مگر ممکن است رسول خدا(ص) در غديرخم، بر جانشينی حضرت علی(ع) تأکيد نموده و بيعت گرفته باشند، اما ...

مگر ممکن است رسول خدا(ص) در غديرخم، بر جانشينی حضرت علی(ع) تأکيد نموده و بيعت گرفته باشند، اما اصحاب و مسلمانان، اندکی بعد که حضرت رحلت فرمودند، به غدير و امير غدير(ع) پشت کرده باشند؟

 

براي يافتن پاسخ، دو نمونه از فرمايشات اميرالمؤمنين(ع) را مي آوريم:

آن حضرت امام(ع) در نامه 28 نهج البلاغه در پاسخ معاويه، درباره برخوردي که براي اجبار ايشان بر بيعت با خليفه اول شده، اين طور ياد کرده اند:

وَ قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِيَقِينِهِ: و گفتى كه مرا چون شتر، مهار در بينى كشيدند تا بيعت كنم. به خدا سوگند، خواستى مرا نكوهش كنى ولى ستودى و خواستى مرا رسوا سازى اما خود را رسوا ساختى. مسلمان را چه نقصان كه بر او ستم رود، هرگاه در دين خود به شك نيفتد و يقينش به ترديد نيالايد. 

اشکال کننده، بي توجهي صحابه و مسلمانان به دستور رسول خدا(ص) در غدير را غير قابل قبول مي داند، اما ملاحظه مي شود که آنان چند روز پس از رحلت پيامبر اکرم(ص) با حضرت علي(ع) چنين رفتاري کردند، و پيام غدير را حتي براساس آن چه مخالفين تشيع ادعا مي کنند، زيرپا نهادند.

اينجا بايد اشاره کنم که فجايع صورت گرفته در «حمله به خانه اميرالمؤمنين(ع)» که به شهادت حضرت زهرا(ع) شد، بسيار دردناک و دليلي روشن بر مدعاي فعلي ما است. اين مظلوميتِ اميرالمؤمنين(ع)، پس از رحلت رسول خدا(ص)، اتفاقي مقطعي و منحصر به ماجراي حمله به خانه امام(ع) و بردن به زور براي بيعت گرفتن نبوده است.

به اين فرمايش حضرت(در خطبه 217، براساس شماره گذاري ابن ابي الحديد) توجه فرماييد:

«اللّهُمَّ إنّي أسْتَعْديكَ عَلى قُرَيْشٍ وَ مَنْ أعانَهُم فَإنَّهُمْ قَدْ قَطَعوُا رَحِمي وَ أكْفَؤوُا إنائي وَأجْمَعُوا عَلى مُنازَعَتى حَقّاً كُنْتُ أولى بِهِ مِنْ غَيري وَقالُوا: إنَّ فِي الحَقِّ أنْ تَأخُذَهُ وَ فِي الحَقِّ أنْ تُـمْنَعَهُ فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أوْ مُتْ مُتَأسِّفاً. فَنَظَرْتُ فإذا لَيْسَ لي رافِدٌ وَ لاذابٌّ وَ لا مُساعِدٌ إلاّ أهْلَ بَيْتي فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ المَنِيَّةِ فَأغْضَيْتُ عَلَى القَذى وَ جَرِعْتُ ريقي عَلَى الشَّجا و صَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ الغَيْظِ عَلى أمَرَّ مِنَ العَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَخْزِ الشِّفارِ.»: خدايا! من از قريش و يارانش به تو دادخواهى مى‏كنم، چرا كه آنان خويشاوندى مرا بريدند و ظرفم را واژگون ساختند و بر نزاع با من، بر سر حقّى كه از ديگران به آن سزاوارتر بودم، متحد شدند و گفتند: حق را گاهي مي تواني بگيري و گاهي از آن باز داشته مي شوي، پس يا غمگنانه صبر كن و يا از شدت تأسف بمير. پس نگريستم و ديدم جز خانواده‏ام كسى را ندارم كه مرا يارى كرده، از من دفاع كند. پس دريغم آمد كه آنان را به مرگ بسپارم. از اين رو (همچون شخص)خار در چشم رفته، ديده بر هم نهادم و آب دهان را بر استخوانِ مانده در گلو فرو بردم و در فرو خوردن خشم، بر امرى تلخ‏تر از گياه علقم و دردناك‏تر از فرو رفتن تيزى خنجر بر قلب، صبر كردم. اين نقطه مشترک ميان شيعه و مخالفين است که پيامبر اکرم(ص) قطعاً در غديرخم بر دوستي و ياري اميرالمؤمنين(ع) تأکيد فرموده اند، البته ما اين را جزئي از پيام غدير مي دانيم و مخالفين، تمام پيام.

اما در هر صورت، اميرالمؤمنين(ع) پس از رحلت رسول خدا(ص) تنها ياران خود را خانواده خويش و جان آنان را در معرض خطر کشته شدن مي دانند، پس بنا بر آن چه حتي مخالف قبول دارد نيز، بايد بپذيرد که « اصحاب و مسلمانان، بعد از رحلت پيامبر اکرم(ص)، به غدير و امير غدير پشت کرده اند.» و فرضي که دستمايه ابطال عقيده شيعه راجع به غدير قرار داده، از ريشه باطل است.

از طرف ديگرمخالفت با اين امرمهم از طرف صحابه دليل برعدم حقانيت نمي باشد.بدليل آيه78سوره بقره که مي فرمايد:وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لاَ يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلاَّ أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ. [بعضى] از آنان بى‏سوادانى هستند كه كتاب [خدا] را جز خيالات خامى نمى‏دانند و فقط گمان مى‏برند.پس ناآگاهى، زمينه‏ى رشد خيالات وآرزوهاى نابجاست و توقّعات و انتظارات، بايد بر مبناى علم باشد نه خيال و گمان. پيروى از ظن و گمان در اساس و اصول دين و شناخت مكتب وحى كارى است نادرست و در خور سرزنش و هر كس ‍ بايد در اين قسمت از روى تحقيق كافى گام بردارد.

منبع: