خجسته ميلاد اوّلين طلعت امامت
خجسته ميلاد اوّلين طلعت امامت
زپشت پرده تا بى پرده يار من نمايان شد |
ز شرم روى او خورشيد اندر پرده پنهان شد |
ولادت يافت اندر كعبه آن مولود مسعودى |
كه ذات پاك او مرآت ذات پاك يزدان شد |
تجلّى كرد تا نور رخش اندر حريم حق |
حرم حرمت گرفت و قبله گاه اهل ايمان شد |
همان نورى كه موسى ديد اندر سينه سينا |
مگر بار دگر در كعبه باز آن نور تابان شد |
همانا كعبه آمد در شرف بالاتر از سينا |
كه آن جا نور او اين جا وجود او درخشان شد |
چه مولودى كه اندر مَدرسش ادريس با لقمان |
يكى شاگرد اءبجد خوان ، يكى طفل دبستان شد |
معلّم بر تمام انبياء، از آدم و عيسى |
مقوّم بر تمام ماسوا، از جنّ و انسان شد |
گروهى ممكنش دانند و جمعى واجب امّا من |
ميان واجب وممكن ، همه فكرم به پايان شد(14) |
پاورقی
14-از شاعر محترم آقاى ذاكر.