در اين قسمت، مدارك و اسناد مربوطه در ذيل هر مطلب ذكر مى گردد. از آنجا كه ترجمه فارسى براى عموم مردم در نظر گرفته شده نوعى تلخيص و اختصار در مقدمه به كار رفته است.
لذا براى تفصيل بيشتر به مقدمه عربى مراجعه شود.
بخشهاى دوازدهگانه اين قسمت شامل مطالب زير خواهد بود:
الف. نام كتاب و جهت نامگذارى.
ب. بحثى در باره اوّل بودن كتاب سليم در شيعه و در تاريخ اسلام.
ج. آنچه در تأييد و تصديق كتاب سليم وارد شده است:
1. كلمات ائمّه عليهم السّلام.
2. كلمات علماى شيعه.
3. نقل و روايت علما از كتاب سليم.
4. سخنان غير شيعه در باره كتاب سليم.
د. بررسى مناقشات در باره كتاب سليم و جواب آنها.
ه. اسناد كتاب سليم و تحقيقى در باره ابان.
و. نسخه هاى خطى و چاپى كتاب سليم و منتخب و ترجمه فارسى و اردوى آن به ضميمه چند نمونه عكسى.
ز. روش تحقيق و ترجمه كتاب سليم.
از آنجا كه نامگذارى مؤلّف براى ما روشن نيست، بهترين نام كتاب همان است كه در اكثر زمانها بدان معروف بوده است. اين كتاب از زمان امام صادق عليه السّلام تاكنون به نام «كتاب سليم بن قيس هلالى» معروف است. در اين نامگذارى كتاب را به مؤلّف نسبت داده اند، و با توجّه به اينكه سليم كتاب ديگرى نداشته بهترين نامى كه راه هر گونه اشتباه را مى بندد همين است. براى اوّلين بار اين نام را در كلام امام صادق عليه السّلام مى بينيم كه مى فرمايد: «هر كس از شيعيان و محبّين ما كتاب سليم بن قيس هلالى را نداشته باشد ...»1.
عمر بن اذينه كه كتاب سليم را از ابان تحويل گرفته با ذكر همين نام در آغاز كتاب مى گويد: «اين نسخه كتاب سليم بن قيس هلالى عامرى است كه ابان آن را به من تحويل داده است»2
در طول قرنها، در لسان علماى متقدّم و متأخر همين نام براى كتاب سليم به كار رفته است. شيخ نعمانى، شيخ مفيد، شيخ نجاشى، شيخ طوسى، شيخ ابن شهرآشوب از قدما، و علّامه حلى، شهيد ثانى، مير داماد، قاضى شهيد تسترى، شيخ حر عاملى، علّامه مجلسى، شيخ بحرانى، مير حامد حسين، محدث نورى، شيخ آغا بزرگ تهرانى و علّامه امينى از متأخّرين، همه اين بزرگان وقتى نام اين كتاب را در كلماتشان آورده اند همين نام مشهور را ذكر كرده اند.
گاهى كتاب سليم به نامهاى ديگرى ياد شده، كه جهت خاصّى در آنها مورد توجه بوده است و ذيلا به آنها اشاره مى كنيم:
اصل سليم بن قيس هلالى، صحيفه سليم، كتاب حديث سليم بن قيس هلالى، كتاب سقيفه، كتاب فتن، كتاب وفاة النبى صلى اللَّه عليه و آله، كتاب امامت3.
«اصل» به خاطر آن است كه اين كتاب از مهمترين كتابهاى اصول چهارصدگانه شيعه به حساب مى آيد.
«صحيفه» به معناى مجموعه نوشتار است.
«كتاب حديث» هم با توجه به جنبه حديثى كتاب گفته شده است.
«سقيفه» ناظر به مطالب بسيارى در باره سقيفه است كه در اين كتاب آمده است.
«فتن» با توجه به جنبه تاريخى كتاب است كه جريانات تاريخى اسلام در طول 75 سال پس از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در بر دارد.
«وفاة النبى صلى اللَّه عليه و آله» به خاطر اوّلين حديث كتاب است كه در اكثر نسخه هاى خطى با همين عنوان آمده است و عده اى آن را نام كتاب تصور كرده اند.
«امامت» از آن جهت است كه هدف اصلى اين كتاب اثبات امامت دوازده امام عليهم السّلام است.
اگر چه اين نامها به مناسبتهاى مختلف ذكر شده ولى نام معروف كتاب همان است كه در اوّل اين بخش گفته شد، و به اختصار «كتاب سليم» گفته مى شود و در طول چهارده قرن به همان معروف بوده است.
اوّلين كسى كه در تاريخ اسلام اقدام به تأليف نموده سليم بن قيس است، و با دقّت در شرائط اجتماعى سالهاى اوّل بعد از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله معلوم مى شود كه در موضوع معارف و تاريخ هيچ كتابى قبل از كتاب سليم در آن عصر تأليف نشده است.
براى اثبات اين مطلب، توجّه به آنچه در تاريخچه تأليف اين كتاب در قسمت اوّل ذكر شد روشن مى كند كه زمان و مكانى كه سليم در آن اقدام به اين تأليف نموده از هر جهت استثنائى بوده و اوّلين فرصتى بوده كه مؤلف دست به اين اقدام بزرگ زده است. گذشته از آن، دو جنبه ديگر را هم مورد بررسى قرار مى دهيم:
1. گواهى اهل خبره به اوّل بودن كتاب.
2. بررسى مناقشات در اوّل بودن كتاب.
علمايى كه ذيلا سخنان ايشان ذكر مى شود همگى اهل خبره در كتابشناسى و علم رجال و تاريخ هستند.
1. شيخ ابن نديم مىگويد: «اوّلين كتابى كه براى شيعه ظاهر شده كتاب سليم بن قيس هلالى است» 4.
2. شيخ نعمانى مىگويد: «در بين همه اهل علم و راويان حديث ائمّه عليهم السّلام اختلافى نيست كه كتاب سليم بن قيس هلالى از بزرگترين و قديمترين كتابهاى پايهاى است كه اهل علم و راويان حديث اهل بيت عليهم السّلام نقل كرده اند»5.
3. قاضى بدر الدين سبكى مىگويد: «اوّلين كتابى كه براى شيعه تأليف شده كتاب سليم بن قيس هلالى است»6
4. علّامه مير حامد حسين مى گويد: «كتاب سليم بن قيس هلالى كه سزاوار است در حقّ آن گفته شود: قديمىتر و افضل از همه كتابهاى شيعه است همان طور كه علّامه مجلسى به اين مطلب معترف است»7 «4».
5. علّامه خوانسارى صاحب روضات مىگويد: «كتاب سليم اوّلين تأليف و تدوين در اسلام است كه احاديث را جمع كرده است»8
6. محدّث قمى مى گويد: «كتاب سليم اوّلين كتابى است كه براى شيعه ظاهر شده و بين محدّثين معروف است»9
7. علّامه سيّد حسن صدر در كتابهايش، سليم را در شمار اوّلين تأليفكنندگان در حديث و تاريخ نام برده است10
8. مورّخ خبير مدرّس خيابانى مىگويد: «كتاب سليم اوّلين كتابى است كه براى شيعه ظاهر شده است»11
9. علّامه مرعشى نجفى مىگويد: «كتاب سليم از قديمىترين كتابها نزد شيعه است»12
10. علّامه موحّد ابطحى مىگويد: «كتاب سليم اوّل كتاب شيعه است كه در بين عموم ظاهر و مشهور شده و همه آن را مىشناسند»13
در مورد اوّل بودن كتاب سليم دو اشكال مطرح شده كه با بررسى آنها مطلب كاملا روشن خواهد شد.
اشكال اوّل: بعضى گفتهاند: اوّلين مؤلّف در اسلام امير المؤمنين عليه السّلام است كه با املاى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله معارف اسلام و تفسير قرآن را مىنوشت و بنام «كتاب علىّ عليه السّلام» معروف است.
همچنين كتاب «مصحف فاطمه عليها السّلام» كه بعد از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در تماس حضرت زهرا عليها السّلام با جبرئيل و ملائكه به تأليف رسيده است، و نيز كتاب «جفر و جامعه» كه نزد امير المؤمنين عليه السّلام بوده است. اين سه كتاب بر كتاب سليم تقدم دارند و هر سه در دست ائمه عليهم السّلام بودهاند تاكنون كه نزد حضرت بقية الله الاعظم عجل اللَّه فرجه محفوظ است.
