سوره المائدة (5): آيات 54 تا 59

تفسير جامع، ج‏2،بروجردى سيد محمد ابراهيم

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ (54) إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (55) وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (56) يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُواً وَ لَعِباً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ الْكُفَّارَ أَوْلِياءَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (57) وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ (58)

قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَ أَنَّ أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ (59)

طبرسى از حضرت باقر عليه السّلام و حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمودند آيه مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ در باره امير المؤمنين و اصحاب باوفايش كه در جنگ بصره در ركاب آنحضرت جهاد ميكردند نازل شده و اين آيه خطاب به اصحاب پيغمبر است آنهائيكه غصب نمودند حقوق آل محمد را و از دين اسلام خارج شدند بزودى اصحاب حضرت حجة عليه السّلام بيايند و با آنها جهاد كنند و از هيچ چيز ترس و واهمه ندارند عياشى از سليمان بن هارون روايت كرده گفت عرض كردم حضور حضرت صادق عليه السّلام بعضى از مردم گمان ميكنند كه شمشير پيغمبر اكرم نزد عبد اللّه ميباشد فرمود بخدا قسم نميدانند و نديده‏اند او را مگر در حضور حضرت امام حسين عليه السّلام و صاحب شمشير معين است نبرند شما را اين مردم بطرف راست و چپ بخدا قسم اگر اهل آسمانها و زمين جمع بشوند و بخواهند آن شمشير را از اهلش كه حضرت حجة بن الحسن عليه السّلام روحى و روح العالمين له الفداء باشد بگيرند قدرت و توانائى ندارند و اگر تمام اهل عالم كافر شوند خداوند بوجود مقدس آنحضرت انتقام از آنها خواهد كشيد سپس فرمود آيا نميشنوى قول خداوند را و آيه را تلاوت كرد آنحضرت و ثعلبى كه از علماء عامه است در تفسيرش از طرف خودشان روايت كرده كه اين آيه نازل شده در حق امير المؤمنين عليه السّلام‏

خاتم بخشى امير المؤمنين در حال نماز و نزول آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ در شان آنحضرت‏

در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده در معناى: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها فرمود چون آيه: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ تا آخر آيه نازل شد جمع شدند عده از اصحاب پيغمبر در مسجد مدينه و بعضى ببعض ديگر گفتند در مورد اين آيه چه ميگوئيد اگر آيه را انكار كنيم بتمام آيات و احكام اسلام كافر ميشويم و اگر آنرا تصديق نموده و ايمان بياوريم على را بر خود تفوق داده و مسلط كنيم زيرا اين آيه صريحا بر ولايت على عليه السّلام دلالت دارد؟ همه آنها گفتند ما ميدانيم محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم راست ميگويد لكن امر او را در باره على اطاعت نميكنيم لذا اين آيه نازل شد كه ميفرمايد اين مردم ولايت على عليه السّلام را دانستند پس از آن انكار ولايت نموده و كافر شدند.

