خلاصه ‏اى از زندگانى سليم

ابو صادق سليم بن قيس هلالى عامرى كوفى 1، از اصحاب خاصّ امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين و امام زين العابدين عليهم السّلام است و محضر امام باقر عليه السّلام را هم درك كرده است2 .
او از اقدم علماى شيعه و بزرگان اصحاب ائمه عليهم السّلام و مورد وثوق آنان بوده و نزد ايشان از محبوبيّت خاصّى برخوردار بوده است.

كتاب سليم به عنوان اوّلين كتاب در موضوع حديث و تاريخ است كه پس از رحلت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله تأليف شده، و با گذشت چهارده قرن محفوظ مانده و بدست ما رسيده است.

ولادت و نسب سليم و اوائل زندگى او

سليم از طايفه بنى هلال بن عامر است كه از فرزندان حضرت اسماعيل بن ابراهيم خليل اللَّه عليهما السّلام بوده و در نواحى حجاز سكنى داشته‏ اند و بعدها به شام و عراق آمده ‏اند 3.

                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 18
ولادت سليم دو سال قبل از هجرت در منطقه كوفه بوده4 ، و او هنگام وفات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دوازده سال داشته است.

سليم در زمان حيات پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و نيز بعد از آن حضرت در زمان حكومت ابو بكر در مدينه نبوده، و در جريانات سقيفه و شهادت حضرت زهرا عليها السّلام شخصا حضور نداشته است. او در سنين نوجوانى كه در حدود پانزده سال داشته در اوائل حكومت عمر و قبل از سال شانزدهم هجرت وارد مدينه شده است 5.

سليم در جوّ حاكم بعد از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله‏

سليم با ورود به مدينه متوجّه جوّ حاكم و شرائط فرهنگى و علمى آن دوره خاصّ گرديد. مردمى كه اهل بيت پيامبرشان را رها كرده و باب مدينه علم، امير المؤمنين عليه السّلام را خانه‏نشين نموده بودند، و راه جهل را پيش گرفته به جاهليّت بر مى‏ گشتند.

از سوى ديگر حاكمين غاصب، سياست منع شديد از نقل و جمع و تدوين سنّت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را مطرح كرده بودند تا مردم را به كلّى از دين و معارف آن بيگانه نمايند، و فقط نامى از اسلام بر جامعه مسلمين حاكم باشد.

اين وضع كه در زمان ابو بكر ايجاد شده بود، در حكومت عمر شدّت يافت و اقدام به حبس و تأديب عاملين نشر معارف دينى نمود و نوشته‏ هاى آنان سوزانده شد.
سليم بن قيس در سنين نوجوانى، وارد چنين جوّ تاريك و رعب آورى شد.

جهاد علمى سليم در زمان عمر

سليم با ديدن چنين جوّ فكرى ظلمانى، مخفيانه دست به كار جمع آورى و تدوين تاريخ و معارف صحيح اسلام گرديد. هدف او اين بود كه نسلهاى آينده‏

                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 19

مسلمين از حقايق دينشان آگاه باشند، و خيانتها و ضلالتهاى حاكمان غاصب مردم را به جهنّم نكشاند، چنان كه امام صادق عليه السّلام مى ‏فرمايد:

«علماء شيعتنا مرابطون في الثّغر الّذى يلى ابليس و عفاريته، يمنعونهم عن الخروج على ضعفاء شيعتنا و عن ان يتسلّط عليهم ابليس و شيعته النّواصب» 6، «علماى شيعيان ما در مرزى هستند كه در سوى ديگر آن ابليس و دار و دسته‏اش هستند. اينان مانع از شياطين مى شوند كه به ضعفاى شيعيان ما حمله كنند، و از اينكه ابليس و پيروان ناصبى‏اش بر آنان مسلّط شوند».

سليم براى رسيدن به اين هدف، پس از شناخت حقيقت، ارتباط خود را با امير المؤمنين عليه السّلام و اصحاب گرامش سلمان و ابو ذر و مقداد و امثال آنان محكم نمود و از چشمه پر فيض اهل بيت عليهم السّلام سيراب شد.

او به دور از چشم حاكمان، آنچه از ايشان مى‏شنيد ثبت مى‏كرد و جزئيات وقايع تاريخى را سؤال مى‏كرد. در همان حال با صحابه ديگر هم تماس مى‏گرفت و از آنان هم مى‏ پرسيد، تا بدين وسيله اسناد تاريخ را نزد دوست و دشمن محكم كرده باشد.

سليم در زمان عثمان‏

در سال بيست و سوّم هجرت، عثمان به حكومت رسيد. در اين زمان سليم از اصحاب خاص امير المؤمنين عليه السّلام به شمار مى‏رفت و پنهانى به برنامه خود در ثبت حديث و تاريخ ادامه مى‏داد، در حالى كه ممنوعيّت‏هاى قبلى همچنان ادامه داشت و شدّت يافته بود.

در زمان عثمان، سليم همچنان ارتباط قوى با ابو ذر و مقداد داشت در حالى كه سالها بين او و سلمان جدايى افتاده بود، چه آنكه از سال 16 هجرى سلمان به مدائن رفته و در آنجا از دنيا رفته بود.

                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 20

در اين سالها، سليم بهمراه ابو ذر در سفر حجّ حاضر شد و خطابه او در كنار كعبه را ثبت كرد و همراه او به مدينه باز گشت. همچنين در سال 34 هجرى كه ابو ذر به ربذه تبعيد شد، سليم در آنجا به ديدن او رفت.

سليم در زمان امير المؤمنين عليه السّلام‏

پس از 25 سال فشار فكرى و اجتماعى، در سال 35 هجرى امير المؤمنين عليه السّلام خلافت را كه حقّ الهى‏اش بود بدست گرفت، و تا حدّ امكان در محو بدعتها و زدودن جوّ سياه جهل و ظلمت از اجتماع مسلمانان سعى فرمود.

در همان اوايل حكومت حضرت، آنان كه روش امير المؤمنين عليه السّلام را نمى‏پسنديدند و در پى ادامه و تجديد بدعتهاى ابو بكر و عمر و عثمان بودند و هوسهاى شيطانى در سر مى‏پروراندند، در مقابل آن حضرت علم مخالفت برافراشتند.

در اينجا سليم همچنان كه با قلم به يارى حقّ مشغول بود، جهاد خود را با شمشير تكميل نمود و شخصا در ميدانهاى جنگ حضور يافت و در صف اوّل مبارزين بعنوان «شرطة الخميس» كه فدائيان امير المؤمنين عليه السّلام بودند به جنگ و جهاد پرداخت، و در همان حال آنچه در ميدانهاى جنگ ديد در كتابش ثبت نمود. اينك سنّ سليم به 37 سالگى رسيده بود.

سليم در جنگ جمل‏

سليم بن قيس بهمراه امير المؤمنين عليه السّلام از مدينه به بصره آمد و از اوّل تا آخر جنگ جمل بعنوان يكى از پنج هزار فدائى امير المؤمنين عليه السّلام در صفّ اوّل ميدان جنگ شمشير زد.
او در كتابش تعداد افراد لشكر در جنگ جمل، و خصوصيات افراد و كيفيت جنگ و آنچه بعد از آن در بصره اتفاق افتاد و حتّى خطابه امير المؤمنين عليه السّلام بعد از جنگ را ثبت كرد.

