مکانهای احتجاج شده به واقعه غدیر

بانوى سياه پوستى بنام 'دارميّه' از شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام بود. معاويه در سفرى كه براى حج به مكه آمد سراغ او فرستاد و از او پرسيد: چرا على را دوست دارى و مرا مبغوض مى دارى؟ و چرا ولايت او را پذيرفته اى و با من دشمنى مى كنى؟ دارميه گفت: ولايت على عليه السلام را پذيرفته ام به خاطر پيمانى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در روز غدير براى ولايت او گرفت و تو نيز حاضر بودى...! [ بحارالانوار: ج 33 ص 260 ح 532. ]
در خانه ى جابر با حضور امام زين العابدين عليه السلام، مردى عراقى وارد شد و گفت: اى جابر، تو را به خدا قسم مى دهم آنچه از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ديده و شنيده اى برايم نقل كنى. جابر گفت: در منطقه ى جحفه در غدير خم بوديم و در آنجا مردم بسيارى از قبايل مختلف بودند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از خيمه بيرون آمد و سه بار با دستش اشاره كرد و دست اميرالمؤمنين عليه السلام را گرفت و فرمود: 'مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...'. [ الغدير: ج 1 ص 205. ]
حذيفه- که از حاضران در غدير و از معدود كسانى بود كه توانست متن كامل و مفصل خطبه ى غدير را حفظ كند و براى غير حاضران در آنجا برساند- پس از قتل عثمان و خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين عليه السلام در شهر مدائن امير بود. او براى بيعت گرفتن از مردم براى اميرالمؤمنين عليه السلام برفراز منبر رفت و در خطابه اى گفت: 'اكنون اميرالمؤمنين حقيقى و سزاوار به اين نام صاحب اختيار شما شده است'! يك جوان ايرانى بنام مسلم پس از مراسم بيعت نزد حذيفه آمد و پرسيد: اين كه گفتى 'اميرالمؤمنين حقيقى'، تعرض و اشاره به خلفاى قبل از او بود. اگر سه خليفه ى قبل حقيقى نبودند مطلب را برايمان روشن كن!
1. شرايط خاص زمانى امام رضا عليه السلام و منطقه ى خراسان كه مركز علمى مخالفان بود اقتضا مى كرد كه احاديث با استناد به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نقل شود. لذا آن حضرت حديث غدير را با سند متصل از پدرشان موسى بن جعفر از امام صادق از امام باقر از امام سجاد از امام حسين از اميرالمؤمنين عليهم السلام از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نقل كردند كه فرمود: 'مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ'. [ اثبات الهداة: ج 2 ص 103 ح 425. ]
يكسال قبل از مرگ معاويه و يكسال قبل از واقعه ى عاشورا، امام حسين عليه السلام در موسم حج در مِنى هفتصد نفر را در خيمه ى خود دعوت كرد كه دويست نفر آنان اصحاب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بودند. در آنجا خطابه اى ايراد كردند و ضمن نكوهش اقدامات معاويه بر ضد اميرالمؤمنين عليه السلام، مناقب آن حضرت را بر شمردند و از آنان اقرار گرفتند. از جمله فرمودند: شما را به خدا قسم مى دهم، آيا مى دانيد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در روز غدير خم على بن ابى طالب عليه السلام را منصوب نمود و ولايت را براى او اعلام كرد و فرمود: بايد حاضران به غايبان برسانند؟ جمعيت حاضر گفتند: آرى بخدا قسم.
بعد از رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله حضرت زهرا عليهاالسلام كنار قبور شهداى اُحُد مى آمد و در آنجا گريه مى كرد. محمود بن لبيد در آنجا از حضرت پرسيد: آيا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله قبل از وفاتش درباره ى امامت على كلام صريحى فرمود؟! حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: واعجبا، آيا روز غدير خم را فراموش كرده ايد؟! [ بحارالانوار: ج 36 ص 352. الغدير: ج 1 ص 197. اثبات الهداة: ج 2 ص 112. ]
  1. معاويه در جنگ صفين طى نامه اى به اميرالمؤمنين عليه السلام چنين نوشت: 'به من خبر رسيده كه وقتى با اهل سر و خواص شيعيانت در خلوت مى نشينيد... ادعا مى كنى كه... خداوند اطاعت تو را بر مؤمنان واجب كرده و در كتاب و سنتش به ولايت تو امر كرده... او هم امتش را در غدير خم جمع كرده و آنچه درباره ى تو از جانب خداوند مأمور شده ابلاغ نموده و دستور داده حاضران به غايبان برسانند، و به مردم خبر داده كه تو بر مردم صاحب اختيارتر از آنان هستى...'. [كتاب سليم: حديث 25.]
1. هنگامى كه اميرالمؤمنين عليه السلام در كوفه براى جنگ صفين آماده مى شد ضمن خطابه اى چنين فرمود: اى مهاجران و انصار،... آيا بر شما واجب نيست مرا يارى كنيد؟ آيا امر من بر شما واجب نيست؟... آيا سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را نشنيديد كه در روز غدير درباره ى ولايت و صاحب اختيارى من مى فرمود؟ [ بحارالانوار: ج 32 ص 388.] 2. در زمان خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين عليه السلام به دستور آن حضرت مجلس بزرگى در ميدان بزرگ كوفه كه مقابل مسجد كوفه و دار الامارة بود تشكيل شد و حضرت منبر رفتند در حالى كه جمعيت عظيمى جمع شده بودند و اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله نيز حضور داشتند.