ابن بابويه از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده كه جمعى از يهوديان منجمله عبد اللّه بن سلام و اسيد بن ثعلبه و ابن يامين و ابن صوريا اسلام آورده خدمت پيغمبر شرفياب شدند عرض كردند اى رسول خدا موسى پس از خود بيوشع بن نون وصيت كرد وصى بعد از شما كيست؟ آنوقت آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ نازل شد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بانها فرمود برويم بمسجد؟ همينكه خواستند داخل مسجد شوند سائلى را مشاهده نمودند پيغمبر از او پرسيد آيا كسى در مسجد چيزى بتو عطا ننموده؟ عرض كرد بلى ايرسول خدا آن مردى كه مشغول نماز است، فرمود در چه حالى بتو عطا نمود؟ عرض كرد در حال ركوع، پيغمبر تكبير گفت و مردم همه تكبير گفتند پيغمبر رو بمردم كرد و فرمود پس از من على وصى منست و ولى شما است كسانى كه حضور داشتند گفتند راضى هستيم به پروردگار يكتا و به اين كه اسلام دين ما و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر و على بن أبي طالب ولى و امام ما باشد، لذا خداوند اين آيه را نازل فرمود وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ از عمر بن خطاب روايت كردند گفت بخدا قسم چهل مرتبه در نماز و حالت ركوع انگشتر صدقه دادم تا در باره من هم مانند آيه‏اى كه در باره على نازل شده نازل شود ابدا نازل نشده و شيخ در كتاب امالى از ابى رافع روايت كرده گفت روزى بر پيغمبر اكرم وارد شدم ديدم در خواب هستند و مارى در كنار خانه بود خوش نداشتم كه مار را بكشم پيغمبر بيدار شد من ميان پيغمبر و مار نشستم كه مبادا بوجود مقدس پيغمبر صدمه بزند و گفتم خود را فداى پيغمبر كنم اگر بخواهد كسى را بزند مرا بزند و مار خود را جمع كرد و ديدم پيغمبر آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ را تا آخر قرائت ميفرمايد و فرمود حمد خداى را كه بر على نعمت خود را تمام فرمود گوارا باد بر على فضل و رحمت خداوند كه باو عطا فرموده است بعد فرمود در آنجا چيست؟ عرض كردم مارى خفته است، فرمود آنرا بكش و كشتم سپس فرمود اى ابى رافع چگونه ميباشى با قومى كه با على جنگ ميكنند و حال آنكه على بر حق و آنها بر باطل ميباشند و جهاد با آنها واجب و خداوند فرموده هر كس توانائى ندارد كه با على بجهاد آنها برود بايد در دل با آنان جهاد كند و چيزى بر آنها نيست، گفتم ايرسول خدا دعا بفرمائيد كه من آن زمان را درك كنم و خداوند بمن قدرتى عطا فرمايد تا در ركاب على بجهاد بروم، پيغمبر اكرم دعا كرد و فرمود براى هر پيغمبرى امينى است و امين من ابى رافع است و چون مردم پس از كشته شدن عثمان با على عليه السّلام بيعت نمودند و طلحه و زبير خروج كردند و مرتد شدند فرمايش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بيادم آمد خانه و باغى كه در مدينه داشتم فروخته با فرزندان خود بيرون رفته كه در ركاب امير المؤمنين على مشغول جهاد شويم ولى درك محضر آنجناب را نكردم تا از بصره بكوفه وارد شدند و بعد بجنگ صفين و جنگ خوارج نهروان رفته و در ركاب آنحضرت قتال مينمودم تا شايد شهيد شوم كه متأسفانه امير المؤمنين عليه السّلام در كوفه شهيد شدند و بمدينه برگشتم در حالى كه نه ماليه داشتم و نه خانه‏اى حضرت امام حسن خانه‏اى از خانه‏هاى امير المؤمنين و مقدارى از زمينهاى ينبوع بمن عطا نمودند كه با عيالاتم در آنجا سكونت نمودم. و از طرق عامه و خاصه روايات زيادى است كه اين آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده است.

در احتجاج طبرسى از امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده جمعى از منافقين حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردند آيا از واجبات چيزى باقى است كه نفرموده باشيد؟

اين آيه نازل شد قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ يعنى بولايت امير المؤمنين سپس آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ نازل شد و اين موضوع در تمام فرق مسلمين مورد اتفاق است كه در آن روز جز على عليه السّلام در ركوع كسى صدقه نداده است و اگر در آيه نام على ذكر ميشد منافقين آنرا اسقاط مينمودند و اين آيه و نظائر آن از رموزى است كه در قرآن ذكر شده تا تحريف كنندگان نتوانند بآن دست بزنند تا برسد بامثال شما مردم بعد از آن زمان و پس از آن آيه غدير و بعد از آن آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نازل شد.

