اسناد كتاب سليم‏

وجود احاديث سليم در كتب قدما

براى جمع آورى رواياتى كه از سليم نقل شده، جستجوى كاملى در كتب قدما و متأخرين از شيعه و غير شيعه انجام شد بطورى كه مى ‏توان اطمينان يافت نود و پنج درصد از احاديث سليم يافت شده و احتمال وجود احاديث ديگرى از سليم بسيار ضعيف است.

با توجّه به اسناد مذكور و تكرار نام عدّه ‏اى از راويان در بعضى از آنها، معلوم مى‏ شود اكثر آن اسناد منتهى به كتاب سليم است، و عده‏ اى از راويان نسخه ‏اى از كتاب سليم را داشته ‏اند و از روى آن روايت كرده ‏اند،

همچون سعد بن عبد الله اشعرى و محمد بن يحيى عطّار و ابراهيم بن هاشم قمى و على بن ابراهيم و حسين بن سعيد و شيخ كلينى و شيخ نعمانى و شيخ صدوق و شيخ طوسى.

به هر حال وجود احاديث سليم با اسناد معتبر و متّصل در كتب قدما يكى از جنبه‏ هاى شاخص كتاب سليم است كه اسناد آن را محكمتر مى‏ نمايد، و بسيارى از آن اسناد مى‏ تواند سندى براى اصل كتاب سليم هم باشد.

شجره اسناد و راويان احاديث سليم‏

در اين بخش ترسيمى از سلسله اسناد منتهى به سليم به صورت شجره بندى آورده مى‏ شود. اين شجره ‏نامه، معرّف راه هزار و چهار صد ساله ‏اى است كه كتاب سليم پيموده، و در همان حال معرّف امانتدارانى است كه اين وديعه آل محمد عليهم السّلام را در اين مسير پر خطر حفظ كرده و به ما رسانده‏ اند.

بر خواننده كتاب لازم است با نگاهى اجمالى، راهى را كه اين كتاب در چهارده قرن طى كرده و اتصال اسناد نسخه ‏هاى امروزى را با نسخه‏ اى كه به دست مؤلف بزرگوار نوشته شده بداند، و به عنوان سند دائمى و پشتوانه استوار كتاب آن را بخاطر بسپارد.

تنظيم شجره ‏بندى به اين صورت است كه اسناد از سليم بن قيس شروع شده و در مرتبه دوم ابان بن ابى عياش به عنوان روايت‏ كننده از سليم ذكر شده است. سپس نام افرادى كه احاديث سليم را از ابان روايت كرده ‏اند- كه 14 نفرند- آمده است. بعد از آن راويان از هر يك از چهارده نفر و سپس طبقات بعدى راويان ذكر شده تا آنجا كه به يكى از مدارك و منابع حديثى يا تاريخى منتهى شود كه احاديث سليم با اسنادش در آنها ثبت شده و به دست ما رسيده است.

براى دست‏يابى به عين اسناد به اوّل جلد سوّم متن عربى كتاب سليم و نيز مداركى كه در پايان هر حديث در ترجمه فارسى آمده مراجعه شود.

لازم به تذكر است كه بحثهاى مربوط به تقدّم و تأخّر بعضى راويان و حذف نام بعضى راويان در سندها و نيز اشتباهاتى كه در نام بعضى راويان بوجود آمده در اينجا مطرح نيست و آنچه تقديم مى‏ شود نتيجه نهايى از آن مباحث است.

با توجّه در شجره‏اى كه در صفحه بعد آمده كليّه اسنادى كه به سليم بن قيس منتهى مى‏شود و نام همه راويانى كه احاديث او را نقل كرده‏اند، به صورت يك جا به نمايش گذاشته مى ‏شود.                      

