شيعه در ايران

 مورخان اتفاق نظر دارند كه تا پايان قرن نهم هجرى ايرانيان پيرو مذاهب چهار گانه اهل سنت بوده‏اند. در اوايل قرن دهم، در دوره صفويان بود كه اكثر مردم ايران به مذهب شيعه گرويدند. در اين مسئله نيز اتفاق نظر دارند كه مذهب شيعه به وسيله داعيان عرب؛ يعنى پيروان و شاگردان امامان اهل بيت (علیه السلام) وارد ايران شد و اوّلين كاروانى كه به ايران پا گذاشت گروهى از قبائل يمن بودند كه به دستور خليفه اموى از نواحى كوفه به خراسان تبعيد شدند.

زيرا همواره به عنوان يك كانون خطر و آشوب بر ضد خلافت امويان در عراق، مطرح بودند. عمليات تبعيد آنان را والى اموى كوفه، زياد بن ابيه اجرا كرد. [تاريخ طبرى، ج 6، ص 126 به نقل هوية التشيع، ص 114.]

كاروان كوچك ديگرى از اشعريان كه آن نيز از عراق بود، در ايام خلافت عبد الملك بن مروان به آنها پيوست. اين كاروان از ناحيه اهواز وارد ايران شد و با شتر و اسب به راه خود ادامه داد و از سرزمينهاى گسترده و كوههاى مرتفع گذشت تا به منطقه‏اى ميان رى و اصفهان در قلب ايران رسيد. كاروان اشعريان در اين نقطه كه بعدها به قم معروف شد، سكونت گزيد. قم به گفته ياقوت حموى [معجم البلدان: ماده قم؛ تاريخ قم، ص 13؛ تاريخ مذهبى قم، ص 40؛ رجال نجاشى، ص 228، المسالك و الممالك، اصطخرى، ص 201؛ المقالات و الفرق، سعد بن خلف.]

يك شهر عربى خالص است كه هيچ نشانى از مردمان عجم در آن به چشم نمى‏خورد. مردم قم آنقدر ظلم و ستم از امويان و عباسيان ديدند كه بر هيچ يك از شهرهاى ديگر شيعى مذهب در دولت اسلامى اينقدر ظلم و ستم نرفت. اگر پژوهشگران محقق بخواهند رنج و ستم، و داستان مظلوميت و مصيبتى را كه از سوى دشمنان بر اين مردم رفته، بررسى كنند، به ده ها جلد تأليف مستقل خواهد انجاميد. به رغم تمام اين مصايب، و رنج و ستمها مظهر پايدارى براى حفظ اصول، و ثبات در راه حق و ولايت آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بودند. شهادت براى اينان از عسل شيرينتر بود.

آنان هيچ گاه در برابر جبروت ستمگران، و استبداد حاكمان و قساوت‏ جلّادان ستم پيشه تسليم نشدند. معتصم عباسى خانه‏هاى آنان را آتش زد و منازلشان را ويران و خسارات جانى و مالى فراوانى بر آنان وارد كرد. مردم قم، على بن عيسى، كارگزار معتصم را از شهرشان بيرون كردند. بدين سبب معتصم صدها نفر از مردان و فرزندانشان را كشت. مستعين هم راه معتصم را در برخورد با شيعيان قم در پيش گرفت. او سپاهى به فرماندهى «مفلح تركى» به سوى آنان گسيل داشت.

سپاه مستعين قم را غارت كردند و زنان و كودكانشان را لگد مال سمّ اسبان خود ساختند و اموال فراوانى را به غنيمت بردند. قم همواره از جور و ستم عباسيان رنج مى‏برد. حاكمان و پادشاهانى كه پس از عباسيان آمدند، هم راه آنان را پيمودند و از سوز و گداز مردم ستمديده آن كاسته نشد. فاجعه قم به دست ديلميان كينه‏توز و دشمن مذهب اهل بيت (علیه السلام) به اوج خود رسيد.

سپاهيان ديلمى، چنان قم را درهم كوبيدند كه جز تعدادى خانه ويران و خراب چيزى براى مردم نماند [تاريخ قم، ص 47.]. گروهى از مردم از شهر بيرون رفتند تا اينكه جنگجويان ناصبى آنجا را ترك كردند. مهاجران عرب و شيعه مذهب خراسان نيز وضعيت بهترى از شيعيان قم نداشتند، خصوصا كه از آغاز يكى از گروههاى مورد خشم و غضب حكومت بودند.

آنان وقتى در خراسان مستقر شدند و در آنجا رحل اقامت افكندند كه والى خراسان از فرستاده اموى همراه كاروان، چيزى دريافت كرد كه بيانگر خطر آنان براى حاكميت امويان بود و بر ضرورت مراقبت شديد و كنترل دائمى آنها تأكيد داشت.

با اين حال، آنچه كه خلفاى اموى انتظار آن را داشتند و از وقوع آن پرهيز مى‏كردند، عملا انجام شد. چه انقلاب عباسيان كه طومار خلافت اموى را در هم پيچيد، تحت پوشش «الرضا من آل محمد» از خراسان آغاز شد [تاريخ طبرى، الكامل فى التاريخ، مروج الذهب؛ الاخبار الطوال.]

 

منابع: 

منبع: دلائل الصدق، محمد حسين مظفر- ترجمه محمد سپهري‏، تهران‏، انتشارات امير كبير، چاپ اول‏، 1377 ش‏، صص 8-9