مصايب حضرت فاطمه عليها السلام در منابع اماميه

تاریخ انتشار: ١٠ اسفند ١٣٩٤ - ١٩:٢٣

درآمد
اهميت واکاوي حوادث پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم که پيامدهاي ناگواري در جامعه اسلامي بر جا گذاشته و تا کنون نيز ادامه دارد، بر کسي پوشيده نيست. يکي از مهمترين اين حوادث، نحوه‌ي تعامل دستگاه خلافت با تنها فرزند بر جاي مانده رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است.

ضرورت کاوش از اين موضوع با توجه به جايگاه ويژه¬ حضرت فاطمه عليها السلام در ميان اُمت اسلامي به عنوان سرور زنان عالم و پاره‌ي وجود پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم، امري روشن است. ميراث حديثي اماميه که مستند اين نوشتار است، عملکرد سردمداران خلافت در مواجهه با حضرت فاطمه عليها السلام را در يک نگاه کلي به دو گونه برخورد فيزيکي و غير فيزيکي تقسيم مي‌کند.

اين نوشتار در نظر دارد تنها بخش دوم از نحوه‌ي تعامل دستگاه خلافت در قبال حضرت زهرا عليها السلام را با استناد به روايات منابع اماميه پي¬گيري کند. روايات مربوط به برخوردهاي فيزيکي از قبيل ضرب و شتم و ... در نوشتاري ديگر تقديم مي‌گردد.

گزارش¬ها
روايات منابع اماميه در بخش دوم، به نوبه خود در سه ساحت گزارش¬هاي کلي مصايب، غصب حق و هتک حرمت به خانه فاطمه عليها السلام، دسته بندي مي‌شود. اين گزارش¬ها از حجم گسترده¬اي برخوردارند و همگي معنا و مضمون واحدي را افاده مي‌نمايند. چنين روايات ¬در اصطلاح دانش حديث، داراي تواتر معنوي¬اند به همين دليل به صدور اين روايات يقين پيدا مي‌شود و نيازي به بررسي اَسنادشان نداريم. در ادامه گزارش¬هاي موجود را در سه دسته ياد شده، پيگيري مي‌کنيم.

گزارش کلي مصايب
دسته‌ي نخست از اين روايات، گزارش¬هايي است که تنها به اصل موضوع ظلم بر فاطمه عليها السلام بي آنکه به موضوع خاصي اشاره کند، سخن به ميان آورده است. در پاره اي از اين گزارش¬ها اگر چه از متصديان اين جريان سخن به ميان نياورده است؛ اما نا گفته پيداست که مقصود، جُز سردمداران خلافت و هوادارانشان کسي نيست. اين ادعا علاوه بر اجماع اماميه، با توجه به روايات بخش¬هاي بعدي هم روشن مي‌شود. در ادامه نمونه¬هايي از اين گزارش¬ها تقديم مي گردد:

روايت يکم: پيشگويي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از ظلم بر حضرت فاطمه عليها السلام
بر پايه‌ي برخي روايات، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از ظلمي که بر دخترش خواهد آمد غمناک گشت و گريست. شيخ طوسي اين روايت را به گونه ذيل انعکاس داده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ، قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) الْوَفَاةُ بَكَى حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْيَتَهُ، فَقِيلَ لَهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ ... كَأَنِّي بِفَاطِمَةَ ابْنَتِي وَ قَدْ ظُلِمَتْ‏ بَعْدِي وَ هِيَ تُنَادِي يَا أَبَتَاهْ، يَا أَبَتَاهْ فَلَا يُعِينُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي.‏

عبد الله بن عباس مي‌گويد: هنگامي‌كه رحلت پيامبر صلي الله عليه وآله فرا رسيد، گريه كرد تا آنجايي كه ريش مباركش از اشك چشمش تر شد. به آن حضرت گفته شد: اي رسول خدا ! چه چيزي شما را به گريه در آورده است؟ حضرت فرمود: ... گويا مي‌بينم به دخترم فاطمه بعد از من ظلم مي‌شود در حالي كه او صدا مي‌زند: اي پدر! اي پدر! اما هيچ يكي از امت من او را ياري نمي‌كند.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالي، ص 188، تحقيق : قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ

روايت دوم: شکوه‌ي حضرت فاطمه عليها السلام در پيشگاه خداوند متعال
در برخي روايات آمده است که حضرت فاطمه عليها السلام در روز قيامت از ظلمي که بر او روا گشته شکايت نموده و در آنجا احقاق حق خود مي‌کند. اين روايت را شيخ صدوق در امالي اينگونه آورده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَاحِدِ الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَلِيٍّ السِّنْدِيُّ عَنْ مَنِيعِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ عِيسَى بْنِ مُوسَى عَنْ جَعْفَرٍ الْأَحْمَرِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عليه السلام قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله‏ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ تُقْبِلُ ابْنَتِي فَاطِمَةُ عَلَى نَاقَةٍ مِنْ نُوقِ الْجَنَّةِ ... وَ تَقُولُ إِلَهِي وَ سَيِّدِي احْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ‏ مَنْ‏ ظَلَمَنِي‏. اللَّهُمَّ احْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ مَنْ قَتَلَ وُلْدِي ‏. ...

امام باقر عليه السلام فرمود: از جابر بن عبد اللَّه انصارى شنيدم كه ميگفت رسول خدا «صلي الله عليه وآله» فرمود: چون روز قيامت شود، دخترم فاطمه بر ناقه‏اى از ناقه‏هاى بهشت سوار شده و به محشر رو كند... و مي‌گويد:‌ اي خداي من و سيد من، ميان من و كساني‌كه بر من ظلم كرده اند خودت داوري نما. خدايا ميان من و آنان که فرزندانم را كشته¬اند داوري كن. ...

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين _متوفاى381 ق_، الأمالي، ص 69، تحقيق و نشر: قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ.

روايت سوم: شکوه حضرت فاطمه عليها السلام به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم
شکايت فاطمه عليها السلام به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از ظلمي که از سوي دستگاه خلافت بر او روا گشته، محتواي برخي ديگر از روايات است. روايت مربوطه در کتاب کافي کليني و المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام‏، به ترتيب اينگونه آمده است:

روايت کليني:
حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكِنْدِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِي‏ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ‏ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ‏ جَاءَتْ فَاطِمَةُ عليها السلام إِلَى سَارِيَةٍ فِي الْمَسْجِدِ وَ هِيَ تَقُولُ وَ تُخَاطِبُ النَّبِيَّ صلي الله عليه و آله وسلم:
قَدْ كَانَ‏ بَعْدَكَ‏ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةٌ         لَوْ كُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَكْثُرِ الْخُطَبُ.

محمد بن مفضل مي‌گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي‌فرمود: جده‏ام فاطمه سلام الله عليها به پايه‌ي مسجد تكيه داد، و رسول خدا صلي الله عليه وآله را مورد خطاب قرار داد و مي‌فرمود:
اى پدر، بعد از تو خبرها شد و ناله‏ها برخاست، اگر حاضر بودى كار به اينجا نمى‏كشيد.
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 8 ص 376، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

روايت طبري امامي:
قَالَ: وَ أَخْبَرَنَا مُخَوَّلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ النَّهْدِيُ‏ قَالَ: حَدَّثَنَا مَطَرُ بْنُ أَرْقَمَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُ‏ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليهما السلام قَالَ: لَمَّا قُبِضَ [النَّبِيُ‏] صلي الله عليه و آله وسلم وَ بُويِعَ أَبُو بَكْرٍ، تَخَلَّفَ عَلِيٌّ عليه السلام فَقَالَ عُمَرُ لِأَبِي بَكْرٍ: أَ لَا تُرْسِلُ إِلَى هَذَا الرَّجُلِ الْمُتَخَلِّفِ فَيَجِي‏ءَ فَيُبَايِعَ؟ ... فَمَضَى إِلَيْهِ جَمَاعَةٌ، فَضَرَبُوا الْبَابَ، فَلَمَّا سَمِعَ عَلِيٌّ عليه السلام أَصْوَاتَهُمْ لَمْ يَتَكَلَّمْ، وَ تَكَلَّمَتْ امْرَأَتُ [هُ‏]، فَقَالَتْ ... يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لَقِينَا مِنْ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ بَعْدَكَ.

ابو حمزه ثمالي از امام علي بن الحسين عليه السلام نقل كرده كه ايشان فرمود: هنگامي‌كه رسول خدا صلي الله عليه وآله از دنيا رفت و ابو بكر بيعت گرفت، علي عليه السلام با او بيعت نکرد. عمر به ابو بكر گفت: آيا سراغ اين مردي كه مخالفت كرده نمي‌فرستي تا او را بياورد و بيعت كند؟... گروهي به سوي علي عليه السلام رفتند، درب خانه را زدند، وقتي علي عليه السلام صدايشان را شنيد، سخن نگفت و خانمش با آنها سخن گفت و فرمود: ... اي رسول خدا اين چيست كه بعد از تو از دست ابو بكر و عمر به ما مي‌رسد؟

الطبري الامامي، محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن چهارم)، المسترشد في إمامة أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام، ص 377، تحقيق : الشيخ أحمد المحمودي، ناشر : مؤسسة الثقافة الإسلامية لكوشانبور،‌ چاپخانه : سلمان الفارسي – قم، چاپ : الأولى المحققة، سال چاپ: 1415

روايت چهارم: شکوه‌ي حضرت فاطمه عليها السلام در مقابل خليفه اول
روايت ديگر در اين بخش را مرحوم کليني آورده که در آن، از شکوه فاطمه عليها السلام، در مقابل ابوبکر سخن به ميان آمده است. متن روايت اين است:

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِي‏ عَنِ الْمُعَلَّى عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَالَ: لَمَّا أُخْرِجَ‏ بِعَلِيٍّ عليه السلام‏ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ عليها السلام ... فَقَالَتْ مَا لِي وَ مَا لَكَ يَا أَبَا بَكْرٍ تُرِيدُ أَنْ تُؤْتِمَ ابْنَيَّ وَ تُرْمِلَنِي مِنْ زَوْجِي‏ وَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنْ تَكُونَ سَيِّئَةٌ لَنَشَرْتُ‏ شَعْرِي‏ وَ لَصَرَخْتُ إِلَى رَبِّي.

ابو هاشم مي‌گويد: هنگامي‌كه علي عليه السلام توسط آنان از خانه بيرون شد، فاطمه سلام الله عليها بيرون آمد. ... فرمود: اي ابو بكر تو را به ما چه كار؟ آيا مي‌خواهي فرزندانم را يتيم كني، و مرا بيوه سازي؟ به خدا سوگند اگر گناه نبود، موهايم را پريشان مي‌كردم و به سوي پروردگارم فرياد مي‌زدم.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 8 ، ص 238، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

روايت پنجم: شکوه‌ي حضرت فاطمه عليها السلام در مقابل خليفه دوم
مطابق برخي روايات که آن را هم کليني گزارش نموده، از شکوه‌ي فاطمه عليها السلام، در مقابل عمر بن الخطاب سخن به ميان آمده است. متن روايت اين است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالا إِنَّ فَاطِمَةَ عليها السلام لَمَّا أَنْ كَانَ مِنْ أَمْرِهِمْ مَا كَانَ أَخَذَتْ‏ بِتَلَابِيبِ‏ عُمَرَ فَجَذَبَتْهُ إِلَيْهَا ثُمَّ قَالَتْأَمَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ الْخَطَّابِ لَوْ لَا أَنِّي أَكْرَهُ أَنْ يُصِيبَ الْبَلَاءُ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ لَعَلِمْتَ أَنِّي سَأُقْسِمُ عَلَى اللَّهِ ثُمَّ أَجِدُهُ سَرِيعَ الْإِجَابَةِ.

امام باقر و امام صادق عليهم السلام فرموده اند: هنگامي‌كه براي فاطمه سلام الله عليها آن امر پيشامد كرد، گريبان عمر را گرفت و او را به سوي خود كشيد، سپس فرمود: آگاه باش سوگند به خدا اي پسر خطاب! من دوست ندارم بلا دامن بي‌گناهان را بگيرد و اگر جز اين برايم مهم نبود، مي‌دانستي كه خدا را سوگند مي‌دادم سپس مي‌ديدي كه خدا دعاي مرا به زودي اجابت مي‌كرد.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 1، ص 460، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

روايت ششم: شکوه‌ي حضرت فاطمه عليها السلام در مقابل مردم
شيخ مفيد هم روايتي را نقل مي‌کند که در آن، سخن از شکوه‌ي فاطمه عليها السلام در مقابل جماعتي از مردم به ميان آمده است. او مي‌نويسد:

أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْكَاتِبُ قَالَ أَخْبَرَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الزَّعْفَرَانِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو إِسْمَاعِيلَ الْعَطَّارُ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ لَهِيعَةَ عَنْ أَبِي الْأَسْوَدِ عَنْ عُرْوَةَ بْنِ الزُّبَيْرِ قَالَ‏ لَمَّا بَايَعَ النَّاسُ أَبَا بَكْرٍ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه وآله فَوَقَفَتْ عَلَى بَابِهَا وَ قَالَتْ مَا رَأَيْتُ كَالْيَوْمِ قَطُّ حَضَرُوا أَسْوَأَ مَحْضَرٍ تَرَكُوا نَبِيَّهُمْ صلي الله عليه وآله جِنَازَةً بَيْنَ أَظْهُرِنَا وَ اسْتَبَدُّوا بِالْأَمْرِ دُونَنَا.