شجره اسناد و راويان احاديث سليم‏

سليم بن قيس/ أبان بن ابى عياش ابراهيم بن عمر يمانى/ حماد بن عيسى و عثمان بن عيسى ابراهيم بن هاشم/ على بن ابراهيم/ كلينى در كافى محمد بن اسماعيل بن بزيع/ فضل بن شاذان در مختصر اثبات الرجعة محمد بن على صيرفى/ ماجيلويه/ ابن وليد/ ابن ابى جيد/ نجاشى و شيخ طوسى در رجال حسين بن سعيد/ احمد بن محمد بن عيسى/ صفار/ ابن وليد/ صدوق در كمال الدين محمد بن عيسى/ احمد بن زياد/ صفار/ ابن وليد/

صدوق در كمال الدين معمر بن راشد/ عبد الرزاق بن همام/ ابو بكر احمد بن منذر صنعانى/ ابو عمرو عصمة بن ابى عصمة بخارى/ محمد بن صبيح بن رجاء در دمشق/ نسخه خطى «ب» عبد الله بن مبارك/ عمرو بن جامع كندى/ احمد بن عبيد الله همدانى/ نعمانى/ محمد بن عبد الله بلدى/ كراجكى در استنصار رجالهم/ ابن عقدة/ ابن جحّام در تاويل الايات/ هارون بن محمد/ نعمانى در غيبت عبد الواحد بن يونس و عبد العزيز بن يونس و محمد بن همام بن سهيل/ نعمانى در غيبت همام بن نافع صنعانى/ عبد الرزاق بن همام/

ابراهيم بن عمر يمانى/ حسن بن ابى يعقوب دينورى/ نسخه خطى «د» و حموئى در منهاج الفاضلين محمد بن هارون سندى/ نصر بن مزاحم و عبد الله بن مغيره و حفص بن عاصم/ قاسم بن اسماعيل انبارى/ على بن محمد بن زهرى/ تفسير فرات حسن بن محمد هاشمى/ محمد بن اسلم/ محمد بن على صيرفى/ خواتيمى/ طب الائمة عليهم السلام عبد الله بن مسكان/ حماد بن عيسى/ يعقوب بن يزيد/ سعد بن عبد الله/ والد صدوق/

صدوق ابن ابى نجران و حسن بن على بن فضّال/ فضل بن شاذان ابو الحسن ازدى/ عبد الله بن قاسم/ سليمان بن سماعة/ ابو على طبرسى/ ابن جحام در تأويل الايات نصر بن مزاحم/ حسين بن نصر بن مزاحم/ حسين بن حكم حبرى و عبيد بن كثير/ محمد بن قاسم/ ابن جحام در تأويل الايات محمد بن مروان/ على بن محمد بن مروان/ محمد بن قاسم/ على بن محمد جعفى/ محمد بن عباس/ اللوامع النورانية عيسى بن ايّوب همدانى/

كتاب التحفة في الكلام/ شيخ حرّ در اثبات الهداة ابو الحسن على بن يحيى/ على بن يوسف/ بشر بن مفضّل/ احمد بن محمد بن عمير/ عبد العزيز بن يحيى/ محمد بن احمد/ محمد بن عبد الله صوفى/ حسكانى در شواهد التنزيل ابو احمد مصرى/ ابو بكر جرجرائى/ حسكانى در شواهد التنزيل عبد الله بن شريك عامرى/ محمد بن خالد ضبّى/ ابى معمر سعيد بن خثيم/ عبادة بن زياد/ جعفر بن محمد بن هاشم/ تفسير فرات عمر بن اذينة/

 محمد بن أبى عمير محمد بن حسين بن ابى الخطاب عبد الله حميرى/ محمد بن همام/ هارون تلعكبرى/ غضائرى/ شيخ طوسى/ نسخه خطى «الف» يعقوب بن زيد احمد بن محمد بن عيسى محمّد بن يحيى/ كلينى سعد بن عبد الله/ والد صدوق/ صدوق در كمال الدين و عيون الاخبار عبد الله بن جعفر حميرى/ ابو المفضّل شيبانى/ جماعة/ شيخ طوسى در غيبت محمد بن عيسى/ حسين بن احمد مالكى/

ابن جحّام در تأويل الايات ابراهيم بن هاشم/ على بن ابراهيم/ كلينى/ نعمانى در غيبت على بن عيسى/ سعد بن عبد الله/ صدوق/ طبرسى در اعلام الورى احمد بن هلال/ على بن محمد/ كلينى عثمان بن عيسى احمد بن محمد بن خالد/ عدة من اصحابنا/ كلينى در كافى حسين بن سعيد در كتاب زهد و كتاب بهار احمد بن محمد بن عيسى محمد بن حسين بن ابى الخطاب/ مختصر البصائر على بن اسماعيل بن عيسى حماد بن عيسى محمد بن عيسى/

