درس دوم امامت در خطابه غدير

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمد لله الذي جعلنا من المتمسكين بولاية أمير المؤمنين علی ابن ابیطالب و الأئمة علیهم السلام الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه..
قبلا بیان شد که در صفحه 64 بخش دوم خطابه پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند که جبرییل سه بار بر من  نازل شد إِنَّ جَبْرَئِيلَ هَبَطَ إِلَيَّ مِرَاراً ثَلَاثاً يَأْمُرُنِي عَنِ السَّلَامِ رَبِّي وَ هُوَ السَّلَامُ أَنْ أَقُومَ فِي هَذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَ أَسْوَدَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي ... و به من امر کرد تا به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابیطالب، برادر من, جانشین من و.. است که توضیح داده شده است.

1. اما می رسیم به عبارت  وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي، واژه عَلَى أُمَّتِي دامنه و وسعت وصیت و خلافت را می رساند  . من وقتی می گویم که مثلا آقا مهدی وصی من است ،می گویند در چه ؟ اگر مطلق بگویم آقا مهدی وصی من است همه می گویند که  در تقسیم ارثیه اش، جابجا کردن اموالش ، ثلثش را وصیت کرده وآقا مهدی جابجا می کند ، عمل می کند طلبهایش را جمع می کند، بدهی هایش را می دهد ، وصیت این است. وقتی می گویم ایشان وصی من است در خانواده ،یعنی دامنه وصایت ایشان در خانواده است ، یا می گویم ایشان وصی من است در کار خطبه ی غدیر، این دامنه ی وسیعی دارد . این چون می گویم ایشان وصی و جانشین من است در کار خطابه ی غدیر یعنی در کل کشور. اما می توانم آن را محدود کنم ، فقط در تهران؟ یا در مشهد و شیراز یا در اصفهان یا در تبریز؟ اینها همه محدود اند. پیغمبر اکرم برای تعیین مصداق وسعت وصایت و خلافت بعد از این عبارت  فرموده اند  عَلَى أُمَّتِي  که متعلق است به وصیی و خلیفتی، جارو مجرور متعلق می خواهد که در اینجا وصیی و خلیفتی است . یعنی وصایت و خلافت او نسبت به من ،بر امت من است . امت پیغمبر  صلى الله عليه وآله تا کی هست ؟ امت موسی محدود است ، امت عیسی محدود است ،امت نوح محدود است ،امت ابراهیم محدود است ، امت پیغمبر تا قیام قیامت هست .  حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة ؛ پس این یک کلمه ی کوچک "«عَلَى أُمَّتِي»" در عبارت أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي حدود و وسعت وصیی و خلیفتی را مشخص می کند که می شود تا  قیام قیامت . آن وقت وقتی علی علیه السلام وصی من است تا روز قیامت ،بقیه ائمه علیهم السلام را علی  علیه السلام اعلام می کند. البته در فرهنگ شیعی چون امام از طرف خداست ، تعیین علی علیه السلام یا حتی پیغمبر معنا ندارد،  لذا پیغمبر صلى الله عليه وآله در جای جای خطابه غدیر به این مسئله اشاره کرده اند که" انه امام من الله" یعنی تعیین امام امری است از جانب خدا. 
2. این که حضرت می فرمایند جبرییل بر من سه بار نازل شد يَأْمُرُنِي عَنِ السَّلَامِ رَبِّي وَ هُوَ السَّلَام، به این مسئله اشاره می کنند که اعلان ولایت و انتخاب جانشین پیامبر به فرمان خداست. تمام مردمی که برای خودشان جانشین تعیین می کنند از جانب خودشان است پیغمبر صلى الله عليه وآله مکرر این را تذکر می دهند که این تعیین جانشینی از جانب خداست  يَأْمُرُنِي عَنِ السَّلَامِ رَبِّي وَ هُوَ السَّلَام و از جانب خودشان نیست. پس وصی پیامبر تعیین شده توسط خداست، وقتی کسی تعیین شده ی خداست باید خصوصیات خاصی داشته باشد، وقتی یک انسان انسان دیگری را انتخاب کرده باشد ممکن است در انتخاب اشتباهاتی کرده باشد ولی وقتی خدا کسی را تعیین کند آن اشکالات را قطعا نخواهد داشت .اینجا دریچه ی اثبات عصمت کبرای امیرالمومنین علیه السلام و ائمه علیهم السلام باز می شود،جمله ی   يَأْمُرُنِي عَنِ السَّلَامِ رَبِّي وَ هُوَ السَّلَام دریچه عصمت را باز می کند و ما از اینجا می توانیم به عصمت امیرالمومنین علی  علیه السلام پی ببریم. 
کمی در  مورد کلمه ی خلیفه بحث کنیم: خلف یعنی اینکه جای او قرار گرفت و خلیفه هم صفت مشبهه است در واقع خلیف است و «ة» آن تای تاکید، مبالغه یا وحدت است .خلیفه به معنای جانشین است، بر خلاف ظاهر مونث نیست، مثل شریف وشریفه که هر دو صفت مشبهه هستند و تای وحدت یا مبالغه به آنها اضافه شده و تبدیل به خلیفه شده . خلیفه یعنی جای نشین. به راه رفتن هم اختلاف می گویند ، چون اختلاف یعنی قبول خلف داشتن یعنی یک پایش را بر می دارد و پای دیگر را جای آن می گذارد دو باره آن پا را بر می دارد و پای دیگر را جای آن می گذارد یعنی یک پا را برمی دارد و یک پا را می گذارد و این می شود اختلاف ، قبول جای نشینی ، پاها جانشین هم می شوند. در زیارت جامعه داریم که « السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَة»  . مختلف اسم زمان و مکان یا اسم مفعول از خلف می باشد. مختلف الملائکه یعنی محل رفت و آمد ملائکه . اینکه پیامبر اکرم صلى الله عليه وآله می فرمایند «اخْتِلَافُ أُمَّتِي رَحْمَة » یعنی رفت و آمد شان رحمت است -رفت آمدشان نزد امام رحمت است- . برخی آمده اند اختلاف را به معنای "متفاوت بودن" معنا کرده اند ، اینها اختلاف را به معنای مخالفت گفته اند در حالیکه صحیح نیست .«اخْتِلَافُ أُمَّتِي رَحْمَة» یعنی رفت آمد امت من بر من و بر جانشینان من رحمت است چون وقتی رفت و آمد می کنند رنگ می گیرند ، حرف می شنوند ،علم می گیرند . پس خلیفه یعنی کسیکه پایش را جای پای من می گذارد، باید توجه داشته باشیم که دقت ها و ظرافتهای لغوی در فرهنگ عرب بسیار زیاد است ،شاید این دقت در لغت های دیگر هم باشد - می گویند عربی و فرانسه کامل ترین زبان ها هستند- . اشتقاقات غوغا می کنند ، اشتقاق لغت ها از یکدیگر. «وَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي» یعنی درست همانی که من برای امتم بودم امیرالمومنین علیه السلام هم هست، پایش را گذاشته جای پای من، منتها در مرتبه ی بعدی قرار دارد. مرتبه امیرالمومنین علیه السلام بعد از من دو حالت دارد یکی مرتبه ی عقلی و رتبه ای است و دیگری مرتبه ی زمانی است، یعنی علی  علیه السلام  در رتبه، بعد از من است ولی همان منم و علی  علیه السلام در زمان بعد از من نیست هم زمان هستیم چون ازهمان اول او را به جانشینی خودش معین میکند، الان جانشین من است ولی بروز حکم جانشینی اش بعد از من است. پس بنابر این امیر المومنین علیه السلام امام هست خلیفه هست وصی هست ولی بروز و کاربرد وصایت و خلافتش و از نظر زمان بعد از من است . کاربردش بعد از پیامبر است والا همان لحظه ای که امیرالمومنین  علیه السلام را درکنار خودشان ایستانده اند و صحبت می کنند همان موقع هم وصی و خلیفه است . از لحاظ رتبه وشخصیت ، امیرالمومنین علیه السلام  بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله است از نظر زمان یکی است از آن موقع که مشخص می کند منتهی بروز و ظهورش بعد از آن است مثلا در روایت  الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا  یعنی هر دو امام هستند ولی مادامیکه امام حسن علیه السلام در حیات بودند کار برد و بروز و ظهور امامت امام حسین  علیه السلام بروز نداشت و بعد از شهادت امام حسن علیه السلام امامت امام حسین  علیه السلام بارز شد، این هم یک نکته بسیار ظریف است .
«وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي‏»  و او بعد از من رهبر است ، چون رهبر باید همیشه فقط  یک  نفر باشد ، تشکیلات و سلسله مراتب  مدیریت اجتماع ، جامعه و سیستم باید همیشه به صورت هرم و مخروط باشند، مسلم و فطری است که همیشه باید فقط یک نفر در راس امور باشد لذا با اینکه امیرالمومنین علیه السلام همه ی خصوصیات لازم  را دارند و با اینکه در قرآن از قول رسول خداگفته شده که علی  علیه السلام نفس من است  ولی چون رهبر در زمان حیات رسول خدا باید فقط یک نفر می بود – خود ایشان-  بروز امامت امیرالمومنین علیه السلام  که همان بروز خلافت و وصایت  و رهبری است باید پس از رحلت پیامبراکرم صلوات الله علیه و آله باشد ،برای همین هم فرموده اند :او بعد از من می باشد «وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي» لذا وصیی و خلیفتی علی امتی را نفرموده اند بعد از من است اما چون بروز و ظهور آن در امامت ظاهر می شود لذا بعد از امام فرموده اند« وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي» بعد از من ایشان امام هستند. الَّذِي مَحَلُّهُ مِنِّي مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي.
اطراف مدینه یهودیان زیادی زندگی می کردند،  یهودی ها از سالهای دیرین شنیده بودند در یثرب - که اسم قبلی مدینه بود- پیامبر آخرالزمان که موعود انا جیل وموعود اسفار هست (منظور ازاسفار همان  تورات وانجیل هستند )  ظهور می کند و او پادشاه خواهد شد و دنیا را خواهد گرفت و چون یهودی ها از نظر اقتصادی زرنگ هستند از سالها قبل در اطراف مدینه، زمین و باغ خریدند که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله ظهور کرد اینها آنجا ملک داشته باشند و حضور داشته باشند و ایمان بیاورند. در اثر اختلاط تجارتی و اجتماعی مردم عرب با یهودی ها ،عرب ها داستان موسی و هارون را شنیده بودند ، البته عده ای از اعراب دارای دین حنیف ابراهیمی بودند و حضرت موسی را بعنوان پیغمبر می شناختند. حتی مشرکین هم موسی و هارون را می شناختند . در فرهنگ یهودی ها و در بین کسانیکه با یهودی ها تعامل داشتند شهرت موسی و هارون خیلی زیاد بود لذا پیغمبر صلی الله علیه و آله وقتی می فرمودند که  الَّذِي مَحَلُّهُ مِنِّي مَحَلُّ هَارُونَ مِنْ مُوسَى مردم خوب می شناختند و متوجه می شدند که هارون کیست و موسی کیست ،می دانستند که هارون وزیر موسی است و کارهای موسی را انجام می داده است و می شناختند که هر دوی آنها نبوت دارند و پیغمبر هستند لذا پیغمبر صلی الله علیه و آله بلافاصله فرمودند  إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي  بعد از موسی هارون نبی بود ولی بعد از من دیگر هیچ نبی ای  نخواهد بود .
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته