از منافقان بيم و هراسى نداشته باش ما تو را در پناه خود حفظ خواهيم نمود زيرا نظام تعليم چنين است كه دين متقن تو را شخصى مانند تو بعهده بگيرد و او جز على ابن أبي طالب نيست.

تو بايد اين آيه را براى مردم بخوانى تا روح و قوام دين اسلام را به مردم فهمانيده باشى تا خردمندان بدانند كه دينى كه تصدى امور مادى و معنوى جامعه بشر را به عهده گرفته متصدى و ناظر آن هم بايد تربيت يافته مكتب ربوبى باشد و ما (على) را براى اين منظور تربيت نموديم و از نور تو او را ايجاد نموده آفريديم و او را جان و روان تو معرفي نموديم تا اينكه معلم بشر و مفسر قرآن و متصدى آن مكتب باشد.

اى مسلمانان منافقان بسيار مرا اذيت و آزار نمودند تا آنكه مرا ساده لوح (گوش خواندند) و چنين پنداشتند تا آنكه آيه‏ (وَ مِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ) در اين باره نازل شد.

اى مردم مبادا از اين گروه مردمى باشيد كه فرمان پيامبر را نشنيده و به عذاب خدا گرفتار شوند اى مردم آنها گمان كرده‏ اند كه من از كثرت علاقه قلبى (بعلى) و اقبال او به من چنين دستور مي دهم تا اينكه جبرئيل اين حقيقت را در آيه بيان نمود و آنها را به من كاملا معرفى كرد چنانچه بخواهم نام آنها را مي توانم ببرم كه از جهت‏

انوار درخشان، ج‏5، ص 82

سوء سريره با من بدبين هستند ولى من همواره با آنها نيكو رفتار مى ‏نمايم ولى به خدا سوگند براى خاطر هدايت مردم از نيرنگ آنان در گذشتم آنها نمي خواهند اين آيه را تبليغ نمايم و منصب (على) را از جانب پروردگار بمردم اعلام كنم آيه را بار ديگر قرائت نمود.

اى مردم بدانيد محققا خداوند متعال براى رهنمائى شما مردم ولى و اولى به تصرف نصب فرمود كه پيروى از او بر همه واجب است و طاعت او بر مهاجر و انصار و بر هر فرد واجب است بر باديه نشين و شهرنشين بر حاضر و غايب و عجمى و عربى بر آزاد و برده بر صغير و كبير بر نژاد سفيد و سياه بر هر موحد و خداپرست اطاعت و فرمان او واجب است حكم او بر همه افراد مردم نافذ است هر كه از اطاعت او تمرد كند از سعادت محروم است و هر كه از او پيروى كند رستگار است پروردگار كسانى را كه از او اطاعت و پيروى كنند مى ‏آمرزد.

اى مردم گمراه نشويد و از ولايت و اطاعت (على عليه السلام) سرپيچى ننمائيد تنها او است كه شما را بحق رهبرى مى‏ نمايد و از باطل و ضلالت دور مى‏ سازد! اى مردم دورى و كناره‏ گيرى از على محروميت از نعمت هاى بيشمار پروردگار است و مخالفت با او سبب شقاوت و عقوبت ابدى است راه سعادت و رستگارى راهى است كه على رهبر و پيشواى آنست و راهى كه على رهنماى آن نيست ضلالت و گمرهى است.

اى مردم اين آخرين مقام و اجتماع من و شما است ديگر من با شما در يك محل جمع نخواهيم شد تا روز قيامت از اين رو بگفتار من گوش فرا دهيد و اطاعت كنيد كه اين فرمان از جانب پروردگار است.
اى مردم پس از پروردگار، رسول و پيامبر او من محمد هستم كه صاحب‏

انوار درخشان، ج‏5، ص 83

اختيار شما و اولى بتصرف در نفوس شما هستم اكنون در مقام اداء وظيفه با شما سخن و امر پروردگار را به همه شما ابلاغ مى‏ نمايم.