احمد بن محمد بن عيسى/ احمد بن عبد الله از جدش از پدرش/ حسن بن على علوى/ ابن شاذان در مائة منقبه و خوارزمى در مقتل محمد بن يحيى/ كلينى يعقوب بن يزيد/ سعد بن عبد الله/ والد صدوق/ ابن وليد/ صدوق ابراهيم بن هاشم/ على بن ابراهيم/ كلينى در كافى محمد بن على صيرفى محمد بن حسن بن وليد/ ابن ابى جيد/ فهرست شيخ طوسى محمد بن ابى القاسم ماجيلويه فضل بن مفضل بن قيس/ عبد الرزاق بن سليمان/ ابو المفضل/ جماعة/

امالى طوسى احمد بن ابى عبد الله/ پدرش/ على بن حسين سعدآباد/ محمد بن موسى بن متوكل/ صدوق در علل الشرائع ابراهيم بن عمر يمانى/ محمد بن على صيرفى/ محمد بن زيد تسترى/ عبد الله انبارى/ ابن عياش جوهرى/ حسين بن عبد الوهاب در عيون المعجزات محمد بن اسماعيل زعفرانى/ على بن حسن بن فضال/

شيخ طوسى در تهذيب محمد بن عبد الله بن مهران/ طبرى در المسترشد حسن بن محمد هاشمى/ محمد بن اسلم/ محمد بن على صيرفى/ احمد بن ابى عبد الله/ صفار/ صدوق در معانى الاخبار خواتيمى/ طب الائمّة عليهم السلام ابو محمد مدنى/ عمران بن قرّه/ اسماعيل بن همام/ حكم بن بهلول/ حسن خشاب/ محمد بن نصير/ جعفر بن محمد بن مسعود/ مظفرى علوى/ صدوق على بن هاشم/ حماد بن عيسى/ هيثم بن عدى طائى/

اسماعيل بن على بن رزين واسطى/ ابن مردويه در مناقب اسماعيل بن همام/ حكم بن بهلول/ على بن مهزيار/ عباس بن معروف/ احمد بن محمد/ محمد بن احمد/ محمد بن يحيى عطار/ ماجيلويه/ صدوق در خصال ابراهيم بن عمر يمانى/ حماد بن عيسى/ ابراهيم بن هاشم/ على بن ابراهيم/ كلينى در كافى اسحاق بن ابراهيم بن عمر/ حسن بن على بن كيسان/ محمد بن حسن براثى/ رجال كشى محمد بن اسلم/ محمد بن حسين/ صفار در بصائر الدرجات

مناوله و قرائت در نقل كتاب سليم‏

از جمله روشهاى نقل حديث «مناوله» است، و منظور آن است كه مؤلّف يا راوى با دست خود كتاب را به شخصى كه مى‏خواهد از او روايت كند منتقل نمايد.

ارزش سند آنگاه بيشتر مى‏ شود كه «قرائت» هم به مناوله اضافه شود به اين معنى كه مؤلّف يا راوى، كتاب را براى كسى كه به او تحويل مى‏دهد بخواند، يا تحويل‏گيرنده بخواند و مؤلّف يا راوى گوش فرا دهد و صحّت آن را تأييد كند.

در نقل كتاب سليم مناوله و قرائت مكرّر انجام شده، كه موارد زير در مدارك مربوط به كتاب تصريح شده است1.

1. مناوله كتاب از دست سليم به ابان، و قرائت سليم براى او، در سال 76.
2. مناوله كتاب از دست ابان به ابن اذينه، و قرائت ابان براى او، در سال 138.
3. قرائت كتاب بر ابو عبد الله مقدادى در سال 520 در نجف.
4. قرائت كتاب بر حسن بن هبة الله بن رطبة در سال 560 در كربلا.
5. قرائت كتاب بر هبة الله بن نما در سال 565 در حله.
6. قرائت كتاب بر ابن شهرآشوب در سال 567 در حله.

اينها موارد تصريح شده بر مناوله و قرائت كتاب سليم بود. مسلّما موارد بسيارى نيز بوده كه در تاريخ ثبت نشده است. همچنين مخفى نماند كه مناوله و قرائت كتاب دلالت بر وجود نسخه‏هاى خطى كتاب در تاريخ هاى مزبور مى‏ نمايد، اگر چه خصوصيات آن نسخه‏ها بدست ما نرسيده باشد.

