شاهد دیگر بر این‌که مقصود از من کنت مولاه فعلی مولاه در حدیث غدیر مربوط به محبت ورزی با علی علیه السلام است نه امامت او، چیست؟

شاهد دیگر بر این که مقصود از من کنت مولاه فعلی مولاه در حدیث غدیر مربوط به محبت ورزی با علی علیه السلام است نه امامت او، جمله اللهم وال من والاه و عاد من عاداه است که هر چند در صحت آن تردید و اختلاف شده است، ولی با فرض قبول آن، با معنای محبت مناسبت دارد نه با معنای امامت، زیرا اگر مقصود امامت بود مناسب بود گفته شود: اللهم وال من أطاعه و عاد من عصاه.

( حوارات عقلیة مع الطائفة الشیعة الثنا عشریة فی الاصول، /11-13، 1428ه.ق)

قرار گرفتن جمله اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله پس از جمله من کنت مولاه فعلي مولاه نه تنها با دلالت مولي بر اولويت در تصرف و امامت منافات ندارد، بلکه از قراين دلالت گر بر آن به شمار مي رود. توضيح آن که:

الف: پيامبر صلي اللّه عليه وآله مي دانست که نصب اميرالمؤمنين عليه السلام که پسرعمو و داماد او بود به مقام امامت، در آينده با مخالفت افرادي که نسبت به علي عليه السلام در دل کينه داشتند، و پيش از همه منافقان، و نيز افراد طالب رياست و مقام، روبرو خواهد شد و علي عليه السلام کسي نبود که در برابر اين گونه افراد کوتاه بيايد، و مصلحت انديشي را جايگزين حقيقت خواهي و عدالت محوري سازد. و از طرفى، مقام امامت و رهبري بدون حمايت و نصرت افراد، جامه تحقق نمي پوشد. بدين جهت، پيامبر صلي اللّه عليه وآله مسلمانان را هشدار داد، که از ابراز محبت و نصرت نسبت به علي عليه السلام و دشمني با دشمنان او غفلت نورزند و بدانند که محبت و نصرت او موجب رضاي خداوند، و عداوت و خذلان او موجب خشم خداوند خواهد بود.

ب: جمله مزبور داراي عموميت افرادى، احوالي و زماني است؛ کلمه من بر عموميت افرادي دلالت مي کند، و حذف متعلق بر عموميت احوالي و زماني دلالت دارد. بديهي است، محبت و نصرت فردي با چنين عموميت و شمولى، با عصمت ملازمه دارد؛ زيرا فرد غيرمعصوم چه بسا مرتکب خطا و گناهي شود که در آن فرض، محبت و نصرت او روا نخواهد بود و از طرفى، با وجود فرد معصوم در ميان امت، امامت براي ديگران روا نخواهد بود، زيرا مصداق تقديم مفضول بر افضل است که عقل و شرع آن را نکوهيده مي داند.

ج: محبت و نصرت را دو گونه مي توان تصوير کرد: يکى، محبت و نصرت معمولي که افراد با ايمان نسبت به يکديگر دارند؛ و ديگرى، محبت و نصرت رهبر جامعه و کسي که به مقتضاي مقام و مسئوليتش هميشه و همه جا نسبت به مردم محبت مي ورزد و آنان را ياري مي کند. از دو گزينه ياد شده، گزينه اول درست نيست، زيرا اگر مراد از مولى، محب و ناصر باشد، بايد دعاي نصرت و خذلان متوجه محب و ناصر گردد، که اگر به اين وظيفه عمل کرد مورد نصرت خدا باشد و اگر عمل نکرد مورد خذلان خداوند باشد. در حالي که دعاي تقرب و خذلان متوجه مؤمنان است، اين مطلب قرينه است بر اين که محبت و نصرت علي عليه السلام به مؤمنان، محبت و نصرت معمولي نيست، بلکه محبت و نصرتي از سنخ محبت و نصرت پيامبر صلي اللّه عليه وآله نسبت به مؤمنان است، يعني محبت و نصرت امام نسبت به امت خود (الغدير: 1/654-656)

د: اين سخن غامدي که اگر مقصود از مولي در حديث غدير اولويت در تصرف بود، مناسب اين بود که در دعا گفته شود اللهم وال من اطاعه و عاد من عصاه خدايا هر کسي از علي عليه السلام اطاعت مي کند را دوست بدار و هر کسي که از اطاعت او سرپيچي مي کند را مبغوض بدار نادرست است، زيرا اطاعت کردن امام، به تنهايي براي اين است که کسي مورد محبت خداوند قرار گيرد، يعني از محبت ديني برخوردار باشد، کافي نيست و گرنه اهل ذمه نيز از آن برخوردار خواهند بود، بنابراين تحت تصرف بودن آنگاه با محبت ديني ملازمه دارد که با اعتقاد به نبوت يا امامت متصرف همراه باشد. و جمله اللهم وال من والاه و عاد من عاداه بر اين مطلب دلالت مي کند بنابراين، قرار گرفتن جمله ياد شده پس از جمله من کنت مولاه فعلي مولاه بر موازين فصاحت و حکمت استوار است (نفخات الازهار، 9/223)