سوره البقرة (2): آيات 7 تا 9

تفسير جامع، ج‏1، ص: 110

خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (7) وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ (8) يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ (9)

 

معانى ختم‏

بدانكه ختم در اينجا چند معنى دارد يكى بمعناى گواهى است مثل آنكه كسى بديگرى بگويد «ختمت عليك بانك لا تعلم» گواهى ميدهم بر اينكه تو نميدانى و در اينصورت معنى آيه چنين ميشود.

خداى تعالى گواهى داد بر دلهاى ايشان كه نظر نميكنند و قبول حق ننموده و نمى‏دانند.

معناى دوم ختم علامت و نشانه است چنانكه مردم بر جائى و بر ذيل نامه مهر ميزنند كه علامت و نشانه از صاحبان آن باشد و خداوند بر دل كفار مهر و علامتى نهد كه فرشتگان آنها را شناخته و از آنها دورى جسته بآنها لعنت نمايند و بر ايشان استغفار نكنند آنطوريكه براى مؤمنان استغفار مينمايند.

معناى سوم عبارت باشد از اصرار آنها بكفر مانند كسانيكه مهر بر دلهاى خود زده‏اند و در ميان عرب رسم است كه هر وقت خواسته باشند در تشبيه مبالغه كنند حرف تشبيه را حذف نمايند مثلا ميگويند او شير است يعنى در شجاعت مانند شير است و معناى آيه اينطور ميشود منافقين چيزى نخواهند شنيد و نمى‏بينند و نمى‏دانند مانند كسى كه بر دل و چشم و گوش مهر دارد.

ابن بابويه بسند خود روايت كرده در كتاب توحيد از ابراهيم بن ابى محمود گفت از حضرت رضا عليه السّلام معناى آيه خَتَمَ اللَّهُ را سؤال نمودم فرمودند خداوند مهر نهاد بر دل كفار براى عقوبت كفرشان چنانكه در آيه 154 سوره نساء ميفرمايد:

بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا.

يعنى بلكه خدا بسبب كفرشان مهر بر دل آنها نهاده و بجز اندكى از آنها ايمان نياورند.

و در تفسير امام است كه حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام در معنى آيه 8 وَ مِنَ النَّاسِ فرمود كه روز غدير پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامر خداوند امير المؤمنين عليه السّلام را بخلافت نصب نموده بعمر فرمود يا على بيعت كن أبو بكر و عمر و هفت نفر ديگر از منافقين و رؤساى مهاجر و انصار با آن حضرت بيعت كردند عمر گفت يا على خلافت و ولايت بر تو مبارك باد صبح كردم در حالى كه مى‏بينم مولاى من و مولاى تمام مؤمنين ميباشى و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين بيعت و عهد را بر آنها محكم گردانيد سپس آنها مخفيانه با رفقاى خود بنا گذاشتند كه بعد از پيغمبر نگذارند امير المؤمنين بمنصب خلافت باقى بماند و حق او را غصب كنند.

ولى همينكه بحضور پيغمبر ميرسيدند ميگفتند ايرسول خدا محبوب‏ترين و نزديكترين اشخاص نزد خدا را بر ما ولايت و خلافت بخشيدى على براى دفع ستمكاران و از لحاظ سياست و دين از ما كافى‏تر بوده و مردى شايسته مقام خلافت ميباشد و خداوند ميدانست كه آنها آنچه در دل دارند غير از آنست كه بر زبان ميآورند و بر دشمنى خود با على باقى هستند پس پيغمبرش را خبر داد از عقايد باطنى آنها و فرمود اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعضى از مردم ميگويند ما بامر خداوند در باره نصب امير المؤمنين على عليه السّلام بخلافت ايمان داريم اما آنها دروغ ميگويند و ايمان ندارند و بر هلاك شما و هلاك على با هم متحد شده‏اند و اشخاص متمردى هستند و طغيان و فساد زيادى خواهند نمود.

حضرت موسى بن جعفر فرمود پس از آنكه خداوند از نفاق و توطئه منافقين پيغمبر را خبر داد آنها حضور پيغمبر شرفياب شده و قسم دروغ خوردند پيغمبر آنها را سرزنش و ملامت نمود أبو بكر گفت اي رسول خدا بخدا قسم هيچ چيز در نظرم لذت بخش‏تر و خوبتر از بيعت نمودن با على نبوده و اميدوارم بر اثر اين بيعت خداوند درهاى بهشت را برويم باز كرده و مرا از ساكنين بهشت گرداند.