سليم در جنگ صفين‏

در اواسط سال 36 هجرى، سليم بهمراه امير المؤمنين عليه السّلام از بصره به كوفه آمد و از
                    

    أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 21

آنجا در طليعه لشكر آن حضرت عازم صفين شد، و تا سال 38 كه جنگ صفين 17 ماه ادامه داشت حاضر در جنگ بود. همچنين در جنگ «يوم الهرير» كه شديدترين و آخرين روز جنگ صفين بود و در يك شبانه روز بيش از هفتاد هزار نفر بقتل رسيدند، سليم شخصا حضور داشت و حدودا چهل سال از عمر او مى‏ گذشت.
او در كتابش، مكاتبات امير المؤمنين عليه السّلام را با معاويه به دقت ثبت كرد و خطابه ‏هاى آن حضرت در جنگ را نوشت. همچنين كيفيت جنگ هرير و داستان حكمين و بر نيزه نمودن قرآنها را در كتابش نوشت. در بازگشت از صفّين هم در قضيّه راهبى كه مسلمان شد و كتابهاى حضرت عيسى عليه السّلام را به امير المؤمنين عليه السّلام تحويل داد حاضر بود و تمامى جريان را در كتابش نوشت.

او در اواخر سال 38 به ملاقات امام سجّاد عليه السّلام مشرّف شد كه در سنّ شيرخوارگى در محضر امير المؤمنين عليه السّلام بود. در همين ايّام به مدائن رفت و در آنجا با حذيفه ملاقات كرد.

سليم در جنگ نهروان تا شهادت امير المؤمنين عليه السّلام‏

در سال چهلم هجرت كه جنگ نهروان واقع شد سليم در آن شركت داشت و مطالبى از آن واقعه را در كتابش ثبت كرد.

پس از آن، سليم در كوفه بهمراه امير المؤمنين عليه السّلام براى جنگ تازه‏اى با معاويه آماده مى شد كه در ماه رمضان همان سال شهادت آن حضرت پيش آمد. چنين حادثه‏اى براى شخصى همچون سليم بس دردناك بود.

او كه از اولياى امير المؤمنين عليه السّلام بود در سه روز آخر عمر شريف آن حضرت ملتزم حضور بود، و وصيّت نامه حضرتش را بنقل از لبان مبارك آن حضرت نوشت.

سليم در زمان امام حسن مجتبى عليه السّلام‏

پس از شهادت امير المؤمنين عليه السّلام، سليم از اصحاب وفادار امام مجتبى عليه السّلام بود.
هنگامى كه معاويه بعنوان صلح وارد كوفه شد سليم حاضر بود، و خطابه آن حضرت در مقابل معاويه را ثبت كرد.
                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 22

در طول حكومت معاويه، سليم فعّاليت علمى خود را ادامه داد و بدعتها و جنايات معاويه، و نيز اقدامات او در وضع و تحريف احاديث را به دقّت در كتابش ثبت كرد.

سليم در زمان امام حسين عليه السّلام‏

پس از شهادت امام مجتبى عليه السّلام، سليم از ملتزمين و خواصّ اصحاب حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام بود، و سن او در اين هنگام حدود 50 سال بود.

از سال 49 هجرى كه زياد از طرف معاويه حاكم كوفه شد سليم توانست با تقيّه كامل خود را از شر او حفظ كند، و حتّى با ايجاد ارتباط مخفيانه با نويسنده زياد، نامه سرّى معاويه را استنساخ كرد و آن را بعنوان يك سند تاريخى مهم ثبت كرد كه احدى غير از سليم بر آن دست نيافته است.

در سال 50 هجرى كه معاويه به بهانه حج به مدينه آمده بود، سليم هم از كوفه به مدينه آمد و گزارشى از سفر معاويه به مكه و مدينه و اقدامات او بر عليه شيعه تهيه كرد.

در سال 58 هجرى (دو سال قبل از مرگ معاويه)، امام حسين عليه السّلام در منى بيش از 700 نفر از صحابه و تابعين را جمع كرد و براى آنان خطابه‏اى بر عليه معاويه ايراد كرد. سليم در آن مجلس حضور داشت و فرمايشات حضرت را بطور كامل در كتابش نوشت. در اين ايام بيش از شصت سال از عمر سليم مى‏گذشت.

