درس سوم امام زمان عليه السلام در خطابه غدير

بسم الله الرحمن الرحیم

«ألا اِنّ خاتم الائمه منّا القائم المهدي»: «آگاه باشيد که همانا خاتم الائمه ، القائم المهدي از ما است»

در اين جلسه روايات ديگري در باره القاب امام عصر عليه السلام ذکر مي شود:
مرحوم مجلسي در بحار جلد 51، صفحه‌ي 30 از مرحوم کليني چنين نقل کرده‌اند:
«َ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام حِينَ وُلِدَ الْحُجَّةُ زَعَمَ الظَّلَمَةُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَنِي لِيَقْطَعُوا هَذَا النَّسْلَ فَكَيْفَ رَأَوْا قُدْرَةَ اللَّهِ وَ سَمَّاهُ الْمُؤَمَّلَ».
حضرت عسکري عليه‌السلام (ابو عبدالله ممکن است ازکنيه‌هاي ايشان باشد1) زماني که امام زمان عليه‌السلام متولّد شدند، فرمودند: «فکر کردند که من( امام حسن عسگري عليه‌السلام) را مي‌کشند براي اين که نسل قطع شود و آن انتقام گيرنده نيايد. پس قدرت خدا را چگونه ديدند؟ (که نتوانستند و حجّت متولّد شد.)»
« وَ سَمَّاهُ الْمُؤَمَّلَ »و آن حضرت را مؤمّل ناميدند.
در زيارت آل يس آمده است: « السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُول » مأمول و مؤمّل يک معني دارند و از امل به معني آرزو مي‌آيند. «المؤمّل» يعني کسي که مورد آرزو است. کسي که همه آرزويش را مي‌کشند تا بيايد. در اين جا اسم مؤمّل را آورده است.
در روايت ديگر: ابوسعيد خراساني نقل مي‌کند که: « قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام الْمَهْدِيُّ وَ الْقَائِمُ وَاحِد »: «به امام صادق عليه‌السلام عرض کردم: مهدي و قائم يک نفر هستند»؟
« فَقَالَ نَعَمْ ». فرمودند: بله.
« فَقُلْتُ لِأَيِّ شَيْ‏ءٍ سُمِّيَ الْمَهْدِي »: «براي چه به او مهدي گفته‌اند؟» (مهدي يعني هدايت شده).
« قَالَ لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى كُلِّ أَمْرٍ خَفِيٍّ » «براي اين که او هدايت مي‌کند به هر امر پنهاني». يعني او همه‌ي پنهانها را پيدا مي‌کند.
يک روايتي داشتيم که غاري است در انطاکيه که در آن جا حضرت امام زمان عليه‌السلام انجيل، تورات و زبور اصلي را پيدا مي‌کنند؛ و با اهل هر گروهي با کتاب خودشان محاجّه (استدلال) مي‌کنند.
سپس مي‌فرمايند: « وَ سُمِّيَ الْقَائِمَ لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَا يَمُوتُ إِنَّهُ يَقُومُ بِأَمْرِ عَظِيمٍ  »: «قائم گفته‌اند، به خاطر اين که قيام مي‌کند بعد از اين که نامش بميرد و ترک شود.»
اگر اين گونه معني کنيم که قيام مي‌کند بعد از اين که مرده، معني نمي‌دهد. قيام مي‌کند بعد از اين که يادش، ذکرش و سيطره‌اش بميرد. و او قيام مي‌کند به امر عظيم، و آن حکومت جهاني است که تشکيل مي‌دهد. پس قائم گفته‌اند به خاطر اين که قيام مي‌کند به امر عظيم.
در روايات، لقب «قائم» از القاب ديگر بيشتر آمده است، و مردم به خاطر اين که بلند نشوند و مجالس به هم نخورد، عملاً روايت را ترک مي‌کنند. لذا در هر جلسه براي لقب قائم يک بار بلند مي‌شويم و بقيه را با ذکر صلوات اداي احترام مي‌کنيم.
