چگونه شیعه از آیه « انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكاة و هم راكعون.» برای اثبات ولایت علی بن ابی طالب استفاده می کنند؟

قال الله تبارك و تعالى: انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكاة و هم راكعون.

  1. شيعيان به آيه فوق راجع به شأن و منزلت على ابن ابيطالب و اثبات ولايت و امامت آن حضرت با توجه به وجود قرائن و ادله متقن عقلى و نقلى استناد مى كنند. اشكالات پيرامون استناد شيعيان:
  2. عدم صحت استشهاد به اين آيات در اثبات منزلت و امامت على ابن ابيطالب، به خاطر عدم مطابقت از حيث مفرد و جمع، چرا كه على يك نفر است و آيه فرموده: «الذين».
  3. در حقيقت آيه اشاره به جمعى از مؤمنين دارد كه چنين خصلتى (يقيمون الصلوة و ...) را داشته اند.
  4.  اگر اطلاق لفظ جمع بر واحد، براى ترغيب ديگران باشد، ادعاى اختصاص على به صفت ذكر شده، صحيح نيست. 4- اگر اطلاق لفظ جمع براى على، به خاطر منزلت والاى او باشد، لازمه اش والاتر بودن شأن على از مقام پيامبر اكرم است، چرا كه در قرآن همواره براى پيامبر، مطابقت صيغه لحاظ شده است؟

جواب:
مقدمه:
1- براى فهم آيه اى از قرآن، علاوه بر قرائن داخلى خود آيه، به شأن نزول و قرائن عقلى نيز بايد توجه شود.
2- حدود بيست مورد در قرآن داريم كه لفظ جمع آمده و مراد از آن يك نفر است به عنوان نمونه: 1- «قالوا انّ الله فقيرٌ1». 2- «منهم الذين يؤذون النبى و يقولون هو اذن2» كه مراد الذين يؤذون، (اذيت مى كنند) و يقولون (مى گويند) عتاب بن قشير است. 3- «الذين يأكلون اموال اليتامى ظلماً انما يأكلون فى بطونهم ناراً3» كه مراد از الذين (كسانيكه) و يأكلون (مى خورند) در دو مورد موثد بن زيد غطفانى است. 4- «ان الذين يتلون كتاب الله و اقاموا الصلوة و انفقوا4» مراد از الذين (كسانيكه) و يتلون (تلاوت مى كنند) و اقاموا (به پا مى داردند) حصين بن مطلب است و ... كه مقدارى از آن بعداً نقل مى شود5.
بعد از اين مقدمه اولين جواب كلى از اشكالات فوق الذكر، جواب نقضى است كه حتى عامه هم بايد از اين اشكالات جواب دهند، چون مى شود گفت كه نزول آيه در مورد امير المؤمنين تقريباً اتفاقى است بين شيعه و عامه چنانكه مرحوم علامه طباطبايى6 و علامه مجلسى و تفسير نمونه7 اين ادعا را مطرح نموده اند و مرحوم علامه امينى 66 طريق از اهل سنت نامبرده كه اين حديث را نقل كرده اند8 از طريق شيعه كه نيازى به نقل نيست روايات زيادى در بحار الانوار9، مجمع البيان10 و الميزان11 نقل شده است كه اين آيه د رمورد على (علیه السلام) است اما از طريق عامه بعنوان نمونه به بعضى از آنها اشاره مى شود.
1- حاكم نيشابورى با سلسله سند خود نقل مى كند: اين آيه بر پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است «انما وليكم الله ...» پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داخل مسجد شد در حاليكه مردم در حال نماز و ركوع بودند، حضرت نماز خواند، يكمرتبه متوجه سائلى شد فرمود آيا كسى به شما كمك كرد گفت نه، جز على كه در حال ركوع انگشترى به من داد12.
2- انس مى گويد: فقيرى به مسجد آمد و درخواست كمك كرد على (علیه السلام) در حال ركوع با دست خود پشت فقير را گرفت كه باز گردد و انگشتر را از دست او بيرون بياورد و بردارد ... هنوز از مسجد خارج نشده بوديم كه جبرئيل آيه ى «انما وليكم الله ...» را نازل كرد و حسان بن ثابت اشعارى درباره آن سروده13.
3- زمخشرى در كشاف مى گويد: «والاية نزلت فى على كرم الله وجهه حين سائله سائلٌ و هو راكعٌ فى صلاته فطرح له خاتمه» آيه ى انما وليكم درباره على(علیه السلام) نازل شده است، هنگامى كه در حال ركوع به سائلى انگشتر خود را داد14.
- پس بايد علماى عامه هم از اشكال هاى فوق الذكر جواب دهند، و اما جواب كلى اشكالات؛ از اشكال اول چند جواب داده مى شود:
اولا: در خود قرآن موارد عديده اى داريم كه مفرد به لفظ جمع تعبير شده است كه در مقدمه به بعضى از آنها اشاره شده و براى نمونه به سه مورد ديگر اشاره مى كنيم.
1- «الذين قال لهم الناس ... 15» مراد از ناس (مردم) كه اسم جمع است نعيم بن مسعود است.
2- «يستقتونك قل الله ...16» كلمه يستفتونك «سئوال مى كند از تو» جمع است ولى مراد جابر بن عبدالله انصارى است.
3- «يسألونك ماذا ينفقون17» يسألون و ينفقون (سئوال مى كنند كه چه چيز را انفاق كنند» جمع است ولى مراد از آن عمرو بن جمح است18  و همچنين در آيه ى مباهله مراد از نسائنا و انفسنا فاطمة الزهرا و على (علیه السلام) مى باشند با اينكه لفظ جمع است19 و هيچ كس در موارد فوق ايراد نگرفته است (غير از آيه ى مباهله).
ثانياً: ممكن است بر اساس آن چيزى باشد كه در روايات شيعه آمده است، كه آيه اختصاص به على (علیه السلام) ندارد بلكه همه امامان (علیه السلام) را شامل مى شود و براى تك تك آنها چنين قضيه اى اتفاق افتاده است20.
ثالثاً: بايد فرق گذاشت بين استعمال جمع در مفرد و استعمال لفظ در معناى كلى ولى مصداق آن در خارج يكى باشد آنچه مجاز است و خلاف قاعده است اولى است ولى دومى خلاف قانون ادب نيست21.
رابعاً: بر فرض استعمال جمع در مفرد باشد در جايى درست نيست كه قرينه در كار نباشد، رواياتى كه قبلا اشاره شد قرينه است بر اينكه مراد از جمع مفرد است.
خامساً: اگر استعمال جمع در مفرد اشكال داشت راويان حديث كه از صحابه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند و عرب و اهل فصاحت بودند بايد اعتراض مى كردند و حال آنكه چنين اعتراضى22 نكرده اند.
سادساً: شايد بخاطر اهميت موقعيت آن فرد (على) جمع بكار رفته است.
سابعاً: ممكن است جمع بودن براى اين باشد كه ملاك انحصار در فرد مورد نزول آيه ندارد بلكه تحقق و امكان فرد ديگر هم هست23.
ثامناً: ممكن است به كار برن لفظ جمع به اين جهت بوده است كه اگر قرآن صريح اسم على را مى برد باعث تحريك كينه توزان و متعصبين مى شد، لذا به صورت جمع آمده است24.
اما جواب اشكال دوم:
از گذشته روشن شد كه ما هم در دو جواب (اول و هفتم) اين احتمال را داديم، ولى اين هيچ تنافى ندارد كه مورد شأن نزول فقط على (علیه السلام)باشد و ملاك عام باشد.
و جواب سوم اينجا نيز مى آيد چنانكه جواب اشكال دوم هم روشن شد، كه ترغيب ديگران تنافى ندارد كه مورد نزول فرد خاص باشد، البته بايد توجه داشت كه آن ديگران هر كس نمى تواند باشد، بايد در سطوح خود على (علیه السلام) باشد كه در نتيجه باز هم جز ائمه دوازده گانه چنانكه در جواب اول گفتيم كسانى ديگر داخل نمى شود و روايات زيادى از فريقين وارد شده است كه عدد خلفاء بعد از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دوازده مى باشد25.
اما جواب اشكال چهارم:
اولا: با توجه به آيات ديگر، كه بيان گر مقام عظماى پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و اخلاق او را عظيم مى داند26 اين بيان منزلت على (علیه السلام) نسبى مى شود، يعنى نسبت به ديگران غير از پيامبر چنين برترى دارد.
ثانياً: در جاى خود بيان شده كه شرف خطاب مستقيم خداوند، نسبت به لفظ غائب و لو به صورت جمع باشد بيشتر است، لذا خداوند در آيات نوعاً؛ مستقيم با مردم سخن نمى گويد، بلكه به صورت «قل للمؤمنين» تو به مردم و مؤمنين بگو.
ثالثاً: اگر صرف جمع بودن باعث شود كه منزلت على (علیه السلام) از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) والاتر شود بايد در آن بيست موردى كه بعضى از آن ها نقل شد بپذيريم كه عبدالله بن ابى منافق، ابو عبيد جراح، عمر بن جموح، جابربن عبدالله و ... هم مقامشان از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) والاتر مى باشند كه مشكل است قبول كنيد. خلاصه اين شد كه استعمال جمع در مورد على (علیه السلام) هفت جواب دارد كه با هر يك از آنها اشكال اول قابل حل است چنانكه اشكال دوم و سوم جواب داده مى شود و اشكال چهارم هم جوابش اين است كه در موارد مشابه هم اين اشكال وارد است، گذشته از اين چون اهل سنت شأن نزول را كه على (علیه السلام) است قبول دارند بايد اشكالات جواب دهند.

  • 1. سوره آل عمران، آیه 181.
  • 2. سوره توبه، آیه 61.
  • 3. سوره نساء، آیه 10.
  • 4. سوره فاطر، آیه 29.
  • 5. علامه امينى، الغدير (دار الكتب الاسلامية، تهران، چاپ دوم، 1366)، ص 163 تا 167.
  • 6. علامه طباطبايى، الميزان، (دار الكتب الاسلامية چاپ چهارم، 1362) ج 6، ص 5.
  • 7. آية الله مكارم و ... تفسير نمونه (دار الكتب الاسلامية، 1370) ص 434، ج 4.
  • 8. الغدير (پيشين)، ج 3، ص 156 تا ص 162. و بحار ج 35، ص 189.
  • 9. مجلسى، بحار الانوار (دار احياء التراث العربى، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1403 ه-، 1983 م) ج 35، ص 183 تا ص 206 كه در ص 189 مى گويد، اجماع امت است كه آيه درباره على (ع) نازل شده است
  • 10. طبرسى، مجمع البيان، دار المعرفة چاپ دوم، 1408 ه-) ج 3، ص 324 به بعد.
  • 11. الميزان، (پيشين) ج 6، ص 14 تا 24.
  • 12. حاكم نيشابورى، معرفة الحديث، بيروت (دار الكتب العلمية) ص 102.
  • 13. الغدير، پيشين، ج 3، ص 162.
  • 14. زمخشرى، الكشاف، عن حقائق غوامض (دار الكتب العربى، 1407 ه-، 1987 م) ج 1، ص 649، س 3.
  • 15. سوره آل عمران، آیه 173.
  • 16. سوره نساء، آیه 176.
  • 17. سوره بقره، آیه 215، نقل از الغدير.
  • 18. سوره بقره، آیه 215، الغدير، ج 3، ص 166.
  • 19. تفسير نمونه، (پيشين) ج 1، ص 427 و كشاف (پيشين) ج 1، ص 368.
  • 20. اصول كافى (مكتبة الاسلامية)، ج 1، ص 228.
  • 21. الميزان (پيشين) ج 6، ص 6.
  • 22. همان ، ص 7، ص 6.
  • 23. الامامة و الولاية فى القرآن، مؤلفون گيلانى، يزدى، مظاهرى، قم، دار القرآن الكريم، 1412، ص 61.
  • 24. همان، ص 61.
  • 25. سلطان الواعظين، شبهاى پيشاور (دار الكتب الاسلامية، چاپ سى و هفتم، 1376) ص 996 به بعد.
  • 26. سوره قلم، آیه 4.
منابع: 

منبع: پاسخ به شبهات(1)، ص: 112