در سال 61 هجرى كه مصيبت عظمى يعنى شهادت امام حسين عليه السّلام اتّفاق افتاد، در صفحات تاريخ مطلبى از احوال سليم ديده نمى‏شود. به احتمال قوى او هم از زندانيان ابن زياد بوده است كه نتوانستند امام عليه السّلام را يارى كنند.

سليم در زمان امام زين العابدين و امام باقر عليهما السّلام‏

پس از شهادت حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام سليم از اصحاب امام سجّاد عليه السّلام گرديد و در حضور آن حضرت خدمت امام باقر عليه السّلام را هم كه در سنين هفت سالگى يا بيشتر بودند درك كرد.

                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 23

در اين سالها كه در حجاز جريان ابن زبير و در عراق جريان مختار ادامه داشت، در كتاب سليم و تاريخچه زندگى او مطلبى نمى‏بينيم، ولى ظاهرا تا زمان حجاج سليم در كوه بوده است.

تأليف و زندگى علمى سليم‏

با نزديك شدن به سالهاى آخر عمر سليم، بسيار بجاست فعاليّتهاى علمى شصت ساله او را مورد بازنگرى قرار دهيم، و از لابلاى آن اخلاق و روحيات او را بررسى كنيم.
سليم بن قيس بعنوان يك مؤلف، از آن جهت مورد توجّه خاص است كه در اكثر مطالب كتابش شخصا حضور داشته و يا از كسانى كه شخصا حضور داشته‏اند نقل كرده است، و در نقل خود جز موثّقين به كسى اعتماد نكرده است.

با در نظر گرفتن اين مطلب، گردآورى و تأليف كتاب سليم در چهار دوره انجام گرفته كه بصورت زير قابل توضيح است:

از آنجا كه سليم از اوّل راه حق را تشخيص داد، توانست با امير المؤمنين عليه السّلام و اصحاب خاص آن حضرت يعنى سلمان و ابو ذر و مقداد و امثال ايشان ارتباط قوى برقرار كند. مطالبى كه در طول 30 سال مستقيما از ايشان نقل كرده يك چهارم كتاب او را تشكيل مى‏ دهد.

از اوائل حكومت عمر، سليم شخصا در بسيارى از وقايع حضور داشت و شاهد بسيارى از بدعت‏گذارى‏هاى عمر و نيز احتجاجات امير المؤمنين عليه السّلام بر عليه حاكمين بود كه ربع دوّم كتابش به اين دوره مربوط مى‏شود.

طىّ پنج سال خلافت ظاهرى امير المؤمنين عليه السّلام سليم شاهد جنگهاى جمل و صفين و نهروان و نيز بسيارى از خطبه‏هاى آن حضرت بوده و آنها را ثبت كرده است.
اين بخش هم ربع ديگرى از كتاب او را تشكيل مى‏دهد.

بعد از شهادت امير المؤمنين عليه السّلام از سال 40 تا سال 76 كه سليم از دنيا رفت، در اثر جوّ وحشتناكى كه معاويه بر عليه شيعيان حاكم كرده بود سليم توانست فقط گوشه‏هايى از وقايع آن دوره را در كتابش ثبت كند، و اين بخش ربع چهارم كتاب اوست.

                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 24

بنا بر اين مى‏توان اذعان داشت كه سليم قسمت اعظم كتابش را از سال دوازدهم هجرى تا سال 40 نوشته كه از چهارده سالگى تا چهل و دو سالگى او مى‏شود و يك چهارم بقيه را در طول 34 سال اخير عمرش نوشته است.

روحيات و اخلاقيات سليم‏

در يك جمع بندى از زندگانى سليم مى‏توان روحيات و اخلاقيات او را چنين تحليل كرد:
بسيار كم‏اند افرادى كه بتوانند مرد ميدان شمشير باشند و در همان حال در ميدانهاى علم و قلم گام نهند، چرا كه هر يك از دو جهت اقتضاى روحى خاصى دارد و جمع بين هر دو را مشكل مى ‏نمايد.

سليم بن قيس از كسانى است كه اين دو جنبه در او جمع شده است. او با قدم در ميدانهاى هولناك جنگهاى جمل و صفين و نهروان، وظيفه خطير خود را در جنبه‏هاى عقيدتى و عملى به انجام رساند. در حالى كه قبل از آن و همزمان با جنگها و بعد از آن دست از فراگيرى معارف و تاريخ و نيز تأليف و تدوين آنها برنداشت و در نتيجه اين يادگار گرانقدر را براى ما باقى گذاشت.

از سوى ديگر، او صاحب همتى بلند و تلاشى بى‏وقفه بود و كتاب حاضر نتيجه سعى و كوشش بى‏امان او در طول 60 سال است.
از همه اينها گذشته دو روحيّه بسيار مهم در سليم بوده كه در سايه آن توانسته است چنين كتابى تأليف نمايد و آن را حفظ كند و به نسلهاى بعد از خود برساند.

اوّل: كتمان و اجتناب از شهرت‏
با توجّه به اينكه سليم فقط در پنج سال حكومت امير المؤمنين عليه السّلام آزاد بوده و قبل و بعد از آن در شرايط اختناق بسيار شديدى بسر مى‏برده، پيداست كه جز با حالت كتمان نمى‏توان چنين كتابى را تأليف كرد. در حكومت عمر و عثمان كه تدوين حديث به هر صورتى ممنوع بود، سليم نه تنها كتابى تدوين كرد بلكه مطالب آن هم بر ضد حكومت وقت بود، كه اگر از كار او مطلع مى‏شدند هم خود او و هم كتابش را نابود مى‏ كردند!

                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 25

بعد از شهادت امير المؤمنين عليه السّلام كه بار ديگر اختناق شديد اجتماعى بر عليه شيعيان در دوران معاويه و يزيد و مروانيان حاكم شد، سليم آنقدر در كتمان كار خود با مهارت عمل كرد كه توانست اضافه بر حفظ كتاب خود و ادامه تدوين آن، از اسرار معاويه هم اطلاع پيدا كند و آنها را در كتاب خود ثبت كند كه نامه محرمانه معاويه به زياد از نمونه‏ هاى آن است.

دوّم: دقّت و جستجو در ثبت مطالب‏
اين اخلاق كه بايد همراه تأليف باشد در سليم بحد بالايى وجود داشت، آن هم در عصرى كه هنوز قواعد مفصلى براى تأليف كتاب مطرح نبوده است.
سليم هنگام يادگيرى مطالب، سؤالاتى را كه احتمالا بذهن خطور مى‏كند شخصا مطرح مى‏كرد و جواب آنها را نيز مى‏گرفت. از سويى زمان روايت و مكان آن و شرايطى كه در آن اتّفاق افتاده همه را ثبت مى‏نمود. او براى اطمينان و محكم كارى، مطالب را بر ائمه عليهم السّلام عرضه مى‏كرد تا يك بار ديگر از صحت آن اطمينان حاصل كند.

سليم براى بدست آوردن جزئيّات بيشتر قضايا، يك جريان را از چند نفر سؤال مى‏ كرد و به مسافرتهايى اقدام مى‏نمود. او سؤالات مهمّى در جنبه‏هاى عقيدتى از ائمه عليهم السّلام پرسيده و جواب آنها را ثبت كرده است. حتّى گاهى از دشمنان اهل بيت عليهم السّلام در باره كارها و بدعتهايشان سؤال مى‏كرد و از زبان خودشان اقرار مى گرفت.