روايت ديگر: امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايند: «َ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ  عليه‌السلام دَعَا النَّاسَ إِلَى الْإِسْلَامِ جَدِيداً وَ هَدَاهُمْ إِلَى أَمْرٍ قَدْ دَثَر»: «وقتي قائم عليه‌السلام قيام کند، مردم را به اسلام نو مي‌خواند، و هدايت مي‌کند به کاري که از بين رفته و پوشانده شده است.»
« وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُور » «و از آن اسلام، جمهور مردم گمراه شده‌اند». و اسلام اصلي را نمي‌شناسند. زيرا حلال‌ها حرام شده، و حرام‌ها حلال. ملاک‌ها تغيير پيدا کرده و مردم گم کرده‌اند.
سپس حضرت مي‌فرمايند: «وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْقَائِمُ مَهْدِيّا » «جز اين نيست که قائم عليه‌السلام ناميده شده مهدي.»
«لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى أَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْه »: «براي اين که هدايت مي‌شود به کاري که مردم گمراه شده‌اند از آن». هدايت مي‌شود و آن‌ها را پيدا مي‌کند.
افعال اين روايت را به صورت فعل معلوم هم مي‌توان خواند: «لانه يهدي الي امر مضلول عنه»: «مهدي هدايت شده است، براي اين که هدايت کند». هدايت مي‌کند به کاري که از مردم گم شده و آن را فراموش کرده‌اند.
«وَ سُمِّيَ الْقَائِمَ لِقِيَامِهِ بِالْحَقِّ  »: «و قائم ناميده‌اند، به خاطر اين که قيام مي‌کند. يعني حق را برپا مي‌کند و بيدار مي‌کند.»
در آيه‌ي 33 از سوره‌ي اسراء آمده است: « وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً »:«کسي که مظلوم کشته شده، براي ولي خون او يک تسلّطي قرار داديم که او اسراف نمي‌کند در کشتن قاتلان (قاتلان آن کسي که کشته شده). که او ياري شده است».
روايت ديگر: امام باقر عليه‌السلام در تفسير اين آيه مي‌فرمايند: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالَى وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً  قَالَ الْحُسَيْن عليه السلام ». يعني کسي که مظلوم کشته شده، امام حسين عليه‌السلام است.
«ُ فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً قَالَ سَمَّى اللَّهُ الْمَهْدِيَّ الْمَنْصُور»: «خدا مهدي عليه‌السلام را منصور ناميد. يعني يکي از القاب ايشان منصور است؛ يعني ياري شده است.»
« كَمَا سُمِّيَ أَحْمَدُ وَ مُحَمَّدٌ [مَحْمُوداً] و محمود»: «همان‌‌طور که پيغمبر صلّي‌الله عليه و آله و سلّم را احمد، محمود و محمد ناميد.»
«وَ كَمَا سُمِّيَ عِيسَى الْمَسِيح» : همان‌طوري که عيسي علي نبينا و آله و عليه‌السلام را هم مسيح ناميد». (به خاطر اين که حضرت عيسي  علي نبينا و آله و عليه‌السلام روي زمين زياد سياحت مي‌کردند، به ايشان مسيح گفته‌اند، به معني سياحت شده، سياحت کرده و کسي که سياحت مي‌کند).
روايت ديگر: «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عَدِيٍّ قَالَ يُقَالُ كُنْيَةُ الْخَلَفِ الصَّالِحِ أَبُو الْقَاسِم» .
در اين حديث مشخص نکرده‌اند که راوي، کدام يک از ائمه عليهم السلام مي‌باشند. «خلف صالح» از القاب امام زمان عليه‌السلام يعني فرزند صالح، که آخرين نفر است و کنيه‌اش را ابوالقاسم مي‌گويند.
   در روايات ديگر اسامي مختلف امام زمان عليه‌السلام ذکر شده است.
