سلام چيست و چرا زيارت با سلام آغاز مي شود

«چرا زيارت با سلام آغاز مي‌شود؟». پرسش دوم اين است که: «سلام چيست؟».

در پاسخ سؤال اول که چرا زيارت با سلام شروع مي‌شود، بايد در ابتدا نگاهي به لغت داشته باشيم. پس از آن نگاهي به آيات قرآن کريم خواهيم داشت.

نگاهي به معناي لغوي سلام
درباره معناي لغوي بايد همه کتاب‌ها را ديد ولي يکي از کتاب‌هاي معتبري که بزرگان ما روي آن دقت دارند و همه اين مسائل را جمع‌آوري کرده است، کتابي است به نام «أقرب الموارد في فصح العربية و الشوارد». نويسنده اين کتاب، علامه سعيد الخوري الشرتوني اللبناني، تمام کتاب‌هاي معتبر را جمع‌آوري کرده، مشترکاتش را در بخش عمومي اين کتاب و مسائل مورد اختلاف را در بخشي ديگر قرار داده است. نويسنده، بسيار با سليقه کار کرده و به همين سبب مورد اقبال همه است. آنچه امروز درباره بحث لغوي عرض مي‌کنم از همين کتاب است.

همه معنايي که براي سلام ذکر شده است
در اين کتاب چند معني براي «سلام» آمده است. يکي بر وزن َنصَر ينصُر، مصدر آن سَلمة و به معني نيش زدن است. مانند «سَلَمَتهُ الحيّة»، يعني مار نيشش زد. به همين دليل به شخص مارگزيده «سليم» مي‌گويند؛ يعني او بايد از دنيا مي‌رفت ولي جان سالم به در برد.

استفاده ديگر ريشه «سلم» در وزن نصر ينصر، به معني «دبغه بالسلم» است؛ يعني دباغي کردن پوست.
مورد استعمال ديگر از همين باب، «سلم من الدلوة» به معناي «فرغ من عملها و أحکمها» است يعني مشغول ساختن دلو بود و حالا تمام شد. «سلم» در اين جمله يعني آن را به خوبي محکم کرد.

اما اگر «سلم» از باب عَلِم يَعلَم باشد، مانند «سَلِم من العيوب و الآفات»به معناي«نجا و برئ» است و دو مصدر دارد؛ «سلام» و «سلامة». مثال مذکور به اين معني است: «از عيوب و آفات، نجات پيدا کرد و پاک شد.»

ريشه «سلم» گاهي نيزبه ابواب مزيد مي‌رود، چنانکه موارد آن در آيات قرآن نيز زياد است.«سلم» در باب تفعيل به معني سلام کردن است؛ مانند «سلّمه» و «سلّم عليه»، يعني به او سلام کرد. در همين باب، اگر با حرف «مِن» استعمال شود، به معني حفظ است مانند «سلّمه الله من الآفة بمعني وقاه اياها»، يعني خداوند او را از آفت نگاه داشت. همچنين اگر با حرف «إلي» بيايد، به معني «عطا کردن» است؛ «سلّمه إلي فلان» يعني «أعطاه إياه».در همين باب اگر با حرف «ب» بيايد مانند «سلّم به»، به معناي «رضايت» خواهد بود.

حرف «إلي» اگر به سلم در باب تفعيل اضافه شود، معني «إنقياد» خواهد داد. بر همين اساس، معني عبارت «سلّم إليه» يعني مطيع او شد. بنابراين، ماده«سلم» وقتي به باب تفعيل مي‌رود باهر يک از حروف جر، معني جديدي پيدا مي‌کند.

دو معني براي واژه سلام
تا اينجاي بحث معني لغوي«سلم» را در ثلاثي مجرد و ثلاثي مزيد مشخص کرديم. ولي خود واژه «سلام» دو معني دارد؛ يکي به معني مصدر که افعال آن را توضيح داديم؛ و ديگري اسم مصدر از «تسليم»، مانند کلام که اسم مصدر تکليم است.

تفاوت مصدر با اسم مصدر در اين است که اسم مصدر، حاصل مصدر است. به عنوان نمونه، «کلام» نتيجه «تکليم» يعني سخن گفتن است. سخن گفتن شما ممکن است يک ساعت طول بکشد ولي وقتي سخن شما پايان يافت، کسي نمي‌گويد: «تکليم او را بياور»، بلکه گفته مي‌شود: «کلام او را بياور». در اين کتاب مي‌گويد: «اسم من التسليم»، يعني «سلام» را وقتي استفاده مي‌کنند که شخص، تسليم شده و موافقت‌نامه را امضا کرده است. در واقع اين شخص با امضاي موافقت‌نامه، اعلام سلام کرده است.

چون اسم مصدر، حاصل مصدر است. يا به عنوان مثال ديگر، وقتي سر و گردن خود را غَسل (به فتح) مي‌دهيد، سمت راست و چپ را هم غَسل مي‌دهيد، حالا شما داراي غُسل (به ضم) هستيد؛ اين يعني حاصل مصدر. بر اساس نظر اين کتاب که «سلام» را حاصل مصدر «تسليم» مي‌داند، وقتي کسي سازوکارهاي تسليم، مسالمت و انقياد را انجام دهد، به سلام رسيده‌ است.

تا اينجا دو معني براي سلام گفتيم. معناي سوم سلام،«الإستسلام بالإنقياد و الطاعة» است يعني تسليم شدن براي مطيع شدن و اطاعت کردن. معاني ديگري نيز چون گزيده شده، نيش خورده و همچنين نامي براي يک درخت ذکر شده است. و البته سلام يکي از نام‌هاي خداست؛ چون سالم از نقص، عيب و فناست.

سلام نزد مسلمين
آخرين نکته‌اي که در اين کتاب براي کلمه «سلام» ذکر مي‌کند اين است که «والسلام تحيّة عند المسلمين. يقولون سلام عليکم»، يعني يکي از شکل‌هاي تحيت پيش مسلمان‌ها گفتن عبارت «سلام عليکم» است. پس سلام نزد مسلمين به معناي تحيت است.

جاهاي ديگر و مردم ديگر به جاي سلام کردن، روش‌هاي ديگري دارند؛گاهي از عبارت «روز به خير» استفاده مي‌کنند، بعضي کلاه از سر برمي‌دارند، بعضي ديگر نظير ژاپني‌ها و هندي‌ها دو دست خود را مقابل صورت قرار مي‌دهند و کرنش مي‌کنند. بنابراين همان طور که هر کسي براي خود تحيتي دارد، تحيت مسلمان‌ها نيز «سلام عليکم» است.

سلام در قرآن
تا اينجاي صحبت، بحث لغوي ما درباره سلام تمام شد. حالا مي‌خواهم برايتان چند آيه از قرآن بخوانم. يکي آيه ۲۷ سوره مبارکه نور است که خداوند متعال در اين آيه دستور مي‌دهد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ».

يعني اي کساني که ايمان آورده‌ايد به خانه‌هاي غير خودتان داخل نشويد مگر اينکه شرطي را پشت سر بگذاريد. شرط داخل شدن به خانه ديگران اين است که انس بگيريد؛ يعني بايد زمينه‌هاي انس را فراهم کنيد و به اهل آن خانه سلام کنيد. اين براي شما بهتر است؛ بلکه متذکر شويد.

در همين سوره، آيه ۶۱ مي‌فرمايد: «فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً». يعني وقتي به خانه‌هايي وارد ‌شديد به خودتان سلام بدهيد، حتي اگر کسي در خانه نباشد. اين سلام تحيتي طيبه از جانب خداست که در خود، برکت و پاکيزگي دارد. از اين آيه به دست مي‌آيد که سلام به معناي تحيت و همچنين از آداب ورود به خانه است.

در اينجا مي‌خواهم آيه ۶۵ سوره نساء را کنار يکي از آيات معروف سوره احزاب بخوانم. آيه ۶۵ سوره نساء مي‌فرمايد: «فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا».

به خدا سوگند! به پروردگارت سوگند! اينها ايمان نمي‌آورند مگر آنکه تو را در مشاجره و نزاعشان به عنوان حَکَم بگيرند. وقتي تو را حَکَم خود قرار مي‌دهند، در وجودشان هيچ دلتنگي و ناخشنودي‌اي از حکمي که کردي احساس نمي‌کنند، ولي باز هم ايمان نمي‌آورند.

يعني حکم تو براي آنها تنگنايي به وجود نمي‌آورد و کاملا قابل پذيرش است ولي متأسفانه براي اينها انگيزه نمي‌شود که ايمان بياورند. در اينجا عبارت «يسلّموا تسليما» به اين معني است که کاملا تسليم حکم تو مي‌شوند. شايد در آيات ديگر، به معاني ديگري باشد ولي اين عبارت به روشني به معني تسليم است.