اى مردم بعد از من (على) ولى و امام و پيشواى شما و اولى بتصرف در نفوس و اموال و صاحب اختيار همه شما مردم است او به امر خدا رهبر و رهنماى خلق معرفى شده و اطاعت او پيوسته به اطاعت پيامبر و وابسته بايمان به پروردگار است.

اى مردم پس از (على) ذريه و اولاد گرامى من كه از نسل و صلب او هستند تا روز قيامت حجت خدا بر همه خلق هستند تا هنگامى كه خدا و رسولش را ملاقات كنيد.

اى مردم حلالى نيست جز آنچه را كه خدا حلال نموده و حرامى نيست غير آنچه را كه خدا منع فرموده و همه احكام حلال و حرام را به من وحى فرموده و من نيز بشما بيان نموده ‏ام و آنچه از علم و دانش و وحى آسمانى كه بمن آموخته شد از حلال و حرام همه را بعلى تعليم نموده‏ام و هيچ علمى نيست كه من دانسته باشم و به على نياموخته باشم او وارث علوم پيامبران و رهبر و امام مبين است.

اى مردم هيچ علمى و هيچ دانستنى نيست كه پروردگار به من نياموخته باشد جز آنكه به على تعليم نموده‏ ام و او پيشواى اهل ايمان و پرهيزكاران است: معاشر- الناس مبادا از او دور شده گمراه شويد و مبادا از دوستى و پيروى او استنكاف كنيد او تنها كسى است كه شما را بسوى حق سوق مى ‏دهد و به حق عمل مى‏ كند و حق مى‏ گويد و با حق دور مي زند او تنها كسى است كه شما را از باطل دور مى‏ سازد و كفر و شرك را در هم مي كوبد و مضمحل مى‏ نمايد و شما را از اخلاق نكوهيده و ناپسند باز مي دارد.

اى مردم از ملامت عيب جويان ملول نشويد و از حق سرپيچى نكنيد (على)

انوار درخشان، ج‏5، ص 84

اول كسى است كه بخدا و رسول او ايمان آورد؛ او مرد مبارزيست كه در اجراى احكام قرآن و بنيانگذارى دين اسلام فداكارى بسيار نمود.

(على) بود كه با پيامبر اسلام خدا را عبادت مى‏ كرد در آن روزى كه احدى از مردان با پيامبر خدا عبادت نمى‏ كرد نخستين مردى است كه با رسول خدا بنماز مي ايستاد و ايمان به خدا و به رسولش آورد و در اجراى فرامين الهى كوشيد تا لباس ولايت پوشيد ساليان چندى على و خديجه با رسول خدا به نماز و عبادت مي پرداختند در حالى كه همه مردم در شرك و كفر بسر مي بردند.

اى مردم (على) را بر همه مردم برترى دهيد او امام و پيشواى منصوب از جانب پروردگار است و باو روى آوريد كه برگزيده خدا برهبرى خلق است.

اى مردم على پيشواى مردم از جانب پروردگار و مقرب درگاه خداوند است توبه هيچ كس پذيرفته نخواهد شد جز بولايت على و هرگز منكر على توبه‏ اش قبول نيست.

اى مردم محققا منكرين (على) آمرزيده نخواهند شد، اين فرمان خدا است تا همه كس از على پيروى كند.
اى مردم هر كه با على مخالفت كند خداوند او را عقوبت فرمايد هر كس بمخالفت على برخيزد و على را امام به حق و پيشواى خود نشناسد عذاب دردناك الهى او را فرا بگيرد عذابى بى‏پايان او را در ميان بگيرد پس بترسيد از اينكه به مخالفت او قيام كنيد آتشى كه آتش‏گيرانه آن مردم و سنگ است براى منكران على آماده شده است.

اى مردم بخدا سوگند همه پيامبران و رسولان بمن بشارت دادند و تبريك گفتند كه على وصى من است و هر كس شك كند كافر است و بكفر ديرين و جاهليت خواهد مرد و هر كه در باره گفتار من نسبت به نصب (على) به ولايت شك كند

انوار درخشان، ج‏5، ص 85

محققا در همه سخنان من شك نموده و بشهادت قرآن و وحى الهى، پاداش او آتش دوزخ است.

اى مردم پروردگار باين فضيلت كه على را خليفه و جانشين من قرار داد بر من منت نهاد و نعمت بي ماننديست كه به من ارزانى فرمود خدا و معبودى كه شايسته پرستش باشد نيست جز او در همه عوالم.

اى مردم شما نيز على را فضيلت و برترى دهيد زيرا كه او پس از من افضل و بهتر است از هر مرد و زن، اى مردم پروردگار ارزاق مردم را بوسيله ما پى ‏در پى مي فرستد و به وسيله ما بشر را حيات و زندگى مى‏ بخشد از رحمت پروردگار بى‏ بهره گردد هر كه اين سخن مرا نپذيرد و رد كند، مورد لعنت و غضب پروردگار قرار بگيرد هر كه اين كلام را بشنود و با آن موافقت و پيروى ننمايد.

اى گروه مهاجر و انصار بدانيد كه سبب اينكه من شما را كه جماعتى انبوه هستيد در اين سرزمين گرم و سوزان متوقف نموده آنست كه جبرئيل از جانب پروردگار به من خبر داد كه (على) را به منصب ولايت معرفى نمايم و هر كه از ولايت و پيشوائى او سرپيچد لعنت و غضب پروردگار بر او باد.

اكنون اى مردم اين كلام خداى شما است هر كه مى‏ خواهد ولايت و پيشوائى على را بپذيرد و ذخيره آخرت خود كند و يا مخالفت او را براى فرداى قيامت خود آماده كند.

اى مردم بترسيد از مخالفت پروردگار و بترسيد از لغزشى كه پس از استقامت بشما رخ دهد و مبادا پس از قبول دين اسلام لغزش كنيد و تحت تأثير نيرنگ هاى شيطانى قرار بگيريد، بدانيد كه خدا بآنچه در درون نهفته‏ ايد بينا و آگاه است.

اى مردم مبادا از طرفدارى حق خوددارى كنيد بلكه در فهم معانى آيات‏

انوار درخشان، ج‏5، ص 86

قرآنى انديشه نموده و آنها را بفهميد و به محكمات آن توجه داشته و از متشابهات آن پيروى ننمائيد زيرا علم به آنها اختصاص براسخان در علم الهى و اوصياء من دارد.

اى مردم به خدا سوگند هرگز محكم و متشابه قرآن را براى شما كسى جز (من و على) شرح و تفسير نمى‏ كند آنگاه دست على را گرفته او را بلند كرد و فرمود جز اين جوانى كه من بازويش را گرفته و بلند كرده ‏ام و بهمه شما معرفى مي نمايم كسى قرآن را به شما تعليم نمى ‏تواند بدهد.

اى مردم همه شما توجه كنيد و ببينيد اين كسى كه من بازويش را گرفته و به شما معرفى مى ‏نمايم اين على بن أبي طالب است كه برادر من و وصى من و ولى و پيشواى شما است از جانب پروردگار.

اى مردم بدانيد كه على و طاهرين اولاد او از دخترم فاطمه ثقل اصغر و مركز حيات معنوى شما و قرآن ثقل اكبر است و اين دو چيز هرگز از هم جدا نمى‏ شوند تا سر حوض كوثر بر من وارد شوند اين دو ثقل و امانت گرانبها وديعت خدا در ميان خلق هستند بار پروردگارا تو شاهد باش كه من در اين سرزمين با حضور اين جمع كثير فرمان تو را رسانيدم و بهمه مردم تبليغ نمودم.

اى مردم همه شما نيز شاهد و گواه باشيد كه من اين دستور آسمانى را به همه شما مردم اعلام نمودم و شنواندم باز هم زياده تكرار و تأكيد مى‏ نمايم كه منصب امير مؤمنان پس از من براى احدى جايز نيست جز براى برادرم على كه تنها او براى هميشه امير مؤمنان است.