   مرحوم حاج ميرزا حسين نوري که استاد مرحوم حاج شيخ عباس قمي بوده‌اند، در کتاب «نجم الثاقب» صد حکايت از ملاقاتهاي امام زمان عليه‌السلام در دوران غيبت کبري يا صغري را ذکر کرده‌اند؛ و در آن جا اسامي مختلفي براي امام زمان  عليه‌السلام آورده شده است. کتاب بسيار خوب و جالبي است وقسمت ملاقاتهايش معروف مي‌باشد. اين کتاب چند فصل دارد که تنها يک فصل آن راجع به ملاقات کنندگان در زمان غيبت کبري مي‌باشد. با استفاده از اين کتاب و روايات ديگر، اسامي مختلف امام زمان  عليه‌السلام بيان مي‌گردد. در کتاب نام محبوب 5 اسم مورد بحث قرا گرفته است: منتظِر و متنظَر، قائم، مهدي، حجّت و مأمول.
در موردلقب«قائم» تأکيدشده است و مستحب است وقتي اين نام برده مي‌شود، بلند شويم و بايستيم.
درکتاب کتاب «منتخب الاثر» ، چاپ اوّل (که اکنون سه جلد شده است)، در صفحه‌ي 501، فصل ده و باب سوم،       «في بعضِ تکاليف رعيته و شيعته با لنسبه  اليه عليه السلام و فيه اربع و خمسون حديثاً».  آيت الله صافي گلپايگاني  (نويسنده) برخي از تکاليف رعيت و شيعه را نسبت به امام زمان عليه السلام بيان مي‌کند.اوّلين حديث را از غيبت نعماني نقل مي‌کند.نعماني کسي است که احاديثي را که مرحوم کليني جمع‌آوري مي‌کرده، آنها را به صورت مکتوب مي‌نوشته است. در حقيقت، ايشان پيش‌نويس مرحوم کليني بوده‌اند، و لذا به کتاب نعماني معروف مي‌باشند. نام ايشان ابن ابي زينب محمّد ابن محمّد نعماني است. از علماي بزرگ است و کتاب غيبت نعماني ايشان ترجمه شده است.
حديث اوّل به نقل از کتاب غيبت نعماني، يکي از وظايف شيعه را خواندن دعاي «اللهم عرفني نفسک...» ذکر مي‌کند2.
حديث دوم در اين باب، از کتاب «مصباح المتهجّد» مرحوم شيخ طوسي است. مصباح المتهجّد يعني چراغ کسي که شب بيدار است. اين کتاب، شامل دستورات کساني است که شب بيدار هستند و کتاب دعا است؛ و به نقل از شيخ ابوعمرو که يکي از وکلاي امام زمان عليه‌السلام بوده، دعاهاي خيلي جالبي آورده است.
حديث سوم از «مرآه الکمال» مي‌باشد که روايت مفصّلي از مفضل ابن عمر آورده است. از کتاب «الدَّمعه الساکبه»، در اواخر جلد «احوال الحجه المنتظر عجّل الله تعالي فرجه»، ذيل خبر مفضّل، به نقل از شيخ محمّد ابن عبدالجبّار در کتاب مشکاه الانوار نقل مي‌کند:
«لمّا قرا دعبل قصيدته المعروفه علي ا لرضا عليه‌السلام»: موقعي که دعبل، قصيده‌ي معروفش را براي حضرت رضا عليه‌السلام خواند، (دعبل خزاعي، شاعر معروف اهل بيت عليهم السلام بوده، و در خراسان خدمت حضرت رضا عليه‌السلام رسيده، و قصيده‌اي که به ائمه عليهم السلام و همچنين به جريان عاشورا اشاره داشته را براي آن حضرت خوانده است).
«و ذکره عجّل الله تعالي فرجه»: هنگامي که به نام امام زمان عليه السلام رسيد.
«وضع الرضا عليه السلام يده علي راسه و تواضع قائما»: امام رضا  عليه السلام حالت تواضعي پيدا کردند، ايستادند و دستشان را بر سرشان گذاشتند.
