احتجاجات

ابن عباس رو به معاويه كرد و گفت1 : خداى عز و جل در كتابش مى‏ فرمايد: قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ 2، «عدّه كمى از بندگان من شكرگزار هستند»، و مى ‏فرمايد: وَ ما أَكْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِينَ 3، «بيشتر مردم- اگر چه حرص داشته باشى- مؤمن نيستند». 1. «الف»: «من گفتم: اى معاويه». در اينجا قائل معاويه است. 2. سوره سبا: آيه 13. 3. سوره يوسف: آيه 103.
يك سال1 قبل از مرگ معاويه، امام حسين عليه السّلام به همراه عبد اللَّه بن عباس و عبد اللَّه بن جعفر به حجّ رفتند. حضرت مردان و زنان بنى هاشم و دوستان و شيعيانشان را كه به حجّ آمده بودند و نيز گروهى از انصار را كه حضرت و اهل بيتش آنان را مى‏ شناختند جمع كردند. 1. «الف»: دو سال.
ابان از سليم و عمر بن ابى سلمه نقل مى‏كند- و حديث هر دوى آنها يكى است- اين دو گفتند:
مناشدات امير المؤمنين عليه السّلام در صفّين‏ سپس امير المؤمنين عليه السّلام در ميان لشكرش بر فراز منبر قرار گرفت و مردم را و هر كس از اهل آن منطقه و مهاجرين و انصار را كه حاضر بودند جمع كرد و حمد و ثناى الهى بجا آورد و سپس فرمود: اى مردم، مناقب من بيشتر از آن است كه احصا گردد و شمرده شود. من با ذكر آنچه خداوند در كتابش نازل كرده و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در باره‏ ام فرموده از ذكر ساير مناقب و فضائلم صرف نظر مى‏ كنم.
طلحة بن عبيد اللَّه- كه «زيرك قريش خوانده مى‏شد- گفت: چه كنيم با ادعاى ابو بكر و عمر و اصحابش كه او را تصديق كردند و شهادت بر گفتار او دادند در آن روزى كه تو را به اجبار مى‏ آوردند و در گردنت طنابى بود1! به تو گفتند: «بيعت كن»، و تو در مقابل آنان با فضائل و سوابق خود استدلال كردى، و همه تو را تصديق كردند. 1. «ج»: طنابى در گردنت پيچيده بود. «ج» خ ل: تو را در حالى آوردند كه طنابى را در گردنت محكم كرده بودند.
1خلقت محمد و على عليهما السّلام با طينت واحد امير المؤمنين عليه السّلام در ادامه كلامش فرمود: آيا اقرار مى‏كنيد كه آنچه از خير دنيا و آخرت كه بدان دست يافته‏ايد فقط از ما اهل بيت بوده و از هيچ كدام شما نبوده است2 ؟ 1. « مناشده» در اصطلاح يعنى براى اقرار گرفتن از مخاطب در باره مطلبى، گوينده او را قسم مى‏دهد و از او اقرار مى‏ طلبد. در اين مجلس هم حضرت در باره فضائل خود و اهل بيتش مردم را قسم مى‏ دهد و از آنان اقرار مى‏ گيرد، كه از نظر تاريخى و اعتقادى ارزش مهمّى دارد. 2. «ب»: و از هيچ كس ديگرى نبوده است.
پرونده ى علمى غدير تا كنون دوران بى وقفه ى هزار و چهارصد ساله اى را پشت سر گذاشته كه طى آن «امر» پيامبر صلى الله عليه وآله بر پشتيبانى دائمى از غدير به اجرا در آمده است. واعظان بسيارى بر فراز منبرها، و علماى وارسته اى در مجالس بحث و مناظره، و مؤلفان زبردستى در كتابها، و ابرمردانى همچون سلمان و ابوذر و مقداد به عنوان شاهدان صدق غدير، و نيز خدمتگزارانى در آحاد جامعه، وظيفه ى حراست و دفاع از اين آرمان بزرگ اسلام را بر دوش كشيده اند. اگر غدير در عينيت جامعه تحقق مى يافت اختلاف و تفرقه اى نبود تا نياز به احتجاجها و مناظرات براى اثبات بنيادهاى ولايت باشد. نفرين خداوند بر آنان كه زلال غدير را گل آلود نمودند و نسلهايى را از نوش گواراى آن محروم ساختند، و صلوات و رحمت و بركات خداوند بر امامان دلسوز امت، كه براى نجات غرق شدگان در فتنه ى سقيفه به حفظ و احياى غدير در شرايط مختلف پرداختند. مخاطب اين اقدامات عبارت بودند از تازه آشنايانى كه مى بايست از اين حقيقت بزرگ اسلام آگاهى مى يافتند، وجدانهاى خفته اى كه نياز به تجديد عهد و يادآورى و بيدارى داشتند، دلهاى مرده اى كه بايد راه هدايت برايشان باز مى شد تا آبى به زمين خشكيده ى آنان برسد، نسلهاى آينده اى كه شايد صدها سال ديگر قدم به اين جهان مى گذاشتند و بايد حقيقت غدير براى اطلاع آنان در صفحات تاريخ ثبت مى شد. تاريخچه ى اين دفاع مقدس از حريم غدير، دلير مردان علم را در خود جاى داده كه در هر زمانى به اقتضاى آن و در هر مكانى طبق شرايط آن، از فكر و روح سرشار از معنويتشان گرفته تا جان و آبرويشان در طبق اخلاص مى گذاشتند، و با اسلحه ى استدلالهاى قاطع ولايت كه پشتيبانش پروردگار است، دشمنان زبون و رنگ به رنگ ولايت را در صحنه ى بحثهاى علمى شكست داده و نام تشيع و غدير را در گستره ى جهان بلند آواز و سرافراز ساخته اند. نمونه هاى بارز اين احتجاجات و استدلالها و يادآوريهاى غدير توسط خود ائمه عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است. تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حديث غدير را روايت كرده اند نيز به گونه اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقيفه به نمايش گذاشته اند. علماى شيعه در دوران غيبت امام زمان عجل اللَّه فرجه پرچم دفاع از غدير را به دوش كشيده اند و در پاى آن مقاومت نموده اند؛ تا آنجا كه در مواردى حتى خود دشمن اقرار به غدير نموده و از انكار آن عاجز مانده است. امروز دامنه ى اين احتجاجات از كتابها و جلسات بالاتر رفته و در كنفرانسها و به صورت برنامه هاى راديويى و تلويزيونى و حتى در اينترنت مطرح شده است. در بخش حاضر نمونه هايى از اين احتجاجات و اتمام حجتها كه بخشى از صدها هزار مورد آن است تقديم مى شود.