تعداد سندهاى منتهى به كتاب‏

كتاب سليم بيست و يك سند معتبر دارد كه از نظر رجال و اسناد جنبه مهمّى براى اين كتاب تلقّى مى‏ شود و كمتر كتابى از چنين خصوصيّتى برخوردار است.

توضيح اين 21 سند چنين است:
اسناد اوّل نسخه‏ هاى نوع «الف» شامل شانزده طريق است. يك سند هم در اوّل‏ نسخه‏ هاى نوع «ب» و سند ديگرى در اوّل نسخه ‏هاى نوع «د» است. در رجال نجاشى و فهرست شيخ طوسى سند ديگرى موجود است. يك سند ديگر در رجال كشى، و سندى هم در الذريعه است كه رويهم 21 سند مى‏ شود.

براى ملاحظه عين اسناد به بخش دهم اين مقدمه كه مربوط به نسخه‏ هاى خطى كتاب سليم است، و نيز به سر آغاز كتاب سليم مراجعه شود2. در اينجا فقط توضيحى در باره 16 سند نسخه‏هاى نوع «الف» تقديم مى‏ شود:

اسناد تا شيخ طوسى به چهار سند متصل مى‏ شود. از شيخ طوسى تا سليم هم به چهار سند مى ‏رسد و حاصل ضرب چهار سند قبل از شيخ طوسى در چهار سند بعد از او شانزده سند مى‏ شود.

تحقيقى در باره ابان بن ابى عياش‏

از آنجا كه در قسمت اوّل اين مقدمه، شرح كامل زندگى سليم و ابان گذشت، در بحث حاضر فقط به ذكر مدارك و نيز چند جهت مهم در باره ابان مى‏ پردازيم.

قابل توجه اينكه مطالب مربوط به ابان به دو علّت از اهميّت خاصّى برخوردار است:

اوّل: ابان اوّلين و تنها ناقل كتاب از مؤلف است، و اگر امانتدارى و محافظت او نبود اكنون اثرى از اين كتاب بزرگ باقى نمانده بود.

دوّم: كسانى كه احوال ابان را مورد بررسى قرار داده ‏اند آن را بطور كامل بررسى نكرده ‏اند و اكثرا از نسبتهاى نارواى مخالفين به او غافل مانده‏ اند. البته عده ‏اى از متأخرين متوجه اين نكته شده‏ اند. بنا بر اين ضرورت دارد حقايق مربوط به ابان كاملا روشن شود.

اسم و نسبت ابان3

اسم و القاب كامل ابان بن ابى عياش در كتب رجال و تاريخ چنين است: شيخ‏ تابعى، عالم فقيه، عابد زاهد، ابو اسماعيل ابان بن ابى عياش فيروز عبدى بصرى.

ذيلا به توضيح اين القاب مى ‏پردازيم:

«تابعى»، يعنى او صحابه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را درك كرده ولى خود آن حضرت را نديده است. از سوى ديگر ابان از علما و فقهاى زمان خود به شمار مى‏ رفته به طورى كه طايفه بنى عبد القيس به وجود فقيهى چون او در ميان قبيله خود افتخار مى‏ كردند. عابد و زاهد بودن او در حدّى بوده كه او را از عابدان شب زنده ‏دار و روزه‏داران در روزها در زمان خود معرفى كرده‏اند.

از آنجا كه نام پسر او اسماعيل بوده كنيه «ابو اسماعيل» به او داده شده است. نام خود او ابان و نام پدرش فيروز با كنيه ابو عيّاش است. لذا گاهى به او ابان بن فيروز گفته مى‏ شود.

«عبدى» اشاره به آن است كه ابان پس از خروج از شهر خود «نوبندجان»- كه در نزديكى شيراز است- وارد شهر بصره شد. طبق قوانين آن عصر، هر كس ساكن شهرى مى‏شد مى‏بايست نام خود را در يكى از قبايل ثبت كند و در خوب و بد روزگار شريك آنان باشد. ابان هم از ميان قبايل، قبيله «بنو عبد القيس» را انتخاب كرد كه به تشيّع مايل‏تر بودند. با مخفّف كردن كلمه «بنى عبد القيس» به ابان «عبدى» گفته ‏اند.
عنوان «بصرى» نيز بخاطر اقامت رسمى و دائمى ابان در آن شهر است.