در جواب از اين سخن بايد گفت:
اوّل بودن كتاب سليم در مقايسه با تأليفات مردم عادى است كه در دسترس همگان است. كتابهايى كه نزد امير المؤمنين و فاطمه زهرا عليهما السّلام بوده و بعد به دست ائمّه عليهم السّلام رسيده ناموس دين و لوح محفوظ است و با علم لدنّى و تعليم الهى بدست ايشان رسيده و تدوين شده كه در رأس همه آنها قرآن است، و اينها بعنوان يك كتاب عادى تلقّى نمىشود 14 تا امثال كتاب سليم با آنها مقايسه شود.
اشكال دوّم: در شمار اوّلين كتابهاى تأليف شده در اسلام، نام كتابهاى زير ديده مىشود: كتاب سنن تأليف ابو رافع، كتاب حديث جاثليق تأليف سلمان، كتاب فتن تأليف ابو ذر، كتاب فرمان امير المؤمنين عليه السّلام به مالك اشتر تأليف اصبغ بن نباته، كتاب مقتل الحسين عليه السّلام تأليف اصبغ بن نباته، كتاب قضاوتهاى امير المؤمنين عليه السّلام تأليف ابو رافع، كتاب حارث همدانى، كتاب ربيعة بن سميع، كتاب عبيد الله حلبى.
در جواب از اين موارد بايد گفت:
اوّلا: مؤلّفين كتابهاى مذكور يا معاصر سليم بودهاند و يا بعد از او مىزيستهاند.
بنا بر اين دليلى بر تقدّم تأليف آنها بر سليم نيست، و تقدّم تاريخ وفات بعضى از آنها دليل بر تقدّم كتابهايشان نمى شود.
از سوى ديگر، با توجّه با تاريخچهاى كه از تأليف كتاب سليم ذكر شد معلوم گرديد كه او از اوائل سال 14 هجرى مشغول تأليف بوده و قضاياى مورد مشاهدهاش و آنچه از امير المؤمنين عليه السّلام و سلمان و ابو ذر و مقداد و غير ايشان مىپرسيده ثبت مىكرده است. با در نظر گرفتن اين سابقه از تأليف سليم، مى توان اذعان داشت كه او از اكثر افراد مذكور بلكه از همه آنها در تأليف مقدّم بوده است.
ثانيا: از اكثر كتابهاى مذكور اثرى باقى نمانده و حتّى نقل مستقيمى هم در دست نيست و در اين ميان اوّلين كتابى كه عينا بدست ما رسيده است فقط كتاب سليم است.
ثالثا: كتاب عبيد الله حلبى كه شيخ برقى در رجالش ذكر كرده15 ، مؤلّف آن از اصحاب امام صادق عليه السّلام است و يقينا بعد از سليم اقدام به تأليف كرده است. احتمالا منظور شيخ برقى از اوّل بودن كتاب حلبى، در بين تأليفاتى است كه از فكر مؤلّف باشد نه بصورت جمع و تدوين، و بهر حال تقدّم سليم بر او مسلّم است.
در خاتمه سخن در يك جمله مىتوان گفت: كتاب سليم اوّلين اثر در اسلام است كه بعد از مؤلّفش تا زمان ما باقى مانده و هيچ كتابى در اين موضوع بر آن تقدّم ندارد، و اگر هم فرضا تقدّم داشته تنها يادگار باقيمانده از اوّل اسلام فقط كتاب سليم است.
با توجه به اينكه منظور از مطرح كردن مسأله اوّليّت چيزى جز قدرشناسى نسبت به آن نيست، و اين مطلب فقط نسبت به كتاب موجود قابل تصوّر است، كتابهايى كه اكنون مفقودند اگر مقدم هم باشند فعلا ارزش عملى ندارند، چون در دسترس نيستند تا مورد استفاده علمى قرار گيرند.
در مورد كتاب سليم، امضاى ائمّه معصومين عليهم السّلام و تأييد صحت محتواى كتاب از جانب ايشان و حتّى دفاع از آن به گونهاى صورت گرفته است كه نظير آن در كتب مربوط به زمان ائمّه عليهم السّلام ديده نمى شود.
سليم بن قيس شخصا احاديث كتابش را خدمت امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام عرضه مىكرده است. بعد از او ابان بن ابى عيّاش ناقل كتاب سليم، احاديث آن را در محضر امام زين العابدين و امام باقر عليهما السّلام مطرح كرده است. پس از آن هم حمّاد بن عيسى ناقل چهارم كتاب، احاديث آن را خدمت امام صادق عليه السّلام عرضه كرده است.
در همه اين موارد، ائمّه عليهم السّلام سليم و كتابش را در سطح بالايى تأييد فرموده و از آن دفاع نمودهاند. پيداست كه تأييد از طرف امامان معصوم عليهم السّلام كه حجج الهى هستند، بيانگر امضاى خداوند و تصديق پيامبر صلى اللَّه عليه و آله است، و اين از افتخارات كتاب سليم است.
بعنوان دفاع از كل كتاب سليم و مطالب آن، در حديث 10 همين كتاب از امير المؤمنين عليه السّلام كلامى نقل شده كه خلاصه آن چنين است: سليم از امام عليه السّلام سؤال مى كند كه من از شما و از سلمان و ابو ذر و مقداد احاديثى شنيده ام، ولى در دست مردم احاديثى است كه با گفته هاى شما مخالف است. علّت اين مسأله چيست؟
حضرت در جواب سليم مطالب مفصّلى مىفرمايند كه خلاصهاش چنين است:
آنچه در دست مردم است مخلوطى از حق و باطل و صدق و كذب است. مردم بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دروغ مىبندند و بدين وسيله به امامان ضلالت تقرّب مى جويند، و بدين گونه احاديثشان با احاديث خاندان رسالت منطبق نمى شود. در مقابل، آنچه از دست ما به تو رسيده حقايق دين است و باطلى بدان مخلوط نيست.
مجموع اين حديث تأييدى از جانب امير المؤمنين عليه السّلام نسبت به مطالب مدوّن در كتاب سليم است.
امام سجّاد عليه السّلام پس از سه روز كه كتاب سليم بطور كامل نزد آن حضرت قرائت شد و امام عليه السّلام به مطالب آن گوش فرا دادند، فرمودند: «سليم راست گفته است، خدا او را رحمت كند. اينها احاديث ماست كه نزد ما شناخته شده است».
مدارك اين حديث چنين است:
1. در سرآغاز كتاب سليم، ابن اذينه از ابان نقل كرده است. در بحار الانوار: ج 1 ص 76، و ج 23 ص 124، و نيز در اثبات الهداة: ج 1 ص 663 بنقل از كتاب سليم نقل شده است.
2. اختيار معرفة الرجال (رجال كشى): ج 2 ص 321. وسائل الشيعة: ج 18 ص 72 نيز از آن كتاب نقل كرده است.
3. مختصر البصائر: ص 40، وسائل الشيعة: ج 20 ص 12 و بحار الانوار: ج 53 ص 66 نيز از آن كتاب نقل كردهاند.
اينك توضيحى در رابطه با اهميّت اين قرائت و استماع از جانب امام عليه السّلام عرض مىشود:
اقدام به قرائت و گوش فرا دادن به مطالب كتاب بطور كامل در سه روز متوالى از صبح تا شب، در زمانى كه اين گونه روشهاى تحقيقى متداول نبوده، و با در نظر گرفتن انجام اين كار در زمان وحشتبار حجاج، و نيز با توجه به وقوع آن در ايام حج، همه اينها اهميّت اين برنامه و بنيادى بودن اين سخن حضرت را مىرساند.
امام زين العابدين عليه السّلام، در اين كلام كوتاه سه جنبه مهم را مورد توجه قرار داده اند:
از يك سو سليم را بعنوان يك محدّث صادق معرفى كردهاند، و از سوى ديگر با رحمت فرستادن بر او اشاره به محبوبيت او در پيشگاه خداوند و ائمّه عليهم السّلام نمودهاند، و نهايتا احاديث سليم را تأييد تمام عيار كردهاند بدين صورت كه اين مجموعه را بطور كامل احاديث آل محمد عليهم السّلام دانسته اند و تصريح فرموده اند كه از نظر معنى و محتوا نيز همه آنها نزد ائمه عليهم السّلام شناخته شده است. دنباله اين تأييد كامل، دفاع امام عليه السّلام از كتاب سليم است كه در بخش اوّل مقدّمه بيان آن گذشت و متن آن در سرآغاز كتاب سليم خواهد آمد16 «1».
امام صادق عليه السّلام فرمود:
«هر كس از شيعيان و محبّين ما كتاب سليم بن قيس هلالى نزد او نباشد چيزى از امر ولايت ما نزد او نيست، و از مسائل مربوط به ما چيزى نمىداند. آن كتاب الفباى شيعه و سرّى از اسرار آل محمّد عليهم السّلام است».