هر گاه سليم متوجّه يك واقعه مهم در بلاد اسلامى مى‏شد سعى مى‏كرد شخصا حاضر شود تا دقيقا آنچه اتفاق مى‏افتد ثبت نمايد كه حضور او در سفر معاويه به مدينه از نمونه‏ هاى آن است.
پس از چنين زحمات طاقت فرسا و تلاش بى‏وقفه، و نيز در سايه كتمان شديد و دقّت كامل در ثبت و ضبط قضايا، اينك سليم ثمره شصت سال زحمتش را در مقابل خود مى ‏بيند. و در اين حال با آخرين ضربه از طرف دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام روبرو مى‏شود. اينك سليم و كتابش با چنگال خون آشامى همچون حجّاج روبرو هستند، و اين سليم است كه بايد آخرين تصميم را بگيرد.

                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 26

سليم در زمان حجّاج‏

در سال 75 هجرى، حجّاج بن يوسف ثقفى از طرف عبد الملك بن مروان حاكم عراق شد و وارد كوفه گرديد. از اوّلين كسانى كه حجاج سراغشان را گرفت سليم بن قيس بود، چرا كه سابقه او با امير المؤمنين عليه السّلام روشن بود.
بهمين جهت با ورود حجاج، سليم بن قيس بهمراه كتابش از عراق فرار كرد و به سمت ايران آمد تا در سرزمين فارس در نزديكى شيراز به شهر بزرگى بنام «نوبندجان» 7رسيد. سليم در اين تبعيد ناخواسته كه علّتى جز ولايت امير المؤمنين عليه السّلام نداشت، هفتاد و هفت سالگى عمر خود را مى‏ گذراند.

ارتباط سليم با ابان بن ابى عيّاش در ايران‏

در شهر نوبندجان، سليم با جوانى كه 14 سال از عمرش مى‏ گذشت و نامش «ابان» بود ملاقات كرد. البته جنبه آشنايى بين سليم و ابان براى ما معلوم نيست كه آيا فاميل بوده‏ اند و يا سابقه دوستى داشته ‏اند يا يك اتّفاق و تصادف بوده است. ولى به هر حال سليم در خانه پدرى ابان بن ابى عيّاش اقامت كرد.
ابان در آن سنين قرائت قرآن را آموخته بود ولى از آنچه بعد از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر اهل بيت عليهم السّلام رفته بود آگاهى نداشت، چرا كه در طول پنجاه سال پس از فتح مناطق فارس و توابعش، همان دين منسوخ از طرف حاكمان به مردم تفهيم شده بود.

در چنين شرائطى، مردى همچون سليم نعمتى عظيم براى ابان بود كه حقايق دينى را از او بگيرد، و آنچه را نديده از شاهد عينى بپرسد.
سليم هم در فكر كسى بود كه بتواند امانت بزرگ و ثمره عمرش را بخوبى حفظ كند و آن را سالم به نسلهاى بعد منتقل كند. لذا بفكر تربيت عقيدتى ابان افتاد و آهسته آهسته او را با حقايق گذشته تاريخ اسلام آشنا كرد و وقايع بعد از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را براى او تشريح نمود و بدين وسيله او را متوجّه شرائط موجود نمود.

                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 27
ابان در باره مدّتى كه با سليم معاشرت داشته چنين مى‏ گويد:
«او پيرمردى اهل عبادت بود و چهره‏ اى نورانى داشت. بسيار پر تلاش، صاحب نفسى بزرگوار و حزنى طولانى بود. او استتار را دوست مى ‏داشت و از اشتهار پرهيز مى‏ كرد».
سليم هم در باره ابان گفته است:
«من با تو معاشرت داشتم و جز آن گونه كه دوست مى‏داشتم چيزى نديدم».
بدين ترتيب شرائط عقيدتى و فكرى بين ابان و سليم براى تحويل كتاب آماده شده بود.

تصميم سليم در باره كتاب‏

ديرى نگذشت كه سليم احساس كرد در سرزمين غربت، عمرش به پايان خود نزديك مى‏ شود، و مهمترين مسأله براى او حفظ كتابش بود. كتابى كه سرتاسر آن بيان مظلوميّت اهل بيت عليهم السّلام و افشاى بدعتها و جنايات غاصبين خلافت بود و مى توانست چراغ هدايتى براى نسلهاى آينده باشد تا بتوانند دوستان را از دشمنان تشخيص دهند.

سليم نگران كتابى بود كه با تمام وجود در راه تأليف و حفظ آن فداكارى كرده بود و مطالب آن را بطور شفاهى از خود معصومين عليهم السّلام يا از اصحابشان گرفته بود.
كتابى كه در بر دارنده نكات و گوشه‏ هاى بسيار دقيقى از تاريخ اسلام بود و او در به دست آوردن آنها زحمت فراوان كشيده بود. كتابى كه در يك نگاه مجموعه‏اى از معارف و تاريخ اسلام بود كه مى ‏بايست بعنوان پايه تولّى و تبرّى تلقى شود.

در مسائل مربوط به تولّى شامل مطالبى همچون امامت دوازده امام عليهم السّلام و ذكر نام ايشان، فضائل اهل بيت عليهم السّلام، احتجاجها و اتمام حجت‏هاى امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام و اصحابشان در مقابل غاصبين خلافت و بيانات كاملى از ائمه عليهم السّلام در معارف اسلام بود.

                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 28

از سوى ديگر در جنبه‏هاى تبرّى شامل پيشگوئى‏هاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در باره اختلافات امّت و فتنه‏ هاى بعد از آن حضرت و نيز در باره ظلم قريش و غصب حقوق اهل بيت عليهم السّلام، رفتار منافقين در زمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، اخبار مفصّلى از غصب خلافت و شهادت حضرت زهرا و حضرت محسن عليهما السّلام، ذكر مطاعن غاصبين خلافت به خصوص اصحاب صحيفه ملعونه، گوشه‏هاى مهمى از جنگهاى جمل و صفين و نهروان، اخبارى از فتنه‏هاى معاويه بعد از امير المؤمنين عليه السّلام و جنايات او نسبت به شيعيان بود.

از يك سو با توجه به محتواى كتاب ممكن بود در دسترس ماندن آن، آن را بدست نااهلان برساند و مسأله‏اى ايجاد كند، و از سوى ديگر از بين بردن آن به قيمت نابود كردن زحمات پرارزش او بود.

به همين جهت سليم گاهى بفكر از بين بردن كتابش مى‏افتاد، ولى اقدامى نمى‏كرد زيرا متوجّه بود كه چنين سرمايه علمى گرانبها را نبايد بدست تلف سپرد، و از سوى ديگر در پى كسى بود كه بتواند امانتش را به او بسپارد.
بالاخره فردى كه سليم توانست بعنوان حافظ كتابش به او اعتماد كند كسى جز ابان بن ابى عيّاش تربيت‏ شده خود سليم نبود.

وصيّت سليم و تحويل كتاب به ابان‏

سليم پس از فرار از شرّ حجاج و ورود به شهر نوبندجان بيش از يك سال دوام نياورد و بيمار شد. همين كه آثار مرگ را در خود ديد مخفيانه مسأله كتابش را با ابان در ميان گذاشت و سرگذشت خود را در تأليف كتاب براى او تشريح كرد و او را متوجه اين نكته نمود كه مطالب اين كتاب براى جامعه‏اى كه با سيره ابو بكر و عمر و عثمان و معاويه پرورش يافته‏اند قابل تحمل نخواهد بود و نبايد در دسترس هر نااهلى قرار بگيرد.
بعد از آن، طى برنامه ‏اى دقيق كتاب خود را رسما به او تحويل داد كه مراحل آن چنين بود:

اولا: ابان را از نظر اعتقادى و امانتدارى مورد آزمايش قرار داد و از هر دو جهت مطمئن شد.

                        أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم، ص: 29

ثانيا: سه شرط اساسى با ابان قرار داد و در مورد آنها عهد و پيمان الهى از او گرفت، كه آنها از اين قرارند:
1. تا سليم زنده است از كتاب و مطالب آن به كسى خبر ندهد.
2. پس از رحلت او نيز كتاب و مطالبش را جز به موثّقين از شيعه خبر ندهد.
3. هنگام مرگ كتاب را به شخصى موثق و ديندار از شيعه بسپارد.

ثالثا: تمام كتاب را براى ابان قرائت كرد و او به دقت گوش فرا داد تا در مطالب آن جاى ابهامى نماند.

رابعا: با دست مباركش كتاب را بطور رسمى بدست ابان داد و بعبارت ديگر آن را تحويل او داد تا در اداى امانت وظيفه خويش را بطور كامل به انجام رسانده باشد.

وفات سليم بن قيس‏

در اواخر سال 76 هجرى، سليم در شهر نوبندجان فارس در سن 78 سالگى بدرود حيات گفت و ظاهرا در همان شهر بخاك سپرده شد 8.

او در حالى كه بيش از شصت سال از عمر شريفش را در راه احياء ولايت اهل بيت عليهم السّلام سپرى كرده بود بديدار مواليانش شتافت و اين يادگار بزرگ را از خود بر جاى گذاشت. رحمت خدا بر روان پاكش باد.

  • 1. نام كامل سليم با اين خصوصيات در كتابهاى زير مذكور است: رجال برقى: ص 4. فهرست شيخ طوسى: ص 81. رجال نجاشى: ص 6. خلاصة الاقوال: ص 82. عوائد الايام: ص 290. ضوابط الاسماء: ص 39. روضات الجنات: ج 4 ص 65.
  • 2. رجال برقى: ص 4 و 7 و 8 و 9. رجال شيخ طوسى: ص 43 و 68 و 74 و 91 و 124. فهرست ابن نديم: ص 275. خلاصة الاقوال: ص 83.
  • 3. معجم قبائل العرب: ج 3 ص 1221. اللباب: ج 3 ص 396.
  • 4. تاريخ ولادت سليم از آنجا بدست مى‏آيد كه سليم در حديث 34 كتاب تصريح مى‏كند كه در آخرين روزهاى جنگ صفين در سال 38 هجرى چهل سال داشته است. در نتيجه سال تولد او، دو سال قبل از هجرت مى‏شود. براى دستيابى به تاريخ دقيق جنگ صفين به كتاب «صفين» نصر بن مزاحم: ص 473 مراجعه شود.
  • 5. تعيين سال شانزدهم براى آن است كه در اين سال، سلمان بعنوان حاكم مدائن از مدينه به آن شهر رفته است. از آنجا كه سليم احاديث بسيارى از سلمان و نيز در مجلسى كه سلمان و ابو ذر و مقداد هر سه حضور داشته‏اند نقل كرده، بايد ورود سليم به مدينه چند سال قبل از حكومت سلمان در مدائن باشد.
  • 6. بحار الانوار: ج 2 ص 5 ح 8.
  • 7. اين شهر در آن زمان بسيار بزرگ و خوش آب و هوا بوده است. هم اكنون از اين شهر روستايى بنام «نوبندگان» بين شيراز و فسا باقى مانده است.
  • 8. تعيين سال 76 بعنوان سال رحلت سليم از مجموعه قرائن زير بدست آمده است: حجاج در سال 75 هجرى بعنوان حاكم عراق وارد كوفه شد. طبق تصريح ابان در سر آغاز كتاب سليم، حجاج پس از ورود به عراق فورا سراغ سليم را گرفته و سليم هم بى‏وقفه فرار كرده و به نوبندجان آمده است. همچنين ابان تصريح مى‏كند كه پس از ورود به نوبندجان ديرى نپاييد كه سليم از دنيا رفت. بنا بر اين از سال 75 زمان زيادى نگذشته كه سليم از دنيا رفته كه اگر حد اكثر حساب كنيم سال 76 مى‏شود.