ولادت و وفات ابان 4

ابان بن ابى عيّاش در حدود سال 62 هجرى بدنيا آمده و در اوّل رجب سال 138 از دنيا رفته، و عمر او حدود هفتاد و هفت سال بوده است.
در مقدّمه كتاب سليم ابان مى‏ گويد: هنگام ملاقات با سليم سن او 14 سال بوده است. با توجّه به اينكه سليم كمى پس از ملاقات با ابان در سال 76 هجرى از دنيا رفته، با كم كردن 14 از 76، سال 62 بدست مى‏ آيد كه سال تولد ابان است.
سال رحلت ابان هم صريحا در كتب شيعه و عامه آمده كه همان سال 138 است و بعضى سال 140 يا كمى بعد از آن را هم گفته‏ اند.

ابان از اصحاب ائمه عليهم السّلام5

ابان از اصحاب امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق عليهم السّلام بوده و در زمان آن حضرت از دنيا رفته است. اين مطلب از رواياتى كه ابان نقل كرده پيداست، و در رجال برقى و رجال شيخ طوسى نيز صريحا ذكر شده است.

سخنان علما در باره ابان‏

به خاطر شرايط سخت تقيّه كه در زمان حجّاج حاكم بود، ابان مذهب حقيقى خود يعنى تشيّع را در اوايل زندگى مخفى مى‏ كرد تا از اين رهگذر بتواند كتاب سليم و صدها حديثى را كه از اهل بيت عليهم السّلام به او رسيده بود حفظ كند، و از عهده اين مهم بخوبى بر آمد.

ولى پس از مرگ حجّاج و در حكومت عمر بن عبد العزيز كه آزادى نسبى در اجتماع راه پيدا كرد، با كنار رفتن شرايط شديد تقيّه، ابان بيشتر شناخته شد و اعتقادات واقعى او هم كم كم آشكار شد. بسيارى از علماى عامّه كه احاديث بسيارى از ابان نقل كرده بودند و او را بعنوان يكى از استوانه‏هاى علمى جامعه بحساب مى‏آوردند با اطلاع از تشيّع ابان چنان بر آشفتند و زبان به طعن او گشودند كه ذكر بعضى سخنان ايشان شرم آور و دور از ادب است.

البته اين عكس العملها ريشه‏اى جز بغض امير المؤمنين عليه السّلام و حبّ ابو بكر و عمر نداشت، و ابان هم جرمى جز محبّت اهل بيت عليهم السّلام و بغض دشمنانشان نداشت.

اين سخنان ناروا كه از سوى امثال شعبه و سفيان ثورى و احمد بن حنبل و وكيع بن جراح و يحيى بن معين و امثالشان منتشر شد، همچنان در كتابهاى رجالى و تاريخى باقى ماند و موجب اشتباه عدّه ‏اى شد بطورى كه همان تصوير نادرست را براى معرفى ابان در نظر گرفته ‏اند.

در همين حال بسيارى از متأخّرين از علماى شيعه، متوجّه عظمت مقام ابان شده‏اند و منشأ اين سخنان ناروا به او را پيدا كرده‏اند، و به موشكافى در وثاقت و مقام‏ علمى ابان پرداخته و شخصيت واقعى او را معرفى كرده ‏اند.

با صرف نظر از ذكر سخنان قبيح عامه كه در باره ابان گفته‏اند- گر چه در موارد بسيارى مدح او را هم گفته ‏اند- فقط به ذكر آدرس آنها اكتفا مى‏ نماييم:

ميزان الاعتدال: ج 1 ص 10 و 11 و 12 و 14 و 15. التاريخ الكبير (بخارى): ج 1 ص 454 شماره 1455. جامع المسانيد (خوارزمى): ج 2 ص 389. تهذيب التهذيب: ج 1 ص 97. احوال الرجال: شماره 157. الضعفاء و المتروكين (نسائى): ص 31 شماره 21. المجروحين (ابن حبّان): ج 1 ص 96. الطبقات الكبرى: ج 7 ص 254. الضعفاء الكبير: ج 1 ص 38. الضعفاء و المتروكين (دارقطنى): شماره 103. المعارف (ابن قتيبة): ص 239. الضعفاء الصغير (بخارى): ص 32. الجرح و التعديل (ابن جماعة): ج 2 ص 1087. الكامل (ابن عدى): ج 1 شماره 134. الضعفاء (عقيلى): شماره 6. تهذيب الكمال (مزى): شماره 25. تقريب التهذيب: ج 1 ص 31. الدورى: شماره 3625 و 4350. تاريخ ابن معين: ج 4 ص 146. العلل (ابن حنبل): ج 1 ص 135. الجرح و التعديل (ابن حاتم): ج 1 ص 2951.

