وصی- حدیث منزلت

دلالت حدیث منزلت بر خلافت حضرت علی(ع)

چگونه می توان به وسیله حدیث منزلت بر وصی و خلیفه بودن امام علی (ع) استدلال کرد؟
پاسخ:

1- در حدیث منزلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خود را به منزله موسی(ع) و حضرت امیر علیه السلام را به منزله هارون علیه السلام بیان کرد، بعد یک استثناء بیان کرد و آن اینکه بعد از من دیگر نیازی به پیامبر نخواهد بود چون جناب هارون علیه السلام پیامبر هم بود.

در دعای حضرت موسی علیه السلام آمده است که:
«قالَ رَبّ‏ِ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی وَ اجْعَلْ لی وَزیرًا مِنْ أَهْلی هارُونَ أَخی اشْدُدْ بِهِ أَزْری وَ أَشْرِکْهُ فی أَمْری»[1]
«(موسی) گفت: «پروردگارا! سینه‏ام را گشاده کن؛ و کارم را برایم آسان گردان! و گره از زبانم بگشای؛ تا سخنان مرا بفهمند! و وزیری از خاندانم برای من قرار ده... برادرم هارون را! با او پشتم را محکم کن؛ و او را در کارم شریک ساز».
در سوره قصص آمده است:
«وَ أَخی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنّی لِسانًا فَأَرْسِلْهُ مَعی رِدْءًا یُصَدِّقُنی إِنّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطانًا فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ»[2]
«و برادرم هارون زبانش از من فصیح تر است؛ او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند؛ می‏ترسم مرا تکذیب کنند!» فرمود: «بزودی بازوان تو را بهوسیله برادرت محکم (و نیرومند) می‏کنیم، و برای شما سلطه و برتری قرارمی‏دهیم؛ و به برکت آیات ما، بر شما دست نمی‏یابند؛ شما و پیروانتان پیروزید!.»
و باز قرآن کریم میفرماید:
«قالَ رَبّ‏ِ إِنّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ وَ یَضیقُ صَدْری وَ لا یَنْطَلِقُ لِسانی فَأَرْسِلْ إِلی‏ هارُونَ»[3]
«(موسی) عرض کرد: پروردگارا! از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند، و سینه‏ام تنگ شود، و زبانم به قدر کافی گویا نیست؛ (برادرم) هارون را نیز رسالت ده (تا مرا یاری کند)!.»
در این آیات شریفه حضرت هارون(ع) به عنوان:
الف: وزیر موسی(ع)
ب: پشتیبان و محکم کننده کار موسی(ع)
ج: تصدیق کننده او
د: زبان گویای موسی علیه السلام
معرفی شده است و در جریان رفتن حضرت موسی(ع) به کوه طور، ایشان را به عنوان جانشین خود معرفی می کند.
«وَ قالَ مُوسی‏ ِلأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ»[4]
«و موسی به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قومم باش. و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروی منما».
2- با توجه به ویژگیها و نسبت های حضرت هارون علیه السلام به حضرت موسی علیه السلام باید دید کدام یک از این ویژگیها در نسبت حضرت امیر علیه السلام و حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وجود دارند.
الف: در حدیث الدار که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای اولین بار عشیره خود را دعوت کرد و فرمود:
«فمن یجیبنی إلی هذا الأمر و یؤازرنی علی القیام به حتی یکون أخی و وصیی و وزیری و وارثی و خلیفتی من بعدی فلم یجب أحد منهم فقام علی ع فقال أنا یا رسول الله أؤازرک علی هذا الأمر فقال اجلس فأنت أخی و وصیی و وارثی و خلیفتی من بعدی فنهض القوم و هم یقولون لأبی طالب تهتک الیوم أن دخلت فی دین ابن أخیک قد جعل ابنک أمیرا علیک»
«چه کسی دعوت مرا می پذیرد و به من ایمان می آورد تا برادر، وصی، وزیر وارث و خلیفه بعد من باشد، کسی دعوت او را اجابت نکرد؛ حضرت علی علیه السلام برخاست و فرمود من ترا در این امر کمک خواهم کرد. فرمود بشین تو برادر، وصی، وزیر وارث و خلیفه بعد من هستی، قوم برخاستند در حالی که به حالت استهزاء به ابوطالب می گفتند اگر به دین پسر برادرت داخل شوی از امروز پسرت امیر تو خواهد بود!»[5]
ب: در لیلة المبیت هم حضرت امیر علیه السلام به جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که خوف قتل و شهادت ایشان در میان بود خوابید و این هم نسبت دیگر این دو بزرگوار.[6]
پس وصایت، وزارت، خلافت، پشتیبان و شریک در امر رسالت به عنوان امامت و تصدیق رسالت پیامبر اموری هستند که حضرت امیر علیه السلام داشته است.
3- باید به این نکته توجه داشت که مرگ حضرت هارون علیه السلام و رحلت او قبل از حضرت موسی علیه السلام منافاتی با جایگاه او ندارد، روشن است که اگر حضرت هارون علیه السلام زنده میجماند وصی و جانشین حضرت موسی علیه السلام بود و بهترین شاهد بر مطلب این است که یوشع بن نون[7]بعد از وفات حضرت موسی علیه السلام به مقام پیامبری رسید در حالی که جناب هارون علیه السلام در حیات موسی علیه السلام و دوشادوش او پیامبر بود.
4- وقتی در حدیث منزلت دقت کافی کنیم می بینیم حدیث متواتر این است که:
« أَ مَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی »[8]
«آیا راضی نمی شوی به اینکه جایگاه تو نسبت به من مانند جایگاه هارون علیه السلام به موسی باشد الا اینکه بعد از من پیامبری نیست.»
اولا: دراین روایت نمی فرماید تو در آینده برادر، وصی، جانشین، وزیر، پشتیبان و تصدیق کننده من هستی بلکه همین الان هم هستی.
ثانیا: چون بعد از من پیامبری نمیآید و دیگر حاجتی به نبوت نیست، تو بعد از من فقط پیامبر نیستی ولی تمام شؤون هارون علیه السلام را دارا هستی. حال اگر پیامبر(ص) نظرش تنها به عهد خود بود میبایست بفرماید که الا اینکه تو الان پیامبر نیستی (چون هارون در عهد موسی پیامبر بود) و همینکه فرمود بعد از من پیامبری نیست یعنی تو بعد از من تمام شؤون هارون علیه السلام را داری الا اینکه دیگر پیامبری در کار نیست.

 

پی نوشت:
[1]سوره طه، آیات 25 تا 32.
[2] سوره قصص، آیات 34 و 35.
[3] سوره شعراء، آیات 12 و 13.
[4]سوره اعراف، آیه 142.
[5]اعلام الوری، ص 162
[6] تاریخ فقه و فقهاء، ص 56
[7]احتمالا همان یسع پیامبر است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است.
[8] کشف‏الیقین، ص 145، المبحث الثانی فی الجهاد ....

 

منابع: 

بخش پرسش و پاسخ
برگرفته در تاريخ:14/06/1389