اين حديث در مدارك زير نقل شده است:
1. علّامه مجلسى اين حديث را در نسخهاى از كتاب سليم كه در سال 609 استنساخ شده ديده است. كه همان نسخه خطى شماره 30 در فصل دهم اين كتاب است.
2. در نسخه خطى شماره 35 كه از روى نسخه خطى سال 609 نوشته شده اين حديث عينا موجود است.
3. در نسخه خطّى شماره 36 كه آن نيز از روى نسخه سال 609 استنساخ شده موجود است.
4. در آخر نسخه خطّى شيخ حر عاملى كه در سال 1087 نسخه بردارى شده اين حديث آمده است، كه همان نسخه خطى شماره 1 در فصل دهم اين كتاب است.
5. در نسخههاى خطى شماره 15، 19، 32، 37، 38 و 42 از نسخههاى كتاب سليم نيز اين حديث عينا موجود است.
6. تكملة الرجال: ج 1 ص 467، بنقل از دستخط علامه مجلسى در حاشيه مرآة العقول.
7. مستدرك الوسائل: ج 3 ص 183.
8. تنقيح المقال: ج 2 ص 54.
9. الذريعة: ج 2 ص 152.
در اينجا توضيح مختصرى در باره اين حديث لازم بنظر مى رسد:
در طول 250 سال حضور ائمه عليهم السّلام در اجتماع مسلمانان تا اوّل غيبت امام زمان عجل الله فرجه، مبانى اعتقادى و حقايق تاريخى شيعه در سطح وسيعى تبيين گرديد، و بسيارى از غير مسلمانان و نيز مسلمانان و حتّى عدّه زيادى از شيعيان كه اعتقادات كاملى نداشتند، از اصول عقيدتى مذهب اهل بيت عليهم السّلام آگاهى پيدا كردند.
با در نظر گرفتن شرائط سر تا سر اختناق در زمان حكومت ابو بكر و عمر و بنى اميّه و بنى عبّاس و انحراف فكرى اكثريّت مردم از حقايق تاريخ اسلام، تبيين مبانى تشيّع بصورت تدريجى صورت مىگرفت. بهمين جهت بسيارى از مطالب عميق در زمان امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام قابل بازگو نبود و جز چند نفر انگشت شمار كسى در پى آن نبود و يا نمىپذيرفت، در حالى كه در زمان امام صادق و امام رضا و امام هادى عليهم السّلام عقايد شيعه در سطح بالاترى همچون محتواى زيارت عاشورا و زيارت جامعه بر مردم عرضه گرديد.
با توجّه به تصوير بالا، بايد توجّه داشت كه امام صادق عليه السّلام در زمانى كلام مزبور را فرمودهاند كه شيعه در شرايط مرگبار حكومتهاى غاصب، امكان نشر و بسط معارف خويش را نداشتند، و بخصوص در جنبه عقيدتى كتابى تدوين شده و آماده نداشتند تا در مقابل دشمنان و يا براى خود شيعيان عرضه كنند، و تنها نوشته درخشانى كه بحق آبروى تشيّع بشمار مىآمد و حامل حقايقى بس عميق از عقايد و تاريخ تشيّع بود همانا كتاب سليم بن قيس بود.
اهميّت كتاب هنگامى روشنتر مىشود كه به چند كتاب تدوين شده بدست معاندين اهل بيت عليهم السّلام در آن عصر بنگريم كه يك نمونه آن كتابى انباشته از فضائل جعلى و دروغين براى ابو بكر و عمر و عثمان و معاويه بود كه دستور تدوين آن را خود معاويه داد و امر كرد تا در منبرها و مكتب خانهها به عموم مردم تعليم گردد.
در چنان شرايطى امام صادق عليه السّلام «كتاب سليم بن قيس» را بعنوان سرّى از اسرار آل محمّد عليهم السّلام و بعنوان شناسنامه و الفباى تشيّع معرّفى فرمودند و از كلام حضرت مىتوان چنين استفاده كرد كه هر كس لا اقل محتواى اين كتاب را كه همانا ولايت و برائت است قبول نداشته باشد، بايد در صدد كامل كردن عقايد خود باشد تا از محبّين واقعى اهل بيت عليهم السّلام بشمار آيد.
در آخر حديث 10 كتاب سليم، بعنوان تأييد حديث سليم مطالبى به نقل از امام حسن و امام حسين و امام سجّاد و امام باقر و امام صادق عليهم السّلام آمده است، و خلاصه آن چنين است كه فرموده اند:
آنچه سليم نقل كرده اوّلا صحيح است، و ثانيا ما نيز از پدرانمان شنيده ايم، و ثالثا سليم آن را به طور دقيق و بدون كم و زياد نقل كرده است.
مدارك اين حديث چنين است:
1. حديث 10 كتاب سليم.
2. مختصر اثبات الرجعة، تأليف فضل بن شاذان: حديث اوّل.
3. اعتقادات شيخ صدوق: حديث آخر.
4. اختيار معرفة الرجال (رجال كشى): ج 1 ص 321 ح 167.
در آخر وصيتنامه امير المؤمنين عليه السّلام كه سليم نقل كرده بنقل از امام باقر عليه السّلام آمده است كه آن حضرت فرمود:
«اين وصيّت امير المؤمنين عليه السّلام است، و اين نسخه كتاب سليم بن قيس هلالى است كه به ابان سپرده و براى او قرائت كرده است. ابان گفته من كتاب را خدمت امام زين العابدين عليه السّلام قرائت كردم و آن حضرت فرمود: سليم راست گفته است، خدا او را رحمت كند».
مدارك اين حديث چنين است:
1. غيبت شيخ طوسى: ص 117 بحار: ج 42 ص 213.
2. تهذيب شيخ طوسى: ج 9 ص 176 ص 714.
3. الدر النظيم (نسخه خطّى)، به نقل مقدمه كتاب سليم (چاپ نجف): ص 15.
خلاصه اين حديث تأييد همه كتاب سليم است و آنچه ابان در اوّل كتاب از امام زين العابدين عليه السّلام نقل كرده در اينجا از قول امام باقر عليه السّلام از ابان نقل شده و تاييد سخن ابان و سليم از لسان امام عليه السّلام محسوب مىشود، و با توجّه به اينكه اين مطلب در پايان حديث 49 از كتاب سليم است، از جهتى تأييد خاصّ اين حديث سليم نيز خواهد بود.
اين بود آنچه از تأييد ائمّه عليهم السّلام در باره سليم و احاديث آن بما رسيده است. همين افتخار سليم را بس كه نزد امامانمان شناخته شده بود و او را به نيكى ياد كردهاند و آنچه او نقل كرده تأييد فرموده اند.
بزرگان علماى شيعه از قرن اوّل تا امروز، سخنان درر بارى در باره كتاب سليم فرمودهاند و در طول چهارده قرن احاديث آن را بعنوان يك سند معتبر نقل كردهاند، و چه بسا علّت اين عنايت مؤكّد، همان تأييد خاصّ ائمه عليهم السّلام نسبت به اين كتاب بوده است.
قبل از همه، خود سليم احاديث كتابش را بر امثال سلمان و ابو ذر و مقداد عرضه مىكرد و آنان او را تأييد مى نمودند. ابان بن ابى عياش هم پس از وفات سليم كتاب را بر ابو الطفيل و عمر بن ابى سلمه عرضه كرد و آنان همه احاديث كتاب سليم را تأييد كردند.
توجه به راويان كتاب سليم اين نكته را روشن مىكند كه اكثر آنان از محدّثين و علماى بزرگ شيعه بودهاند كه معارف و عقايد تشيّع توسّط آنان به نسلهاى بعدى منتقل گشته است. اين بزرگان در طول 1400 سال، كتاب سليم را بعنوان اوّلين و معتبرترين سند شيعه حفظ كردهاند و در تأليفاتشان احاديث آن را بعنوان سند و مدرك آوردهاند و تأكيد خاصّى در انتقال اصل كتاب به نسلهاى بعد از خود داشتهاند.
علماى شيعه از زمان امير المؤمنين عليه السّلام تا زمان امام حسن عسكرى عليه السّلام چهار صد كتاب تأليف كردهاند كه از آنها بعنوان «اصل» ياد مىشود.
