روز غدیر و شب قدر

یکم: سرّ هماوایى «روز غدیر» با «شب قدر» همانا هماهنگى و همتایى مظروف آن دو یعنى قرآن و ولایت است که ظرفها را همسان ساخته است. آنچه در وجود علمى قرآن کریم است، در وجود عینى انسان کامل معصوم علیه السلام است. اگر آن کتاب الهى موصوف به: «لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه» است، این امام معصوم متصف به آن است…

امام معصوم ازقرآن خبرمى ‏دهد و خداوند درباره آن کتاب آسمانى چنین فرمود: «اذا قرى‏ء القرآن فاستمعوا له وأنصتوا.»

دوم: قرآن مجید، معصوم از هر نقص و مصون از هر عیب است؛ لذا قائم به نفس و قیم جامعه بوده و به ملت اقوم هدایت مى‏کند: «ان هذا القرآن یهدى للتى هى أقوم.» امام معصوم که در بامداد غدیر کسوت «…هذاعلى مولاه»پوشید،تا شامگاه معاد به عنایت خداوند وابسته بوده و در هدایت محتاج بشرى نبوده و هماره قیم معنوى جوامع بشرى است: «انما الائمهًْ قوام الله على خلقه وعرفاؤه على عباده ولا یدخل الجنهًْ الا من عرفهم و عرفوه ولا یدخل النار لا من أنکرهم و أنکروه.» کسى که اهل‏ بیت وحى را که غدیریان خداى قدیرند، به رسمیت بشناسد و مورد شناسایى آن ذوات نورانى قرار بگیرد، وارد بهشت مى‏شود، وگرنه گرفتار دوزخ خواهد شد و این مطلب سامى یکى از چند معناى «قسیم الجنهًْ و النار» بودن پرچمداران غدیر است.

سوم: راز رهبرى قرآن به اتحاد، همانا متحد بودن تمام آیات مکى ومدنى اوست که قریب به ربع قرن متناوباً نازل شد و هیچ اختلافى بین اصول و فروع، جهان‌‏بینى، جهان‌‏دارى و جامعه‌‏‌‏ پرورى، عبادات، احکام، عقود و ایقاعات آن نیست: «أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً.» همین رمز در امام معصوم علیه السلام که منصوص خدا و منصوب روز غدیر است، وجود دارد؛ لذا هر امام سابق، مبشر لاحق و هر امام لاحق ، مصدق سابق است؛ چنانچه تمام عقاید، اخلاق و اعمال هر کدام منسجم و هماهنگ است و آفت اختلاف نه در درون آنها و نه در بیرون آنان رخنه نمی‌‏کند. کلام امیرمؤمنان که ساحت غدیر به نام آن حضرت علیه‌السلام رقم خورد و متبرک شد، چنین است: «…ولیسرجلفاعلماحرصعلى جماعة امة محمدصلى الله علیه و آله و سلم و اُلفتهاء منى ابتغى بذلک حسن الثواب وکرم المآب…» هیچ کس نسبت به وحدت امت اسلامى از صاحب غدیر علاقه‌‏ مندتر نیست؛ زیرا نه کسى مانند آن حضرت در این‌‏باره علم صائب دارد و نه کسى در این جهت عمل صالح. احاطه علمى آن حضرت به آثار سوء اختلاف را می‌‏توان از کلام نورانى آن حضرت استنباط نمود: «‌‏‌‏فایاکم والتلون فى دین الله فان جماعةً فیما تکرهون من الحق خیر من فرقة فیما تحبون من الباطل وان الله سبحانه لم یعط أحداً بفرقهًْ خیراً ممن مضى ولا ممن بقى.» آنچه از این بیان جامع برمی‌‏آید، این است که سنت الهى که در گذشته و حال و آینده مساوى است، همانا حق، صدق، خیر و حسن بودن انسجام اسلامى و باطل، کذب، شر و قبیح بودن اختلاف است. چهارم: همتایى قرآن و غدیر که نماد عترت اطهار علیهم السلام است، در امور فراوانى است که بارزترین آنها حیات بخشى این دو ثقل خواهد بود؛ زیرا درباره قرآن که عنصر اصلى دعوت حضرت ختمى نبوت است، چنین آمد: «‌‏‌‏یا أیها الذین آمنوا استجیبوا ‌ وللرسول اذا دعاکم لما یحییکم واعلموا أن الله یحول بین المرء وقلبه وأنه الیه تحشرون.» و درباره امامت از حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم چنین رسید: «‌‏‌‏من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتهًًْ جاهلیهًًْ.» جریان غدیر سلسله جنبان ولایت است؛ لذا اسامى مبارک امامان معصوم علیهم‌‏‌‏السلام حتى حضرت مهدى موجود موعود در احتجاج طبرسى در آن یافت می‌‏شود. حیات برین انسان که حوزه کرامت به آن اختصاص دارد و قلمرو خلافت الهى مختص آن می‌‏باشد، با کوثر وحى و امامت تأمین می‌‏شود. سر تقابل بین زنده و کافر در آیه «لینذر من کان حیاً ویحق القول على الکافرین.» همین است و راز زنده دلى انسان به حکمت که در کلام نورانى امیرمؤمنان علیه‌‏‌‏السلام آمده است که: «…الحکمة التى هى حیاة للقلب المیت وبصر للعین العمیاء…»همین خواهدبودچنانکه آن حضرت درکلام دیگر فرمودند: «…احى قلبک بالموعظة.»