«و دعا له بالفرج»: و براي فرج امام زمان  عليه السلام دعا فرمودند.
يعني وقتي که دعبل، نام امام زمان  عليه السلام را بر زبان جاري کرد، حضرت امام رضا  عليه السلام دستانشان را روي سرشان گذاشتند، رو به قبله ايستادند، و براي فرج حضرت دعا فرمودند؛ و گفتند «اللهم عجِّل فرجه».
حديث چهارم از «الزام الناصب» نقل شده است:
«سئل الصادق عليه السلام عن سبب القيام عند ذکر لفظ القائم من القاب الحجه»  . از امام صادق عليه السلام سئوال شد که چرا وقتي لفظ «قائم» را مي‌گويند (براي فرزند ششم شما) شما ائمه و مردم، مي‌ايستيد؟
حضرت فرمودند: «قال لان له غيبه طولانيه» .  براي اين که ايشان غيبتي دارند که خيلي طولاني مي‌شود.
«و من شده الرافه الي احبته ينظر الي کل من يذکره بهذا اللقب».  از شدّت مهرباني نسبت به دوستانش، هر کس امام زمان عليه‌السلام را به اين لقب ذکر کند، حضرت به او نگاه مي‌کنند.
«المشعر بدولته». « لقبي که دولت حضرت را بيان مي‌کند».
زيرا قائم يعني قيام مي‌کند و دولت تشکيل مي‌دهد.
«و الحسره بغربته»: و از غربت ايشان، مردم ناراحت مي‌شوند و حسرت مي‌خورند.
امام زمان عليه‌السلام از شدّت دوستي و مرحمتشان نسبت به دوستانشان، وقتي کسي لقب قائم را مي‌گويد، حضرت به ايشان نظرمي‌کنند: «ينظر الي کل من يذکره».
«و من تعظيمه ان يقوم العبد الخاضع لصاحبته عند نظر المولي الجليل اليه بعينه الشريفه»: لذا  از آداب تعظيم امام زمان عليه السلام است که بنده‌ي خاضع، موقعي که مي‌بيند مولاي بزرگوارش به او نگاه مي‌کند،«فليقم» به پا خيزد،و بايستد.
«و ليطلب من الله جل ذکره تعجيل فرجه»: «و از خدا تعجيل فرج را بخواهد».
سپس ايشان دوباره مي‌فرمايند: «و روي ايضاً عند الرضا عليه السلام في مجلسه بخراسان». (ممکن است همان دعبل باشد، ولي به گونه‌اي ديگر روايت شده است).
دوباره روايت شده است که حضرت در خراسان «قام عند ذکر لفظه القائم»: «هنگامي که لفظ قائم را گفتند، ايشان ايستادند».
«و وضع يديه في رأسه الشّريف»: «دو تا دستهايشان را روي سرشان قرار دادند».«و قال اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه». و اين گونه دعا فرمودند.
در اين کتاب3 از «نجم الثاقب» نقل کرده‌اند که مرحوم حاجي نوري گفته‌اند: «اين قيام و تعظيم، خصوصاً موقعي که اين لقب ذکر مي‌شود، نه تنها سيره‌ي تمام فرزندان شيعه، در همه‌ي شهرها، از عرب و عجم و ترک و هند و ديلم و غيره از اين‌ها مي‌باشد، بلکه نزد اهل سنّت و جماعت هم همين گونه است». اهل سنّت هم وقتي «القائم» را مي‌شوند، به احترام اين لقب مي‌ايستند.
همچنين سيد عبدالله، نوه‌ي علّامه‌ي جزايري (ايشان از علماي زمان مرحوم مجلسي بوده‌اند)، نقل مي‌کند که اين روايت را که منسوب به امام صادق عليه‌السلام مي‌باشد، اهل سنّت هم نقل مي‌کنند و همين عمل را انجام مي‌دهند.
