اثبات ولایت

ولایت در قرآن

ولایت گاه به معنایی استعمال می‏شود که رتبه وجودی اولیای الهی را نشان می‏دهد و زمانی به معنایی به کار می‏رود که سمت اعتباری والیان جامعه و متولیان امت اسلامی را بازگو می‏کند؛ نوشته حاضر به لحاظ این که در صدد تبیین رهنمودهای قرآن کریم برای «ولی الله» شدن انسان است، از همه مباحث مربوط به ولایت، خصوصاً مباحث فقهی و اجتماعی آن بحث نمی‏کند، بلکه از ولایت خاص سخن می‏گوید.

ولایت اولیای الهی به لحاظ این که به علت‏های برتر وابسته است، با ظهور آن علل، ضروری و با خفای آن ممتنع می‏گردد، از این‏رو ولایت با انشا و اعتبار بشری وضع نشده و با تهاجم ضد بشری از بین نمی‏رود. بر خلاف ولایت والیان که هم با انشا و اعتبار بشری وضع و هم با نقض بشری زوال می‏ پذیرد.

 

معنا و مفهوم ولایت

معنای اصلی کلمه ولایت قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است، به گونه‏ای که فاصله‏ای میان آن‏ها نباشد. اگر دو شی‏ء آن‏چنان به هم متصل باشند که چیز دیگری میان آن‏ها نباشد و یا اگر دو نفر کنار هم نشسته باشند و وضع و ترتیب نشستن آن‏ها به نحوی باشد که یکی متصل به دیگری باشد. بنابراین ولایت به معنای اتّصال و قرب است و این کلمه، گاهی در امور معنوی به کار گرفته می‏شود و گاهی در امور مادی و جسمانی.
ولایت که امری اضافی است، اگر به فتح «واو» باشد، تأثیر آن یک جانبه است و از کسی که ولی است، به عنوان والی یاد می‏شود. اما اگر دو جانبه بود، از آن به ولایت (ه کسر «واو») تعبیر می‏شود و خدا ولی و والی است؛ یعنی خدا سرپرست است و موجودات و مخلوقات تحت ولایت و سرپرستی او قرار دارند.
به عبارت دیگر، ولایت به معنای قرب بر دو قسم است:
۱٫ قرب اعتباری که اضافه و نسبت آن مبتنی بر دوطرف است.
۲٫ قرب حقیقی که از آن به اضافه اشراقی تعبیر می‏کنند؛ اساس این قرب بر مضاف الیه استوار است؛ یعنی مضاف الیه ظهور می‏کند، سپس اضافه ظهورمی‏یابد و در سایه اضافه، مضاف پیدا می‏شود، نظیر خورشید و نور آن که اضافه یک طرفه است؛ یعنی خورشید نور می‏دهد و با ظهور نور از خورشید، نور موجود شده و با خورشید ارتباط برقرار می‏کند. بنابراین ولایت اعتباری به لحاظ این که بر دو پایه استوار گردیده، نظیر رابطه ولایی که بین انسان‏ها برقرار است، قابلیت امر و نهی را دارد. اما ولایت واقعی و حقیقی امری است که زمامش به دست مولی است و مولّی علیه فرع بر مولی است.
ولایت و قرب خدا به انسان از نوع ولایت حقیقی است، از این رو قرب از ناحیه خداوند همواره حاصل است،لکن ممکن است که از ناحیه انسان قرب حاصل نشده باشد؛ به بیان دیگر، خداوند به همه بندگان نزدیک است، اما بندگان در قرب به خدا متفاوتند، مؤمنان به خدا نزدیک، و کافران از خدا دورند.

 

آسانی اثبات وجود ولایت

اثبات ولایت یک جانبه برای همه انسان‏ها آسان است، زیرا هر انسانی با ولایت تکوینی بر خویش زندگی می‏کند. توضیح مطلب آن که انسان هر وقت بخواهد بدن خود را حرکت می‏دهد و هر زمان اراده کند، آن را به بستر می‏کشاند و سپس رابطه خود را با آن تا حدّ حیات گیاهی و یا تا حدّ ضعیفی از حیات حیوانی پایین می‏آورد، و سپس به عالم رؤیا سفر می‏کند. انس ما به این مقدار از ولایت مانند انس ماهی به آب است. از این رو، همان‏گونه که ماهی از وابستگی حیات خود به آب غافل است، انسان نیز از ولایت تکوینی روح و اندیشه نسبت به بدن غافل است.
انسان همان‏گونه که ولایت خود بر نفس و ولایت خدا بر جهان و انسان را می‏یابد، ولایت بر طبیعت و دیگران را نیز مشاهده می‏کند و می‏بیند که انسان چگونه در طبیعت تصرف می‏کند یا تدبیر امور دیگران را بر عهده می‏گیرد. بنابراین، ولایت به معنای تدبیر و سرپرستی و هم‏چنین ولایت به معنای محبت و نصرت که دو جانبه است بین انسان‏ها تحقق دارد.
علاوه براین بیان روشنگر عقلی، قرآن کریم نیز در آیات فراوانی از تحقق ولایت در خارج خبر می‏دهد؛ گاهی از ولایت خدای سبحان سخن می‏گوید، گاهی از ولایت انسان سخن به میان می‏آورد و گاهی از ولایت شیطان و فرشتگان. در مورد ولایت انسان نیز گاهی از ولایت اثباتی و مثبت بحث می‏کند و گاهی از ولایت سلبی و منفی؛ یعنی انسان باید خود را تحت ولایت خدا قرار داده و از ولایت شیطان برهاند تا ولی خدا شود. انسان باید ولایت مؤمنان را بپذیرد و از ولایت کفار و معاندان اجتناب کند.