پنجم: قرآن و غدیر که متن امامت است و ولایت دوازده معصوم علیهم السلام شرح آن می‌‏باشند، هر دو جهانی‌ ‏اند، هر چند گروه خاصى از آنها بهره‌ ‏مندند. گستره جهانى بودن قرآن را از آیات فراوانى مانند: للعالمین نذیرا ً، ذکرى للبشر، کافهًْ للناس، رحمهًًْ للعالمین می‌‏توان استفاده نمود. چنانچه تلازم حوزه وحى و نبوت نیز شاهد همین گستردگى است. پهنه عالمى بودن امامت انسان کامل معصوم غدیرى را می‌‏توان از بیان نورانى آن حضرت علیه السلام که فرمود: «‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏ا‌‏ن‌الله جعلنى اماماً لخلقه ففرض على التقدیر فى نفسى ومطعمى و مشربى و ملبسى کضعفاء الناس کى یقتدى الفقیر بفقرى ولا یطغى الغنى غناه» استظهار کرد؛ زیرا سخن از امامت آن حضرت براى مخلوق خداست نه خصوص مسلمان. جهانى بودن قرآن از دو منظر قابل ارزیابى است: یکى دعوت همگان به اسلام و ارائه ادله جهانى و دیگرى اداره جهان در کیفیت برخورد مسلمانان با اقوام و مللى که بر اثر قصور یا تقصیر اسلام را نپذیرفتند. بررسى آیاتى که اتحاد و انسجام را در سه سطح محلى، منطقه‌‏اى و بین المللى لازم دانسته و براى هر کدام حکم خاص صادر فرمود، شاهد گویاى مدعاى یاد شده است. غدیر که ساحت امامت است، باید اتحاد و انسجام اسلامى در سطوح سه‌‏گانه مزبور را طراحى، برنامه‌‏ریزى و اجرا نماید تا دو ثقل به جا مانده از حضرت ختمى نبوت صلى الله علیه و آله و سلم جهانى شدن اسلام را به هر دو منظر عرضه کنند.

ششم: غدیر که مهبط امامت است، همانند لیلةالقدر که مهبط وحى است، از اعیاد برجسته اسلامى است. عید بودن فطر و اضحا و جمعه براى عبادت ویژه‌‏اى است که در آن ایام‌‏الله‌ مطرح است . نیایش مأثور این روز سپاس خدایى است که ولایت را همانند قرآن حبل متین قرار داد اولاً، و انزال آن را مرز صقع ربوبى و بارگاه ملکوت به کارگاه ناسوت همسان قرآن مجید به‌‏صورت آویختن قرار داد نه انداختن ثانیاً، و یک طرف این حبل ناگسستنى را همتاى قرآن کریم به دست خود گرفت و طرف دیگر آن را در دسترس خاک نشینانى چند قرار داد ثالثاً، و اعتصام آن را همانند دستاویز ساختن عروهًْ الوثقاى قرآن حکیم مایه نجات اعلام فرمود رابعاً، و دستور روز غدیر را دعاى «‌‏‌‏‌‏‌‏الحمدلله ‌ الذى جعلنى من المتمسکین بولایة مولانا امیر المؤمنین علیه السلام والائمة من اهل البیت علیهم السلام» از یک سو و عقد اخوت که نماد اتحاد ملى و انسجام اسلامى است، از سوى دیگر قرار داد خامساً. هفتم: اهتمام به غدیر که تجلى امامت است، هم به لحاظ خود ولایت است که از اصول رصین و مرصوص مذهب است و هم به لحاظ شرط قبول توحید از یک سو و باب علم نبوت بودن از سوى دیگر است که آن دو همانند معاد از اصول بى بدیل واولى دین‌‏اند. امیرمؤمنان حضرت على بن ابى طالب علیه السلام فرمود: «ان للا اله الا الله شروطاً، وانى وذریتى من شروطها.» و آنچه از حضرت علی‌‏بن‌‏موسى الرضا علیه السلام در حدیث معروف «سلسلة‌‏الذهب» یاد شده، مصداقى از اصل جامع ولایت است؛ به طورى که بدون اعتقاد به امامت اهل‌‏بیت عصمت علیهم‌‏‌‏السلام، نه توفیق توحید تام حاصل می‌‏شود و نه تحصیل علوم نبوى میسور خواهد بود. سرّ کامیابى طبرستان در معارف وحیانی‌، داشتن شرط توحید و ورود از باب مأذون است. ممکن است کسى ظاهراً بدون پذیرش امامت به علوم صاحب رسالت دستبرد بزند، لیکن مالک آن علم نخواهد شد و دانش مسروق وى سودمند نمی‌‏باشد. آن که باب علوم نبوت است، چنین فرمود: «…نحن الشعاروالاصحاب والخزنة و الابواب ،ولا تؤتى البیوت الا من ابوابها. فمن أتاها من غیر ابوابها ،سُمّى سارقاً.» اثر ضرورى شرط توحید و باب علم بودن، این است که شخص غیر معتقد به امامت معصومان علیهم السلام، وارد حصن أمن نشد و از امنیت طرفى نخواهد بست؛ چنانچه وارد مدینه علم که همان مدینه فاضله الهى است، نمی‌‏شود و از «‌‏‌‏آیه محکمه» و «‌‏‌‏فریضه عادله» و «‌‏‌‏سنت قائمه» که تثلیث معهود نبوى و ولوى است، بهره نخواهد برد؛ هر چند مفاهیمى را به ذهن بسپارد؛ زیرا نه اجر رسالت را پرداخت: «‏قل لا أسئلکم علیه أجراً الا المودهًْ فى القربى.» و نه به پایه اسلام ایمان آورد: «‌‏‌‏‌‏‌‏لکل شی‌‏ء اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البیت».

نویسنده:حضرت آیت‏ الله‌ جوادى آملى