البّته ائمه‌ي ديگر هم نسبت به القاب مختلف حضرت حجّت عليه‌السلام حالات فوق العاده‌اي پيدا مي‌کردند.
در حديث ششم از مکيال المکارم به نقل از يحيي ابن فضل نوفلي نقل مي‌کند4:
« دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع بِبَغْدَادَ حِينَ فَرَغَ مِنْ صَلَاةِ الْعَصْر »: «در بغداد، بعد از نماز عصر بود که خدمت امام کاظم عليه السلام رسيدم».
« فَرَفَعَ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ سَمِعْتُهُ يَقُول »: «دستانشان را به سوي آسمان بلند کردند و فرمودند»: « أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ...» و ادامه فرمودند، تا به اين جمله رسيدند:
« بِاسْمِكَ الْمَكْنُونِ الْمَخْزُونِ الْحَيِّ الْقَيُّومِ الَّذِي لَا تُخَيِّبُ مَنْ سَأَلَكَ بِهِ ». قسم به خدا دادند و اسمهايي را فرمودند.
« أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ »: «به اين اسامي ترا قسم مي‌دهم که بر محمد و آل محمد صلّي الله و آله و سلم درود فرستي.»
«و أَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ الْمُنْتَقِمِ لَكَ مِنْ أَعْدَائِك ». «و فرج منتقم از دشمنانت را تعجيل کن».
« وَ أَنْجِزْ لَهُ مَا وَعَدْتَهُ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَام‏ »: «و آنچه به او وعده داده‌اي، منجّز و محقق کن، اي صاحب جلال و اکرام».
«قال»: يحيي ابن فضل که اين روايت را نقل کرده، مي‌گويد:
«قلت من المدعو لَه»: اي موسي بن جعفر عليه‌السلام! چه کسي را دعا مي‌فرماييد؟
«قال عليه السلام ذاک المهدي من آل محمّد صلّي الله عليه و آله و سلّم». حضرت فرمودند: «ايشان، مهدي از آل محمّد صلّي الله عليه و آله و سلم است که دعا مي‌کنم».
«بِاَبي مَن ليله يرعي النجوم ساجدا و راکعا»: «پدرم فداي کسي که شبهايش را همه بيدار است و سجده يا رکوع مي‌کند».
«بِاَبي مَن لا ياخذه في الله لومه لائم»: «پدرم فداي کسي باد که در راه خدا، ملامت هيچ ملامتگري در او اثر نمي‌کند».
«مصباح الدجي»: «چراغ شب است؛ و بيدار و روشن».
«بِاَبي القائم بامر الله»: «پدرم فداي کسي که به امر خداوند قيام مي‌کند». (حضرت موسي ابن جعفر عليه السلام پنج نسل بعد از خودشان را دعا مي‌فرمايند).
«قلت و متي خروجه»: «گفتم اين کسي که دعا مي‌فرماييد، چه زماني خروج مي‌فرمايند؟» حضرت در ادامه، علائمي را ذکر فرمودند.
      مي‌بينيم که درکتابهاي شيعه در بخش وظيفه‌ي شيعيان در عصر غيبت امام زمان عليه‌السلام، بلند شدن و ايستادن ائمّه‌ي طاهرين عليهم‌السلام راهم به عنوان احترام به ساحت مقدّس امام زمان ارواحنا فداه ذکر کرده‌اند.
         *اللهمّ عجّل لوليک الفرج*

  • 1. در غيبت شيخ طوسي، درصدر حديث به جاي «قال ابوعبدالله»، «قال ابومحمد» آمده، که اين احتمال را که حديث از امام حسن عسگري عليه‌السلام باشد، تقويت مي‌کند.
  • 2. منتخب الاثر، فصل 10، باب ثالث، ح 1 به نقل از غيبت نعماني، ص 166، ح 6.
  • 3. قسمت پاياني حديث 4 از همين باب.
  • 4. مکيال المکارم، فصل6، بعد از نماز عصر و بحار الانوار، ج 83، ص 81 ، ح 8 با اندکي تفاوت.