عمار ساباطى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود انگشترى كه امير المؤمنين عليه السّلام در نماز و در حالت ركوع صدقه داد حلقه آن چهار مثقال نقره داشت و نگينش پنج مثقال از ياقوت سرخ بود و معادل خراج شامات ميارزيد كه قريب سيصد بار شتر نقره و چهار بار شتر طلا ميشود و انگشتر مزبور متعلق به مروان بن طوق بود كه بدست امير المؤمنين عليه السّلام در يكى از جنگها بقتل رسيده و على عليه السّلام انگشتر او را حضور پيغمبر اكرم آورده و تسليم نمود مانند ساير غنائم جنگى و چون مختصات كفار مقتول بمسلمانى كه او را كشته اختصاص داشت پيغمبر آنرا بخود آن حضرت داد انگشتر در دست مبارك او بود تا در حال ركوع بسائل صدقه دادند شيخ طوسى روايت كرده كه اين عمل در روز بيست و چهارم ذى الحجه واقع شده و همان روز مباهله بوده است.

غزالى در كتاب سر العالمين روايت كرده و نوشته است كه انگشترى كه امير المؤمنين صدقه داد انگشتر حضرت سليمان بوده است.

در كافى از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود امر كرد خداوند به پيغمبر اكرم ولايت على را و نازل كرد بر آنحضرت آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ را و واجب نمود بر مردم ولايت اولى الامر را آنمردم ندانستند اولى الامر چه اشخاصى هستند خداوند به پيغمبرش محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دستور داد تا تفسير كند براى آنها اولى الامر و ولايت ايشان را چنانچه تفسير فرمود نماز و زكوة و حج و روزه را براى آن مردم وقتى امر خداوند به پيغمبرش ابلاغ شد مترسيد از آن مردم كه از دين برگردند و تكذيب كنند فرمايش او را، وحى رسيد باو اى پيغمبر برسان ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را بر مردم اگر ابلاغ نكنى مانند آنست كه هيچ كدام از احكام ما را ابلاغ نكرده باشى، ما تو را از شر اين مردم حفظ مينمائيم پس پيغمبر آنحضرت را بخلافت نصب فرمود فرمود حضرت باقر عليه السّلام واجبات يكى پس از ديگرى از جانب خداوند نازل ميشد و آخر واجبى كه نازل شد ولايت امير المؤمنين عليه السّلام بود سپس آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نازل شد كه ميفرمايد خداوند دين شما را كامل كردم و بعد از اين واجبى نازل نكنم شيخ مفيد در كتاب اختصاص از ابى علا روايت كرده گفت عرض كردم حضور حضرت صادق عليه السّلام آيا اوصياء و امامان اطاعتشان واجب است؟ فرمود بلى خداوند ميفرمايد در باره ايشان أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ و آن امامان كسانى هستند كه اين آيه را خداوند در شأن آنان نازل كرده و ميفرمايد إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ تا آخر آيه.