اين آيه را بگذاريد کنار آيه ۵۶ سوره مبارکه احزاب که مي‌گويد: « إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا». در اينجا بعضي مي‌گويند «سلّموا» يعني صلوات و سلام بفرستيد. ولي اين درست نيست؛ چرا که خود آيه مبارکه، مصدرش را آورده و مي‌بينيم که مصدر آن «تسليم» است، نه «سلام». آيه ۶۵ سوره نساء هم مي‌گويد: «يسلّموا تسليما» که بحث لغوي آن در ابتداي سخن گذشت که اين مصدر به معني إنقياد است. حالا در اين آيه مي‌گويد هم بر او صلوات بفرستيد، هم تسليم وي باشيد.

بنابراين اگر در تعابير اهل بيت ديديم که پس از ذکر نام رسول الله، مي‌گويند: «صلّي الله عليه و آله» و قسمت«و سلّم» را نمي‌آورند اشکالي ندارد. اگر جايي در دعاها خوانديد «و سلّم علي محمد و آل محمد کما صلّيت...»، اين به معني سلام است چون حرف جر آن «علي» است. دليل اينکه من بر مراجعه به کتاب لغت تأکيد کردم همين بود. در لغت ديديم که مصدر «تسليم» هر گاه با حرف جر «علي» بيايد به معناي سلام است. پس اصل صلوات بر رسول الله همين است که بگوييم «صلّي الله عليه و آله». اما معني خود صلوات بر رسول و تسليم او بودن، به تنهايي جاي بحث دارد که إن شاء الله در آينده به آن خواهيم پرداخت.

42 بار در قرآن تکرار شده است
کلمه «سلام» ۴۲ بار در قرآن کريم آمده است که از ميان آنها به چند آيه‌ که مربوط به بحث و سؤال ماست اشاره مي‌کنم. آيه۱۰ سوره مبارکه يونس و آيه ۲۳ سوره مبارکه ابراهيم، کلمات مشترکي دارند. در هر دو آيه آمده است: «وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ»، يعني تحيت اهل بهشت، سلام است. اين دو آيه کاملا صراحت دارد که سلام به معناي تحيت است.

پس در پاسخ به اين سؤال که چرا زيارت را با سلام شروع مي‌کنيم، نخست بايد گفت چون سلام تحيت است و ما مي‌خواهيم زيارت را با تحيت آغاز کنيم. ديگر اينکه قرآن دستور داده است اگر به خانه‌اي غير از خانه خود وارد مي‌شويد، سلام کنيد. پس يکي از آداب ورود، سلام است.

خداوند در آيه ۴۴ سوره مبارکه احزاب مي‌فرمايد: «تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ»، يعني تحيتشان در روز ملاقات، سلام است. پس سلام از آداب ملاقات و زيارت است. زيارت را با سلام آغاز مي‌کنيم چون دستور خداست و چون سلام کردن، عمل به قرآن است.

نکته ديگر اينکه خداوند متعال در آيات ۱۸۰ و ۱۸۱ سوره مبارکه صافّات بر مرسلين خودش سلام فرستاده است: «سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ». همچنين در آيه ۵۹ سوره نمل، خدا بر بندگان برگزيده خودش که «مصطفي» شده‌اند نيز سلام فرستاده است: «قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى آللَّهُ».

سلام در آغاز زيارت يعني کسي که او را زيارت مي‌کنيد، ادامه خط رسالت و از بندگان برگزيده خداست؛ چنانکه خداوند متعال در آيات ۳۳ و ۳۴ سوره مبارکه آل عمران مي‌فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ (۳۳) ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ».

خلاصه بحث تا اينجا چنين شد که سلام تحيت است، اذن دخول است و همچنين يکي از آداب ملاقات و زيارت محسوب مي‌شود و به همين سبب، زيارت را با سلام آغاز مي‌کنيم.

يک نکته مهم ديگر
نکته مهم ديگر اين است که تحيت از کلمه «حيّ» مي‌آيد. به کسي تحيّت مي‌گوييم که از حيات برخوردار باشد. وقتي به کسي سلام مي‌دهيد، نشان‌دهنده اين است که قائل به حيات او هستيد. با دقت در آداب زيارت و آداب اذن دخول به حرم اهل بيت نيز مي‌توان همين نکته موجود در آيات قرآن را به دست آورد. هنگام ورود مي‌گوييد: «اللهم إني وقفت علي باب من أبواب بيوت نبيک صلواتک عليه و آله و قد منعت الناس أن يدخلوا إلا بإذنه فقلت ياأيها الذين آمنوا لاتدخلوا بيوت النبي إلا أن يؤذن لکم».

شما در اين دعا مي‌گوييد:«خدايا من بر در يکي از درهاي خانه نبي تو ايستاده‌ام که مردم را منع کرده‌اي از اينکه بدون اذن وارد آن شوند و گفتي اي کساني که ايمان آورده‌ايد! وارد خانه نبي نشويد مگر اينکه به شما اذن دهد.»