خصوصيّت اين چهار صد كتاب اين بوده كه همه آنها بدون واسطه از خود امام معصوم عليه السّلام و يا به يك واسطه از امام عليه السّلام روايت شده است، و به صورت نقل از كتاب ديگرى نبوده است. پيداست كه احتمال اشتباه و غلط و نسيان در چنين كتابهايى كمتر مىشود. از سوى ديگر مؤلفّين كتابهاى اصل، با توجّه به مسئوليّت خطيرشان، دقّت لازم در ثبت و ضبط احاديث آن مى نموده اند.
با در نظر گرفتن اين خصوصيّات، كتابهاى «اصل» هميشه نزد علماى شيعه جايگاه خاصّى داشته و نسبت به حفظ آنها و نقل مطالب از آن كتب توجه خاصى مبذول مىداشتهاند، بطورى كه كتب اربعه شيعه در واقع جمع بندى و تنظيم احاديث همان اصول چهارصدگانه است18.
اكنون بايد بگوئيم كتاب سليم بن قيس بعنوان اوّلين اصل و يكى از مهمترين كتابها در بين اصول چهارصدگانه بوده، و از همين جهت مورد عنايت خاص علما و محدّثين بوده است.
يكى از خصوصيّات كتاب سليم اين است كه از روز اوّل تاكنون بعنوان كتابى معروف بين شيعه مطرح بوده است، بطورى كه مخالفين شيعه هم كاملا متوجّه آن بودهاند. به سه نمونه از گفتار علماى غير شيعه در مورد اشتهار كتاب بين شيعه اشاره مىكنيم چرا كه سخن مخالف در اين موارد براى اثبات مطلب گوياتر است:
1. ابن ابى الحديد متوفاى قرن هفتم مىگويد: «سليم، مذهبش معروف است ... و كتاب معروف او بين شيعه بنام كتاب سليم خوانده مى شود»19.
2. قاضى سبكى متوفاى قرن هشتم مىگويد: «اوّلين كتابى كه براى شيعه تأليف شده كتاب سليم بن قيس هلالى است»20.
3. ملّا حيدر على فيضآبادى مىگويد: «صحّت اين ... كتاب نزد محقّقين شيعه مورد اتفاق است كه بطور يقينى از لسان ترجمان وحى صادر شده، چرا كه همه علوم ائمه عليهم السّلام به امثال اين كتابها بر مى گردد»21
سليم بن قيس هنگام تحويل كتابش به ابان بن ابى عياش به او چنين گفت: «نزد من نوشته هايى است كه از افراد مورد اطمينان شنيده ام و بدست خود نوشته ام. در آنها احاديثى است كه نمى خواهم براى مردم (در اجتماع آن زمان) ظاهر شود، زيرا آن را انكار مى كنند و عجيب تلقّى مى نمايند، در حالى كه حقّ است و از اهل حقّ و فقه و صدق و صلاح، از امير المؤمنين عليه السّلام و سلمان و ابو ذر و مقداد گرفته ام ..»22
بدين ترتيب، در درجه اوّل خود مؤلف اعلام داشته كه در تأليف اين كتاب دقت و اتقان لازم را بكار برده است.
در اينجا آنچه از علما در تأييد كتاب رسيده بترتيب تاريخ وفات ايشان ذكر مى كنيم:
1. عمر بن ابى سلمه از علماى قرن اوّل مىگويد: «در اين كتاب هيچ حديثى نيست مگر آنكه آن را از على عليه السّلام و از سلمان و ابو ذر و مقداد شنيده ام»23.
2. ابو الطفيل از علماى قرن اوّل مىگويد: «هر حديثى كه در اين كتاب است از على عليه السّلام و از سلمان و ابو ذر و مقداد شنيدهام»24.
3. مسعودى از علماى قرن چهارم مىگويد: «اصل عقيده شيعه دوازده امامى را سليم بن قيس هلالى در كتابش ذكر كرده است»25.
4. ابن نديم از علماى قرن چهارم مىگويد: «اوّلين كتابى كه براى شيعه ظاهر شده همين كتاب سليم بن قيس مشهور است»26.
5. شيخ نجاشى از علماى قرن پنجم مىگويد: «اكنون نام كسانى از سلف صالحمان را كه در تأليف تقدّم داشتهاند ذكر مىكنيم»، و سپس در شمار طبقه اوّل سليم و كتابش را نام مىبرد27.
6. شيخ طوسى از علماى قرن پنجم مىگويد: «سليم بن قيس كه كنيهاش ابو صادق است، كتابى دارد كه به اين اسناد به دست ما رسيده است ...»28.
7. شيخ نعمانى از علماى قرن پنجم مىگويد: «بين همه علما و محدّثين شيعه اختلافى نيست كه كتاب سليم بن قيس هلالى اصلى از بزرگترين كتابهاى اصول و قديمىترين آنهاست ... اين كتاب از اصولى است كه از كتابهاى مرجع شيعه است و به آن اعتماد مىكنند»29.
8. شيخ ابن شهرآشوب از علماى قرن ششم مىگويد: «سليم بن قيس هلالى صاحب احاديث است و كتابى دارد»30.
9. سيد جمال الدين ابن طاوس از علماى قرن هفتم مىگويد: «در اين كتاب مطالبى است كه همانا دلالت بر موثّق بودن مؤلّف و صحّت كتابش دارد»31.
10. علّامه شيخ محمّد تقى مجلسى از علماى قرن يازدهم مىگويد: «شيخ طوسى و شيخ نجاشى حكم به صحّت كتاب او كردهاند، گذشته از آنكه متن كتاب دلالت بر صحت آن دارد». و نيز مىگويد: «اعتماد شيخ كلينى و صدوق بر كتاب سليم كفايت مىكند. اين كتاب نزد من موجود است و متن آن دليل بر صحّت آن است»32 «16».
11. علّامه سيد مصطفى تفرشى از علماى قرن يازدهم مىگويد: «صدق و درستى از اوّل تا آخر احاديث اين كتاب پيداست»33.
12. علّامه شيخ حرّ عاملى از علماى قرن دوازدهم مىگويد: «كتابهاى مورد اعتمادى كه احاديث وسائل را از آن نقل كردهام و مؤلفين آنها و ديگران شهادت به صحّت آنها دادهاند و قرائنى بر ثبوت آنها وارد شده و بطور متواتر از مؤلّفين آنها به ما رسيده و در نسبت آنها به مؤلّفينش جاى شكّ نيست». و از جمله كتاب سليم را ذكر مىكند 34.
13. علّامه سيد هاشم بحرانى از علماى قرن دوازدهم مىگويد: «كتاب سليم كتابى مشهور و مورد اعتماد است كه مؤلّفين در كتابهايشان از آن نقل كردهاند»35.
14. علّامه شيخ محمد باقر مجلسى از علماى قرن دوازدهم، همه كتاب سليم را ضمن 110 جلد بحار الانوار نقل كرده و در اوّل بحار گفته است: «كتاب سليم بن قيس در نهايت اشتهار است، و حق اين است كه اين كتاب از اصول معتبر است». و نيز مىگويد:
«كتابى معروف بين محدّثين است كه كلينى و صدوق و قدماى ديگر بر آن اعتماد كردهاند و اكثر اخبار آن مطابق است با آنچه با اسناد صحيح در كتب معتبر به ما رسيده است»36.
15. مولى حيدر على شيروانى از علماى قرن دوازدهم مىگويد: «صحت كتاب سليم معلوم است چرا كه از طرق متعدّد و صحيح از موثّقين اصحاب ائمه عليهم السّلام و بزرگان ايشان نقل شده و شامل مطالب مهمّى در جوانب مختلف دين است. و چگونه ممكن است چنين كتابى از نظر مبارك ائمّه عليهم السّلام مخفى بماند و به آن توجهى نكرده باشند»37.
16. علّامه مير حامد حسين هندى از علماى قرن چهاردهم مىگويد: «كتاب سليم كه مىتوانيم در باره آن بگوييم: اقدم و افضل از همه كتابهاى حديثى شيعه است». و نيز مىگويد: «اكثر روايات آن با احاديث صحيح و مورد قبول تأييد مىشود»38.
17. علّامه سيّد محمد باقر خوانسارى از علماى قرن چهاردهم مىگويد: «كتاب سليم اوّلين تأليف و تدوين در اسلام است كه روايات را در آن جمع آورى كرده است» 39.
18. علامه محدث نورى مىگويد: «كتاب سليم از اصول معروف است، و اصحاب ما به آن كتاب اسناد زيادى دارند». و نيز مىگويد: «كتاب معروف و مشهورى است كه بزرگان محدّثين از آن نقل كردهاند»40.
19. حاج ملا هاشم خراسانى مىگويد: «كتاب سليم كه به ابان سپرده معروف است»41.
20. محدّث بزرگ حاج شيخ عبّاس قمى مىگويد: «كتاب سليم اوّلين كتابى است كه بين شيعه ظاهر شده و بين محدّثين معروف است و شيخ كلينى و صدوق و ديگران بدان اعتماد كردهاند»42
21. علّامه مامقانى مىگويد: «كتاب سليم در نهايت درجه اعتبار است»43.
22. سيّد حسين بن محمّد رضا بروجردى مىگويد: «سليم از اولياء اهل بيت عليهم السّلام است و كتاب او از اصول است و بزرگان علما از آن روايت كردهاند»44.
23. ميرزا محمد على مدرس خيابانى مىگويد: «كتاب سليم كتابى معروف و از اصول چهارصدگانه مشهور است، و اوّلين كتابى است كه براى شيعه ظاهر شده .... و صدوق و كلينى و ديگر بزرگان از محدّثين بر آن اعتماد كامل نمودهاند»45.
24. علّامه حاج آقا بزرگ تهرانى مىگويد: «اصل سليم بن قيس از آن كتابهاى اصل است كه قبل از زمان امام صادق عليه السّلام تأليف شده است». و نيز مىگويد: «كتاب سليم از كتابهاى اصول است و نزد شيعه و غير شيعه مشهور است»46.
25. علّامه سيّد حسن صدر مىگويد: «سليم كتاب مهم و گرانقدرى دارد كه مطالب آن را از على عليه السّلام و از سلمان و ابو ذر و مقداد و عمّار و عدّهاى از بزرگان صحابه نقل كرده است»47.
26. علّامه سيد احمد صفائى خوانسارى مىگويد: «كتاب سليم از بزرگترين اصول قديمى است كه به صحّت آن حكم شده و بر ائمه عليهم السّلام نيز عرضه شده و حكم به صحت احاديث آن نمودهاند»48.
27. علّامه امينى مىگويد: «كتاب سليم از اصول مشهور و متداول از زمانهاى قديم است كه نزد محدّثين شيعه و غير شيعه و تاريخ نويسان مورد اعتماد است»49.
28. علامه سيد صادق بحر العلوم مىگويد: «بزرگان علما نسبت كتاب را به سليم ثابت كردهاند و اينكه در نهايت اعتبار است و رواياتش صحيح و مورد وثوق است»50.
29. علّامه مرعشى نجفى از قرن پانزدهم مىگويد: «كتاب سليم از قديمىترين كتابهاى شيعه و صحيح ترين آنهاست، بلكه بعضى از غير شيعه هم حكم به صحّت آن كردهاند». و نيز مىگويد: «كتاب سليم كتابى است معروف و چاپ و منتشر شده، و نزد ما و اكثر غير شيعه مورد اعتماد است و از طرف ائمه عليهم السّلام نيز مورد تأييد قرار گرفته است»51.
اينها گواهى عدهاى از محقّقين بزرگ در باره اعتبار كتاب سليم و صحت نسبت آن به مؤلّفش بود. آنچه در اين بخش ذكر شد كلمات صريح علما بود، در حالى كه بسيارى از بزرگان علما بحثهاى مفصّلى در اعتبار كتاب آوردهاند و آن را به اثبات رساندهاند. در اين راستا بيش از 50 كتاب رجالى و حديثى و تاريخى، مطالبى در باره خود سليم آوردهاند كه به ذكر آدرس بعضى از آنها اكتفا مىشود:
شيخ برقى در رجال: ص 4.
شيخ كشى در رجال: ج 1 ص 221 ح 167.
ابن قتيبه در معارف: ص 341.
علامه حلى در خلاصة الاقوال: ص 83 و 192.
مير داماد در تعليقه بر اصول كافى: ص 145.
مير محمد اشرف در فضائل السادات: ص 284.
علامه مجلسى در بحار الانوار: ج 53، ص 122.
سيد خوانسارى در روضات الجنات: ج 4 ص 65 و 73، و ج 7 ص 129.
علامه سيد امين عاملى در اعيان الشيعة: ج 35 ص 293.
محقّق خيابانى در ريحانة الادب: ج 6، ص 369.
علامه امينى در الغدير: ج 1 ص 66 و 163 ج 2 ص 34.
آية اللَّه خوئى در معجم رجال الحديث: ج 8 ص 220.
شواهدى بر نقل و اعتماد قدما بر كتاب سليم سخنان علما در نقل و اعتماد قدما بر كتاب سليم نام محدّثين و مؤلفّين ناقل كتاب سليم و احاديث آن در اين بخش نام كليه كسانى كه همه كتاب سليم يا احاديث آن را نقل كردهاند ذكر خواهد شد. بعنوان پشتوانه سخن، گواهى عدّهاى از بزرگان را بر اينكه اوّلا روايات علما از سليم بنقل از كتاب او بوده، و ثانيا بعنوان اعتماد بر كتاب سليم از آن نقل كردهاند مىآوريم و قرائنى دالّ بر اين مطلب ذكر مىكنيم.
قرائن بسيارى دلالت مىكند كه آنچه متقدّمين در كتابهايشان از سليم نقل كردهاند بنقل از كتاب او بوده است، كه شرح آن چنين است:
اوّل: اكثر قدما احاديث كتابهايشان را از اصول چهارصدگانه استخراج مىكردند، و بسيار بعيد است كه در نقل احاديث سليم به كتاب او كه از بزرگترين و قديمىترين اصول است دست نيافته باشند.
دوّم: شيخ نعمانى كه شاگرد شيخ كلينى بوده و در تأليف كتاب كافى او را يارى كرده است، از كتاب سليم بعنوان يكى از بزرگترين و قديمىترين كتب شيعه و از كتابهاى مرجع و مورد اعتماد ايشان ياد مىكند. بنا بر اين بعيد است اين كتاب در دست محدّثين بزرگ متداول نبوده باشد.
سوّم: عدّهاى از قدما همچون شيخ نعمانى و شيخ مفيد و شيخ نجاشى و شيخ طوسى در كتابهايشان نام «كتاب سليم» را صريحا آوردهاند.
چهارم: آنچه علما از سليم نقل كردهاند عينا در نسخههاى كنونى كتاب سليم موجود است و اين دلالت بر آن دارد كه آنها هم از كتاب سليم نقل كردهاند.
پنجم: شيخ طوسى و نجاشى و نعمانى كه از كتابشناسان عصر خود بودهاند، سند خود را به كتاب سليم نقل كردهاند، و سپس احاديث سليم را در تأليفاتشان آوردهاند، و بسيار بعيد بنظر مىرسد كه از نسخه خود نقل نكرده باشند.
ششم: اسنادى كه در كتب قدما براى احاديث سليم ديده مىشود با يك ديگر مطابقت دارد، و بسيارى از آنها بر سندى كه در اوّل كتاب سليم است منطبق است. از اينجا مىتوان استنباط كرد كه آنان از كتاب سليم نقل كردهاند و بصورت يك حديث كه با يك سند خاص از سليم نقل شده باشد نبوده است، و گر نه چطور چنين انطباقى در اسناد بوجود مىآيد؟
هفتم: عدّهاى از علما سر آغاز كتاب سليم را كه شامل تاريخچه كتاب است عينا نقل كردهاند. اين نيز دلالت بر رؤيت خود كتاب و نقل از آن دارد.
هشتم: سندهايى كه براى احاديث سليم ذكر كردهاند در طبقه سوّم يا چهارم يا پنجم و يا همه اين مراتب، با اسناد سر آغاز كتاب منطبق است، و اين دلالت مىكند كه نسخههاى موجود نزد ايشان با نسخههاى امروزى مطابقت داشته است.
نهم: در بعضى كتب كه در همه احاديث آن اسناد ذكر شده است، وقتى از سليم حديث نقل كردهاند آن را با حذف سند از خود سليم نقل كردهاند، و اين مىتواند قرينه باشد كه از كتاب او نقل نمودهاند.
قرائن ديگرى نيز در اينجا هست كه از مجموع آنها مىتوانيم چنين استفاده كنيم:
كتاب سليم بصورت كامل از دست او به محدّثين منتقل شده است، و او هم از كسانى نبوده كه در اجتماع براى مردم حديث نقل كند. بنا بر اين آنچه از او نقل شده بنقل از كتابش است. تطابق اسناد در احاديث منقول از سليم در كتب مختلف، اضافه بر انطباق آن بر سند موجود در سر آغاز كتاب سليم، و وجود اكثر احاديث منقول از سليم در كتاب او، همه اينها كاشف از آن است كه نسخههايى از كتاب سليم نزد ايشان بوده است و همان سند اوّل نسخه را بعنوان سند احاديث سليم در كتابهايشان آوردهاند.
با در نظر گرفتن قرائنى كه ذكر شد گواهى عدّهاى از بزرگان علما را در اين باره كه آنچه قدما از سليم نقل كردهاند از كتاب او و بعنوان اعتماد بر او بوده نقل مىكنيم.
1. علامه مجلسى اوّل مىگويد: «اعتماد شيخ كلينى و صدوق بر كتاب سليم براى ما كافى است». و نيز مىگويد: «شيخ صدوق و كلينى حكم به صحت كتاب سليم كردهاند».52
2. علامه مجلسى مىگويد: «كلينى و صدوق و غير ايشان بر كتاب سليم اعتماد كردهاند»53.
3. علامه وحيد بهبهانى مىگويد: «آنچه از روايات سليم در كتاب كافى و خصال است با اسناد متعدّد و صحيح و معتبر است. و ظاهر اين دو كتاب آن است كه از كتاب سليم و با سند موجود در آن كتاب نقل كردهاند ... و ظاهر از روايت ايشان صحّت نسخه كتاب سليم است. كما اينكه اين مطلب از روايات كشى و نجاشى و شيخ در فهرست فهميده مىشود، بلكه بايد گفت: از سخن ايشان- بخصوص از روايات كافى- صحّت خود كتاب سليم فهميده مىشود»54 «3».
4. محقّق خوانسارى از بعضى بزرگان چنين نقل كرده است: «برنامه شيخ كلينى اين بوده كه احاديث صحيحتر و واضحتر را در اوّل هر بابى ذكر مىكرده، و مىبينيم كه در همه موارد احاديث سليم را در اوّل باب آورده است. و اين دليل بر آن است كه كتاب سليم نزد او مورد اعتماد بوده است»55 «4».
5. محدّث قمى مىگويد: «شيخ كلينى و صدوق و غير ايشان از قدما بر كتاب سليم اعتماد كردهاند»56 «5».
6. مورخ خيابانى مىگويد: «شيخ صدوق و كلينى و ديگر بزرگان از محدّثين بر كتاب سليم اعتماد كامل كردهاند»57 «6».
7. حاج آقا بزرگ تهرانى مىگويد: «عدّه زيادى از قدماى اصحاب در كتابهايشان از كتاب سليم با اسناد متعدّد نقل كردهاند كه اكثر آنها به ابان منتهى مىشود»58 «7».
8. سيّد صفائى خوانسارى مىگويد: «طبرسى در كتاب احتجاج از كتاب سليم نقل كرده است، و اين در حالى است كه در اوّل احتجاج مىگويد: حذف سندها بخاطر واضح بودن روايت و مشهور بودن آن است و از ذكر سند مستغنى مىنمايد. كلينى نيز كه موثّقترين و دقيقترين شخص در حديث بوده، روايات سليم را نقل كرده است»59 «8».
9. از جمله مطالبى كه دلالت بر اعتماد علما بر كتاب سليم مىكند آن است كه عدّهاى از اعاظم فقها در فتاواى خود در احكام شرعى به احاديث سليم استناد كردهاند. با توجّه به احتياط شديد علما در مقام فتوى، اعتماد ايشان بر كتاب سليم معلوم مىگردد.
در اين قسمت نام محدّثين و مؤلّفينى كه همه كتاب سليم يا بعضى احاديث آن را بدون واسطه يا با واسطه نقل كردهاند و يا تصريح به داشتن نسخهاى از كتاب سليم نموده اند مى آوريم. براى رعايت اختصار از ذكر نام كتاب و آدرس در اين ترجمه خوددارى مى شود و طالبين مى توانند به متن عربى مراجعه كنند.
همچنين با مطالعه مداركى كه در آخر هر حديث ذكر خواهد شد مى توان به نام كتابها و آدرس آنها دست يافت.
در ترتيب اسامى علما تاريخ وفات ايشان در نظر گرفته شده است، و آنچه از القاب و كلمات مدح براى محدّثين و علما ذكر مى شود از كلمات شيخ طوسى و نجاشى و ديگر بزرگان علم رجال استفاده شده است. اين القاب را براى آن آورده ايم كه معلوم شود هر يك از اين محدّثين از نظر علمى و اجتماعى چه شخصيّتى داشته اند و چه اندازه نزد ائمه عليهم السّلام مقرّب بوده اند. اعتماد و نقل اينان بر كتاب سليم، مقام والاى آن را به عنوان يك مدرك دينى معتبر روشن مى كند.
ذيلا اسامى بيش از 130 نفر از شخصيتهاى بزرگ شيعه و نيز غير شيعه، كه احاديث كتاب سليم را نقل كرده اند تقديم مى شود.
1. عالم بزرگ شيعه در بصره عمر بن اذينه متوفاى 168، كه از اصحاب امام صادق و امام كاظم عليهما السّلام بوده و كتابى دارد.
2. شيخ موثّق ابراهيم بن عمر يمانى، كه از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهما السّلام بوده و چند كتاب از اصول دارد و كتابهايش مورد اعتماد است.
3. حافظ ابو عروة معمر بن راشد بصرى متوفاى 152، كه از عامه و مورد وثوق ايشان است.
4. مورّخ شهير نصر بن مزاحم منقرى كوفى، كه از اصحاب امام باقر عليه السّلام است و تأليفاتى دارد.
5. شيخ موثّق ابو خالد كابلى، كه از اصحاب امام سجاد و امام باقر و امام صادق عليهم السّلام است.
6. شيخ موثّق عبد الله بن مسكان از اصحاب امام باقر و امام صادق و امام كاظم عليهم السّلام، كه تأليفاتى دارد.
7. شيخ موثّق ابو محمّد عبد الله بن مغيره بجلى از اصحاب امام كاظم عليه السّلام كه سى كتاب تأليف كرده است.
8. شيخ موثّق جليل القدر مفضّل بن عمر جعفى، كه از اصحاب امام صادق و امام كاظم عليهما السّلام است.
9. شيخ موثّق محمد بن اسماعيل زعفرانى، كه از اصحاب امام صادق عليه السّلام است.
10. شيخ موثّق حماد بن عيسى متوفاى 209، كه از اصحاب امام صادق و امام كاظم و امام رضا و امام جواد عليهم السّلام است و تأليفات بسيارى دارد.
11. محدّث كبير عبد الرزاق بن همام صنعانى متوفاى 211، كه از اصحاب امام صادق عليه السّلام است و تأليفات زيادى دارد. او نزد عامه هم از محدّثين بزرگ است و كتاب «المصنّف» تأليف اوست.
12. شيخ جليل محمد بن ابى عمير ازدى بغدادى متوفاى 217، كه از اصحاب امام كاظم و امام رضا و امام جواد عليهم السّلام است. او از سرشناسان شيعه بوده و نزد شيعه و غير شيعه جليل القدر و صاحب منزلت است و 94 كتاب تأليف كرده است.
13. شيخ موثق محمد بن اسماعيل بن بزيع، كه از اصحاب امام كاظم و امام رضا و امام جواد عليهم السّلام است و تأليفاتى دارد.
14. محدّث موثّق حسين بن سعيد اهوازى، كه از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السّلام است و 30 كتاب تأليف كرده است.
15. شيخ جليل موثّق على بن مهزيار اهوازى، كه از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السّلام است و 33 كتاب تأليف نموده است.
16. شيخ موثّق عبّاس بن معروف كه از اصحاب امام رضا و امام هادى عليهما السّلام است.
17. شيخ قميّين محدّث جليل محمد بن عيسى، كه از اصحاب امام رضا عليه السّلام است.
18. شيخ موثّق معتمد عبد الرحمن بن ابى نجران تميمى، كه از اصحاب امام رضا عليه السّلام است و تأليفات بسيارى دارد.
19. شيخ زاهد موثّق حسن بن على بن فضّال تيملى كوفى، كه از اصحاب امام رضا عليه السّلام است.
20. شيخ موثّق يعقوب بن يزيد سلمى از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السّلام كه صاحب تأليفاتى است.
21. شيخ و فقيه قميّين موثّق جليل القدر احمد بن محمد بن عيسى از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السّلام كه تأليفاتى دارد. او از شدت احتياط و دقّت در نقل احاديث، كسانى را كه از راويان ضعيف نقل مىكردند از قم اخراج مىنمود.
22. محدّث جليل ابراهيم بن هاشم قمى، از اصحاب امام رضا عليه السّلام كه تأليفاتى دارد.
23. متكلّم فقيه محدّث فضل بن شاذان نيشابورى متوفاى 260، كه از اصحاب امام هادى و امام عسكرى عليهما السّلام است و 180 كتاب تأليف كرده است.