در احتجاج از حضرت عسكرى روايت كرده در حديث امير المؤمنين عليه السّلام فرمود منافقين حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردند آيا واجبى ديگر هست بر ما كه هنوز پروردگار او را نرسانيده تا بدانيم بعد از آن چيزى باقى نيست و بيش از اين تكليفى نداريم خداوند اين آيه را نازل فرمود قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ همانا سفارش ميكنم شما را بولايت سپس آيه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ نازل شد و اختلافى در ميان امة نيست كه اين آيه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام نازل شده و كسى جز آن حضرت در حال ركوع صدقه و زكوة نداده و علت آنكه خداوند در قرآن نام آن بزرگوار را ذكر نكرده صراحتا براى آنستكه اگر ذكر مينمود منافقين اين آيه را از قرآن ساقط و تحريف ميكردند و همينطور است در آيات ديگر كه بطريق رمز فرموده و ما ائمه رموزات آنرا بيان كرده ‏ايم و اين معنا لطفى است از جانب خداوند تا ندانند معناى آنرا آن اشخاصيكه در صدد تحريف و اسقاط قرآن بيرون آمدند و تا ما ائمه برسانيم آن رموزات را بشما و امثال شما و در باره ولايت امير المؤمنين خداوند آيه الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ را نازل كرد قوله تعالى: وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ ابن شهر آشوب از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود اين آيه نازل شده در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و مراد از وَ الَّذِينَ آمَنُوا آنحضرت ميباشد و حزب خدا شيعيان آن بزرگوار هستند كه بر تمام بندگان غالب شوند و در اين آيه نيز مانند آيه پيش خداوند ابتداء نموده بذات خويش سپس بنام پيغمبرش بعد از آن بنام ولى خود امير المؤمنين عليه السّلام عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود بعد از آنكه آيه ولايت نازل شد و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مردم را در غدير خم جمع نمود و فرمود بآنها هر كس را كه من مولاى او ميباشم على نيز مولايش باشد و فرمود پروردگارا دوست بدار هر كه على را دوست داشته و دشمن بدار كسيكه على را دشمن داشته سپس امر نمود مردم با آنحضرت بيعت كنند تمام مردم بيعت كردند و كسى حرفى نزد جز عمر و ابو بكر وقتى خواستند بيعت كنند عرض كردند ايرسول خدا اين بيعت از طرف شماست يا پروردگار؟

فرمود از طرف پروردگار امر شده بمن تا بيعت بگيرم از شما براى امير المؤمنين عليه السّلام آن دو نفر بيعت كردند و از ميان جمعيت بيرون رفتند و با خود نجوى ميكردند طولى نكشيد عمر برگشت حضور پيغمبر اكرم عرض كرد ايرسول خدا من از ميان جمعيت خارج رفتم براى حاجتى مشاهده كردم مرد نيكو منظرى كه بهتر از او هرگز نديدم لباس سفيدى در بر داشت و ميگفت پيغمبر خدا از اين مردم عهد و پيمان گرفته بود بولايت و و خلافت على عليه السّلام و كسى اين عهد را نمى‏شكند و بهم نميزند مگر آنكه كافر ميشود فرمود ايعمر ندانستى كه بود آن مرد؟ عرض كرد خير گفت آن جبرئيل امين بود ايعمر بترس از خدا و نبوده باش اول كسيكه اين عهد را نقض و بشكنى سپس، فرمود حضرت صادق عليه السّلام در غدير خم دوازده هزار مرد با امير المؤمنين بيعت كردند و شهادت دادند بحقانيت آنحضرت با اينوصف حق آن بزرگوار را ندادند و از براى شما مالى است اگر دو نفر شهادت بدهند ميتوانيد آنمال را بگيريد و فرمود و آيه فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ در شأن آنحضرت نازل شد.

قوله تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُواً تا آخر وَ أَنَّ أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ طبرسى از ابن عباس روايت كرده اين آيه در حق رفاعة بن زيد بن ثابت و سويد بن حرث نازل شده آنها در ظاهر اسلام آوردند سپس از جمله منافقين شدند بعضى از مسلمانان با آنها مراوده و دوستى ميكردند لذا اين آيه وارد شد و در اينجا اهل كتاب و كفار و هر كه استهزاء ميكند بدين اسلام جمع نموده اگر چه آن شخص در ظاهر مسلمان باشد و نهى فرموده از دوستى و مراوده با آنها سپس خبر ميدهد خداوند از حال آن جماعت كه چگونه سخريه و استهزاء مينمايند بمسلمين و نماز و فرمود بگو بآن جماعت يهود چگونه انكار ميكنيد ما را و حال آنكه ميدانيد از طرف خدا قرآن نازل شده بر ما و حق است و شما فاسق هستيد كه براى خاطر رياست دنيا و كسب مال ايمان نمى‏ آوريد. 