 

ولایت شیطان در قرآن

خداوند در بعضی از آیات قرآن، درباره ولایت شیطان و لزوم اجتناب از تولّی شیطان و پذیرش ولایت او مطالبی را مطرح فرموده است، چنان‏که می‏فرماید: شیطان اعمال عدّه‏ای را تزیین می‏کند و ولی آن‏ها می‏شود؛ ﴿فزیّن لهم الشیطان أعمالهم فهو ولیّهم الیوم ولهم عذاب ألیم﴾1؛ شیطان اعمال آن‏ها را بر ایشان آراست و امروز هم ولی و سرپرست آن‏هاست و برای آن‏ها عذابی دردناک خواهد بود.

 

ولایت مؤمنان در قرآن

قرآن از ولایت مؤمنان نسبت به یک‏دیگر خبر می‏دهد و می‏فرماید: مؤمنان برادران یک‏دیگرند؛ ﴿إنّما المؤمنون اِخوة﴾2، و نسبت به هم ولایت دارند: ﴿المؤمنون والمؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر﴾3؛ مؤمنان نسبت به هم ولایت دارند و نتیجه این ولایت آن است که آن‏ها چون هم‏دیگر را دوست دارند، به ارشاد و هدایت یک‏دیگر برمی‏خیزند و هم‏دیگر را به معروف امر و از منکر باز می‏دارند.

 

ولایت کافران در قرآن

بسیاری از آیات قرآن، از ولایت کافران و لزوم پرهیز از پذیرش ولایت آنان و هم‏چنین پیامدهای آن خبر داده و فرموده است: ﴿یا أیّها الّذین ءامنوا لا تتخذوا عدوّی و عدوّکم أولیاء تلقون إلیهم بالمودّة وقد کفروا بما جائکم من الحق﴾4؛ ای کسانی کهایمان آوردید! دشمن من و دشمن خودتان را «ولی» نگیرید که دوستی بر آنان افکنید و حال آن که به حقّی که شما را آمده است، کافر شده‏اند.

 

لزوم هشیاری انسان در اتخاذ ولی

از مجموعه این آیات استفاده می‏شود که اصل وجود ولایت قطعی است. اما مسأله لازم آن است که انسان‏چه در ولای یک جانبه و چه در ولای دو جانبه باید هوشیار بوده و دقیق و حساب شده عمل کند و بداند که تحت ولایت چه کسی قرار می‏گیرد و چه کسی را ولی خود اتخاذ می‏کند.
برای تحقق بخشیدن به این هوشیاری، لازم است به یافته‏های عقلانی و ره آورد وحیانی توجه کرده و از آن‏ها رهنمود بگیرد. قرآن کریم به ما می‏فرماید: ولایت «الله»را بپذیرید و خود را تحت ولایت خداوند قرار دهید، زیرا او خالق، مالک، علیم و قدیر محض است. از ولایت شیطان اجتناب کنید، اگر کسی غیر خدا را ولی خود قرار دهد، زمینه سقوط و تباهی خود را فراهم کرده است. اگر انسان مؤمن ولایت خدا را پذیرفت و از ولایت شیطان سرباز زد، خود از اولیای الهی می‏شود. قرآن می‏فرماید: خدا ولی مؤمنان است و مؤمنان اولیای الهی هستند.
البته مقصود از ولایت خدا نسبت به مؤمنان آن است که آن حضرت محبت، لطف و نصرتش را بهره مؤمنان می‏کند و مقصود از ولایت مؤمنان نسبت به خدا آن است که آنان عقاید، اخلاق و اعمالشان را در اختیار خدای سبحان قرار می‏دهند.
بنابراین ولایت خدای سبحان نسبت به انسان‏ها ولایت تدبیری است و چون تدبیری است، هم آن‏ها را دوست دارد و هم ناصر آن‏ها است و انسان هم نسبت به خدا ولایت دارد؛ یعنی هم خدا را دوست دارد و هم ناصر خدا است. در نتیجه خدا محبوب و منصور انسان است.

 

تمثیل تجلّی ولایت

بهترین مثالی که ظهور و تجلی ولایت الهی را در مجلای مظاهر نشان می‏دهد، مثال آینه است که هرچه در برابر آن قرار گیرد در آن منعکس می‏شود. آینه مجلایی است برای تجلّی اشیایی که در مقابل آن واقع شده است.
اگر صورت مرآتیه‏ای که در آیینه در مقابل صاحب صورت قرار دارد، با صاحب صورت مقایسه شود، روشن است که این صورت نه در عرض صاحب صورت هست و نه در طول آن. گرچه ممکن است در آغاز تصور شود، در طول صاحب صورت است، اما وقتی دقّت شود معلوم می‏شود که در آینه چیزی نیست تا در قبال صاحب صورت کاری انجام دهد. آن‏چه در آینه هست، فقط آیت و علامت صاحب صورت است و تنها او را نشان می‏دهد.

  • 1. سوره نحل، آیه ۳۶٫
  • 2. سوره حجرات، آیه ۱۰٫
  • 3. سوره توبه، آیه ۱۷٫
  • 4. سوره ممتحنه، آیه ۱٫
منابع: 

اقتباس از کتاب شمیم ولایت، ص۳۵ تا ۱۰۷