ابن تيميّه قائل است كه «حديث شريف ثقلين» آنگونه كه شيعه آنرا نقل ميكند صحيح نيست بلكه متن دقيق و صحيح حديث شريف ثقلين اينگونه است «انا تارك فيكم الثقلين اولهما كتاب الله فيه الهدي و النور، فخذو بكتاب الله و استمسكوا به فحث علي كتاب الله و رغب فيه ثم قال و اهل بيتي اذكركم الله في اهل بيتي، اذكركم الله في اهل بيتي اذكركم الله في اهل بيتي» صحيح مسلم، 4/ 873.
جواب تفصيلي:
براي روشن شدن جواب نكاتي تحت عنوان مقدّمه بيان مي شود:
1- جايگاه حديث ثقلين: حديث ثقلين از احاديث متواترة اسلامي است كه علماء و دانشمندان آن را از پيامبر اكرم- صلّي الله عليه و آله- نقل كردهاند، مراجعه به اسناد و روايات اين حديث، صدور حديث را از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) قطعي مي سازد و هيچ فرد دير باور هم، نمي تواند در صحّت و استواري آن شك و ترديد نمايد1، اين حديث را پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فقط يكبار نگفته، بلكه بارها و در موارد مختلفي بيان نموده است2 كه در منابع اهل سنّت و شيعيان نقل شده است.
2- ابن تيميّه كيست: ابوالعباس احمد بن عبدالحليم معروف به «ابن تيميّه» از علماي حنبلي است كه در سال 728 در زندان شام درگذشت3. كه از چند جهت، كلام و نقل او قابل اعتبار نيست:
3- نكات مهمّي كه از حديث ثقلين استفاده مي شود: اين حديث شريف خطوط مهمّي را در بردارد كه به طور فشرده به قسمتي از آن اشاره مي شود:
1- قرآن و اهلبيت (علیهم السلام) هميشه همراه يكديگرند و جدايي ناپذيرند.
2- پيروي اهلبيت (علیهم السلام) مثل قرآن، بدون قيد و شرط واجب مي باشد.
3- با توجّه به دو نكتة قبلي، عصمت اهل بيت (عليهم السلام) به خوبي اثبات مي شود.
4- در هر عصر و زمان، بايد فردي يا افرادي از اهلبيت (علیهم السلام) در كنار قرآن باشند.
5- جدايي و يا پيشي گرفتن از اهل بيت (عليهم السلام) ماية گمراهي است.
6- آنها از همه افضل و اعلم و برترند5.
اشكلات نقل ابن تيميه از مسلم:
اوّلًا: در اين نقل قرائني داريم كه مي رساند اين نقل درست نيست. چون كه جملة «نساؤه من اهل بيته» در پايان اين روايت آمده است. زيد بن ارقم مي گويد: اهل بيت علاوه بر زنها، شامل آل علي عليه السلام و آل عقيل و آل جعفر و آل عباس6 مي شود. با اينكه فخر رازي بعد از تطبيق اهل بيت بر خمسة طيبّه (عليهم السّلام) در آيه ي مباهله، مي گويد: «و بدان كه صحت اين روايت بين اهل تفسير و حديث متفق عليه است و همه صحّت آنرا پذيرفته اند ».7 خود صحيح مسلم هم اين روايت را نقل نموده است كه مراد از اهل بيت، خمسة طيّبه (عليهم السلام) مي باشد8. پس ذيل روايت مذكور در شبهه، دليل بر عدم صحت آن است.
ثانياً: بر فرض كه تنها طريق صحيح حديث شريف ثقلين، همان باشد كه ابن تيميّه گفته است، باز هم تا حدودي مدعاي شيعيان را ثابت مي كند، و مي رساند كه به هرحال دو ثقل اكبر جا مانده از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن و اهل بيت (ولو به معناي وسيع آن) مي باشد و اتفاقاً در مورد اهل بيت سه بار تأكيد مي كند كه «خدا را به ياد شما مي اندازم در مورد اهل بيتم». هر چند جملات لن يفترقا را ندارد، اي كاش ابن تيميّه و وهابيها به همين مضمون عمل مي كردند، و اين همه مضامين قرآن را كه دربارة شفاعت، وسيله تحصيل نمودن براي قرب به خداوند متعال، متوسل شدن به پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است براي استغفار و نفي تجسيم، زير پا قرار نمي دادند، و اي كاش به تأكيد حديث توجّه مي كردند كه سه بار دربارة اهل بيت تأكيد نموده است و اين همه بي حرمتيها به اهل بيت و قبور آنها در بقيع و كربلا و ... روا نمي داشتند9.
ثالثاً: محدّثين ديگري از اهل سنّت حديث ثقلين را به گونه اي كه شيعه نقل نموده است، نقل كرده اند، كه ما به يك نمونه اشاره و بقيّه را به مراجع مربوطه ارجاع مي دهيم. ترمذي در صحيحش با سندي منتهي به همان زيد بن ارقم كه ناقل روايت مذكور در شبهه است، چنين نقل مي كند10 كه پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود «يا ايها الناس اني قد تركت فيكم ما ان اخذتم به لن تضلوا كتاب الله و عترتي اهل بيتي» اي مردم بيدار باشيد كه من در بين شما چيزي را باقي گذاشتم كه اگر آنرا بگيريد و بدان تمسك كنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد، آن كتاب خدا و خانوادة من اهلبيت من هستند. مرحوم سلطان الواعظين حدود چهل طريق از علماي عامّه را نام مي برد كه حديث را به اين صورت نقل كرده اند «اني تارك فيكم الثقلين كتابالله و عترتي اهل بيتي لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض من توسل (اوتمسك) بهما فقد نجي و من تخلّف عنهما فقد هلك ... ما ان تمسكتم بهما لن تضلّوا ابداً»11 آيا مي شود چشمها را بست و گفت نقل دقيق همان است كه ابن تيميّه مي گويد با اينكه اين همه از علماي عامّه برخلاف ايشان و موافق با شيعه نقل نموده اند؟
رابعاً: اين كه اگر در نقل حرفي از شخصيتي، خلافي صورت بگيرد و بر فرض آن شخصيّت هم از دنيا رفته باشد، بايد برويم درب خانة اهل بيت و بستگان او زانو بزنيم و بپرسيم كه حقيقت آن حرف چه بوده است؟ «اهل البيت ادري ما في البيت» وقتي مي رويم در خانة اهل بيت پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)همان اهل بيتي كه فخر رازي اتّفاق اهل تفسير و حديث را بر آن مدّعي شده است، (كه قبلًا نقل نموديم) مي گويند: پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جدّ ما چنين فرمودند «اني مخّلف (در بعضي تاركٌ دارد) فيكم الثقلّين كتاب الله و عترتي اهلبيتي لن تضلّوا (ما تمسكتم بهما)12» به عبارتهاي ديگري كه مقداري با اين تفاوت دارد نيز نقل شده است13.
نتيجه اين شد كه:
اوّلًا: خود ابن تيميه در زمان پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حضور نداشته تا بتواند مستقيم حديث نقل كند و بگويد نقل شيعيان صحيح نيست، بلكه هم او و هم شيعيان بايد با واسطه نقل كنند و آن واسطه ها را بايد بررسي نمود.
ثانياً: در خود روايت قرائني داريم كه مي رساند اين نقل در شبهه و سخن ابن تيميّه صحيح نمي باشد.
ثالثاً: همين متن مورد تأييد ابن تيميّه هم تا حدودي مدّعاي شيعيان را ثابت مي كند، مخصوصاً كه سه بار دربارة اهل بيت تأكيد و سفارش نموده است.
آيا خود ابن تيميّه به اين سفارشات عمل كرده و يا وهابيها به آن عمل نموده اند؟ و يا برعكس قبور ائمه اطهار (علیهم السلام) را تخريب نموده اند.
رابعاً: اكثر محدّثين اهل سنّت شبيه آنچه را كه شيعيان نقل نموده اند، نقل كرده اند.
خامساً: بر فرض اين كه اختلافي در نقل كلام پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود داشته باشد، بايد از اهل بيت او سئوال كنيم كه «أدري ما في البيت» مي باشند و اهل بيت هم برخلاف نقل ابن تيميّه نقل كرده اند.
مدارك حديث ثقلين:
مرحوم سلطان الواعظين شيرازي، چهل طريق را از علماي عامّه نام مي برد كه حديث ثقلين را نقل كرده اند14.و همچنين سيّد هاشم بحريني در غايته المرام به سي و نه طريق از علماي عامّه و 82 طريق از علماي شيعه، حديث مذكور را نقل نموده است15. اخيراً از طرف دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميّه رساله اي پيرامون اسناد و متون حديث ثقلين، منتشر گرديد، كه حاكي از آن است كه اساتيد عصر و پايه گذاران دارالتقريب، همگي به صحّت و تواتر حديث، ايمان راسخ دارند. در اين رساله، اين حديث از مدارك زير نقل شده است صحيح مسلم، ج 7، ص 122، سنن ترمذي، ج 2، ص 307، سنن دارمي، ج 2، ص 432، مسند احمد، ج 3، ص 14، 17، 26، ... خصائص العلوي نسائي، ص 30، مستدرك حاكم، ج 3، طبقات محمد بن سعد زهري و ده ها كتاب ديگر كه نقل همة آنها باعث طولاني شدن جواب مي شود16.
و همچنين در پيام قرآن به 22 طريق اشاره شده است17.