عروه بن زبير مي‌گويد: هنگامي‌كه مردم با ابوبكر بيعت كردند، فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله بيرون شد و بر درب خانه‌اش ايستاد و فرمود: من هرگز همانند چنين روزى نديدم، اين مردم با وضع بدي در اينجا حاضر شدند، پيكر پيامبر خود (صلي الله عليه وآله) را در ميان ما رها ساخته و امر خلافت را بدون (حضور و دخالت) ما در انحصار خود قرار دادند.

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري، البغدادي (متوفاى413 هـ)، الأمالي، ص 95، تحقيق: الحسين أستاد ولي - علي أكبر الغفاري، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.

روايت هفتم: شکوه‌ي حضرت فاطمه عليها السلام در مقابل عيادت کنندگان
همچنين دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در برابر دسته¬اي از بانوان که به عيادت ايشان آمده بودند، نسبت به ظلمي که از سوي دستگاه خلافت بر وي روا گشته، گلايه مي‌کند. عده¬اي از محدثان روايت مربوطه را هر کدام با سند¬ي جداگانه به ثبت رساندند. تفصيل آن به شرح ذيل است:

سند يکم:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحُسَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الطَّيِّبِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ حُمَيْدٍ اللَّخْمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُهَلَّبِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ عليه السلام قَالَ: لَمَّا اشْتَدَّتْ‏ عِلَّةُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله اجْتَمَعَ عِنْدَهَا نِسَاءُ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَقُلْنَ لَهَا يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ كَيْفَ أَصْبَحْتِ مِنْ عِلَّتِكِ؟

فَقَالَتْ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُمْ قَالِيَةً لِرِجَالِكُمْ‏ لَفَظْتُهُمْ قَبْلَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ.
فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ خَوَرِ الْقَنَاةِ وَ خَطَلِ الرَّأْيِ وَ بِئْسَ‏ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي‏ الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ‏ لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهُمْ رِبْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ عَارَهَا فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ سُحْقاً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ.
وَيْحَهُمْ أَنَّى زَحْزَحُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ مَهْبِطِ الْوَحْيِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأَمْرِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ- أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ‏ وَ مَا نَقَمُوا مِنْ أَبِي حَسَنٍ نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ .

وَ اللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً لَا يَكْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضِفَّتَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ تَخَيَّرَ لَهُمُ الرَّيَ‏ غَيْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ سَوْرَةَ السَّاغِبِ وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمُ اللَّهُ‏ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ‏. أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَع.‏

عبد اللَّه بن حسن مي‌‌گويد: مادرم فاطمه دختر گرامى امام حسين عليه السّلام فرمود: چون بيمارى جدّه‏ام حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها دختر بزرگوار پيغمبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شدت گرفت، زنان مهاجر و انصار به قصد عيادت به خانه آن حضرت آمدند، و گرد بستر وى حلقه زدند و عرضه داشتند: اى دختر نازنين پيامبر! شب را با مريضى جانكاهت چگونه به صبح رساندى؟

حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود: در حالي به سر مي برم كه به خدا سوگند از دنياي شما متنفرم و آن را رها كرده ام. نسبت به مردان شما خشمگينم. با امتحانِ اول، آنان را به دور افكندم و با آزمايشِ عُمقِ ايمانشان، آنان را مورد غضب و سرزنش قرار دادم .

چه بسيار زشتند مردانى كه خصلت مردى ندارند، لبه تيز شمشير آنان كند و شكسته شده است. مردانى كه عقيده و رأيشان ديگر رنگ ثبات ندارد، و هر لحظه به رنگى درآيند. و چه بد توشه‏اى پيشاپيش براى خود فرستادند و (با كنار زدن حقّ از مقرّ خود و گذاشتن ناحقّ به جاى آن) خود را مستوجب خشم خداوند كرده و به عذاب هميشگى دوزخ گرفتار ساختند.

من وقتى چنين ديدم بناچار مهار آن (خلافت، و غصب فدك) را به گردن خودشان انداختم‏ و ننگ عدالت کشي را بر ايشان بار کردم تا مانند شتر بى‏صاحب هر جا سبزه‏زارى ديد، برود، نفرين بر اين مکاران و دور بوند از رحمت حق اين ستمکاران.

واى به حالشان! چگونه خلافت را جابجا كردند، و آن را از بنيان استوار كوههاى ثابت خاندان رسالت، بر گردانيده، و از پايه‏هاى استوار نبوّت و منزلگاه وحى و جبرئيل امين جدا كردند، و آن كس (علىّ عليه السّلام) را كه در امر دنيا و دين ماهر و متخصّص بود كنار زدند.

آگاه باشيد اين كار زيانى است آشكار! اين چه انتقامى بود كه از ابو الحسن كشيدند و با اين كيفر خونبهاى خونهاى مشركين را كه بدست او ريخته شده بود، پرداختند؟

به خدا سوگند (علىّ را) دستخوش انتقام و كينه‏ توزى نساختند، مگر از ترس شمشير برّان و گامهاى استوار و پولادينش‏. و نيز (از ترس) شدّت خشم و ستيزش كه براى اجراى قانون حقّ و عدالت، از هيچ چيز نمى‏هراسيد و آنقدر پايدارى مى‏كرد تا رضاى خدا را بدست آورد.

به خدا سوگند، اگر پاي در ميان مي نهادند، و علي را بر کاري که پيغمبر به عهده او نهاد مي گذاردند،آسان آسان ايشان را به راه راست مي برد. و حق هر يک را بدو مي‌سپرد، چنانکه کسي زياني نبيند و هر کس ميوه آنچه کشته است بچيند. تشنگان عدالت از چشمه معدلت او سير و زبونان در پناه صولت او دلير مي‌گشتند. اگر چنين مي‌کردند درهاي رحمت از زمين و آسمان بروي آنان مي‌گشود. اما نکردند و به زودي خدا به کيفر آنچه کردند آنانرا عذاب خواهد فرمود. بياييد! و بشنويد!

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين،(متوفاى381هـ)، معاني الأخبار، ص 354 الي 355، ناشر: جامعه مدرسين، قم‏، اول، 1403 ق‏.

سند دوم:
أَخْبَرَنَا الْحَفَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا الدِّعْبِلِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ الْخَزَّازُ بِبَغْدَادَ بِالْكَرْخِ بِدَارِ كَعْبٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو سَهْلٍ الرَّفَّاءُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ الدِّعْبِلِيُّ: وَ حَدَّثَنَا أَبُو يَعْقُوبَ إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الدَّبَرِيُّ بِصَنْعَاءِ الْيَمَنِ فِي سَنَةِ ثَلَاثٍ وَ ثَمَانِينَ وَ مِائَتَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ بْنِ مَسْعُودٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: دَخَلْتُ نِسْوَةٍ مِنْ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) يَعُدْنَهَا فِي عِلَّتِهَا، فَقُلْنَ لَهَا: السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، كَيْفَ أَصْبَحْتِ فَقَالَتْ: أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ، قَالِيَةً لِرِجَالِكُن‏ ...

ابن عباس مي‌گويد: زنان مهاجرين و انصار براي عيادت به محضر حضرت زهرا سلام الله عليها وارد شدند. گفتند: سلام بر تو اي دختر رسول خدا ! چگونه شب را به صبح آوردي؟ حضرت فرمود: به خدا سوگند شب را به صبح رساندم در حالتى كه از دنياى شما سخت متنفّر و بيزارم، و از مردان كج انديش و كج رفتارتان دلخونم. ...
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالي، ص 374، تحقيق : قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ
سند سوم:

حَدَّثَنِي أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ ابْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ قَيْسٍ الْأَشْعَرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ، عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ)، قَالَ: لَمَّا رَجَعَتْ فَاطِمَةُ إِلَى مَنْزِلِهَا فَتَشَكَّتْ وَ كَانَ وَفَاتُهَا فِي هَذِهِ الْمَرْضَةِ، دَخَلَ إِلَيْهَا النِّسَاءُ الْمُهَاجِرَاتُ وَ الْأَنْصَارِيَّاتُ، فَقُلْنَ لَهَا: كَيْفَ أَصْبَحْتِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ؟ فَقَالَتْ: «أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُمْ، قَالِيَةً لِرِجَالِكُم‏ ...

امام صادق عليه السلام از جدش علي بن الحسين عليه السلام نقل مي‌كند كه آن حضرت فرموده اند: هنگامي‌كه فاطمه سلام الله عليها به سوي منزل بازگشت و مريض شد - كه شهادت حضرت هم در اثر آن بيماري بود - زنان مهاجر و انصار به عيادت حضرت آمدند و گفتند: اي دختر پيامبر، چگونه شب را به صبح رساندي؟
حضرت فرمود: به خدا سوگند از ديناي شما بيزارم و نسبت به مردان شما خشمگين. ...

الطبري الامامي، محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن چهارم)، المسترشد في إمامة أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام، ص 128، تحقيق : الشيخ أحمد المحمودي، ناشر : مؤسسة الثقافة الإسلامية لكوشانبور،‌ چاپخانه : سلمان الفارسي – قم، چاپ : الأولى المحققة، سال چاپ: 1415

روايت هشتم: شکوه‌ي امير مومنان عليه السلام از ظلم به حضرت فاطمه عليهما السلام
علي عليه السلام هم آنگاه که فاطمه را دفن مي کرد از آذار و اذيتي که بر آن بانو شده، با خداي خود سخن به ميان آورده است. شيخ صدوق مي نويسد:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْبَصْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْبَاقِر عليه السلام: لَمَّا مَاتَتْ فَاطِمَةُ عليها السلام قَامَ عَلَيْهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام وَ قَالَ ... اللَّهُمَّ إِنَّهَا قَدْ ظُلِمَتْ‏ فَاحْكُمْ لَهَا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْحَاكِمِين.‏

امام باقر عليه السلام فرمود: هنگامي‌كه فاطمه سلام الله عليها از دنيا رفت، اميرمؤمنان عليه السلام بالاي سرش ايستاد و فرمود: ... خدايا! فاطمه مورد ظلم ستمگران واقع شد، خودت در مورد او داوري نما، زيرا تو بهترين داوران هستي.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، الخصال، ص 588، تحقيق، تصحيح وتعليق: علي أكبر الغفاري،‌ ناشر: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، سال چاپ 1403 - 1362

روايت نهم: دفن شبانه به سبب ظلم بر حضرت فاطمه عليها السلام
مطابق روايت شيخ صدوق، فاطمه عليها السلام وصيت نمود تا شبانه دفن گردد تا آنان که بر او ظلم روا داشتند در تشييع او شرکت کنند. شيخ صدوق اين روايت را با سه سند متفاوت در سه کتاب امالي، علل الشرايع و معاني الاخبار به ثبت رسانده است. متن هر کدام به ترتيب چنين است:

سند يکم:
حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُؤَدِّبُ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ الْعَبَّاسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ الزَّيَّاتُ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ حَفْصٍ الْمَرْوَزِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ طَرِيفٍ‏ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام عَنْ عِلَّةِ دَفْنِهِ لِفَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله لَيْلًا فَقَالَ عليه السلام إِنَّهَا كَانَتْ سَاخِطَةً عَلَى‏ قَوْمٍ‏ كَرِهَتْ حُضُورَهُمْ جَنَازَتَهَا.

اصبغ بن نباته مي‌گويد: از اميرمؤمنان عليه السلام دليل دفن شبانه‌ي حضرت زهرا سلام الله عليها پرسيده شد، حضرت فرمودند: فاطمه بر گروهي خشمگين بود؛ از اين رو از حضور آنها در تشييع خود كراهت داشت.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين _متوفاى381 ق_، الأمالي، ص 755، تحقيق و نشر: قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ.

سند دوم:
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام لِأَيِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ عليها السلام بِاللَّيْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لَا يُصَلِّيَ عَلَيْهَا رِجَال.‏
علي بن ابي حمزه از پدرش نقل كرده كه مي‌گويد: از امام صادق عليه السلام درباره علت دفن شبانه حضرت فاطمه سلام الله عليها و اين‌كه چرا ايشان در روز دفن نشد، سؤال كردم. حضرت فرمود: به اين دليل كه ايشان بر دفن شبانه وصيت كرده بود تا اشخاصي، بر بدنش نماز نخوانند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي 381هـ)، علل الشرائع، ج 1، ص 185، تحقيق وتقديم : السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، الطبع: 1385 - 1966 م

سند سوم:
حَدَّثَنَا بأَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ مَقْبُرَةَ الْقَزْوِينِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ حَسَنِ بْنِ حَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْهَاشِمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ‏ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَةَ عليها السلام الْوَفَاةُ دَعَتْنِي فَقَالَتْ أَ مُنَفِّذٌ أَنْتَ وَصِيَّتِي وَ عَهْدِي قَالَ قُلْتُ بَلَى أُنَفِّذُهَا فَأَوْصَتْ إِلَيَّ وَ قَالَتْ إِذَا أَنَا مِتُّ فَادْفِنِّي لَيْلًا وَ لَا تُؤْذِنَنَّ رَجُلَيْنِ ذَكَرْتُهُمَا ...

عيسي بن عبد الله از پدرانش نقل كرده كه اميرمؤمنان علي بن ابي‌طالب عليه السلام فرمود: زماني‌كه هنگامه‌ي وفات فاطمه سلم الله عليها نزديك شد، ايشان مرا نزد خود فراخواند و گفت: آيا شما وصيت مرا به جاي مي‌آوري؟ گفتم: بلي، آن را انجام مي‌دهم. پس از آن به من وصيت كردند و گفت: وقتي من از دنيا رفتم شبانه دفن كن، و اين دو شخص را كه نام بردم براي تجهيزم آگاه مساز. ...

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين، (متوفاى381هـ)، معاني الأخبار، ص 354، ناشر: جامعه مدرسين، قم‏، اول، 1403 ق‏

روايت دهم: ظلم بر حضرت فاطمه عليها السلام به روايت امام جواد عليه السلام
همچنين امام جواد عليه السلام از آنچه بر فاطمه عليها السلام روا گشت مورد تأثر شديد واقع گرديد. اين روايت را طبري امامي در کتاب دلائل الامامه اينگونه مي‌آورد:

أَخْبَرَنِي أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي‏ زَكَرِيَّا بْنُ آدَمَ، قَالَ: إِنِّي لَعِنْدَ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذْ جِي‏ءَ بِأَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِينَ، فَضَرَبَ بِيَدِهِ‏ إِلَى الْأَرْضِ، وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِكْرَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا (عَلَيْهِ السَّلَامُ): بِنَفْسِي أَنْتَ، لِمَ طَالَ فِكْرُكَ؟ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: فِيمَا صُنِعَ‏ بِأُمِّي‏ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلَامُ.

زکريا بن آدم مي‌گويد: نزد امام رضا عليه السلام بودم که ابو جعفر (امام جواد عليه السلام) را نزد آن حضرت آوردند در حالي که سن او از چهار سال کمتر بود. او دستش را بر زمين زد و سرش را به سوي آسمان بلند کرد و به مدت طولاني در حال فکر بود در اين هنگام امام رضا عليه السلام فرمود: فدايت شوم چرا اينقدر در حال تفکر بودي؟ فرمود: درباره آن ظلمهايي که بر مادرم فاطمه عليها السلام شد، فکر مي کردم.

الطبري الامامي، محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن چهارم)، المسترشد في إمامة أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام، ص 401، تحقيق : الشيخ أحمد المحمودي، ناشر : مؤسسة الثقافة الإسلامية لكوشانبور،‌ چاپخانه : سلمان الفارسي – قم، چاپ : الأولى المحققة، سال چاپ: 1415

أ‌. غصب حق فاطمه عليها السلام
يکي از ظلمهايي که از سوي دستگاه خلافت نسبت به فاطمه عليها السلام صورت گرفت، غصب حق آن بانو است. روايات اين بخش گاهي تنها به غصب حق اين بانو بدون ذکر هر گونه مصداق سخن گفته¬اند و در مواردي هم، از منع نمودن آن حضرت از ارث، به عنوان مصداق غصب حق، پرده برداري کرده اند. در ادامه نمونه¬هايي از هر دو طيف ارايه مي گردد:

روايات مطلق:
اين طايفه از احاديث با سندهاي گوناگون که در ذيل بدان مي پردازيم انعکاس يافته است:

روايت يکم: خبر از غصب حق فاطمه عليها السلام در شب معراج
آنگونه که از برخي روايات بر مي آيد موضوع غصب حق فاطمه سلام الله عليها، در شب معراج براي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم  گزارش شده بود.

اين روايت را مرحوم ابن قولويه در کتاب کامل الزيارات از امام صادق عليه السلام به گونه¬ي ذيل آورده است:
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِّ صلي الله عليه وآله إِلَى السَّمَاءِ قِيلَ لَه‏‏ ... أَمَّا ابْنَتُكَ فَتُظْلَمُ وَ تُحْرَمُ وَ يُؤْخَذُ حَقُّهَا غَصْباً. ‏

امام صادق عليه السلام فرمود: وقتي پيامبر صلي الله عليه وآله به آسمانها سير داده شد، به ايشان گفته شد ... اما دخترت مورد ظلم واقع مي‌شود وحرمتش شكسته شده و حق او غصب مي‌شود.  ‏

القمي، أبي القاسم جعفر بن محمد بن قولويه _متوفاى367ق_، كامل الزيارات،  547،‌ تحقيق: الشيخ جواد القيومي، لجنة التحقيق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ

روايت دوم: پيشگويي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم پيرامون غصب حق فاطمه عليها السلام
در پاره¬اي از روايات رسول خدا از پيش آمد اين موضوع خبر داد و از آن بسيار متاثر گرديد. ايم روايت دست کم با دو سند متفاوت به ثبت رسيده است:

سند يکم:
حَدَّثَنَا الْقَاضِي أَبُو الْفَرَجِ الْمُعَافَى بْنُ زَكَرِيَّا الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامِ بْنِ سُهَيْلٍ الْكَاتِبُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُعَافًى السَّلْمَاسِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ زَاهِرٍ عَنْ عَبْدِ القُدُّوسِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ حَنَشِ بْنِ الْمُعْتَمِرِ قَالَ قَالَ أَبُوذَرٍّ الْغِفَارِيُّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ‏ دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فِي مَرَضِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ فَقَالَ يَا أَبَاذَرٍّ ايتِنِي بِابْنَتِي فَاطِمَةَ قَالَ فَقُمْتُ وَ دَخَلْتُ عَلَيْهَا وَ قُلْتُ يَا سَيِّدَةَ النِّسْوَانِ أَجِيبِي أَبَاكِ قَالَ فلبت [فَلَبِسَتْ‏] منحلها [جِلْبَابَهَا] وَ أَبْرَزَتْ [اتَّزَرَتْ‏] وَ خَرَجَتْ حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وسلم ... قَالَ يَا فَاطِمَةُ أَنْتِ أَوَّلُ مَنْ تَلْحَقِينَ بِي‏ مَظْلُومَةً مَغْصُوبَةً.

ابوذر غفاري رحمة الله عليه مي‌گويد: هنگامي كه رسول خدا صلي الله عليه وآله مريض بود و از آن مريضي وفات يافت، به محضر ايشان وارد شدم. حضرت فرمود: اي ابوذر! دخترم فاطمه را بياور. من بر حضرت زهرا سلام الله عليها وارد شدم و گفتم: اي سرور زنان، پدرت را اجابت كن. ابو ذر مي‌گويد: فاطمه چادرش را پوشيد و از خانه بيرون شد تا اين‌كه بر رسول خدا صلي الله عليه وآله وارد شد. .. حضرت فرمود: اي فاطمه! تو نخستين كسي هستي كه به من ملحق مي‌شود؛ در حالي‌كه مورد ظلم قرار گرفته‌اي و حقت غصب شده است.

الخزاز القمي الرازي، علي بن محمد بن علي _متوفاي400 ق_، كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر، ص 36، تحقيق: السيد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري الخوئي، ناشر: انتشارات ـ قم، 140هـ .

سند دوم:
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ شَاذَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ الْوَلِيدِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا الصَّفَّارُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام يَقُولُ‏ ... يَا يُونُسُ قَالَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله مَلْعُونٌ‏ مَلْعُونٌ‏ مَنْ يَظْلِمُ بَعْدِي فَاطِمَةَ ابْنَتِي وَ يَغْصِبُهَا حَقَّهَا ...

يونس بن يعقوب مي‌گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم که ‌فرمود: اي يونس جدم رسول خدا صلي الله عليه و‌آله فرمود: ملعون است ملعون است كسي‌كه بعد از من به فاطمه دخترم ظلم مي‌كند و حقش را غصب مي‌كند ...

الکراجکي، محمد بن علي (متوفاي 449ق)، کنز الفوائد، ص64، ناشر : مكتبة المصطفوي، چاپخانه : غدير، قم، چاپ : الثانية، سال چاپ : 1369 ش

روايت سوم: غصب حق فاطمه عليها السلام به روايت جابر
بر اساس برخي احاديث، جابر بن عبد الله انصاري هم موضوع غصب حق را از زبان فاطمه عليها السلام گزارش نموده است. متن گزارش اين است:

أَخْبَرَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّيْبَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ بْنُ سُلَيْمَانَ بْنِ غَالِبٍ الْأَزْدِيُّ بابارح [بِأَرْتَاحَ‏] قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْغَنِيُّ الْحَسَنُ بْنُ مَعَالِي قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ هَمَّامٍ الْحِمْيَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِي شَيْبَةَ قَالَ حَدَّثَنَا شَرِيكُ الدِّينِ بْنُ الرَّبِيعِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَال‏ فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله‏ فَاعْتَلَّتْ فَاطِمَةُ دَخَلَ إِلَيْهَا رَجُلَانِ مِنَ الصَّحَابَةِ فَقَالا لَهَا كَيْفَ أَصْبَحْتِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ اصْدُقَانِي هَلْ سَمِعْتُمَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله يَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي قَالا نَعَمْ فَرَفَعَتْ يَدَيْهَا إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَتْ اللَّهُمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنَّهُمَا قَدْ آذَيَانِي‏ وَ غَصَبَا حَقِّي ثُمَّ أَعْرَضَتْ عَنْهُمَا فَلَمْ تُكَلِّمْهُمَا بَعْدَ ذَلِكَ.

جابر بن عبد الله انصاري مي‌گويد: هنگامي‌كه رسول خدا صلي الله عليه و‌آله از دنيا رفت، فاطمه سلام الله عليها مريض شد. آن دو نفر (ابوبكر و عمر) از صحابه بر او وارد شدند و گفتند: اي دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله چگونه صبح کردي؟. حضرت فرمود: مرا تصديق كنيد آيا از رسول خدا صلي الله عليه وآله شنيديد كه مي‌فرمود: فاطمه پاره وجود من است پس هر كه او را اذيت كند مرا اذيت كرده است؟. هردو گفتند: بله، شنيديم. آنگاه فاطمه سلام الله عليها دستان خود را به سوي آسمان بالا برد و فرمود: خدايا تو را شاهد مي‌گيرم كه اين دو، مرا اذيت كردند و حق مرا غصب كردند. سپس صورت را از آنها بر گردانيد و پس از آن با ‌آن دو سخن نگفت.

الخزاز القمي الرازي، علي بن محمد بن علي _متوفاي400 ق_، كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر، ص 62، تحقيق: السيد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري الخوئي، ناشر: انتشارات ـ قم، 140هـ .

روايات منع ارث
اين طايفه از روايات هم حجم قابل توجهي را در منابع اماميه به خود اختصاص داده است. نمونه¬هايي از آن چنين است:

روايت يکم: منع ارث فاطمه عليها السلام به روايت جبرئيل
مطابق برخي روايات موضوع منع ارث حضرت فاطمه عليها السلام توسط جبرئيل به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم گزارش شده بود. علامه مجلسي اين روايت را اينگونه گزارش مي کند:

وَجَدْتُ بِخَطِّ الشَّيْخِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْجُبَعِيِّ  - جد والد الشيخ البهائي - نَقْلًا مِنْ خَطِّ الشَّهِيدِ _ المعروف بالشهيد الأول _ رَفَعَ اللَّهُ دَرَجَتَهُ نَقْلًا مِنْ مِصْبَاحِ الشَّيْخِ أَبِي مَنْصُورٍ طَابَ ثَرَاهُ قَالَ رُوِيَ‏ أَنَّهُ دَخَلَ النَّبِيُّ صلي الله عليه وآله يَوْماً إِلَى فَاطِمَةَ ... فَقَالَ أَ لَا أُخْبِرُكَ بِمَا يَجْرِي عَلَيْهِمْ بَعْدَكَ فَقُلْتُ بَلَى يَا أَخِي يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ أَمَّا ابْنَتُكَ فَهِيَ أَوَّلُ أَهْلِكَ لَحَاقاً بِكَ بَعْدَ أَنْ تُظْلَمَ وَ يُؤْخَذَ حَقُّهَا وَ تُمْنَعَ إِرْثَهَا وَ يُظْلَمَ بَعْلُهَا.

به خط شيخ محمد بن علي جبعي _جد پدر شيخ بهايي_ يافتم كه ايشان از خط شهيد _معروف به شهيد اول_ كه خدا درجه‌ي او را بالا ببرد، نقل كرده و ايشان نيز از مصباح شيخ ابو منصور گزارش كرده كه مي‌گويد: روايت شده است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله روزي بر فاطمه سلام الله عليها وارد شد ...  جبرئيل گفت: آيا خبر بدهم به تو از آنچه كه بعد از تو بر آنها وارد مي‌شود؟ گفتم: بله، خبر بده اي برادرم جبرئل.گفت: اما دخترت نخستين كسي است كه به شما ملحق مي‌شود بعد از اين كه مورد ظلم واقع مي‌شود، حقش گرفته مي‌شود، از ارثش منع مي‌شود و شوهرش نيز مورد ظلم واقع مي‌شود.

المجلسي، محمد باقر _متوفاى1111ق_، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 98 ص 44، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

روايت دوم: منع ارث فاطمه عليها السلام به روايت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم
شيخ صدوق گزارشي را نقل مي کند که در آن از پيشگويي حزن آلود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم پيرامون منع ارث فاطمه عليها السلام سخن به ميان آمده است. متن روايت اين است:
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ جَالِساً ذَاتَ يَوْم‏ ... ثُمَّ قَال‏ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ ... وَأَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ‏ إِرْثَهَا.

ابن عباس مي‌گويد: رسول خدا صلي الله عليه و آله روزي نشسته بودند ... سپس فرمود: اما دخترم فاطمه سرور زنان دو عالم از اولين و‌آخرين است. همانا وقتي من او را مي‌بينم به ياد آن مصيبت هايي مي افتم كه بعد از من درحق او انجام مي‌دهند. گويا مي‌بينم ذلت در خانه او وارد شده و حرمتش شكسته شده و حق آن غصب شده و از ارثش منع شده است. ...

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين _متوفاى381 ق_، الأمالي، ص174، تحقيق و نشر: قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ.

گفتني است روايت شيخ صدوق را طبري امامي هم در کتاب بشارة المصطفي با سند ذيل نقل نموده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ‏ النَّخَعِيُّ عَنْ عَمِّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله كَانَ جَالِساً ذَاتَ يَوْم‏ ...

الطبري، عماد الدين أبي جعفر محمد بن أبي القاسم (متوفاي525هـ)، بشارة المصطفى (صلى الله عليه وآله) لشيعة المرتضى عليه السلام، (صلي الله عليه وآله) 306، تحقيق: جواد القيومي الأصفهاني، طبع ونشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة الطبعة: الأولى1420 ه‍

روايت سوم: منع ارث فاطمه عليها السلام به روايت امام علي عليه السلام
امام علي عليه السلام هم در مواردي منع شدن آن بانو از ارث، توسط حاکمان وقت را مطرح نموده که يکي از اين موارد هنگام دفن آن بانو و مورد ديگر خطاب به عمويش عباس مي‌باشد.

روايت امام علي هنگام دفن فاطمه عليهما السلام
گزارش مربوط به هنگام دفن فاطمه عليها السلام توسط امام علي عليه السلام با سندهاي متعدد در ميراث حديثي اماميه به ثبت رسيده که در ادامه ارايه مي‌گردد:

سند اول:
نخستين سند را مرحوم کليني اينگونه مي‌آورد:
أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ رَفَعَهُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ الشَّيْبَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهُرْمُزَانِيُ‏ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام قَالَ: لَمَّا قُبِضَتْ فَاطِمَةُ عليها السلام دَفَنَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ سِرّاً وَ عَفَا عَلَى مَوْضِعِ قَبْرِهَا ثُمَّ قَامَ فَحَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فَقَالَ ... سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ‏ عَلَى هَضْمِهَا ... فَبِعَيْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْضَمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا.

امام حسين عليه السلام فرمود: هنگامي‌كه فاطمه سلام الله عليها وفات يافت، اميرمؤمنان عليه السلام ايشان را به صورت مخفيانه دفن كرد و قبر او را پوشانيد سپس ايستاد و صورت را به سوي قبر رسول خدا صلي الله عليه وآله بر گردانيد پس از آن فرمود: به زودي دخترت از اجتماع امت بر گرفتن حقش خبر خواهد داد ... در برابر نظاره خدا، دخترت مخفيانه دفن مي‌شود و حق او برده شد و ارث او دريغ شد.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 1، ص 458، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

سند دوم:
سند دوم در اين باره توسط شيخ مفيد به شکل زير به ثبت رسيده است.
قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الرَّازِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهُرْمُزَانِيِ‏ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ عليه السلام لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ النَّبِيِّ ... دَفَنَهَا (أَمِير الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام) ...

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري، البغدادي (متوفاى413 هـ)، الأمالي، ص 282، تحقيق: الحسين أستاد ولي - علي أكبر الغفاري، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.

سند سوم:
سند سوم هم در دلائل الامامه طبري امامي اينگونه آمده است:
أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ هِبَةِ اللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ ابْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الْقُمِّيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ ابْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُسْكَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ قَالَ: قَالَ لِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ لَمَّا قُبِضَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلَامُ) دَفَنَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْه‏ ...

الطبري، ابي جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن پنجم)،‌ دلائل الامامة، (صلي الله عليه وآله) ص 137، تحقيق: قسم الدراسات الإسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة، قم، چاپ: الأولى1413

روايت امام علي عليه السلام خطاب به عباس
روايت مربوط به اين قسمت را شيخ طوسي در طي گزارشي اينگونه مي آورد:
أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْمَنْصُورِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ سَهْلٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ إِسْحَاقَ الْقُرَشِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَمْدَانُ بْنُ عَلِيٍّ الْخَفَّافُ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ حُمَيْدٍ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ)، عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ، عَنْ أَبِيهِ عَمَّارٍ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ (عَلَيْهَا السَّلَامُ) مَرَضَهَا الَّذِي تُوُفِّيَتْ فِيهِ جَاءَهَا الْعَبَّاسُ بْنُ‏ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَائِداً، فَقِيلَ لَهُ: إِنَّهَا ثَقِيلَةٌ، وَ لَيْسَ يَدْخُلُ عَلَيْهَا أَحَدٌ، فَانْصَرَفَ إِلَى دَارِهِ، فَأَرْسَلَ إِلَى عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ لِرَسُولِهِ: قُلْ لَهُ: عَمُّكَ يَقُولُ لَكَ: ... إِنِّي لَأَظُنُّهَا (فَاطِمَةُ) أَوَّلَنَا لُحُوقاً بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَإِنْ كَانَ مِنْ أَمْرِهَا مَا لَا بُدَّ مِنْهُ، فَاجْمَعْ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارَ حَتَّى يُصِيبُوا الْأَجْرَ فِي حُضُورِهَا وَ الصَّلَاةِ عَلَيْهَا فَقَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ لِرَسُولِهِ وَ أَنَا حَاضِرٌ عِنْدَهُ: أَبْلِغْ عَمِّيَ السَّلَامَ، وَ قُلْ ... إِنَّ فَاطِمَةَ لَمْ‏ تَزَلْ‏ مَظْلُومَةً مِنْ حَقِّهَا مَمْنُوعَةً وَ عَنْ مِيرَاثِهَا مَدْفُوعَةً لَمْ تُحْفَظْ فِيهَا وَصِيَّةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ لَا رُعِيَ فِيهَا حَقُّه.

عمار بن ياسر مي‌گويد: هنگامي‌كه فاطمه سلام الله عليها مريض شد؛ همان مريضي كه در آن از دنيا رفت. عباس بن عبد المطلب براي عيادتش آمد و براي او گفته شد كه حضرت حالش خوب نيست و هيچ كسي بر او وارد نمي‌شود. عباس به خانه اش برگشت. سراغ علي عليه السلام فرستاد و براي پيغامرسان گفت: به علي بگو كه عمويت براي تو مي‌گويد. ...

من گمان مي‌كنم فاطمه اولين كسي است كه به رسول خدا صلي الله عليه و‌آله ملحق مي‌شود. اگر آن امري كه راه فرار از ‌آن نيست برايش پيشامد كند، مهاجرين و انصار را جمع كن تا در پاداش حضور و نماز خواندن بر ايشان برسند. علي عليه السلام به فرستاده عباس فرمود و من در ‌آنجا بودم: به عمويم سلام برسان و بگو: ... همانا فاطمه پيوسته مظلوم بود و از حقش منع شد و ميراثش گرفته، وصيت رسول خدا صلي الله عليه وآله در مورد او حفظ نشد و حق او هم مراعات نگرديد.

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالي، ص 156، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ

روايت چهارم: منع ارث فاطمه عليها السلام به روايت امام مجتبي عليه السلام
امام مجتبي عليه السلام هم پيرامون منع ارث فاطمه عليها السلام سخن گفته است. اين روايت با چند سند ذيل به ثبت رسيده است:

سند يکم:
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْعَرْزَمِيُّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عُثْمَانَ أَبِي الْيَقْظَانِ، عَنْ أَبِي عُمَرَ زَاذَانَ، قَالَ: لَمَّا وَادَعَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) مُعَاوِيَةَ، صَعِدَ مُعَاوِيَةُ الْمِنْبَرَ، وَ قَالَ: إِنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ رَآنِي لِلْخِلَافَةِ أَهْلًا فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ كَلَامِهِ، قَامَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَحَمِدَ اللَّهَ تَعَالَى ثُمَّ ذَكَر ... نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ عَلَى لِسَانِ نَبِيِّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، وَ لَمْ نَزَلْ أَهْلَ الْبَيْتِ مَظْلُومِينَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ (تَعَالَى) نَبِيَّهُ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، فَاللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ مَنْ ظَلَمَنَا حَقَّنَا، وَ تَوَثَّبَ عَلَى رِقَابِنَا، وَ حَمَلَ النَّاسَ عَلَيْنَا، وَ مَنَعَنَا سَهْمَنَا مِنَ الْفَيْ‏ءِ، وَ مَنَعَ‏ أُمَّنَا مَا جَعَلَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ).

ابو عمر زاذان مي‌گويد: هنگامى كه امام حسن عليه السلام با معاويه وداع كرد معاويه مردم را جمع كرد و بر فراز منبر رفت و پس از سخنرانى گفت: حسن بن على مرا براى مقام خلافت لايق دانست و خويشتن را لايق ندانست. امام حسن يك پله از معاويه پائين‏تر نشسته بود موقعى كه سخنرانى‏ معاويه خاتمه يافت امام حسن عليه السّلام بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثناى خدا داستان مباهله را شرح داد و فرمود:

ما اهل بيت از آن وقتى كه خداى حكيم پيغمبر خود را قبض كرده مظلوم قرار گرفتيم خدا بين ما و آن افرادى كه حق ما را گرفتند، اشخاصى كه بر ما مسلط شدند. مردم را بر ما مسلط كردند، ما را از سهم غنيمت خويشتن ممنوع نمودند و آن افرادى كه مادر ما را از آن حقى كه پيغمبر خدا برايش قرار داد محروم كردند، قضاوت خواهد كرد.
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالي، ص 560، تحقيق : قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ

سند دوم:
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الطُّوسِيُّ (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْهَمْدَانِيُّ بِالْكُوفَةِ وَ سَأَلْتُهُ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ قَيْسٍ الْأَشْعَرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ الْوَاسِطِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ كَثِيرٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ قَال‏ ...

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالي، ص 566، تحقيق : قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ

سند سوم:
كِتَابُ الْبُرْهَانِ، أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْفَضْلِ بْنِ رَبِيعَةَ الْأَشْعَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ كَثِيرٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عليه السلام قَالَ: لَمَّا أَجْمَعَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَى صُلْحِ مُعَاوِيَة قال ... أَنَّا لَمْ نَزَلْ أَهْلَ الْبَيْتِ مَظْلُومِينَ مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فَاللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ مَنْ ظَلَمَنَا حَقَّنَا وَ نَزَلَ عَلَى رِقَابِنَا وَ حَمَلَ النَّاسَ عَلَى أَكْتَافِنَا وَ مَنَعَنَا سَهْمَنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْفَيْ‏ءِ وَ الْمَغَانِمِ وَ مَنَعَ‏ أُمَّنَا فَاطِمَةَ عليها السلام مِيرَاثَهَا مِنْ أَبِيهَا ...

امام حسن عليه السلام وقتي با معاويه صلح كرد فرمود: ... از آن وقتى كه پيامبر صلي الله عليه وآله از دنيا رفت، ما اهل بيت پيوسته مورد ظلم قرار گرفتيم خدا بين ما و آن افرادى كه حق ما را از روي ظلم گرفتند، اشخاصى كه بر ما مسلط شدند. مردم را بر ما مسلط كردند، ما را از سهم غنيمت خويشتن ممنوع نمودند و آن افرادى كه مادر ما را از آن حقى كه پيغمبر خدا برايش قرار داد محروم كردند، قضاوت خواهد كرد. ...

المجلسي، محمد باقر _متوفاى1111ق_، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 69 ، ص 155، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

روايت پنچم، ششم، هفتم، هشتم و نهم: منع ارث فاطمه عليها السلام به روايت امام صادق عليه السلام
بر پايه برخي احاديث، امام صادق عليه السلام هم از غصب حق فاطمه سلام الله عليها و منع آن بانو از ارث، سخن به ميان آورده است. اين روايت را عده¬اي از دانشمندان امامي نقل نمودند. در ادامه اين روايات تقديم مي‌گردد:

روايت اول:
مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، وَ عَبْدُ الصَّمَدِ بْنُ مُحَمَّدٍ، جَمِيعاً عَنْ حَنَانِ ابْنِ سَدِيرٍ ٍقَالَ: سَأَلَ صَدَقَةُ بْنُ مُسْلِمٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامَ- وَ أَنَا عِنْدَهُ- فَقَالَ: مَنِ الشَّاهِدُ عَلَى فَاطِمَةَ بِأَنَّهَا لَا تَرِثُ أَبَاهَا؟ فَقَالَ: شَهِدَتْ عَلَيْهَا عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ وَ رَجُلٌ مِنَ الْعَرَبِ يُقَالُ لَهُ: أَوْسُ بْنُ الْحَدَثَانِ، مِنْ بَنِي نَضْرٍ. شَهِدُوا عِنْدَ أَبِي بَكْرٍ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: لَا أُورَثُ. فَمَنَعُوا فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلَامُ مِيرَاثَهَا مِنْ‏ أَبِيهَا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه‏.

حنان بن سدير مي‌گويد:‌ صدقه بن مسلم از امام صادق عليه السلام سؤال كرد و من در آنجا حاضر بود، چه كسي شهادت داد بر اين كه فاطمه سلام الله عليها از پدرش ارث نمي‌برد؟ حضرت فرمود: عايشه وحفصه و مردي از عرب كه به او، اوس بن حدثان مي‌گفتند و از قبيله‌ي بني نضر بود. آنها در نزد ابوبكر شهادت دادند كه رسول خدا صلي الله عليه وآ‌له فرموده است: من ارث بر جا نمي‌گذارم. آنها فاطمه سلام الله عليها را از ميراث پدرش منع كردند. ....

الحميري القمي، أبي العباس عبد الله بن جعفر، قرب الاسناد، ص 99، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، ناشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث ، چاپخانه : مهر - قم، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1413

روايت دوم:
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَنَّ عَلَيْنَا بِأَنْ عَرَّفَنَا تَوْحِيدَهُ ثُمَّ مَنَّ عَلَيْنَا بِأَنْ أَقْرَرْنَا- بِمُحَمَّدٍ صلي الله عليه وآله بِالرِّسَالَةِ ثُمَّ اخْتَصَّنَا بِحُبِّكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ نَتَوَلَّاكُمْ وَ نَتَبَرَّأُ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَ إِنَّمَا نُرِيدُ بِذَلِكَ خَلَاصَ أَنْفُسِنَا مِنَ النَّارِ قَالَ وَ رَقَقْتُ فَبَكَيْتُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام سَلْنِي فَوَ اللَّهِ لَا تَسْأَلُنِي عَنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا أَخْبَرْتُكَ بِهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ أَعْيَنَ مَا سَمِعْتُهُ قَالَهَا لِمَخْلُوقٍ قَبْلَكَ قَالَ قُلْتُ خَبِّرْنِي عَنِ الرَّجُلَيْنِ قَالَ ظَلَمَانَا حَقَّنَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنَعَا فَاطِمَةَ عليها السلام مِيرَاثَهَا مِنْ أَبِيهَا وَ جَرَى ظُلْمُهُمَا إِلَى الْيَوْمِ قَالَ - وَ أَشَارَ إِلَى خَلْفِهِ -  وَ نَبَذَا كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمَا.

عبد الرحمن بن ابى عبد اللَّه مى‏گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: همانا خداوند عزّ و جلّ بر ما منّت نهاد كه به يگانگى خود آشنامان كرد و بر ما منّت نهاد و به رسالت‏ محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اقرار كرديم و سپس ما را به دوستى خاندان شما ويژه گردانيد. شما را دوستدار و پيرويم و از دشمنانتان بيزاريم و از اين راه مى‏خواهيم خود را از آتش برهانيم.

او مى‏گويد: مرا رقّت گرفت و گريستم. پس امام صادق عليه السّلام به من فرمود: از من بپرس كه بخدا از چيزى نپرسى جز آنكه به تو خبر دهم. او مى‏گويد: عبد الملك بن اعين به حضرت عرض كرد: من از او نشنيدم كه پيش از تو به كسى چنين پاسخ صريحى بدهد. او مى‏گويد: عرض كردم به من از آن دو مرد خبر ده. امام عليه السّلام فرمود: حقّى كه خداوند عزّ و جلّ براى ما مقرّر داشت [خمس‏] به ستم از ما ربودند و ميراث فاطمه عليهما السّلام را از او دريغ ورزيدند، سپس با دست خود به پشت سر خويش اشارت كرد و فرمود: قرآن خدا را پشت سرشان انداختند.
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 8، ص 102، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

روايت سوم:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ الْعِجْلِيُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد عليهما السلام: وَ حُبُّ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ الْوَلَايَةُ لَهُمْ وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَاجِبَةٌ وَ مِنَ الَّذِينَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ عليهم السلام وَ هَتَكُوا حِجَابَهُ فَأَخَذُوا مِنْ فَاطِمَةَ عليها السلام فَدَكَ وَ مَنَعُوهَا مِيرَاثَهَا وَ غَصَبُوهَا وَ زَوْجَهَا حُقُوقَهُمَا وَ هَمُّوا بِإِحْرَاقِ‏ بَيْتِهَا وَ أَسَّسُوا الظُّلْمَ.

امام صادق عليه السلام فرمود: دوستي اوليا خدا و قبول ولايت آنها و بيزاري از دشمنان آنها واجب است و نيز بيزاري از كساني‌كه به اهل بيت محمد صلي الله عليه وآله ظلم كردند، حرمت شان را شكستند، و از فاطمه سلام الله عليها فدك را گرفتند، او را از ميراثش منع كردند، حق ايشان وشوهرش را غصب كردند، و به سوزاندن خانه اش همت گماشتند و اساس ظلم را بنيانگذاري كردند.

الصدوق، ابو جعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، الخصال، ص 603،‌ تحقيق، تصحيح وتعليق: علي أكبر الغفاري،‌ ناشر: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، سال چاپ 1403 - 1362

روايت چهارم:
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: لَمَّا مَنَعَ أَبُو بَكْرٍ فَاطِمَةَ عليها السلام فَدَكاً وَ أَخْرَجَ وَكِيلَهَا جَاءَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام إِلَى الْمَسْجِدِ وَ أَبُو بَكْرٍ جَالِسٌ وَ حَوْلَهُ الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ فَقَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ لِمَ مَنَعْتَ فَاطِمَةَ عليها السلام مَا جَعَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله لَهَا وَ وَكِيلُهَا فِيهِ ...

امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامي‌كه فدك را از فاطمه سلام  الله عليها گرفتند، و نماينده ايشان را از آنجا بيرون كردند، امير مؤمنان عليه السلام به مسجد آمد و ابوبكر نشسته بود و مهاجرين و انصار نيز دو او بودند. حضرت فرمود اي ابوبكر! براي چه فاطمه را از چيزي كه رسول خدا صلي الله عليه وآله براي او قرار داده، محروم كردي در حالي كه وكيل او در فدك بود.؟ ...

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي 381هـ)، علل الشرائع، ج 1، ص 191، تحقيق وتقديم : السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، الطبع: 1385 - 1966 م

روايت پنجم:
حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ‏ لَمَّا بُويِعَ لِأَبِي بَكْرٍ وَ اسْتَقَامَ لَهُ الْأَمْرُ عَلَى جَمِيعِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ بَعَثَ إِلَى فَدَكَ فَأَخْرَجَ وَكِيلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله مِنْهَا- فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ عليها السلام إِلَى أَبِي بَكْرٍ، فَقَالَتْ يَا أَبَا بَكْرٍ مَنَعْتَنِي عَنْ مِيرَاثِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَخْرَجْتَ وَكِيلِي مِنْ فَدَكَ فَقَدْ جَعَلَهَا لِي رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله بِأَمْرِ اللَّهِ ...

امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامي‌كه با ابو بكر بيعت شد و خلافت او بر مهاجرين و انصار تثبيت گرديد، سراغ فدك فرستاد و نماينده فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله را از آنجا بيرون كرد. فاطمه سلام الله عليها نزد ابوبكر آمد و فرمود: اي ابو بكر! مرا از ميراث رسول خدا صلي الله عليه وآله محروم كردي و نماينده ام را از فدك بيرون كردي در صورتي كه رسول خدا صلي الله عليه وآله به دستور خداوند آن را براي من قرار داده بود. ....
القمي، أبي الحسن علي بن ابراهيم (متوفاى310هـ) تفسير القمي، ج 2، ص 155 الي 159، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: السيد طيب الموسوي الجزائري، ناشر: مؤسسة دار الكتاب للطباعة والنشر - قم، الطبعة: الثالثة، صفر 1404.

روايت دهم: منع ارث فاطمه عليها السلام به روايت امام کاظم عليه السلام
امام کاظم عليه السلام هم از اين موضوع سخن به ميان آورده است. اين روايت را کليني چنين مي نگارد:
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا أَظُنُّهُ السَّيَّارِيَّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: لَمَّا وَرَدَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى عليه السلام عَلَى الْمَهْدِيِّ رَآهُ يَرُدُّ الْمَظَالِمَ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا بَالُ مَظْلِمَتِنَا لَا تُرَدُّ فَقَالَ لَهُ وَ مَا ذَاكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمَّا فَتَحَ عَلَى نَبِيِّهِ صلي الله عليه وآله فَدَكاً وَ مَا وَالاهَا لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِيِّهِ صلي الله عليه وآله‏ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ‏ ... فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنِ ادْفَعْ فَدَكاً إِلَى فَاطِمَةَ عليها السلام فَدَعَاهَا رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فَقَالَ لَهَا يَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَ إِلَيْكِ فَدَكاً فَقَالَتْ قَدْ قَبِلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْكَ فَلَمْ يَزَلْ وُكَلَاؤُهَا فِيهَا- حَيَاةَ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فَلَمَّا وُلِّيَ أَبُو بَكْرٍ أَخْرَجَ عَنْهَا وُكَلَاءَهَا ...

على بن اسباط مي‌گويد: چون موسى بن جعفر عليه السلام بر مهدى عباسى وارد شد، ديد (مشغول دادخواهى است و) آنچه از مردم به ظلم گرفته‏اند برميگرداند. فرمود: اى امير المؤمنين چرا آنچه از ما به ظلم گرفته شده بما بر نميگردانند؟ مهدى گفت: اى ابا الحسن! موضوع چيست؟ فرمود: همانا خداى تبارك و تعالى چون فدك و حومه آن را براى پيغمبرش فتح نمود، و بر آن اسب و شتر رانده نشد (با جنگ گرفته نشد) خدا بر پيغمبرش صلّى اللَّه عليه و آله اين آيه نازل فرمود: «حق خويشاوندان را بده- 28 سوره 17-» پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله ندانست آنها كيانند، به جبرئيل مراجعه كرد، جبرئيل هم به پروردگارش مراجعه نمود، خدا به او وحى فرمود: فدك را به فاطمه بده، پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله فاطمه را خواست و به او فرمود:

فاطمه! خداوند به من امر فرموده كه فدك را به تو دهم، فاطمه گفت: يا رسول اللَّه من هم از شما و از خدا پذيرفتم و تا زمانى كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله زنده بود، وكلاء فاطمه آنجا بودند، و چون ابو بكر به حكومت رسيد، وكلاء او را از آنجا بيرون كرد،...

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج 1، ص 543، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.

روايت يازدهم: منع ارث فاطمه عليها السلام در خطبه فدکيه
از جمله مواردي که درباره منع ارث فاطمه عليها السلام سخن به ميان آمده است، خطبه معروف آن بانو در ميان جماعت مهاجرين و انصار است. اين خطبه که به خطبه فدکيه شهرت يافته، با سندهاي فراوان به ثبت رسيده است:
خطبه فدک به روايت شيخ مفيد

أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحَسَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ مِهْرَانَ عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَالَتْ‏ لَمَّا اجْتَمَعَ رَأَيُ أَبِي بَكْرٍ عَلَى مَنْعِ‏ فَاطِمَةَ عليها السلام فَدَكَ‏ وَ الْعَوَالِيَ وَ أَيِسَتْ مِنْ إِجَابَتِهِ لَهَا عَدَلَتْ إِلَى قَبْرِ أَبِيهَا رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فَأَلْقَتْ نَفْسَهَا عَلَيْهِ وَ شَكَتْ إِلَيْهِ مَا فَعَلَهُ الْقَوْمُ بِهَا وَ بَكَتْ حَتَّى بَلَّتْ تُرْبَتَهُ عليه السلام بِدُمُوُعِهَا ...

عبد اللَّه بن محمّد بن سليمان هاشمى از پدرش از جدّش از حضرت زينب دخت گرامى على عليه السّلام روايت مي‌كند كه فرمود: چون ابو بكر تصميم گرفت فاطمه عليهما السّلام را از فدك و عوالى ممنوع و محروم سازد (و كار از كار گذشت)، و فاطمه (ع) از اينكه ابو بكر فدك را باز پس دهد نااميد گشت، به سوى قبر پدرش رسول خدا (ص) رفت و خود را بر روى قبر انداخت و از اعمالى كه آن قوم‏ در حقّ وى انجام داده بودند به آن حضرت شكوه نمود، و آنقدر گريست تا تربت قبر شريف با اشكهاى حضرتش تر شد، ...

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري، البغدادي (متوفاى413 هـ)، الأمالي، ص 40، تحقيق: الحسين أستاد ولي - علي أكبر الغفاري، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.

خطبه فدک به روايت دلائل الامامه طبري امامي
صاحب کتاب دلائل الامامه اين خطبه را با اسناد زير نقل مي‌کند:

سند اول:
حَدَّثَنِي أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ ابْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ سَعِيدٍ الزَّيَّاتُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْقَصَبَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيُ‏ السَّكُونِيُّ، عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ الْأَحْمَرِ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ الرَّبَعِيِّ، عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا بَلَغَ فَاطِمَةَ (عَلَيْهَا السَّلَامُ) إِجْمَاعُ أَبِي بَكْرٍ عَلَى مَنْعِ فَدَكٍ ...
ابن عباس مي‌گويد:‌ هنگامي‌كه به فاطمه سلام الله عليها خبر رسيد، ابوبكر بر منع فدك اجماع كرده است. ...

سند دوم:
وَ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحُسَيْنِ مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُوسَى التَّلَّعُكْبَرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي (رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ)، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ قَيْسٍ الْأَشْعَرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ، عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ عَمَّتِهِ زَيْنَبَ بِنْتِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ)، قَالَتْ: لَمَّا أَجْمَعَ أَبُو بَكْرٍ عَلَى مَنْعِ فَاطِمَةَ (عَلَيْهَا السَّلَامُ) فَدَكاً ...

سند سوم:
وَ قَالَ أَبُو الْعَبَّاسِ: وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْأَشْعَرِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي‏ أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ الْجُعْفِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ عَمَّتِهِ‏ زَيْنَبَ بِنْتِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ)، وَ غَيْرِ وَاحِدٍ مِنْ‏ أَنَّ فَاطِمَةَ لَمَّا أَجْمَعَ أَبُو بَكْرٍ عَلَى مَنْعِهَا فَدَكاً ...

سند چهارم:
وَ حَدَّثَنِي الْقَاضِي أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَخْلَدٍ بْنِ جَعْفَرِ [بْنِ مَخْلَدٍ] بْنِ سَهْلِ ابْنِ حُمْرَانَ الدَّقَّاقُ، قَالَ: حَدَّثَتْنِي أُمُّ الْفَضْلِ خَدِيجَةُ بِنْتُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي الثَّلْجِ، قَالَتْ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الصَّفْوَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِيزِ ابْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ الْبَصْرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ [بْنُ مُحَمَّدِ] بْنِ عُمَارَةَ الْكِنْدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ صَالِحِ بْنِ حَيٍّ- قَالَ: وَ مَا رَأَتْ عَيْنَايَ مِثْلَهُ- قَالَ: حَدَّثَنِي رَجُلَانِ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ، عَنْ زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَتْ: لَمَّا بَلَغَ فَاطِمَةَ إِجْمَاعُ أَبِي بَكْرٍ عَلَى مَنْعِ فَدَكٍ، وَ انْصِرَافِ وَكِيلِهَا عَنْهَا، لَاثَتْ خِمَارَهَا ... وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ.

زينب دختر علي عليه السلام مي‌گويد:‌ هنگامي‌كه به فاطمه سلام الله عليها خبر رسيد، ابوبكر بر منع فدك اجماع كرده و نماينده ايشان را از فدك بيرون كرده، چادر خود را بر سر انداخت. ...

سند پنجم:
قَالَ الصَّفْوَانِيُّ وَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَزِيدَ مَوْلَى بَنِي هَاشِمٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ‏ عَنْ جَمَاعَةٍ مِنْ أَهْلِهِ ... وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ.

سند ششم:
قَالَ الصَّفْوَانِيُّ: وَ حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ عُثْمَانَ‏ قَالَ: حَدَّثَنَا نَائِلُ بْنُ نَجِيحٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ، عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) ... وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ.

سند هفتم:
قَالَ الصَّفْوَانِيُّ: وَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الضَّحَّاكِ‏ قَالَ: حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ وَ عَوَانَةَ قَالَ الصَّفْوَانِيُّ: وَ حَدَّثَنَا ابْنُ عَائِشَةَ بِبَعْضِهِ.

سند هشتم:
حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ بَكَّارٍ قَالَ: حَدَّثَنَا حَرْبُ بْنُ مَيْمُونٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ قَالُوا: لَمَّا بَلَغَ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلَامُ إِجْمَاعُ أَبِي بَكْرٍ عَلَى مَنْعِهَا فَدَكَ وَ انْصَرَفَ عَامِلُهَا مِنْهَا، لَاثَتْ خِمَارَهَا، ثُمَّ أَقْبَلَتْ فِي لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا، تَطَأُ ذُيُولَهَا، مَا تَخْرِمُ مِشْيَةَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِي بَكْر ... ثُمَّ قَالَتْ أَنَا فَاطِمَةُ وَ أَبِي مُحَمَّد ...

زيد بن علي از پدرانش عليهم السلام نقل كرده كه آنها فرموده اند:‌ هنگامي‌كه به فاطمه سلام الله عليها خبر رسيد، ابوبكر بر منع فدك اجماع كرده و نماينده ايشان را از فدك بيرون كرده، چادر خود را بر سر انداخت، همراه جمعي از زنان بني‌هاشم و خدمه‌شان به سوي مسجد روانه شد به گونه‌ي كه دامن چادرش به زمين كشيده مي‌شد و همانند رسول خدا صلي الله عليه وآله راه مي‌رفت تا اين كه بر ابوبكر وارد شد... سپس فرمود: من فاطمه هستم و پدرم محمد صلي الله عليه وآله است. ...

الطبري، ابي جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن پنجم)،‌ دلائل الامامة، ص: 109 الي 122، تحقيق: قسم الدراسات الإسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة، قم، چاپ: الأولى1413

گفتني است مرحوم طبرسي همين روايت را در کتاب احتجاج با سند ذيل نقل نموده است:
رَوَى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ‏ بِإِسْنَادِهِ عَنْ آبَائِهِ عليهم السلام أَنَّهُ لَمَّا أَجْمَعَ‏ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ عَلَى مَنْعِ‏ فَاطِمَةَ عليها السلام فَدَكاً وَ بَلَغَهَا ذَلِكَ‏ لَاثَتْ‏ خِمَارَهَا عَلَى رَأْسِهَا ...

الطبرسي، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب _متوفاى 548 ق_، الاحتجاج، ج 1، ص 132، تحقيق: تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م.

درباره اعتبار روايات کتاب احتجاج لازم است بدانيم که مولف معمولا اَسناد روايات را در اين کتاب نمي آورد و علت آن را اُموري مانند شهرت آن روايت و ... مي داند. وي در مقدمه کتاب مي گويد:

و لا نأتي في أكثر ما نورده من الأخبار بإسناده إما لوجود الإجماع عليه أو موافقته لما دلت العقول إليه أو لاشتهاره في السير و الكتب بين المخالف و المؤالف إلا ما أوردته عن أبي محمد الحسن العسكري ع فإنه ليس في الاشتهار على حد ما سواه و إن كان مشتملا على مثل الذي قدمناه فلأجل ذلك ذكرت إسناده في أول جزء من ذلك دون غيره لأن جميع ما رويت عنه ص إنما رويته بإسناد واحد من جملة الأخبار التي ذكرها ع في تفسيره‏.

در بسياري از موارد، روايات را با سندهايش نياورده ام يا به دليل وجود اجماع بر آن روايات و يا به خاطر موافق بودن آن به دليل عقلي يا به خاطر مشهور بودن او در كتابهاي سيره و كتابهاي مخالف و موافق. مگر آنچيزي را كه از امام حسن عسكري عليه السلام نقل كردم؛‌ زيرا روايات ايشان همانند بقيه آن قدر شهرت ندارد، هرچند مواردي را كه گفتيم شامل اين روايات هم مي‌شود. از اين جهت سندهايش را در جزء اول اين كتاب آوردم؛ زيرا تمام آنچه را از ايشان روايت كردم با يك سند روايت كردم ...

الطبرسي، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب _متوفاى 548 ق_، الاحتجاج، ج 1، ص 4، تحقيق: تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م.

ج. هتک حرمت به خانه فاطمه عليها السلام
دسته‌ي سوم در اين نوشتار، احاديثي است که به گونه¬اي از حرمت شکني دستگاه خلافت نسبت به بيت دُخت رسول خدا صلي الله عليه و آله  وسلم سخن به ميان آورده است. روايات اين بخش چنانچه خواهد آمد، هر کدام به گونه¬اي اين موضوع را بيان نمودند.

يکم: تهديد به آتش زدن خانه فاطمه
در پاره¬اي از اين روايات، تهديد به آتش کشيدن خانه آن حضرت از سوي سردمداران حکومت مطرح گشته است. نمونه¬هايي از اين گزارش¬ها چنين است:

روايت اول:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْهَيْثَمِ الْعِجْلِيُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ هِشَامٍ الْمُكَتِّبُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّائِغُ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد عليهما السلام: وَ حُبُّ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ الْوَلَايَةُ لَهُمْ وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَاجِبَةٌ وَ مِنَ الَّذِينَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ عليهم السلام وَ هَتَكُوا حِجَابَهُ فَأَخَذُوا مِنْ فَاطِمَةَ عليها السلام فَدَكَ وَ مَنَعُوهَا مِيرَاثَهَا وَ غَصَبُوهَا وَ زَوْجَهَا حُقُوقَهُمَا وَ هَمُّوا بِإِحْرَاقِ‏ بَيْتِهَا وَ أَسَّسُوا الظُّلْمَ.

امام صادق عليه السلام فرمود: دوستي اوليا خدا و قبول ولايت آنها واجب و بيزاري از دشمنان آنها واجب است و نيز بيزاري از كساني‌كه به اهل بيت محمد صلي الله عليه وآله ظلم كردند، حرمت شان را شكستند، و از فاطمه سلام الله عليها فدك را گرفتند، ايشان را از ميراثش منع كردند، حق ايشان وشوهرش را غصب كردند، و به سوزاندن خانه اش اهتمام ورزيدند و اساس ظلم را بنيانگذاري كردند.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، الخصال، ص 603، تحقيق، تصحيح وتعليق: علي أكبر الغفاري،‌ ناشر: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، سال چاپ 1403 - 1362

روايت دوم:
قَالَ أَخْبَرَنِي أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْجِعَابِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ الْعَبَّاسُ بْنُ الْمُغِيرَةِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ أَحْمَدُ بْنُ مَنْصُورٍ الرَّمَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ عُفَيْرٍ قَالَ حَدَّثَنِي ابْنُ لَهِيعَةَ عَنْ خَالِدِ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي هِلَالٍ عَنْ مَرْوَانَ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ‏ لَمَّا بَايَعَ النَّاسُ أَبَا بَكْرٍ دَخَلَ عَلِيٌّ عليه السلام وَ الزُّبَيْرُ وَ الْمِقْدَادُ بَيْتَ فَاطِمَةَ عليها السلام وَ أَبَوْا أَنْ يَخْرُجُوا فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أَضْرِمُوا عَلَيْهِمُ‏ الْبَيْتَ‏ نَاراً  ... خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام نَحْوَ الْعَالِيَةِ فَلَقِيَهُ ثَابِتُ بْنُ قَيْسِ بْنِ شَمَّاسٍ‏ فَقَالَ- مَا شَأْنُكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ أَرَادُوا أَنْ يُحْرِقُوا عَلَيَّ بَيْتِي وَ أَبُو بَكْرٍ عَلَى الْمِنْبَرِ يُبَايَعُ ... وَ إِذَا فَاطِمَةُ عليها السلام وَاقِفَةٌ عَلَى بَابِهَا وَ قَدْ خَلَتْ دَارُهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْقَوْمِ وَ هِيَ تَقُولُ لَا عَهْدَ لِي بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْكُمْ تَرَكْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله جِنَازَةً بَيْنَ أَيْدِينَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَكُمْ بَيْنَكُمْ لَمْ تَسْتَأْمِرُونَا وَ صَنَعْتُمْ بِنَا مَا صَنَعْتُمْ وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقّاً.

مروان بن عثمان مي‌گويد: چون مردم با ابو بكر بيعت كردند، على (عليه السلام) و زبير و مقداد داخل منزل حضرت فاطمه (عليها السلام) شدند و از بيرون آمدن خوددارى نمودند. عمر بن خطّاب گفت: خانه را به روى آنان آتش زنيد. در اين هنگام زبير شمشير به دست بيرون شد، ابو بكر گفت: اين سگ را بگيريد، مهاجمان به او حمله آوردند، پاى زبير لغزيد و به زمين خورد و شمشير از دستش افتاد. ابو بكر گفت: شمشير او را به سنگ بزنيد، و آن را به سنگ كوبيدند تا شكست.

علىّ بن ابى طالب (عليه السلام) از منزل به سوى دهات نجد بيرون شد و در راه با ثابت بن قيس بن شمّاس برخورد نمود. ثابت گفت: اى ابا الحسن چه شده؟ فرمود: مى‏خواهند خانه‏ام را بر من آتش بزنند و ابو بكر بر فراز منبر نشسته و مشغول بيعت گرفتن از مردم است، نه از اين حمله‏ها جلوگيرى مى‏كند و نه محكوم مى‏نمايد. ثابت گفت: هرگز دست از تو برندارم تا در راه دفاع از تو كشته شوم. پس با هم به مدينه باز گشتند، چون به منزل رسيدند، ديدند فاطمه (عليها السلام) كنار درب ايستاده و خانه از مهاجمين خالى شده است و آن حضرت صدا مى‏زند: هرگز قومى را زشت برخوردتر از شما سراغ ندارم، شما پيكر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را نزد ما رها ساخته و ميان خود مصمّم شديد كه حكومت را تنها از آن خود بداريد و ما را به امارات نگماريد، و هيچ از ما در اين باره نظر خواهى نكرديد، و به سر ما آورديد آنچه آورديد، و هيچ حقّى براى ما در نظر نگرفتيد!.

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري، البغدادي (متوفاى413 هـ)، الأمالي، ص 49، تحقيق: الحسين أستاد ولي - علي أكبر الغفاري، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.

روايت سوم
أَبَانُ بْنُ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ فِي بَيْتِهِ وَ مَعَنَا جَمَاعَةٌ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ عليه السلام فَحَدَّثَنَا فَكَانَ فِيمَا حَدَّثَنَا أَنْ قَال يَا إِخْوَتِي تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ ‏. ...

فَأَقْبَلَ عُمَرُ حَتَّى ضَرَبَ الْبَابَ ثُمَّ نَادَى يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ [افْتَحِ الْبَابَ‏] فَقَالَتْ فَاطِمَةُ يَا عُمَرُ مَا لَنَا وَ لَكَ لَا تَدَعُنَا وَ مَا نَحْنُ فِيهِ قَالَ افْتَحِي الْبَابَ وَ إِلَّا أَحْرَقْنَاهُ عَلَيْكُمْ فَقَالَتْ يَا عُمَرُ أَ مَا تَتَّقِي اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ تَدْخُلُ عَلَى بَيْتِي وَ تَهْجُمُ عَلَى دَارِي فَأَبَى أَنْ يَنْصَرِفَ ثُمَّ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ فَأَحْرَقَ الْبَابَ ثُمَّ دَفَعَهُ عُمَرُ فَاسْتَقْبَلَتْهُ فَاطِمَةُ عليها السلام وَ صَاحَتْ يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَرَفَعَ السَّيْفَ وَ هُوَ فِي غِمْدِهِ فَوَجَأَ بِهِ جَنْبَهَا فَصَرَخَتْ فَرَفَعَ السَّوْطَ فَضَرَبَ بِهِ ذِرَاعَهَا فَصَاحَتْ يَا أَبَتَاهْ فَوَثَبَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام فَأَخَذَ بَتَلَابِيبِ عُمَرَ ثُمَّ هَزَّهُ فَصَرَعَهُ وَ وَجَأَ أَنْفَهُ وَ رَقَبَتَهُ وَ هَمَّ بِقَتْلِهِ فَذَكَرَ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وَ مَا أَوْصَى بِهِ مِنَ الصَّبْرِ وَ الطَّاعَةِ فَقَالَ وَ الَّذِي كَرَّمَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ يَا ابْنَ صُهَاكَ لَوْ لا كِتابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَعَلِمْتَ أَنَّكَ لَا تَدْخُلُ بَيْتِي‏...

ابان بن ابى عياش از سليم بن قيس نقل مي‌كند كه گفت: نزد عبد اللَّه بن عباس در خانه‏اش بودم، گروهى از پيروان على عليه السّلام با ما بودند، ابن عباس براى ما سخن مى‏گفت، از جمله گفت: اى برادران! ... عمر به در خانه آمد و بر در كوبيد و فرياد زد: اى پسر ابو طالب در را باز كن. فاطمه عليها السّلام فرمود: اى عمر! ما را به تو چه! ما را در مصيبت‏مان هم رها نمى‏كنى؟

عمر گفت: فاطمه! در را باز كن و گر نه آن را بر سر شما به آتش مى‏كشيم. فاطمه عليها السّلام فرمود: اى عمر! از خدا نمى‏ترسى كه به سرايم درآمدى و به خانه‏ام يورش آوردى؟! عمر برنگشت، سپس آتش خواست، در خانه را آتش زد، در آتش گرفت. سپس عمر در را فشار داد و باز كرد فاطمه عليها السّلام جلو آمد و فرياد كشيد: اى پدر! اى رسول خدا! عمر شمشير را كه در غلاف بود بلند كرد و بر بازوى حضرتش كوبيد، حضرتش از درد فرياد كشيد، عمر تازيانه را بلند كرد و بر بازوى حضرتش نواخت، فاطمه عليها السّلام فرياد كشيد:

اى پدر! على بن ابى طالب از جا پريد و يقه عمر را گرفت و او را كشيد و بر زمين زد و بينى و گردنش را مالاند و خواست او را بكشد كه سخن رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلم و وصيّت آن حضرت به يادش آمد كه او را به پايدارى و اطاعت از دستورهايش سفارش كرده بود، لذا فرمود: اى پسر صهاك! به آن كه محمّد را به نبوّت گرامى داشت سوگند! اگر پيمان با رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلم نبود مى‏دانستى كه نمى‏توانستى به خانه‏ام وارد شوى.
الهلالي، سليم بن قيس (متوفاى80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص 385، ناشر: انتشارات هادي ـ قم‏، الطبعة الأولي، 1405هـ.

روايت چهارم:
عن بعض أصحابنا عن أحدهما قال ... لَمَّا قُبِضَ نَبِيُّ اللَّهِ صلي الله عليه وآله كَانَ الَّذِي كَانَ لِمَا قَدْ قُضِيَ مِنَ الِاخْتِلَاف‏...

فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ الثَّالِثَةَ عُمَرُ رَجُلًا يُقَالُ لَهُ قُنْفُذٌ فَقَامَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا تَحُولُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ عَلِيٍّ عليه السلام فَضَرَبَهَا فَانْطَلَقَ قُنْفُذٌ وَ لَيْسَ مَعَهُ عَلِيٌّ فَخَشِيَ أَنْ يَجْمَعَ عَلِيٌّ النَّاسَ فَأَمَرَ بِحَطَبٍ فَجَعَلَ حَوَالَيْ بَيْتِهِ ثُمَّ انْطَلَقَ عُمَرُ بِنَارٍ فَأَرَادَ أَنْ يُحْرِقَ عَلَى عَلِيٍّ بَيْتَهُ وَ عَلَى فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فَلَمَّا رَأَى عليه السلام ذَلِكَ خَرَجَ فَبَايَعَ كَارِهاً غَيْرَ طَائِعٍ.

امام باقر و يا امام صادق عليهما السلام فرمودند: هنگامي‌كه خداوند روح پيامبرش را گرفت، آن اختلافي‌كه واقع مي‌شد، واقع شد... در مرتبه سوم عمر مردي را كه به او قنفذ مي‌گفت، فرستاد. فاطمه سلام الله عليها پيش رويش ايستاد بين او و علي عليه السلام حائل شد. قنفذ حضرت زهرا سلام الله عليها را زد و رفت در حالي‌كه علي عليه السلام همراه وي نبود. خليفه ترسيد از اين كه مردم جمع شوند، پس دستور داد تا هيزم به دور خانه آن حضرت جمع كنند. سپس عمر با آتش رفت و خواست خانه را بر علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام آتش بزند. وقتي علي عليه السلام چنين ديد بيرون شد و با اكراه بيعت كرد.

محمد بن مسعود العياشي _متوفاي320 ق_، تفسير العياشي، ج 2، ص 306،‌ تحقيق : الحاج السيد هاشم الرسولي المحلاتي، ناشر : المكتبة العلمية الإسلامية - طهران

دوم: شکستن درب و هجوم به خانه فاطمه عليها السلام
برخي روايات هم از شکستن درب خانه فاطمه عليها السلام و هجوم به آن از سوي دستگاه خلافت، حکايت دارد.

روايت اول:
روايت نخست در اين باره را شيخ مفيد در کتاب اختصاص اينگونه مي آورد:
أَبُو مُحَمَّدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: مَا أَتَى عَلَى عَلِيٍّ عليه السلام يَوْمٌ قَطُّ أَعْظَمُ مِنْ يَوْمَيْنِ أَتَيَاهُ فَأَمَّا أَوَّلُ يَوْمٍ فَالْيَوْمُ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وَ أَمَّا الْيَوْمُ الثَّانِي فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَجَالِسٌ فِي سَقِيفَةِ بَنِي سَاعِدَةَ عَنْ يَمِينِ أَبِي بَكْرٍ وَ النَّاسُ يُبَايِعُونَهُ ...

فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ وَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ وَ الْمُغِيرَةُ بْنُ شُعْبَةَ وَ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ وَ سَالِمٌ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ قُمْتُ مَعَهُمْ وَ ظَنَّتْ فَاطِمَةُ عليها السلام أَنَّهُ لَا تُدْخَلُ بَيْتُهَا إِلَّا بِإِذْنِهَا فَأَجَافَتِ الْبَابَ‏ وَ أَغْلَقَتْهُ فَلَمَّا انْتَهَوْا إِلَى الْبَابِ ضَرَبَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ‏ فَكَسَرَهُ‏وَ كَانَ مِنْ سَعَفٍ فَدَخَلُوا عَلَى عَلِيٍّ عليه السلام وَ أَخْرَجُوهُ مُلَبَّبَاً فَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ عليها السلام فَقَالَتْ يَا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرُ تُرِيدَانِ أَنْ تُرْمِلَانِي‏ مِنْ زَوْجِي وَ اللَّهِ لَئِنْ لَمْ تَكُفَّا عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِي وَ لَأَشُقَّنَّ جَيْبِي وَ لَآتِيَنَّ قَبْرَ أَبِي وَ لَأَصِيحَنَّ إِلَى رَبِّي ...

عمرو بن ابي المقدام از جدش روايت كرده كه گفت: بر علي عليه السلام هيچ روزي كه مصيبتش بزرگتر از اين دو روز باشد، نيامده است. نخستين روز، روزي است كه در ‌آن رسول خدا صلي الله عليه وآله از دنيا رفت. اما روز دوم به خدا همان روزي است كه من در سقيفه بني ساعده طرف راست ابو بكر نشسته بودم و مردم با او بيعت مي‌كردند. ...

ابو بكر، عمر، عثمان، خالد بن وليد، مغيرة بن شعبه، ابو عبيده جراح و سالم مولي ابي حذيفه استادند و من نيز همراه آنها ايستادم. فاطمه گمان مي‌كرد كه او بدون اجازه وارد خانه اش نمي‌شود. آن حضرت درب را روي هم گذاشت و بست. چون آنها به درب خانه رسيدند، عمر با پايش درب را زد و آن را شكست، در حالي كه آن درب از چوب شاخه خرما بود. آنها بر علي عليه السلام وارد شدند وآ‌ن حضرت را بيرون آوردند در حالي‌كه مي‌كشيد.
فاطمه بيرون آمد و فرمود: اي ابو بكر و عمر! مي‌خواهيد مرا بي‌شوهر كنيد؟ به خدا سوگند اگر دست او از برندارد، موهايم را پريشان مي‌كنم و گريبان را چاك مي‌زنم ونزد قبر پدرم مي‌روم و به نزد پروردگارم فرياد مي‌زنم. ...

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري، البغدادي (متوفاى413 هـ)، الاختصاص، ص 185، تحقيق: علي أكبر الغفاري، السيد محمود الزرندي، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، الطبعة الثانية 1414 - 1993 م

لازم به ذکر است عياشي هم همين روايت را با همين سند در تفسيرش مي‌آورد و مي گويد:
عن عمرو بن أبي المقدام عن أبيه عن جده ما أتى على يوم قط أعظم من يومين ...
محمد بن مسعود العياشي _متوفاي320 ق_، تفسير العياشي، ج 2، ص 66،‌ تحقيق : الحاج السيد هاشم الرسولي المحلاتي، ناشر : المكتبة العلمية الإسلامية - طهران

روايت دوم:
دومين روايت را صاحب کتاب الهداية الکبري چنين مي نگارد:
قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْخُصَيْبِيٌّ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيَّانِ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنِ ابْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَر عن الصادق عليه السلام: وَ ضَرْبِ عُمَرَ لَهَا بِسَوْطِ أَبِي بَكْرٍ ... وَ رَكَلَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ ...

مفضل بن عمر نقل كرده كه امام صادق عليه السلام فرمود: عمر با تازيانه ابوبكر فاطمه را زد... و با پايش درب خانه را هول داد...

الخصيبي، الحسين بن حمدان (متوفاي334هـ)،‌ الهداية الكبرى، ص 407، ناشر : مؤسسة البلاغ للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، چاپ : الرابعة، سال چاپ : 1411 - 1991 م

روايت سوم:
مطابق روايت شيخ صدوق، خليفه اول از اينکه درب خانه فاطمه عليها السلام را به اجبار گشود و داخل خانه او شد، اظهار پشيماني کرده است. متن روايت اين است:

حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَاتِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ وَ سُلَيْمَانُ بْنُ مَعْبَدٍ قَالا حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ قَالَ حَدَّثَنِي اللَّيْثُ بْنُ سَعْدٍ عَنْ عُلْوَانَ بْنِ دَاوُدَ بْنِ صَالِحٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ كَيْسَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حُمَيْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ أَبُو بَكْرٍ فِي مَرَضِهِ الَّذِي قُبِضَ فِيهِ أَمَا إِنِّي لَا آسَى مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا عَلَى ثَلَاثٍ فَعَلْتُهَا وَ وَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهَا وَ ثَلَاثٍ تَرَكْتُهَا وَ وَدِدْتُ أَنِّي فَعَلْتُهَا وَ ثَلَاثٍ وَدِدْتُ أَنِّي كُنْتُ سَأَلْتُ عَنْهُنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله أَمَّا الَّتِي وَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهَا فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ كَشَفْتُ بَيْتَ فَاطِمَةَ وَ إِنْ كَانَ أُعْلِنَ‏ عَلَيَ‏ الْحَرْبُ‏.

حميد بن عبد الرحمن مي‌گويد: ابوبكر در مريضي كه منجر به فوتش شد گفت: همانا در اين دنيا تأسف نخوردم مگر به خاطر سه كاري كه انجام دادم و اي كاش انجام نمي‌دادم ... اما آن كاري كه اي كاش انجام نمي‌دادم آن بود كه دوست داشتم وارد خانه فاطمه نمي‌شدم هر چند براي اعلان جنگ بسته شده بود. ..

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، الخصال، - ص 171،‌ تحقيق، تصحيح وتعليق: علي أكبر الغفاري،‌ ناشر: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، سال چاپ 1403 - 1362

روايت چهارم:
چهارمين گزارش هم که مربوط به هجوم مي‌باشد، توسط سليم بن قيس اينگونه به ثبت رسيده است:
أبان بن أبي عياش عن سليم بن قيس قال: كنت عند عبد الله بن عباس في بيته ومعنا جماعة من شيعة علي عليه السلام فحدثنا فكان فيما حدثنا أن قال ... فقالت فاطمة عليها السلام يا عمر ما لنا ولك؟ ... فقال: يا عمر أما تتقي الله عز وجل تدخل على بيتي وتهجم على داري ...

ابان بن ابى عياش از سليم بن قيس نقل مي‌كند كه گفت: نزد عبد اللَّه بن عباس در خانه‏اش بودم، گروهى از پيروان على عليه السّلام با ما بودند، ابن عباس براى ما سخن مى‏گفت، از جمله، گفت: ... فاطمه عليها السّلام فرمود: اى عمر! ما را به تو چه كار! ... اى عمر! از خدا نمى‏ترسى كه به سرايم درآمدى و به خانه‏ام يورش آوردى؟! ...
الهلالي، سليم بن قيس (متوفاى80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص 387، اشر: انتشارات هادي ـ قم‏، الطبعة الأولي، 1405هـ.

سوم: آتش زدن خانه فاطمه عليها السلام
و بالاخره برخي روايات از به آتش کشيدن خانه دختر رسول خدا صلي الله عليه  وآله و سلم توسط حکومت وقت، سخن به ميان آورده است.

روايت اول و دوم:
اولين روايت و دوم در اين بخش را سليم بن قيس هلالي به ترتيب به صورت ذيل آورده است:
عن أبان بن أبي عياش عن سليم بن قيس قال: سمعت سلمان الفارسي قال: لما أن قبض النبي صلى الله عليه وآله وصنع الناس ما صنعوا ... فقالت (فاطمة) يا عمر أما تتقي الله تدخل على بيتي؟ ... و دعا عمر بالنار فأضرمها في الباب ثم دفعه فدخل فاستقبلته فاطمة عليها السلام وصاحت "يا أبتاه يا رسول الله" فرفع عمر السيف وهو في غمده فوجأ به جنبها...

ابان بن عثمان از سليم بن قيس روايت كرده كه گفت: از سلمان فارسي شنيدم، هنگامي‌كه رسول خدا صلي الله عليه وآله از دنيا رفت و انجام دادند آنچه را انجام دادند ... فاطمه سلام الله عليها فرمود: اي عمر! آيا از خدا نمي‌ترسي كه وارد خانه‌ي من مي‌شوي؟ ... عمر دستور داد كه آتش بياورند و آتش را به درب خانه افروخت و سپس در را فشار داد و باز كرد و داخل شد. فاطمه سلام الله عليها با او رو به رو شد و فرياد زد: اي پدر اي رسول خدا! آنگاه عمر شمشير را بالا برد در حالي كه در غلافش بود و به پهلويش زد. ...

الهلالي، سليم بن قيس (متوفاى80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، 150، ناشر: انتشارات هادي ـ قم‏، الطبعة الأولي، 1405هـ.

أبان بن أبي عياش عن سليم بن قيس قال: كنت عند عبد الله بن عباس في بيته ومعنا جماعة من شيعة علي عليه السلام فحدثنا فكان فيما حدثنا أن قال ... فقالت فاطمة عليها السلام يا عمر ما لنا ولك؟ ... فأبى أن ينصرف ثم دعا عمر بالنار فأضرمها في الباب فأحرق الباب.

الهلالي، سليم بن قيس (متوفاى80هـ)، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص 387، ناشر: انتشارات هادي ـ قم‏، الطبعة الأولي، 1405هـ.

روايت سوم:
روايت سوم را علامه مجلسي به نقل از ثقفي، اينگونه مي آورد:
رَوَى إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعِيدٍ الثَّقَفِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَمْرٍو الْبَجَلِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَبِيبٍ الْعَامِرِيِّ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام قَالَ: وَ اللَّهِ مَا بَايَعَ عَلِيٌّ حَتَّى رَأَى‏ الدُّخَانَ‏ قَدْ دَخَلَ بَيْتَه‏.

امام صادق عليه السلام فرمود: به خدا سوگند علي بيعت نكرد تا اين كه ديد دود آتش وارد خانه اش شده است.
المجلسي، محمد باقر _متوفاى1111ق_، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 28، ص 389، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

روايت چهارم و پنجم:
روايت چهارم و پنجم را عيسي بن مستفاد از قول امام کاظم عليه السلام به شکل زير نقل نموده است.
عيسي بن المستفاد متوفاي220 (از اصحاب امام کاظم عليه السلام): قال حدثني عيسي عن الکاظم عن النبي صلي الله عليه وآله: يا علي ويل لمن ابتزها حقها، وويل لمن هتك حرمتها، و ويل لمن أحرق بابها.

امام كاظم عليه السلام از پيامبر نقل كرده كه ايشان فرمود: اي علي! واي بر كسي كه حق او را با ستم بگيرد، واي بر كسي‌كه حرمتش را بشكند، واي به حال به كسي درب خانه اش را بسوزاند.
(کتاب الوصيه – عيسي بن المستفاد ص90)

عيسى بن المستفاد عنه (موسى بن جعفر) عن أبيه ، قال : لما حضرت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم الوفاة دعا الأنصار ، وقال : يا معشر الأنصار ، قد حان الفراق . . إلى أن قال : ألا إن فاطمة بابها بابي ، وبيتها بيتي ، فمن هتكه ، فقد هتك حجاب الله " . قال عيسى بن المستفاد: فبكى أبو الحسن عليه السلام طويلا وقطع بقية الحديث و اکثر البکاء وقال: هُتِك والله حجاب الله، هتك والله حجاب الله، هتك والله حجاب الله ، و حجاب الله حجاب فاطمه يا اُمَه يا اُمَه صلوات الله عليها.

عيسي بن مستفاد از امام موسي بن جعفر عليه السلام از پدرش نقل كرده كه آن حضرت فرمود: هنگامي‌كه زمان وفات پيامبر صلي الله عليه وآله فرا رسيد، انصار را فراخواند وفرمود: اي گروه انصار! هنگامه جدايي فرا رسيده است... تا آنجا كه فرمود: آگاه باشيد، همانا درب  خانه فاطمه درب خانه من است، خانه فاطمه خانه من است، پس هر كسي حرمت آن را بشكند، حجاب خدا را شكسته است.

عيسي بن مستفاد مي‌گويد: امام كاظم عليه السلام طولاني گريه كردند و ادامه فرمايش را قطع كردند و زياد گريه كردند وفرمود: به خدا سوگند حجاب خدا دريده شد، سه مرتبه اين را فرمودند. و حجاب خدا حجاب فاطمه است. اي مادر اي مادر! صلوات خدا بر ايشان باد.
(کتاب الوصيه – عيسي بن المستفاد ص73)

روايت ششم:
آخرين روايت را در اين بخش حسين بن همدان خصيبي گزارش كرده كه در قسمتي از روايت، امام صادق عليه السلام به مفضل بن عمر فرمود:

الْحُسَيْنُ بْنُ حَمْدَانَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيَّيْنِ، عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نَصْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ الْفُرَاتِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عن الصادق عليه السلام: ...‏ وَ يَأْمُرُ الْخَلَائِقَ بِالاجْتِمَاع‏ ثمَّ يَقُصُّ عَلَيْهِمْ قَصَصَ أَفْعَالِهِمَا فِي كُلِّ كُورٍ وَ دُورٍ حَتَّى يَقُصَ‏ عَلَيْهِمْ قَتْلَ هَابِيلَ بْنِ آدَمَ ... وَ إِشْعَالَ‏ النَّارِ عَلَى بَابِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ... ثُمَّ تَبْتَدِئُ فَاطِمَةُ (عَلَيْهَا السَّلَامُ) بِشَكْوَى ما نالها وَ تَقُصُّ عَلَيْهِ قِصَّةَ ... جَمْعِ الْحَطَبِ الْجَزْلِ عَلَى النَّارِ لِإِحْرَاقِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ زَيْنَبَ وَ رُقَيَّةَ وَ أُمِّ كُلْثُومٍ وَ فِضَّةَ وَ إِضْرَامِهِمُ‏ النَّارَ عَلَى الْبَابِ. ...
مفضل بن عمر مي‌گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: حضرت دستور مي‌دهد كه مردم جمع شوند سپس براي آنها اعمال آن دو را در هر خانه شرح مي‌دهد تا آنجايي كه داستان كشتن هابيل پسر ‌آدم را مي‌گويد. .. و نيز از افروختن آتش بر درب خانه اميرمؤمنان عليه السلام سخن مي‌گويد ...

پس از آن، فاطمه سلام الله عليها شكايتش را از مصيبتهايي كه به ايشان رسيده، شروع مي‌كند و براي ايشان داستان جمع آوري هيزوم فراوان بر روي آتش براي سوزاندن اميرمؤمنان، فاطمه، حسن و حسن و زينب، رقيه ، ام كلثوم و فضه و آتش روشن كردن بر در خانه را ... شرح مي‌دهد. ...

الخصيبي، الحسين بن حمدان (متوفاي334هـ)،‌ الهداية الكبرى، ص 402 الي 407، ناشر : مؤسسة البلاغ للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، چاپ : الرابعة، سال چاپ : 1411 - 1991 م

نتيجه کلي:
بر پايه روايات منابع اماميه، عملکرد دستگاه خلافت در تعامل با حضرت فاطمه عليها السلام، به گونه¬اي بوده که موجبات تأثر و رنجش خاطر اين بانو را فراهم آورده است. روايات اين بخش که صرفاً به غير موارد برخورد فيزيکي مانند ضرب و شتم و ... نظر دارد، در قالب سه دسته¬ي گزارش¬هاي کلي مصايب، غصب حق و هتک حرمت به خانه فاطمه عليها السلام، سامان مي يابد و به دليل حجم قابل توجه¬شان، اعتبار و اتقان کافي را از منظر دانش حديث دارايند.
*موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)