24. شيخ موثّق على بن حسن بن فضال از اصحاب امام هادى و امام عسكرى عليهما السّلام كه از غير شيعه است و 30 كتاب تأليف كرده است.
25. شيخ موجّه حسن بن موسى الخشاب از اصحاب امام عسكرى عليه السّلام كه از بزرگان شيعه است و تأليفاتى دارد.
26. شيخ جليل موثّق محمد بن حسين بن ابى الخطاب متوفاى 262، كه از اصحاب امام جواد و امام هادى و امام عسكرى عليهم السّلام است و تأليفاتى دارد.
27. شيخ محدّث موثّق احمد بن محمد بن خالد برقى متوفاى 274، كه از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى عليهم السّلام بوده و حدود 100 كتاب تأليف كرده است.
28. شيخ محدّث مورّخ ابراهيم بن محمد ثقفى متوفاى 283.
29. شيخ محدّث موثّق حسين بن حكم حبرى متوفاى 286.
30. شيخ قميّين عبد الله بن جعفر حميرى، كه در سال 300 زنده بوده و از اصحاب امام هادى و امام عسكرى عليهما السّلام است و تأليفات زيادى دارد و در جمع آورى كتب زحمات زيادى كشيده است.
31. شيخ موثّق سليمان بن سماعة ضبّى كوفى.
32. شيخ و فقيه شيعه سعد بن عبد الله اشعرى قمى متوفاى 299، كه از اصحاب امام حسن عسكرى عليه السّلام بوده است. او تأليفات زيادى دارد و در جمع آورى كتب زحمات زيادى كشيده است.
33. فقيه شيعه محمد بن مسعود عيّاشى سمرقندى، كه بيش از 200 كتاب تأليف كرده است.
34. سيّد محدّثين محمد بن حسن صفّار متوفاى 300، كه از اصحاب امام حسن عسكرى عليه السّلام است و تأليفاتى دارد.
35. محدّث جليل فرات بن ابراهيم كوفى متوفاى 307.
36. محدّث معتمد على بن ابراهيم بن هاشم قمّى كه در سال 307 زنده بوده و تأليفاتى دارد.
37. محدّث موثّق جليل محمد بن عباس بن ماهيار، كه در سال 328 زنده بوده و تأليفات بسيارى دارد.
38. رئيس محدّثين ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى رازى متوفاى 329 صاحب كتاب كافى، كه رئيس علماى شيعه در زمان خود بوده است.
39. شيخ و فقيه موثّق قميّين على بن حسين بن بابويه متوفاى 329، كه پدر شيخ صدوق است و تأليفاتى دارد.
40. شيخ موثّق بصريّين عبد العزيز بن يحيى جلّودى متوفّاى 330، كه تأليفاتى دارد.
41. شيخ موثّق مظفّر بن جعفر علوى سمرقندى، كه از مشايخ اجازه است.
42. شيخ شيعه محمد بن همام بن سهيل متوفاى 332، كه از محدّثين دقيق بوده و تأليفاتى دارد.
43. حافظ احمد بن محمد بن سعيد بن عقده متوفاى 333 كه زيدى بوده و تأليفات بسيارى دارد.
44. متكلّم جليل محمد بن جرير طبرى آملى شيعى از علماى قرن چهارم، كه تأليفاتى دارد.
45. شيخ محدّث فقيه محمد بن على ماجيلويه قمى، كه از اساتيد شيخ صدوق بوده است.
46. شيخ و فقيه قميّين محمد بن حسن بن وليد كه در سال 343 زنده بوده و از اساتيد شيخ صدوق است. او در فقه و رجال تخصّصى داشته و تأليفاتى دارد.
47. شيخ موثّق شيعه محمد بن يحيى عطّار اشعرى قمى، كه از مشايخ كلينى و صدوق است و تأليفاتى دارد.
48. محدّث موثّق محمد بن موسى بن متوكل، كه صدوق روايات بسيارى از او نقل كرده است.
49. علامه مورّخ مشهور على بن حسين مسعودى متوفاى 346، كه تأليفات بسيار زيادى دارد.
50. شيخ على بن محمد بن زبير قريشى كوفى متوفاى 348 كه از مشايخ اجازه است.
51. حافظ محدّث احمد بن موسى بن مردويه اصفهانى متوفاى 352، كه از عامه است.
52. حافظ ابو بكر محمد بن احمد جرجرائى متوفاى 378.
53. شيخ محدّثين محمد بن على بن بابويه شيخ صدوق متوفاى 381، كه تأليفات بسيارى دارد.
54. شيخ محدّث جليل حسن بن على بن شعبه حرانى صاحب تحف العقول، كه از علماى قرن چهارم است.
55. فقيه موثّق على بن محمد خزّار قمى از علماى قرن چهارم، كه فاضلى جليل و محدّثى معروف بوده است.
56. محدّث موثّق جليل هارون بن موسى تلعكبرى متوفاى 385، كه همه كتابهاى اصول و تأليفات شيعه را نقل كرده است.
57. شيخ محدّث فقيه محمد بن احمد بن شاذان قمى، كه از علماى قرن چهارم است.
58. شيخ حسين بن بسطام بن سابور زيّات نيشابورى متوفاى 401.
59. شيخ ابو عتاب عبد الله بن بسطام نيشابورى برادر شيخ حسين، كه هر دو مشتركا مؤلف كتاب «طب النبى و الائمه عليهم السّلام» هستند.
60. محدّث جليل شيخ حسين بن عبيد الله غضائرى متوفاى 411، كه از مشايخ اجازه است و تأليفات زيادى دارد.
61. لسان شيعه شيخ مفيد محمد بن محمد بن نعمان بغدادى متوفاى 413، كه بيش از 200 كتاب تأليف كرده است.
62. متكلم جليل سيّد مرتضى على بن حسين موسوى متوفاى 436، كه تأليفات بسيارى دارد.
63. شيخ محدّث على بن احمد قمى معروف به ابن ابى جيد، كه از علماى قرن پنجم و از مشايخ اجازه است.
64. شيخ احمد بن عبد الواحد معروف به ابن عبدون، كه از مشايخ اجازه است.
65. شيخ موثّق جعفر بن محمّد دوريستى، كه از شاگردان شيخ مفيد و سيد مرتضى است.
66. علّامه جليل و فقيه محدّث ابو الفتح محمد بن على كراجكى متوفاى 449، كه از شاگردان سيد مرتضى بوده است.
67. رجالى موثّق شيخ ابو العباس نجاشى متوفاى 450 كه از اركان علم رجال است و تأليفاتى دارد.
68. محدّث جليل شيخ ابو المفضل شيبانى، كه تأليفاتى دارد.
69. شيخ الطائفة ابو جعفر محمد بن حسن طوسى متوفاى 460، كه مؤسّس حوزه علميه نجف و صاحب كتابخانه عظيم در بغداد بوده و تأليفات بسيارى دارد.
70. علّامه محدّث شيخ ابو عبد الله نعمانى متوفاى 426، كه از بزرگان مؤلفّين شيعه است.
71. شيخ حسين بن عبد الوهاب كه صاحب كتاب عيون المعجزات است.
72. عالم محقّق شيخ ابو الصلاح حلبى، كه شاگرد سيد مرتضى و شيخ طوسى بوده و تأليفاتى دارد.
73. قاضى محدّث ابو القاسم نيشابورى معروف به حاكم حسكانى متوفاى 483، كه تأليفاتى دارد.
74. محدّث جليل شيخ ابو على فرزند شيخ طوسى معروف به مفيد دوّم متوفاى 515، كه تأليفاتى دارد.
75. فقيه صالح شيخ ابو عبد اللَّه ابن شهريار خزانه دار حرم امير المؤمنين عليه السّلام كه در سال 516 زنده بوده است.
76. عالم جليل شيخ ابو الحسن عريضى، كه از علماى قرن ششم است.
77. فقيه جليل شيخ ابو عبد الله ابن كمال متوفاى 597، كه صاحب تأليفاتى است.
78. عالم بزرگ شيخ ابو عبد الله مقدادى.
79. محدّث بزرگ شيخ ابن شهرآشوب مازندرانى پدر صاحب مناقب، كه از علماى قرن ششم است.
80. شيخ موثّق امين الاسلام طبرسى متوفاى 548، كه تأليفاتى دارد.
81. خطيب خوارزمى متوفاى 568، كه از عامه است و تأليفاتى دارد.
82. شيخ محدّث حسين بن ابى طاهر جاوانى كه از علماى قرن ششم است و تأليفاتى دارد.