 

ترجمه تفسیرالميزان، ج‏6،طباطبایی سید محمد حسین

[سوره المائدة (5): آيات 55 تا 56]

إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (55) وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (56)
ترجمه آيات
جز اين نيست كه ولى شما خداست و رسول او و آنان كه ايمان آورده‏اند، همان ايمان آورندگانى كه اقامه نماز و اداى زكات مى ‏كنند در حالى كه در ركوع نمازند (55).و كسى كه خدا و رسولش و اين مؤمنين را دوست بدارد در حزب خدا كه البته سرانجام غلبه با آنها است وارد شده است (56)
بيان آيات
[اثبات اينكه اين دو آيه شريفه در باره امام على (ع) نازل شده و متضمن تنصيص بر ولايت و خلافت آن حضرت مى‏باشد]
اين دو آيه شريفه همانطورى كه مى ‏بينيد ما بين آياتى قرار دارند كه مضمون آنها نهى از ولايت اهل كتاب و كفار است، به همين جهت بعضى از مفسرين اهل سنت خواسته ‏اند اين دو آيه را با آيات قبل و بعدش در سياق شركت داده و بگويند همه اينها در صدد بيان يكى از وظائف مسلمين‏ اند، و آن وظيفه عبارتست از اينكه مسلمين بايد دست از يارى يهود و نصارا و كفار بردارند، و منحصرا خدا و رسول و مؤمنين را يارى كنند، البته مؤمنينى كه نماز بپا مى ‏دارند و در حال ركوع زكات مى ‏دهند، نه هر كس كه در سلك اسلام در آمده باشد، پس منافقينى را كه در دل كافرند نيز مانند كفار نبايد يارى نمود.
خلاصه كلام مفسرين نامبرده اين است كه ولايت در اين دو آيه به همان معنا است كه در آيات زير به آن معنا است" وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ" و" النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ" و نيز اين آيات كه ولايت را به مؤمنين اطلاق كرده" أُولئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ" و" وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ" همانطورى كه در اين آيات ولايت به معناى نصرت است در دو آيه مورد بحث هم به همان معنا است، پس مدعاى اماميه كه مى‏گويند اين آيه در شان امام على بن ابى طالب (ع) و در تنصيص ولايت و خلافت آن جناب است، زيرا تنها اوست كه در حال ركوع انگشتر خود را به سائل داد، مدعايى است بدون دليل، آن گاه از اين مفسرين سؤال شده است پس جمله حاليه" وَ هُمْ راكِعُونَ" در اين بين يعنى در دنبال جمله" وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ" چكاره است؟ اگر شان نزول آيه، امام (ع) نباشد، چنانچه اماميه مى‏ گويند جمله:" در حالى كه آنها در ركوعند" چه معنا دارد؟
در پاسخ گفته ‏اند در اينجا معناى حقيقى ركوع مراد نيست بلكه مراد معناى مجازى آن يعنى خضوع در برابر عظمت پروردگار يا خضوعى است كه از جهت فقر يا از جهات ديگر در نهاد آدمى پديد مى ‏آيد، و معناى آيه اينست كه: اوليا و ياوران شما يهود و نصارا و منافقين نيستند، بلكه اوليا و ياوران شما خدا و رسول اويند و آن مؤمنين كه نماز بپا مى‏دارند و زكات مى‏دهند و در همه اين احوال خاضعند، يا آنهايى كه زكات مى ‏دهند در حالى كه خود فقير و تنگدستند  ، ليكن دقت در اطراف اين آيه و آيات قبل و بعدش و نيز دقت در باره تمامى اين سوره، ما را به خلاف آنچه اين مفسرين ادعا كرده اند و آن جوابى كه از اشكال داده ‏اند رهبرى مى‏ كند، و نخستين شاهد بر فساد ادعايشان بر اينكه ولايت به معناى نصرت است همانا استدلال خود آنان است به وحدت سياق و به اينكه همه اين آيات كه يكى پس از ديگرى قرار گرفته ‏اند در مقام بيان اين جهتند كه چه كسانى را بايد يارى كرد و چه كسانى را نبايد، زيرا درست است كه اين سوره در اواخر عمر رسول خدا (ص) در حجة الوداع نازل شده و ليكن نه تمامى آن، بلكه بطور مسلم پاره‏اى از آيات آن به شهادت مضامين آنها، و رواياتى كه در شان نزولشان وارد شده است قبل از حجة الوداع نازل شده است.
بنا بر اين صرف اينكه فعلا اين آيات يكى پس از ديگرى قرار گرفته‏ اند دلالت بر وحدت سياق آنها ندارد، كما اينكه صرف وجود مناسبت بين آنها نيز دلالت ندارد بر اينكه آيات اين سوره همه به همين ترتيب فعلى نازل شده است.
دومين شاهد بر فساد آن، تفاوت آيات قبل و بعد اين آيه است از جهت مضمون، زيرا در آيه" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ ..."  تنها مؤمنين را از ولايت كفار نهى مى ‏كند و منافقين را كه در دل كافرند به اين رذيله كه در كمك كفار و جانبدارى آنان سبقت مى‏ جويند سرزنش مى ‏نمايد، بدون اينكه كلام مرتبط الخطاب به كفار شود و روى سخن متوجه كفار گردد، بخلاف آيات بعد كه پس از نهى مسلمين از ولايت كفار دستور مى ‏دهد كه رسول خدا (ص) مطلب را به گوش كفار برساند و اعمال زشت آنان را كه همان سخريه و استهزاست، و معايب درونيشان را كه همان نفاق است گوشزد شان سازد، پس آيات قبل، غرضى را بيان مى‏كنند و آيات بعد، غرض ديگرى را ايفا مى ‏نمايند با اين حال چگونه بين اين دو دسته آيات وحدت سياق هست؟!
[مراد از" ولى" در آيه شريفه ناصر نيست بلكه ولايت به معناى محبت و دوستى است‏]
سومين دليل بر فساد آن اين است كه: كلمه ولايت در اين آيات نمى‏شود به معناى نصرت باشد. زيرا با سياق آنها و خصوصياتى كه در آن آيات است مخصوصا جمله" بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ- آنها خود اولياى يكديگرند" و جمله" وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ- و هر كه از شما ولايت آنها را داشته باشد از آنها خواهد بود" سازگار و مناسب نيست، چون كه ولايت به معناى نصرت عقد و قراردادى بوده كه بين دو قبيله با شرايط خاصى منعقد مى‏شده، و اين عقد باعث نمى‏شده كه اين دو قبيله يكى شوند، و از عادات و رسوم و عقايد مخصوص به خود چشم بپوشند و تابع ديگرى گردند، و حال آنكه در اين آيه ولايت، امرى است كه عقد آن باعث پيوستن يكى به ديگرى است، چون مى‏فرمايد: و هر كه از شما ولايت آنان را دارا باشد از ايشان خواهد بود، و نيز اگر ولايت در اينجا به معناى نصرت بود معنا نداشت علت نهى از نصرت كفار را چنين معنا كند كه چون قوم فلانى (كفار) يار و مددكار يكديگرند، بخلاف اينكه اگر ولايت به معناى محبت باشد كه در آن صورت اين تعليل بسيار بجا و موجه خواهد بود، زيرا مودت مربوط به جان و دل آدمى است و باعث امتزاج و اختلاط روحى بين دو طايفه مى‏شود، و تاثير اين اختلاط در تغيير سنن قومى اغماض از خصائص ملى پر واضح است.
پس صحيح است گفته شود: فلان ملت و قوم را دوست نداشته باشيد تا رذائل و معايبى كه در آنها است در شما رخنه نكند و شما به آنان ملحق و از آنان نشويد، آنان وصله همرنگ هم، و دوست همند، از همه اينها گذشته معنا ندارد رسول خدا (ص) ولى به معناى ياور مؤمنين باشد، براى اينكه يا مردم ياور اويند يا او و مردم ياور دينند و يا خداوند ياور او و مردم ديندار است، همه اين اطلاقات صحيح است، اما گفتن اينكه او ياور مؤمنين است صحيح نيست.
توضيح اينكه اين مفسرين كه مى ‏گويند" ولى" در آيه مورد بحث به معناى ناصر است، لا بد مرادشان از نصرت، نصرت در دين است كه خدا هم آن را مورد اعتنا قرار داده و در بسيارى از آيات از آن ياد كرده، و چون مى ‏توان دين را هم براى خدا دانست و هم گفت دين براى خدا و رسول (ص) است و هم گفت دين براى رسول خدا و مؤمنين است به سه اعتبار همچنين مى‏توان يارى دين را هم يارى خدا دانست، چون پروردگار متعال شارع دين است كما اينكه در چند جاى قرآن اين اطلاق را كرده و فرموده:" قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ"   و