جواب اجمالي:
وجود نصوص وارده از پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام باقر (علیه السلام) بر منصب امامت آن حضرت و اعتراف علماي خاصه و عامه بر علم و فضل او، وجود بيش از چهار هزار شاگردان نخبه آن حضرت، خلاف مدعا را ثابت مي كند.
جواب تفصيلي:
امام صادق (علیه السلام) را در رديف فقهاي ديگر قرار دادن، ظلم بزرگي به تاريخ و تكذيب اقوال بزرگان و دانشمندان شيعه و سني در مورد ايشان مي باشد. چون امام صادق (علیه السلام) بنا به اعتراف اهل سنت و شيعه از هر نظر در زمان خود بي نظير بود.
اما از لحاظ فقاهت و علم و دانش، هيچگاه هم رديف ساير علماي عصر خود نبود چون تمام علماي شيعه و سني در مقابل علم بيكران امام سر تعظيم فرود آوردند و بزرگان علم بسان شاگردي مبتدي زانوي علم در برابر امام بر زمين مي زدند پيشواي بزرگ مذهب حنفي ابوحنيفه از شاگردان او بود و با افتخار فرياد مي زد «لولا السنتان لهلك النعمان» يعني اگر آن دو سالي كه در خدمت امام بودم نبود (ابوحنيفه) هلاك مي شد1. پيشواي مذهب مالكي، مالك ابن انسل از دانش آموختگان مكتب امام صادق u بود، حسن بصري مؤسس مكتب فلسفي «بصره» و واصل بن عطاء مؤسس مذهب معتذله از شاگردان آن حضرت بودنند. خلاصه در مكتب فكري آن حضرت برجستهترين انديشمندان و زبدهترين فيلسوفان و نخبهترين عالمان تربيت شدند و وجود چهار هزار شاگردان آن هم با عقايد و مذاهب مختلف، از سرتا سر جهان، حكايت از عظمت علمي و جاذبة معنوي آن حضرت دارد. و علومي چون فقه، حديث، تفسير، فلسفة كلام، و حتي طب و شيمي، مديون حوزة درسي امام صادق مي باشند2. علاوه بر اينها، از دلايل علم بيكران آن حضرت اعتراف مخالفان از جمله صاحب فصول به علم بيكران آن حضرت ميباشد به طوري كه ميگويد: از بسياري علوم كه بر دل حكمت آن وارث علوم انبياء ريخته شده هر حكمي كه هيچ عاقلي علت آن را نداند و هر علمي كه هيچ عالمي راه بكنه آن نبرد نسبتش را به آن حضرت ميدهند و از او روايت مي كنند.
اما از لحاظ معنوي، در زمان خود كسي به پاي او نمي رسيد به طوري كه مالك ابن انس مي گويد هميشه جعفر ابن محمد را در يكي از سه حال ملاحظه كردم، يا در حال نماز بود، يا روزه دار بود، يا قرآن تلاوت مي كرد و در علم و عبادت و پارسايي كسي را جزء محمد بالاتر نديدم و نشنيدم و از قلبم نيز نگذشته است .3»
شهرستاني (از علماي اهل سنت) مي گويد: «جعفربن محمد صادق داراي علم بسيار و آگاهي كامل بر حكمت و زاهد در دنيا و عاري از تمام شهوات بود4.»
بنا به اعتراف علماي سني و شيعه مقام معنوي آن حضرت به جايي رسيد كه، معجزات و كارهاي خارق العاده و پيش بيني هاي غيبي فراواني از آن حضرت ديده شد.
اما از لحاظ سياسي، امام با توجه به اوضاع نا بسامان آن زمان، شروع به مبارزه با دستگاهي كرد كه جزء تكيه بر دين انحرافي توان بودن و ماندنش نبود، و امام با كار فكري و مبارزه با تحريف در حقيقت شروع به بريدن شاهرگ دستگاه خلافت نمود و تشكيلات سياسي پنهاني تشكيل داد و به جايي رسيد كه ابوسلمه طي نامه هايي مكرر به امام از او خواست كه خلافت را قبول كند ولي امام قبول نكردند5.
علاوه بر همة اينها پيروان اهل بيت (عليهم السلام) با دلايل قاطع عقلي و نقلي او را امام معصوم خود مي دانند و دلالت واضحه بر امامت آن حضرت آن قدر است كه زبان تمام مخالفان را از شبهه و طعن كوتاه ساخته و حتي بعضي از مردم كم ظرفيت با مشاهدة مقام معنوي و علمي آن حضرت او را تا حد «خداي» بالاتر بردند6.
از دلايل امامت آن حضرت غير از نصوصي كه از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد دوازده امام و نصي كه از امام باقر(علیه السلام) در مورد امامت آن حضرت وارد شده است وجود معجزات و آيات الهي كه بر دست آن حضرت ظاهر شده است مي باشد كه منابع سني هم، مثل كشف الغمه و فصول المهمه، آنها را نقل كرده اند مثل روايت «ابوبصير» كه مي گويد: وقتي با حالت جنب به خدمت امام رسيدم فرمودند كه: يا ابابصير، ندانسته اي كه به خانة انبياء و اولياء نبايد جنب رفت7.