عمر گفت فدايت شوم ايرسول خدا من عملى كه شايسته بهشت رفتن باشد ندارم جز همين بيعت با على بخدا قسم هرگز خيال نكرده و خوش ندارم كه نقض بيعت نمايم و اگر جواهراتى باندازه ما بين زمين و آسمان بمن بدهند كه اين بيعت را بشكنم قبول نخواهم كرد.

عثمان گفت اى رسولخدا من از اين بيعت بحدى مسرور و دلشادم كه تصور آن نشود و يقين دارم كه اگر گناه انس و جن را نموده باشم خداوند بسبب اين بيعت تمام گناهان مرا آمرزيده است و رفقاى ديگر آنها هم مانند اين سخنان گفتند و قسم خوردند و خداوند اين آيه را نازل فرمود يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا تا آخر آيه.

ابن بابويه در كتاب توحيد بسند خود از سعد بن صدقة بن زياد روايت كرده گفت از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم كه در روز قيامت وسيله نجات از آتش جهنم چيست فرمود خدعه نكردن با خدا زيرا هر كه با خدا خدعه كند خدا نيز با او خدعه نموده و ايمان از دل او ببرد و چنين كسى در حقيقت با نفس خويش خدعه نموده است راوى ميگويد حضورش عرض كردم غرض از خدعه كردن با خدا چيست فرمود در ظاهر اوامر خدا را قبول نموده ولى در باطن معتقد نبوده و ايمان نداشته باشد و يا آنكه بظاهر اوامر را اجرا نموده و لكن براى غير خدا باشد، از ريا كردن بپرهيزيد كه اين عمل شريك قرار دادن براى خداست شخص رياكار را در روز قيامت به چهار نام بخوانند صدا ميزنند و ميگويند: اى كافر و اى فاجر و اى حيله باز و اى زيانكار اعمال و عباداتت از بين رفت پاداش خود را از كسى كه برايش عبادت نموده‏اى بخواه.

 

معجزات امير مؤمنين‏

حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود چون منافقين از پيغمبر عذر خواهى نمودند خداوند وحى فرمود كه آنها خدعه مينمايند و پيغمبر هم بر حسب ظاهر عذر آنها را پذيرفت جبرئيل نازل شد و فرمود اى پيغمبر گرامى پروردگارت سلام ميرساند و ميفرمايد باين منافقين كه خدعه و حيله ميكنند و در پنهانى براى نقض عهد و غصب ولايت و حقوق على با يكديگر اتفاق نموده ‏اند امر كن كه با امير مؤمنين على عليه السّلام بيرون رفته و معجزات و خارق عادات و عجايبى كه خداوند بدست على ظاهر ميگرداند مشاهده نموده و بدانند كه آسمانها و زمين و تمام موجودات علوى و سفلى زير فرمان او بوده و ولى خدا على امير مؤمنين از آنها بى‏نياز است و مطمئن باشند خدا دست از انتقام و مجازات آنها نخواهد كشيد و بنا بر مصلحت و تدبيرى همانطور كه فرعونيان و كسانى كه دعوى خدائى مينمودند مهلت داده بود ايشانرا هم مهلت داده است.

آنگاه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بمنافقين و به ساير مردم امر فرمود كه با على عليه السّلام از شهر مدينه بيرون رفته و در كنار كوه‏هاى مدينه جمع شوند به امير مؤمنين فرمود همينكه بپاى كوه‏ها رسيدى بدانكه خداوند بكوه‏ها امر فرموده بفرمانت بوده و تو را اطاعت و يارى كنند و هيچگونه از خدمتگزارى و مواظبت بر انجام دستورهايت دريغ ندارند و اگر منافقين با مشاهده آن آثار و خارق عادات و معجزاتى كه ظهور ميكند بولايتت ايمان بياورند و مطيع و فرمانبردارت باشند با عزت و احترام به بهشت خواهند رفت و هرگاه مخالفت نمايند معلوم ميشود كه شقى‏ترين مردم هستند و در جهنم براى هميشه معذب خواهند شد و خداوند تو را بسبب معجزاتى كه بدستت ظاهر خواهد ساخت از منافقين بى‏نياز خواهد نمود.

