در مورد حديث غدير، خود پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌دانست كه بعد از او، حضرت علي (عليه السلام) را خانه‌نشين مي‌كنند و امير المومنين (عليه السلام) هم اين را مي‌دانست.پس قصدشان تنها اتمام حجت بود.

بله، ما هم بر اين عقيده هستيم كه اينها اتمام حجت بود. همانطوري كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) فرمودند:
هل ترك أبي يوم غدير خم لاحد عذرا.
آيا خداوند براي كسي در روز غدير خم، عذري باقي گذاشت؟
اينها همه، اتمام حجت بوده است. حتي عقيده خودم بر اين است كه نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در آخرين لحظاتي كه داشت از دنيا مي رفت، وقتي قلم و كاغذي را طلبيد تا چيزي بنويسد، ما يقين داريم كه نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از قبل، برخورد صحابه را قطعا مي دانست و خواست با اين عمل ثابت كند:
آنانكه نسبت به نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت هذيان مي دهند و جسارت مي كنند و شعار «حسبنا كتاب الله» را سر مي دادند و نبي مکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از آنها غضبناك مي شود و پيامبري كه مفتخر به «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ(سوره قلم/آيه4)» است، مي فرمايد: «قوموا عني» [برويد بيرون از خانه من]، خواست ثابت كند كه اين افرادي كه اينچنين برخوردي داشتند، هرچقدر هم كه جايگاهشان نزد برخي، بزرگ باشد، شايستگي براي خلافت ندارند.
يكي از دوستان، مجله نداي اسلام را زاهدان براي من آورد و سخنراني جناب مولوي عبد الحميد در كردستان را خواندم و خيلي هم خنديدم. ايشان در يكي از سخنراني هاي خود در سنندج، گفته بود:
اين اسلام عزيز، دين خيلي خوبي است. آمد راهزنان را، حاكم و خليفه مردم قرار داد. روزي حضرت عمر از يك بيابان مي رفت و گفت: روزي من در اين بيابان، شترچراني مي كردم و امروز آمدم خليفه مسلمين شدم.
من نمي دانم اين عبارتي را كه ايشان گفته، آيا خواسته از اسلام تمجيد كند يا نقص اسلام را بيان كند؟ خواسته از خليفه دوم تمجيد كند يا نه؟ اين عبارتي است كه ما نمي فهميم چه بوده است. إن شاء الله كه خود ايشان متوجه بودند.