من هم اينجا ايستاده‌ام که اذن بگيرم. اذن گرفتن به اين است که اهل بودن خود را ثابت کني و نشان دهي که اهل خانه‌اي. اهليت خانه هم به داشتن معرفت است. پس بايد معرفتت را نشان دهي و اعتقاداتت را بگويي. به همين جهت در ادامه اذن دخول مي‌گويي:

«اللهم إني أعتقد حرمة صاحب هذا المشهد الشريف في غيبته کما اعتقدها في حضرته و أعلم أن رسولک و خلفائک عليهم السلام أحياء عندک يرزقون يرون مقامي و يسمعون کلامي و يردّون سلامي و أنّک حجبت عن سمعي کلامهم و فتحت باب فهمي بلذيد مناجاتهم».

يعني غيبت و حضرت اينها براي من يکي است؛ چون اينها زنده‌‌اند. گفتن اين عبارت‌ها يعني مي‌دانم رسول تو و خلفاي تو زنده‌اند. از کجا مي‌دانم؟ چون مي‌بينند، مي‌شنوند و سلام من را جواب مي‌دهند. هرچند من جوابشان را نمي‌شنوم، ولي اشکالي ندارد.

در اينجا نکته بسيار فاخري وجود دارد. خدايا اگر گوش من را بستي و محجوب کردي اشکالي ندارد؛ چون اگر اين در را بسته‌اي، در ديگري را گشوده‌اي و باب فهم من را باز کرده‌اي. شايسته است که زائر به اين نکته به خوبي دقت کند. تعبير «لذيذ مناجاتهم» يعني من از مناجات با اينها لذت مي‌برم. هر زائري هر کجا رفت، اين نکته را به خاطر داشته باشد که وقتي در حرم نشسته است، لحظاتي وارد لذت مناجات مي‌شود. آن لحظات، لحظات فتح باب فهم است.

براي بعضي ۵ دقيقه است، براي بعضي کمتر، براي بعضي بيشتر. اين باب، مدام باز و بسته مي‌شود. اگر کسي همين لحظات را خوب استفاده کند، آرام آرام آن باب محجوب هم برايش باز مي‌شود. اگر به اين در باز توجه نکنيم، چه توقعي هست که آن در بسته باز شود؟ فعلا بايد از همين در باز استفاده کرد. البته هر کسي هم سقفي دارد. ۵ دقيقه يا ۱۰ دقيقه، کمتر يا بيشتر؛ تمام که شد، حالش برمي‌گردد و از آن لذت خارج مي‌شود، کم‌کم حواسش متوجه اطراف مي‌شود و اينکه ساعت چند است و چه ساعتي بايد برويم وچه زماني ناهار مي‌دهند. اين اتفاق مي‌افتد و بايد به آن توجه داشت.

در ادامه اذن دخول مي‌گوييم: «و إنّي أستأذنک يا ربّ اولاً و أستأذن رسولک صلي الله عليه و آله ثانياً و أستأذن خليفتک الإمام المفروض عليّ طاعته فلان بن فلان و الملائکة الموکّلين بهذه البقعة المبارکة ثالثاً».

اکنون که اعتقاد، علم و معرفت خود را بيان کرده‌اي، مي‌گويي: «ءأدخل يا رسول الله؟ ءأدخل يا حجة‌ الله؟ ءأدخل يا ملائکة الله المقرّبين المقيمين في هذا المشهد؟ فأذن لي يا مولاي في الدخول أفضل ما أذنت لأحد من أوليائک.»

«بفرما»هايي که صاحب‌خانه‌ها مي‌گويند، براي هر کسي فرق دارد. مثلا اگر مالک اشتر در خانه علي بن ابيطالب (ع) را بکوبد، ايشان يک طور مي‌گويد «بفرماييد!»، اگر سلمان که «منّا أهل البيت»در وصف اوست، يا ابوذر يا حذيفه در بزنند، طور ديگري پاسخ مي‌شنوند. و اگر کسي مثل من باشد، طور ديگري به خانه دعوت مي‌شود.

در اذن دخول مي‌گوييم: من از تو مي‌خواهم همچون افضل اذن‌هايي که به اولياء خودت داده‌اي، به من نيز اذن دهي». چنين اذني شايستگي مي‌خواهد. شايستگي‌اش کجاست؟ در ادامه مي‌گويد: «فإن لم أکن أهلا لذلک، فأنت أهل لذلک»، اگر من اهليتش را ندارم، تو اهليت و شايستگي‌اش را داري.