اينك به سخنان علماى شيعه در باره ابان مى پردازيم:

شيخ برقى و شيخ طوسى در رجالشان ابان را از اصحاب امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق عليهم السّلام شمرده‏اند. شيخ طوسى در يك مورد در باره او كلمه «تابعى ضعيف» بكار برده و در دو مورد ديگر مطلبى نگفته است.

ابن غضائرى معروف كه قبلا مطالبى در باره كتاب رجال منسوب به او گفته شد، در باره ابان كلمه «تابعى ضعيف» را بكار برده است. علّامه حلّى نيز گفته: «بخاطر سخن ابن غضائرى، در روايات ابان توقّف مى ‏كنيم»6 .

در توضيح و تبيين آنچه از شيخ طوسى و ابن غضائرى و علّامه حلى نقل شد، چند نكته از چند عالم بزرگ تقديم مى ‏شود 7:

1. علّامه سيّد محسن امين مى‏گويد: منشأ تضعيف شيخ طوسى و علّامه حلى‏ نسبت به ابان، سخن ابن غضائرى است، و ابن غضائرى و رجالش معلوم الحال هستند.

2. علّامه صفائى خوانسارى مى‏گويد: شيخ طوسى فقط در اصحاب امام باقر عليه السّلام ابان را تضعيف كرده و در دو مورد ديگر كلمه «ضعيف» را نياورده است. علت اين مسأله معلوم نيست، و شايد سخنان مخالفين منشأ گفته شيخ طوسى باشد، در حالى كه تضعيف مخالفين بايد مدح حساب شود.

3. علامه موحد ابطحى مى‏ گويد: شايد كلمه «تابعى ضعيف» در كلام شيخ طوسى اشتباه از «تابعى صغير» باشد، چنان كه در كتب عامه آمده كه ابان از بزرگان تابعين نيست، و حتى در ميزان الاعتدال آمده كه ابان «تابعى صغير» است.

اكنون به سخنان متأخرين توجّه مى‏كنيم كه متوجّه ريشه مسأله شده‏اند و شخصيت واقعى ابان را تبيين كرده ‏اند8 :

1. شيخ استرآبادى مى‏گويد: اصل تضعيف ابان از طرف مخالفين بوده و بخاطر تشيّع اوست.

2. علامه مير حامد حسين مى‏گويد: «ابان بن ابى عياش نزد خود عامّه هم از بزرگان علماى مورد احترام و از موثّقين بشمار مى‏آمده، ولى بعد او را تضعيف كرده‏اند و نسبت مفترى و كذّاب به او داده‏اند». سپس چند جمله از سخنان قبيح علماى عامه را ذكر كرده و بعد از آن مطلبى گفته كه خلاصه ‏اش اين است: «بنا بر اين علماى عامه و همين كسانى كه سخنان ناروا را در باره ابان گفته‏اند در حالى كه عمرى احاديث او را نقل مى‏كرده‏اند، مستحق همان سخنان ناروايى هستند كه خودشان به روايت‏كنندگان از ابان نسبت داده ‏اند».

3. علامه سيّد محسن امين مى‏گويد: دليل بر شيعه بودن ابان سخن احمد بن حنبل است كه مى‏گويد: «ابان گرايش خاصى داشت» كه منظور او همان تشيّع است.
شعبة بن حجاج رئيس بدگويان در باره ابان، كسى است كه ضديت او با تشيّع‏ معروف است، گذشته از آنكه شعبه تصريح مى‏كند كه آنچه گفته از روى گمان است نه يقين!! و اين ظن و گمان در مقابل تصريحهايى كه خود عامه بر وثاقت ابان دارند ارزشى ندارد. اضافه بر اينكه سخنان خود شعبه نيز اشكالى به ابان وارد نمى‏كند، زيرا او احاديث ابان را منكر و ناشناخته تلقّى مى‏كند و پيداست كه امثال فضائل امير المؤمنين عليه السّلام و روايات شيعى در احكام شرعى بايد براى شعبه و امثال او ناشناخته باشد.
جالب‏تر اينكه براى تضعيف ابان به چند خواب ديدن تمسّك كرده ‏اند كه از نظر رجاليين فاقد ارزش علمى است.