نيز فرموده:" إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ"   و فرموده:" وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ" تا آنجا كه مى‏فرمايد:" لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ"   و همچنين در آيات زياد ديگرى اين اطلاق بچشم مى‏خورد و صحيح است گفته شود: دين براى خدا و هم براى رسول خدا (ص) است، چون خداوند شارع دين و رسول خدا (ص) هادى و داعى بسوى آن و مبلغ آنست، و به اين اعتبار مردم را به يارى دين دعوت و يا مؤمنين را با نصرت مى ‏ستايد به اينكه خدا و رسول را يارى مى ‏دهند كما اينكه در قرآن مى ‏فرمايد:" وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ"   و مى‏ فرمايد:
" وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ"   و نيز مى ‏فرمايد:" وَ الَّذِينَ آوَوْا وَ نَصَرُوا"   و هم يارى دين را يارى رسول (ص) و مؤمنين شمرده و فرموده: خدا ياور رسول و مؤمنين است، كما اينكه در قرآن مى‏فرمايد:" وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ"   و نيز مى‏فرمايد:" إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ"   و نيز مى ‏فرمايد:َ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ"   و ليكن به هيچ اعتبار نمى ‏توان دين را فقط براى مؤمنين دانست و رسول خدا (ص) را از دين بيگانه شمرد، آن گاه گفت رسول خدا ياور مؤمنين است، براى اينكه هيچ كرامت و مزيت دينى نيست مگر اينكه عاليترين مرتبه آن در رسول خدا (ص) است و او را سهم وافرى از اين مزيت است، لذا در هيچ جاى قرآن رسول اللَّه (ص) را ياور مؤمنين نخوانده.
آرى كلام الهى ساحتش منزه ‏تر از آن است كه نسبت به احترامات لازم الرعايه آن جناب كوتاهى و مسامحه بورزد، و اين خود قوى‏ترين دليل است بر اينكه هر جا در قرآن ولايت را به پيغمبر (ص) نسبت داده است مقصود از آن ولايت در تصرف يا محبت است مانند آيه شريفه:" النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ"  و آيه" إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ..." چون در اين دو آيه روى سخن با مؤمنين است و معنا ندارد رسول خدا (ص) ياور آنها باشد چنان كه مفصلا بيان كرديم.
پس معلوم شد كه اين دو آيه مورد بحث در سياق، با آيات سابق خود شركت ندارند و لو اينكه فرض هم بكنيم كه ولايت به معناى نصرت است، و نبايد فريب جمله آخر آيه يعنى:" فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ" را خورد و خيال كرد كه اين جمله تنها مناسب با ولايت به معناى نصرت است. زيرا اين جمله با معانى ديگر ولايت يعنى تصرف و محبت نيز مناسبت دارد، براى اينكه غلبه دينى و انتشار دين خدا در همه عالم كه يگانه هدف اهل دين است محتاج است به اينكه اهل دين به هر وسيله شده به خدا و رسول متصل و مربوط شوند، چه اينكه اين اتصال به نصرت خدا و رسول باشد و يا به قبول تصرفاتشان و يا به محبت و دوست داشتنشان، پس جمله آخر آيه با هر سه معنا سازگارى دارد، و خداى تعالى در چند جا وعده صريح داده و به همه گوشزد كرده كه بزودى اين غلبه دين اسلام بر ساير اديان محقق مى‏شود و فرموده:" كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِي"   و نيز فرموده:" وَ لَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلِينَ. إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ.
و علاوه بر همه وجوهى كه گفته شد روايات بسيارى از طريق اماميه و هم از طريق خود اهل سنت هست كه همه دلالت دارند بر اينكه اين دو آيه در شان على بن ابى طالب (ع) وقتى كه در نماز انگشتر خود را صدقه داد نازل شده است، بنا بر اين، اين دو آيه متضمن حكم خاصى هستند و شامل عموم مردم نيستند.

