حق سوال و بازپرسی در حکومت امام علی علیه السلام

اسلام غدیر به ما آموخت که جامعه ی دینی، آن است که آزادی بیان و انتقاد در تمام سطوح جامعه، به وبژه بر حاکمان و رفتارشان شدنی و بلکه ضروری باشد. حکومت دینی، ضابطه دارد. ضابطه ای که ضابط و شارع اش خداست. هرکدام از دولتمردان، پا را از ضوابط و حدود دینی بیرون گذاشت، قابل نقد قابل استیضاح و قابل محاکمه اند. باری، در فرهنگ علی و آرمان شهر غدیری، یکی از حقوق شهروندیِ شهروندان جامعه اسلامی، این است که می توانند بپرسند و بازخواست کنند؛ آن هم نه فقط پرسیدن های استفهامی، بلکه پرسیدن های استنکاری.

دولتمردان در فرهنگ غدیر، دارای مسوولیتند نه مصونیت. باید لحظه به لحظه بر کار آنان نظارت شود و کنترل شوند.

امیرالمومنین (علیه السلام) ، نه خودش اهل محافظه کاریست و نه مردم را به محافظه کاری با حاکمان دعوت می کند. ایشان از مردمان می خواهد که مسوولان حکومتی را امر به معروف و نهی از منکر کنند.

امیرمومنان (علیه السلام)، بندگان مومن و پارسای خداوند را به انجام امر به معروف و نهی از منکر فرا می خواند و هیچ عمل عبادی را به اندازه آن دو، ارزشمند و خداپسندتر نمی داند.

همه ی کارهای نیک و جهاد در راه خدا، در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر، مانند دمیدن در دریای پهناور است[1].

امیرمومنان (علیه السلام)، فرمانی حکومتی برای عزیزترین مسوول حکومتش (مالک اشتر) می نویسد و همین امر را برایش جا می اندازد. یعنی به او می آموزد که تو به عنوان حاکم باید توقع داشته باشی که مردم بر تو نظارت کنند و در کارهایت تامل کنند. کار تو حکومت است و کار مردم نظارت. حضرت برای مالک می نویسد:

مردمان بر کارهایت (رفتار و گفتار و فرمانهایت) نظارت می کنند و چشم می دوزند، آن طوری که تو درباره پیشینیان کردی. همان حرف هایی که تو درباره ی حاکمان قبل می زدی، مردم درباره ی تو و حکومتت می زنند[2].

امیرالمومنین (علیه السلام)  در این باب، رفتار درس آموز دیگری هم دارد. علی (علیه السلام)  موجود متصل به وحی است. رفتارهای او، بر اساس تصمیمات آمیخته با عقل و وحی است. انسان عادی نیست که نتاج را فقط بر اساس مقدمات عقلی و زمینی گرفته باشد. شاگرد مکتب نبی است و نزدیک ترین کس است به او و برگزیده ی خداوند پس از رسولش. او هم شأن نبی است و هم دوش و هم افق با او. اینها را برای این گفتم که «کار پاکان را قیاس از خود نگیریم»، و رفتارهای او را در عین شباهتش با رفتارهای خودمان، عین خودمان و عین رفتارهایمان ندانیم و در نوشتن، شیر را از شیر تفکیک کنیم. کار امام، تصمیم امام، مأخوذ از امر و وحی الاهی است و او مأمور است.

ما آنان را امامانی قرار دادیم که به سوی ما هدایت می کنند و رفتارهای نیکو را بر ایشان وحی کردیم[3].

اما با این همه، امام (علیه السلام)  از مردمان می خواهد که حرفشان را و سوالشان را و نقدشان را از علی هم دریغ نکنند. نه اینکه او قابل نقد است، بلکه آغوش باز می کند که بیایید تا عادت کنید. از قله شروع کنید و از قله هم بپرسید تا درباره ی کوهپایه ها و سطح نشینان و دیگر اعضای حکومت، هراس و حیا به خرج ندهید. در روی من بایستید و سوال کنید تا نسبت به دیگران و مسوولان حکومتی ترس و شرمی نداشته باشید.

امام (علیه السلام)  در سخنرانی روز صفین، به مردمان می فرماید:

با من، آنگونه که با جبّاران و سرکشان، هراسناک سخن می گوید، حرف نزنید؛ با من با نقش بازی کردن و اطوار رفتار نکنید؛ گمان نکنید شنیدن حرف حقی که درباره ام گفته شود بر من سخت و گران است. حرف حقِ خود و مشورت عادلانه و صادقانتان را از من دریغ مدارید[4].