4. علامه موحد ابطحى مى‏گويد: اكثر تضعيفات ابان، با اعتماد بر سخن شعبه است كه در مورد ابان بيش از اندازه بدگويى كرده است. آنچه هم به عنوان تضعيف نقل كرده ‏اند چيزى جز عناد نيست زيرا يكى از سه جهت را مطرح كرده ‏اند: خوابهايى كه بر عليه ابان ديده ‏اند!! روايت ابان از ضعفايى كه آنان ضعيف دانسته‏ اند! روايات منكر و ناشناخته او كه بعنوان مثال فضائل اهل بيت عليهم السّلام را شمرده‏اند! در هر سه اين اشكالات، چيزى جز جنبه عناد با تشيع منظور نيست و تضعيف او به هر حال از جهت مذهب است.

5. مولى حيدر على شيروانى مى‏گويد: ابان در زمان امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق عليهم السّلام مطالب كتاب سليم را نقل مى‏كرده و از اصحاب آن امامان عليهم السّلام بشمار مى‏آمده است. بزرگان علما نيز روايات او را بعنوان اعتماد بر او نقل مى ‏كرده ‏اند.

6. علّامه شيخ موسى زنجانى مى‏ گويد: بنظر من روايات ابان مورد قبول است همان طور كه عدّه‏اى از متأخرين علماى شيعه متوجّه اين نكته شده ‏اند. نظر آنان هم به روايات متقدّمين مانند شيخ صفّار و شيخ صدوق و ابن وليد و ديگران است كه به آنچه در باره ابان گفته شده اعتنا نكرده‏اند و روايات او را نقل كرده‏اند. اضافه بر آنكه روايات ابان از نظر محتوا و مطلب نشان مى‏ دهد كه او شيعه بوده و از اعتقاد بالايى برخوردار بوده است.

نتيجه سخن در باره ابان‏

يك جمع‏بندى از آنچه تاكنون در باره ابان ذكر شد نتيجه زير را در بر خواهد داشت:

آنچه در اعتبار كتاب سليم از ائمه عليهم السّلام و از علما نقل شد و اينكه در طول چهارده قرن علما به نقل كتاب سليم و احاديث آن توجه خاصى داشته ‏اند، همه اينها به تأييد ابان بر مى‏گردد، زيرا با توجه به اينكه تنها ناقل كتاب سليم ابان بن ابى عياش بوده و هر گونه تأييد كتاب سليم و احاديث آن در درجه اوّل بمعناى تأييد ابان است كه كتاب بدست او رسيده و توسط او نقل شده است.

پيداست كه اين عده كثير از علما، در صدد تأييد كتابى نبوده ‏اند كه به سند ضعيفى روايت شده باشد، چنان كه علّامه خوانسارى مى ‏گويد: «وقتى اين همه اسناد كتاب سليم، همگى به ابان منتهى مى‏ شود اين خود كاشف از وثاقت ابان است».

توجّه خاص به رواياتى كه ابان نقل كرده نيز راه مناسبى براى مطالعه احوال اوست كه با چه كسانى در ارتباط بوده و اعتقاد او در چه حد بالايى بوده است.
سخنان علماى عامه در باره ابان، نيز بهترين دليل بر تشيّع و وثاقت او نزد شيعه است كه مخالفين را چنان بر آشفته است.

همچنين دقت علماى شيعه در كشف واقعيّت در باره ابان در خور تقدير است كه توانسته ‏اند يكى از حقايق تاريخى و رجالى شيعه را اين چنين ريشه ‏يابى كنند و آن را در آئينه حقيقت جلوه ‏گر سازند.

