فرهنگ ابجدي/ص987
اسْتَوْصَى-
اسْتِيصَاءً [وصي] بفلانٍ: وصيّت و سفارش وصيت كننده را پذيرفت.
أَوْصَى-
إيصَاءً [وصي] فلاناً بكذا: با فلانى بر سر چيزى پيمان بست، فلانى را براى كارى دستور داد،- لهُ بِكَذا: چيزى را براى او وصيت كرد تا پس از مردنش بگيرد،- اليهِ: او را وصي خود كرد.
تَوَاصَى-
تَوَاصِياً [وصي] القومُ: آن قوم به يكديگر وصيت كردند.
واصَى-
مُوَاصَاةً [وصي] البلدُ البلدَ: دو شهرستان به يكديگر پيوسته شدند.
وَصَّى-