83. شيخ فقيه جمال الدين سوراوى از علماى قرن ششم، كه تأليفاتى دارد.
84. عالم فقيه ابو البقاء هبة الله بن نما حلّى، كه از بزرگان علماى قرن ششم است.
85. محدّث جليل ابو منصور طبرسى متوفاى 620، كه از اساتيد ابن شهرآشوب است.
86. حافظ موثّق علّامه شيخ ابو عبد الله ابن شهرآشوب متوفاى 588، كه در رجال و حديث متبحّر بوده و تأليفاتى دارد.
87. شيخ موثّق فقيه سديد الدين شاذان بن جبرئيل قمى متوفاى 660، كه تأليفاتى دارد.
88. عالم جليل سيد رضى الدين على بن طاوس حلى متوفاى 664، كه از بزرگان علماى شيعه است و تأليفات بسيارى دارد.
89. عالم جليل محمد بن حسين رازى از علماى قرن هفتم، كه صاحب كتاب «نزهة الكرام» است.
90. محدّث بزرگ سيّد شمس الدين فخّار بن معد موسوى حائرى.
91. فقيه بزرگ شيخ جمال الدين يوسف دمشقى متوفاى 676، كه صاحب كتاب «الدر النظيم» است.
92. فقيه بزرگ شيخ نجم الدين معروف به محقّق حلّى متوفاى 676، كه تأليفات بسيارى دارد.
93. علامه مورخ شيخ ابو الحسن على بن عيسى اربلى متوفاى 692، كه تأليفاتى دارد.
94. عالم جليل شيخ رضى الدين على بن يوسف بن مطهر حلى صاحب كتاب «العدد القويّة» كه برادر علامه حلّى است.
95. شيخ ابو اسحاق حموئى متوفاى 722 كه از محدّثين و حفّاظ عامه و صاحب كتاب «فرائد السمطين» است.
96. علامه بزرگ جمال الدين ابو منصور حسن بن يوسف بن مطهّر علّامه حلى متوفاى 726، كه تأليفات بسيارى دارد.
97. عالم محدّث ابو محمد ديلمى از علماى قرن هشتم، كه صاحب كتاب «ارشاد القلوب» است.
98. محدّث حافظ على بن شهاب همدانى متوفاى 786 از علماى عامّه، كه صاحب كتاب «مودّة القربى» است.
99. حافظ فقيه شيخ رجب برسى متوفاى 773، كه صاحب كتاب «مشارق انوار اليقين» است.
100. علّامه فقيه شيخ عز الدين حسن بن سليمان حلّى، كه در سال 803 زنده بوده و تأليفاتى دارد.
101. علامه بزرگ شيخ نور الدين بياضى متوفاى 877 كه تأليفاتى دارد.
102. محدّث جليل شرف الدين استرآبادى متوفاى 940، كه صاحب كتاب «تأويل الآيات الظاهرة» است.
103. شيخ جليل علم بن سيف نجفى كه در سال 937 زنده بوده و صاحب كتاب «كنز جامع الفوائد» است.
104. عالم فقيه شيخ ابراهيم قطيفى بحرانى كه در سال 927 زنده بوده و صاحب كتاب «تعيين الفرقة الناجية» است.
105. عالم محقّق فاضل الدين حموئى خراسانى متوفاى حدود 950، كه صاحب كتاب «منهاج الفاضلين» است.
106. عالم جليل شيخ احمد بن محمد مقدّس اردبيلى متوفاى 993، كه تأليفات بسيارى دارد.
107. محقّق جليل شيخ جمال الدين حسن بن شهيد ثانى متوفاى 1011، كه در فقه و رجال و حديث متبحّر بوده و تأليفاتى دارد.
108. عالم متبحّر سيّد قاضى نور الله شوشترى شهيد در سال 1019، كه صاحب تأليفات بسيارى از جمله كتاب «احقاق الحق» است.
109. علّامه جامع شيخ بهائى متوفاى 1030، كه صاحب تأليفات بسيارى است.
110. محدّث كامل علّامه شيخ محمّد تقى مجلسى پدر علامه مجلسى، متوفاى 1070 كه صاحب تأليفاتى است.
111. علّامه رجالى سيّد مصطفى تفرشى، كه در سال 1015 زنده بوده و صاحب كتاب «نقد الرجال» است.
112. عالم جليل سيّد محمّد مير لوحى سبزوارى متوفاى بعد از سال 1038، كه صاحب كتاب «كفاية المهتدى في معرفة المهدى عليه السّلام» است.
113. محقّق متبحّر شيخ محمد على استرآبادى متوفاى 1094، كه صاحب كتاب «منهج المقال» است.
114. علّامه محدّث شيخ حرّ عاملى متوفاى 1104، كه صاحب كتاب «وسائل الشيعه» است و تأليفات بسيارى دارد.
115. علّامه محدّث سيّد هاشم بحرانى متوفاى 1107، كه تأليفات بسيارى دارد.
116. رئيس المحدّثين علامه مجلسى متوفاى 1111، كه صاحب كتاب «بحار الانوار» است و تأليفات بسيارى دارد.
117. علامه محدّث سيّد نعمة الله جزائرى متوفاى 1112، كه تأليفات بسيارى دارد.
118. علامه محدث شيخ عبد على حويزى متوفاى 1112، كه تأليفات بسيارى دارد.
119. عالم محقّق شيخ بهاء الدين بن تاج الدين مشهور به فاضل هندى متوفاى 1135، كه صاحب كتاب «كشف اللثام» است.
120. محدّث متبحّر شيخ يوسف بحرانى متوفاى 1186، كه صاحب كتاب «الدرر النجفيّة» است.
121. عالم متبحّر شيخ عبد الله بحرانى، كه صاحب كتاب «عوالم العلوم» است.
122. علّامه محقق مير محمد اشرف عاملى متوفاى 1145، كه صاحب كتاب «فضائل السادات» است.
123. محقّق رجالى شيخ ابو على حائرى متوفاى 1216، كه صاحب كتاب «منتهى المقال» است.
124. عالم محقّق شيخ عبد النبى نيشابورى متوفاى 1232، كه تأليفات بسيارى دارد.
125. علامه محقق شيخ احمد نراقى كاشانى متوفاى 1244، كه تأليفاتى دارد.
126. علامه محقّق شيخ مرتضى انصارى متوفاى 1281، كه صاحب كتاب رسائل و مكاسب است.
127. عالم محقّق سيد اسماعيل نورى طبرسى كه صاحب كتاب «كفاية الموحدين» است.
128. حافظ سليمان بن ابراهيم قندوزى بلخى متوفاى 1294، كه صاحب كتاب «ينابيع المودّة» است.
129. علامه سيد مهدى قزوينى نجفى متوفاى 1300، كه صاحب كتاب «الصوارم الماضية» است.
130. علامه مير حامد حسين هندى متوفاى 1306، كه صاحب «عبقات الانوار» است و تأليفات بسيارى دارد.
131. عالم محدّث سيد اعجاز حسين كنتورى برادر مير حامد حسين كه صاحب كتاب «كشف الحجب و الاستار» است.
132. عالم بزرگ سيد محمد باقر خوانسارى متوفاى 1313، كه صاحب كتاب «روضات الجنات» است.
133. علامه محدّث شيخ حسين نورى طبرسى، متوفاى 1320، كه صاحب كتاب «مستدرك الوسائل» و تأليفات بسيارى است.
134. علّامه محقّق شيخ عبد الله مامقانى متوفاى 1353، كه صاحب كتاب «تنقيح المقال» و تأليفات ديگرى است.
135. علّامه بزرگ شيخ عبد الحسين امينى نجفى متوفاى 1390، كه صاحب كتاب «الغدير» و تأليفات ديگرى است.
با توجّه به آنچه ذكر شد معلوم گرديد كه چگونه اين كتاب از قرن اوّل تاكنون در طول هزار و چهار صد سال مورد توجه علماى شيعه و نيز نسلهاى شيعى يكى پس از ديگرى بوده، و در حفظ و انتقال آن به نسلهاى بعد از خود كوشيده اند.
علماى عصر حاضر همچون محدث نورى و شيخ آقا بزرگ تهرانى و علّامه امينى و علّامه سيد صادق بحر العلوم و علامه شيخ شير محمد همدانى عنايت خاصّى در مورد كتاب سليم داشته اند، تا آنكه در نيمه دوّم قرن چهاردهم اين كتاب براى اوّلين بار به چاپ رسيد و در طول بيش از پنجاه سال به شكلهاى مختلفى منتشر شده و به فارسى و اردو نيز ترجمه گرديد و انتشار يافت، كه توضيح آن در بخش دهم خواهد آمد.