تعريف رجال مذكور در اسناد كتاب سليم‏

نام اشخاصى كه در اسناد كتاب سليم قرار دارند در بخش پنجم اين مقدّمه با اشاره به مقام علمى و اجتماعى ايشان ذكر شد. بحثهاى رجالى در باره هر يك از اشخاص موجود در اسناد كتاب سليم براى اهل فن براحتى قابل مراجعه به مقدمه متن عربى است و براى عموم تا حدى موجب تطويل بحساب مى‏آيد. بهمين جهت از مطرح كردن آن در ترجمه فارسى صرف نظر شد.

در اينجا بد نيست يادآور شويم كه گذشته از وثاقت راويان موجود در اسناد كتاب سليم، شخصيتهاى مهمّى در اسناد كتاب هستند كه هر يك بتنهايى براى اعتماد به كتاب كافى‏ اند. علماى بزرگى همچون ابن اذينه كه رئيس علماى شيعه در بصره و از اصحاب امام كاظم عليه السّلام بوده است، و نيز ابن ابى عمير كه موثّق‏ترين علماى شيعه و از اصحاب امام كاظم و امام رضا عليهما السّلام بوده و روايات او بدون ذكر سند مورد قبول علما است.

همچنين نظير احمد بن محمد بن عيسى كه رئيس علماى قم و از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السّلام است، و يا عبد الله بن جعفر حميرى كه بزرگ علماى قم در زمان امام عسكرى عليه السّلام بوده، و يا ابو على بن همام و تلعكبرى كه از علماى والامقام شيعه در اوائل قرن چهارم بوده‏ اند.

از سوى ديگر مؤلّفين بزرگى در اسناد كتاب سليم بچشم مى‏خورند همچون ابن وليد استاد شيخ صدوق و شيخ طوسى و شيخ نجاشى و ابن شهرآشوب و شيخ ابو على فرزند شيخ طوسى و امثال اينان كه هر يك استوانه علمى زمان خود بوده‏اند، و روايات هر يك از اينان مى‏تواند موجب اعتماد كامل بر كتاب سليم و احاديث آن باشد.

اضافه بر همه اينها، وجود بيست و يك سند براى يك كتاب، آنهم با گذشت چهارده قرن از تاريخ تأليفش- كه صدها كتاب در طول آن از بين رفته ‏اند و اثرى از آنها نمانده- دليل روشنى بر عنايت الهى و توجّه ائمه معصومين عليهم السّلام به اين كتاب است كه در اين زمان طولانى پايه‏هايى استوار براى اين كتاب مهيّا كرده‏اند، تا براى هميشه بعنوان افتخار شيعه اثنا عشرى در جهان اسلام جلوه‏گر باشد و معارف اصيل اسلام را به جهان عرضه نمايد.

  • 1. به سر آغاز كتاب سليم در ص 192 همين كتاب مراجعه شود.
  • 2. به ص 138 و 192 از همين كتاب مراجعه شود.
  • 3. معجم رجال الحديث: ج 1 ص 18. اعيان الشيعة: ج 5 ص 48. مناقب ابن مغازلى: ص 212 ح 256. عيون اخبار الرضا عليه السّلام: ج 1 ص 42. ميزان الاعتدال: ج 1 ص 10 و 12. المجروحين (ابن حبان): ج 1 ص 96. المعارف (ابن قتيبة): ص 239. امالى شيخ طوسى: ج 2 ص 70. كتاب حاضر ص 193 و 194.
  • 4. اعيان الشيعة: ج 5 ص 48. ميزان الاعتدال: ج 1 ص 14. كتاب حاضر: ص 194.
  • 5. رجال برقى: ص 9 رجال شيخ طوسى: ص 83 و 106 و 156. كتاب حاضر: ص 196.
  • 6. رجال برقى: ص 9. رجال شيخ طوسى: ص 83 و 106 و 156. خلاصة الاقوال: ص 207.
  • 7. اعيان الشيعة: ج 5 ص 50. كشف الاستار: ج 2 ص 30. تهذيب المقال: ج 1 ص 182.
  • 8. منهج المقال: ص 15. استقصاء الافحام: ج 1 ص 563، 564، 566. اعيان الشيعة: ج 5 ص 50. تهذيب المقال: ج 1 ص 182 و 183. الجامع في الرجال: ج 1 ص 11. كشف الاستار: ج 2 ص 123. رسالة في كيفية استنباط الاحكام (نسخه خطى).
منابع: 

أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، صض: 120-133