بنابراين، از اذن دخول معلوم مي‌شود که اينها احيا هستند. شما به کسي سلام مي‌کنيد که سلامتان را پاسخ دهد. کسي که ردّ سلام مي‌کند، نمي‌تواند مرده باشد. باز به سؤال برمي‌گرديم. چرا زيارت با سلام شروع مي‌شود؟ يکي از دلايلش اين است که سلام تحيت است و تحيت يعني کسي که به او سلام مي‌کنيم، داراي حيات است.

تا اينجاي صحبت، پاسخ‌هايي بود که مي‌شد از لغت، آيات قرآن و ادعيه به دست آورد. نکته ديگر اينکه در سوره مبارکه شعرا بحث عميق‌تري درباره سلام وجود دارد که بحث دوم ما درباره چيستي سلام را کامل‌ مي‌کند. إن شاء الله در جلسه ديگري به آن خواهيم پرداخت. اللهم صل علي محمد و آل محمد.

نويسنده: حجت الاسلام بهاء الدين ضيائي

خلاصه
۱- سلام چيست؟
۲- چرا زيارت با سلام آغاز مي شود؟
بحث لغوي:
۱- سَلمٌ از باب نَصَرَ يَنصُرُ
نيش زدن: سَلَمَتهُ الحَيَّةُ سَلماً : لَدَغَتهُ.
دباغي کردن: سَلَمَ الجِلدَ سَلماً: دَبَغَهُ بِالسَّلَم ( با درختي شبيه سدر مخصوص دباغي)
ساختن دلو: سَلَمَ الدَّلوَ سَلماً: فَرغَ من عملها و اَحکَمَها

۲- سَلامٌ و سَلامَهٌ از باب عَلِمَ يَعلَمُ
پاکي و رهايي از عيب ها و امت ها: سَلِمَ من العيوب و الآنات سَلاماً و سَلامةً: نَجا وَ بَرِيءَ منها.
اختصاص دادن : سَلِمَت له الضَّيعةُ: خَلَصَت.
۳- تَسليمٌ از باب تفعيل
تحويل دادن و تسليم کردن : سَلَّمَهُ الي فُلانٍ : اعطاه ايّاه.
قبول کردن راضي شدن: سَلَمَ به : رضي.
تسليم شدن : سَلَمَ اليه : انقاد.

۴- سَلامٌ از باب تفعيل
سلام کردن: سَلَمَهُ و سَلَّمَ عليه: قال له سلامٌ عليک.
حفظ کردن از آفت و بلا: سَلَّمَهُ اللهُ من الآفة : وَقاهُ اياها.
۵- سلام:
مصدر : از ثلاثي مجرد و ثلاثي مزيد که گذشت.
اسم مصدر تسليم: سلام حاصل تسليم است.
اسم : تسليم شدن براي فرمانبرداري و اطاعت. گزيده شود . نام درختي تلخ
اسم : از نام هاي خداوند.
اسم : تحيتِ مسلمانان
بحث قرآني :
۱- هنگام ورود به خانه ها بر اهل آن سلام کنيد. ۲۷/نور.
۲- هنگام ورود به خانه بر خودتان سلام کنيد. ۶۱/نور.
۳- خدا و ملائکه بر پيامبر صلوات مي فرستند. شما مومنين بر او صلوات بفرستيد و تسليم و مطيع باشيد. ۵۶/احزاب . ۶۵/نساء.
۴- سلام تحيت اهل بهشت است.۱۰/يونس، ۲۳/ ابراهيم.
۵- سلام از آداب ملاقات است. ۴۴/احزاب.
۶- خداوند بر مرسلين سلام فرستاده است. ۱۸۱/صافات.
۷- خداوند بر بندگان برگزيده ي خود سلام فرستاده است.۵۹/نمل.

بحث روايي(اذن دخول)
۱- دخول در خانه هاي پيامبر بدون اذن ممنوع است.
۲- رسول و خلفاء اش زنده هستند.

نتيجه:
۱- پيامبر و جانشينان ايشان احياء و زنده هستند.
۲- سلام تحيت است. و تحيت براي زندگان است.
۳- سلام تحيت و درود اهل بهشت است.
۴- پيامبر و ذريه ي ايشان برگزيدگان و مورد سلام خدا هستند.
۵- سلام براي رسول الله صلي الله عليه و آله و برگزيدگان است و تأسي به خداست.
۶- سلام پاکي و دوري از عيب ها و بدي هاست و براي کساني است که  چنين اند.

منبع: شبکه جهانی ولایت