پيغمبر اكرم فرمود يا على از پروردگارت بخواه كه بجاه و جلال و منزلت محمد و آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن كسانى كه حضرتت پس از محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سيد و بزرگ ايشان هستى تا كوه‏ها را بهر چه بخواهى تبديل نمايد و بجماعت منافقين فرمود اگر على را پيروى كنيد سعادتمند و نيكوكار شويد و اگر مخالفت او نمائيد شقى و بد عاقبت باشيد و خداوند على را از وجود شما بوسيله معجزاتى كه بدست او ظاهر خواهد ساخت بى‏نياز مينمايد امير مؤمنين با آن جماعت وعده زيادى بجانب كوه‏ها تشريف برده از خداوند در خواست نمود كه آن كوه را بنقره تبديل نمايد يكدفعه تمام نقره شده و با صداى فصيح و رسا فرياد زدند يا على اى وصى رسول خدا پروردگار ما را در تحت اختيارات قرار داده ما را در هر راهى كه ميخواهى صرف كن و هر زمان كه ما را بخوانى باطاعتت حاضر و آماده انجام اوامرت هستيم و اوامرت در باره ما نافذ و روا ميباشد.

مجددا كوه‏ها به طلا تبديل شدند و مانند بياناتى كه از كوه‏ هاى نقره شده بود سخنانى اظهار نمودند و بعد كوه‏ها به سنگ و عنبر و انواع جواهر پر بها برگشته و هر يك از آنها با زبانى فصيح فرياد ميكردند يا ابو الحسن اى برادر رسولخدا تمام ما مسخر فرمان تو هستيم و هر وقت اراده نمائى و ما را بخوانى در فرمانبردارى شما حاضريم.

سپس امير المؤمنين عليه السّلام خداوند را بحق جاه و منزلت آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خوانده و درخواست نمود كه درخت‏ها بصورت مردان جنگى مسلح و سنگريزه‏ها به هيئت جانورها و درندگان چون افعى و پلنگ در آيند فورا تمام درختان مبدل بمردان مسلح آماده بجنگ كه هر يك از آنها مقابل ده هزار نفر از مردم بودند و سنگها بشكل افعى هاى سياه و شير و پلنگ گرديدند و هر يك از آنها با زبان فصيح و صداى بلند گفتند يا على اي وصى پيغمبر آخر زمان خداوند ما را تحت فرمانت قرار داده است و از جانب خداوند مأموريم كه از وجود مقدست اطاعت و فرمانبردارى كنيم و هر وقت اراده فرمائى و ما را بخوانى تا بر دشمنانت مسلط شويم آماده و حاضر هستيم اى وصى رسولخدا از براى شما در نزد خداوند چنان قدر و منزلت و مقام و شأنى ميباشد كه اگر از خداوند بخواهى تمام زمين را بصورت گوسفندى قرار بدهد بهمان صورت درآيد و اگر بخواهى آسمان بزمين و يا زمين بآسمان ملحق شود البته خواهد شد يا چنانچه اراده فرمائى تمام آبها تلخ و شور شود خواهد شد يا كليه آنها بزيبق مبدل گردند تبديل ميشوند و اگر بخواهى هر نوع روغن و شربت ميگرداند و يا بخواهى تمام زمين‏ها دريا و يا درياها خشك شوند خواهد شد.

اي وصى پيغمبر خدا، از سركشى و طغيان منافقين محزون مشو خداوند مانند فرعون و نمرود آنها را نظر بمصالحى مهلت داده و مثل شيطان آنها را بخودشان واگذاشته است خداوند وجود مقدس شما و آنها را براى نابودى و نيستى نيافريده است بلكه براى باقى بودن خلق كرده و مرگ انتقال از خانه بخانه ديگر است و خداوند احتياجى ندارد كه منافقين ايمان بياورند و يا نياورند و اراده فرموده بود كه شرافت و فضيلت مقامت را بآنها ثابت كند و بواسطه تقريب كه در پيشگاه حضرت حق داريد اگر ميخواست آنان را باكراه وادار بايمان بولايت حضرتت ميفرمود.