بار ديگر دست برد بازوى على را كه در پله پائين منبر بود گرفته بلند كرد به طورى كه به زانوى پيامبر رسيد آنگاه فرمود اين است آن (على) كه برادرم و وصى من و ظرف و مخزن علم و دانش من و خليفه و جانشين بر همه مسلمانان و مفسر آيات قرآن است‏

انوار درخشان، ج‏5، ص 87

پس از من؛ و اين است آن كسى كه همه مردم را به مكتب قرآن دعوت مى ‏نمايد و نيز عمل مى ‏كند به دستورات قرآن و به آنچه مورد رضايت و خشنودى پروردگار است.

او مبارز و مدافع از حق است و مبارز با دشمنان دين اسلام است او كسى است كه مردم را بپيروى از احكام اللهى امر مى ‏نمايد و از تمرد و مخالفت خدا نهى مى ‏كند او است خليفه و جانشين رسول خدا و امير مؤمنان و رهنما و رهبر جامعه بشر، او كشنده پيمانشكنان و ستمگران است كه به امر پروردگار اين عمل را انجام مي دهد و با اين مردم منحرف خواهد جنگيد.

اى مردم به صراحت مي گويم اين فرمان خدا است اين صدا و نداى پيامبر و وصى الهى و سخن آسمانى است كه به امر پروردگار بشما ميرسانم و خدا و همه شما را شاهد اين ابلاغ مي گيرم مبادا سهل‏ انگارى كنيد و تخطى نمائيد و در باره اين سخن آسمانى شك و ترديد كنيد كه اركان حيات معنويت شما مسلمانان متزلزل گردد.

آنگاه عرض نمود بار الها دوست بدار هر كه از على پيروى كند و دشمن بدار هر كه را كه از (على) تخلف و تمرد كند و نيز محروم نما منكرين (على) را از رحمت خود و بر آنها كه حق على را انكار نمايند غضب فرما.

بار الها عذاب كسانى كه منكر اين ابلاغ شوند زياد كن پروردگارا تو اين فرمان را بر من نازل فرمودى و در باره اعلام آن تاكيد نمودى كه امامت و خلافت از رسول مختص به على است تا دين تو براى بشر كامل گردد و بدين وسيله اتمام فرمودى و تكميل نمودى نعمت تعليم و احسان ترا بر خلايق بولايت علي و از كمال دين راضى شدى و دين اسلام را برهبرى على كامل قرار دادى و در آيه قرآن فرمودى هر كه غير از دين اسلام را كه تا آخرين درجه تكامل بشر همدوش است دين ديگرى برگزيند در آخرت زيانكار خواهد بود.

بار الها من تو را گواه مي گيرم كه اين فرمان مؤكد تو را به مردم در بهترين موقع كه همه جمع بودند ابلاغ كردم و تأكيد نمودم كه حاضرين به غائبين برسانند.

انوار درخشان، ج‏5، ص 88

آنگاه روى به مردم نموده فرمود: اى مردم پروردگار عالم دين شما را به ولايت على تكميل فرمود و به رهبرى او تتميم كرد و هر كه به امامت او و برهبرى اولاد طاهرين او كه جانشينان اويند و از صلب او و ذريه من تا روز قيامت خواهند بود پيروى ننمايد زيان و خسران نموده است.

اى مردم هر كه از على و اولاد طاهرين او پيروى ننمايد در آن روز كه به پيشگاه پروردگار حضور خواهد يافت همه اعمال و كردارش بيهوده شده و در عقوبت هميشگى گرفتار و براى او تخفيفى نخواهد بود.

اى مردم؛ اين على بن أبي طالب است كه بهترين ناصر من است و به پاداش من حقى را كه پروردگار به او داده و مقرر فرموده اداء كنيد و منصبى كه خدا به او واگذارده به احترام فرمان خدا از او پيروى نمائيد.

اين (على) از همه شما به من نزديكتر است و نيز در نزد پروردگار از همه مردم عزيزتر است من از او راضى هستم هيچ آيه ‏اى كه بشارت و رضايت باشد نازل نشد جز آنكه على سر حلقه آن طايفه بود و هيچ خطابى در باره اهل ايمان و تقوى نفرمود جز آنكه على را امير مؤمنان معرفى نمود و هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشد مگر در باره على و شيعيان او است.

اى مردم در سوره هل اتى كه خداوند گواهى به بهشت داد و نام انسان كامل را ذكر نمود در شان على بود نه غير او و در آن سوره غير على را مدح نفرموده او ناصر و حامى دين خدا و قرآن است.

اى مردم (على) با دنياى كفر و شرك جدال مي نمايد و او پرهيزكار و پاكيزه و هادى و كامل و مكمل است.

اى مردم پيامبر اسلام گرامى ‏ترين رسولانست و وصى او نيز بهترين وصى و كاملترين اوصياء عظام است هم چنين فرزندان منصوص و منصوب او بهترين اوصياء

انوار درخشان، ج‏5، ص 89

من هستند.

اى مردم بدانيد شيطان به وسوسه و نيرنگ آدم را به حسد از بهشت بيرون كرد مبادا شما به على و اين همه فضائل بي شمار كه در باره او گفتم حسد ببريد و اعمال خود را باطل و بيهوده كنيد اين همه فضيلت را پروردگار به على موهبت فرموده كه پس از من ولى و هادى شما مردم باشد.

مبادا قدم هاى شما در اين راه بلغزد و از انسانيت تنزل كنيد.

اى مردم آدم عليه السّلام در اثر يك خطاى كوچك بزمين هبوط نموده و از مقام قدس جنت بيرون شد در صورتى كه او برگزيده خدا بود اما شما با نيرنگهاى شيطانى و تمايلات نفسانى چه خواهيد كرد.

اى مردم هرگز كسى با على دشمنى نمى‏ كند جز شقى و تيره ‏بخت و دوستى و پيروى نمى ‏كند جز پرهيزكار و باو ايمان نمي آورد جز مؤمن خالص.

اى مردم به خدا سوگند سوره و العصر در باره على نازل شد رستگار كسى است كه ايمان را با عمل صالح بروح ولايت على آميخته و آموخته باشد و اعمالش بطريقه آموزش و تعليم (على) باشد زيرا آنكه به آفريدگار ايمان آورد و عمل صالح نمود و همواره وصيت بحق و تقوى و صبر مى ‏نمود على بود.

اى مردم من خدا را شاهد گرفتم كه اين حقايق و فضايل على را به شما بيان نمودم و بر من جز ابلاغ رسالت وظيفه ‏اى نيست.

اى مردم از خدا بترسيد و به حقيقت پرهيزكار باشيد تا آنكه در عقيده ثابت و ايمان كامل بميريد، اى مردم به خدا و رسول او ايمان آوريد و به قرآن كه نور الهى است تمسك جوئيد قبل از اينكه دين شما به كفر و شرك بازگردد و ايمان و اعمال شما فاسد و بيهوده گردد.

اى مردم نور مطلق از خداوند است و قرآن را به نام نور ناميده و از جانب‏

انوار درخشان، ج‏5، ص 90

پروردگار بر من نازل شده و در باره ولايت على تاكيد شده او تنها شان نزول قرآن و ترجمان عملى قرآن است و همه در شان و فضيلت على نازل شده و پس از على فرزندان او كه از جمله قائم مهدى است حجت خدا بر خلق روى زمين خواهند بود و او انتقام گيرنده است كه حقوق از دست رفته و ضايع شده ما را برمي گرداند.

اى مردم خداوند ما را حجت بر خلق و بر مقصرين و دشمنان و مخالفان و جنايتكاران و تبهكاران قرار داده است.

اى مردم من شما را تهديد مى ‏نمايم كه تنها من رسول پروردگارم و قبل از من هم پيامبرانى آمده و دين آنان پايان يافته چنانچه من بميرم و يا كشته شوم بار ديگر شما بكفر ديرين باز خواهيد گشت و همين قدر بدانيد هر كه از دين اسلام و از ولايت على سر به پيچد هرگز به خدا ضرر و زيانى نرسانيده بلكه خود را از نعمت اسلام و هدايت محروم نموده است پروردگار پاداش سپاسگزاران را مي دهد و به مقام لايق آنان را مي رساند.

اى مردم آگاه باشيد همانا على موصوف به صبر و شكر است پس از من و سپس فرزندان من از صلب او شاكر و صابر و سپاسگزارند.

مفسر گويد: به منظور اختصار از نصف خطبه و ترجمه آن صرف نظر شد.

و در آخر خطبه فرمود:

اى مردم مسلمان بگوئيد بزبان آنچه را كه براى شما گفتم و در دل و قلب اقرار و تصديق كنيد و به ولايت و خلافت على تسليم شويد كه او سرور و امير مؤمنان و پيشواى پرهيزكاران و رهبر سعادتمندان است.
اى مردم آنچنان كه قرآن به شما آموخته بگوئيد بار الها شنيديم و اطاعت مي نمائيم و مغفرت تو را مي خواهيم و بازگشت همه بسوى تو مي باشد.

اى مردم بگوئيد شكر و سپاس خدايرا كه ما را به ولايت و پيشوائى على هدايت فرمود و اگر پروردگار ما را به ولايت و خلافت علي و فرزندانش هدايت نمى‏ فرمود در

انوار درخشان، ج‏5، ص 91

ضلالت و گمرهى به سر مي برديم و هرگز كسى ما را هدايت نمي كرد.

اى مردم بگوئيد شكر و سپاس بي حد و بي حساب خداى را كه ما را از متمسكان به ولايت على و از پيروان او قرار داده.

اى مردم فضايل على بن أبي طالب در پيشگاه پروردگار جل و علا بسيار است و در قرآن اخلاق نيكوى او را بيان فرموده.

اى مردم فضايل على را نمي توان در يك مجلس كوتاه شمرد به ولايت او ايمان آوريد و قرآن بخوانيد تا بدانيد كه فضايل على زياده برآنست كه در اين مقام گفته شود پس هر كه سخنان مرا در باره فضايل على شنيد و هر مقدار يافت و او را شناخت تصديق نمايد و به ديگران نيز برساند.

اى مردم هركس كه پروردگار و رسول و على و امامان بعد از او را كه معرفى نمودم بشناسد و اطاعت كند محققا رستگار است و به سعادت مي رسد.

اى مردم هركس به ولايت على سبقت گيرد و زودتر بيعت كند و بهتر ولايت او را در قلب خود جاى دهد و تسليم امر او گردد فايز و رستگار و در بهشت خواهد بود.

اى مردم به زبان بگوئيد و در دل اقرار كنيد و بعمل اعتراف و تصديق نمائيد تا پروردگار از شما راضى گردد و چنانچه ولايت على را انكار كنيد و با همه مردم در كفر و انكار ولايت على هم دست شويد ذره ‏اى ضرر و زيان به خدا و رسول و على نمي رسانيد بلكه خود را از فيوضات الهى كه به سبب على بايد به شما افاضه شود محروم نموده‏ ايد.

آنگاه رسول گرامى صلى اللّه عليه و آله عرض كرد بار الها بيامرز هر مؤمن و مؤمن ه‏اى را كه سخنان مرا مى‏ شنود و مى‏ پذيرد و هلاك فرما كافر و منافقى را كه گفتار مرا مى‏ شنود و از آن تمرد مى‏ كند.
الحمد للّه رب العالمين‏

نسخه شناسی

درباره مولف

کتاب شناسی 

منابع: 

حسينى همدانى سيد محمد، انوار درخشان، تحقيق: محمد باقر بهبودى‏، تهران ، كتابفروشى لطفى‏، 1404 ق‏، چاپ اول‏، ج 5، صص 71 - 91