در مرامنامه ی حکومت علی، امر به معروف، که می توان آن را «ارشاد» خواند و نهی از منکر که می توان آن را «انتقاد» خواند، فریضه ایست که در انحصار هیچ فرد یا گروه یا مقامی نیست. و اگر هم گروهی پیشگام در آن شود ولی خود در زمینه ای معروف را فرو گذارد و منکر را مرتکب شود، دیگران وظیفه دارند که همانها را امر به معروف و نهی از منکر کنند.

به استناد این فریضه، کوچکترین و ضعیف ترین فرد جامعه می تواند گریبان بزرگترین و قدرتمندترین فرد جامعه را – اگر مرتکب خطایی شود- بگیرد و امر و نهیش کند.

امیرالمومنین (علیه السلام)، به مردمانش آموخت: فریاد، سر دادنی است نه قورت دادنی! او فرهنگ انتقاد، و انتقاد سیاسی، و جرأت و تهور نقد را به مخاطبانش آموخت.

اعتراض کردن و انتقاد کردن را حق رعیت می داند. در فرهنگ غدیر، حکومت دینی، حکومتی است که معترضان و منتقدان به دستگاه سیاست و حکومت را پاس و عزیز بدارد. در منشورِ اخلاقیِ حکومت علی، نقد، چه مخملی باشد و چه کاکتوسی، محترم است و باید بدان توجه شود. او نقد حکومت را، قوام حکومت می داند نه زوال حکومت.

به دولتمردان و کارگزارانش می آموزد، آنچنان دقیق و با مدیریت رفتار کنید که جای هیچ اعتراض و نقد باقی نگذارید. هیچ کاستی و روزنه ای باقی نماند تا موجب اعتراض شود. یعنی ایده آلیستی به پیش بروید و قله را ببینید و به کوهپایه دل خوش مدارید. اما به مردمان و رعیت هم می گوید: شما! رئالیستی قضاوت کنید و اعمال دولت ها را در نظر بگیرید نه شعارهایشان را. اعمال آنها را ارزیابی کنید، اعتراض کنید و بازخوانی کنید. یعنی شما هم از انسان بودن خود منصرف نشوید و تغییر ماهیت ندهید. چشم و سرتان بالا باشد نه پایین. آدمی واجد گوش و چشم و شعور است، آن ها را به کار بگیرید و با مصرف درستش، شکر آن را به جای آورید. اگر حکومت دینی، مشکلی داشت، انتقاد کنید و اگر نداشت تبعیت کنید.

در یکی از خطبه ها، امام (علیه السلام)  به مخاطبان و سپاهیانش، درباره ی حکومت خود، می گوید:

بنگرید و دقت کنید، اگر ناپسندی یافتید اعتراض کنید و اگر پسندیدید به یاری و حمایت برخیزید[5].

[1] « مَا أَعْمَالُ‏ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّي»؛ نهج البلاغه، ص485، ق 374.‏

[2] «أَنَ‏ النَّاسَ‏ يَنْظُرُونَ‏ مِنْ أُمُورِكَ فِي مِثْلِ مَا كُنْتَ تَنْظُرُ فِيهِ مِنْ أُمُورک الْوُلَاةِ قَبْلَكَ وَ يَقُولُونَ فِيكَ مَا كُنْتَ [تَقُولُهُ‏] تَقُولُ فِيهِم‏»؛ نهج البلاغه، ص426، ک 53.

[3] « وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ‏ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرات‏»؛ سوره انبیاء، آیه 73.

[4] « فَلَا تُكَلِّمُونِي‏ بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ ... لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي ... فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْل ...‏»؛ کافی، ج 8، ص355 – نهج البلاغه، ص334، خ216.

[5]«انْظُرُوا فَإِنْ‏ أَنْكَرْتُمْ‏ فَأَنْكِرُوا وَ إِنْ عَرَفْتُمْ فَآزِرُوا»؛ البیان و التبیان، جاحظ، ج 2، ص35.

منابع: 

هزار، علیرضا، بعد انسانی - اجتماعی غدیر، قم، دلیل ما، 1387 ش، چاپ اول، صص131 - 135