 

أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏4، طيب سيد عبد الحسين

[سوره المائدة (5): آيه 55]
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (55)
منحصرا ولى و صاحب اختيار شما مؤمنين خدا و رسول خدا و كسانى كه ايمان آوردند و اقامه نماز كردند و اتيان زكاة كردند در حالى كه ركوع ميكردند.
اين آيه از ادله بارزه است بر ولاية امير المؤمنين عليه السّلام و كلام در اين آيه در چند مقام واقع ميشود:
(مقام اول)
در مورد اين آيه شريفه و شأن نزول آن، و مقدمة عرض ميكنيم كه اين آيه شريفه از قضاياى كليه حقيقيه نيست كه بتوان گفت عام است و مورد مخصص نيست بلكه قضيه شخصيه خارجيه است كه خبر ميدهد كه ولى شما در خارج كيان هستند: خدا و رسول و مؤمنين كه در خارج اين صفات از آنها بروز كرده، و اخبار متواتره از عامه و خاصه كه اين آيه شريفه در موردى نازل شد كه امير المؤمنين عليه السّلام در حال ركوع انگشتر بسائل دادند، در غايت المرام بيست و چهار حديث از طرق عامه روايت كرده و نوزده حديث از طرق خاصه كه مجموعا 43 حديث ميشود و علماء اعلام در كتب خود مثل بحار مجلسى، عبقات مير حامد حسين هندى، الغدير امينى رحمت اللَّه تعالى عليهم، و ساير كتب معدة در باب امامت بسط بسيطى در اين موضوع داده و كتابهاى ضخيمى نوشته كه ديگر جاى انكار بر احدى باقى نمانده شكّر اللَّه سعيهم.
(مقام دوم)
در دفع اشكالاتى كه معاندين كرده‏اند و اين چند اشكال است:
1- اينكه اين اخبار مخالف است با آنچه شما نقل ميكنيد كه على عليه السّلام در حال نماز تير از پاى مباركش بيرون كشيدند و متوجه نشد.
جواب- اينكه هيچ منافاتى ندارد زيرا ما انبياء و اوصياى انبياء را اولين شرط و مهمترين شرط آنها را عصمت ميدانيم و نه فقط معصوم از گناه باشند بلكه غفلت، نسيان، سهو، شك در آنها راه ندارد و ادلّه عصمت را در محل خود بيان كرده‏ايم مخصوصا در مجلّد اول كلم الطيب در باب عصمت صفحه 197 بيان شده، و امير المؤمنين (ع) ابدا بر او غفلت عارض نميشود بخصوص در احكام شرع و عبادات مثل ايتاء زكاة و عدم ردّ سائل و متوجه است كه اين عبادت بزرگ از او فوت نشود، و اما مسئله اخراج تير از پاى مبارك نه از جهت غفلت بوده بلكه آن حالت شوق با خدا و حالت خوف باندازه‏اى بوده كه الم اخراج تير در مقابل او صفر بوده و همين است معناى آنكه در مورد بعض اصحاب امام حسين عليه السّلام دارد لا يمسون الم الحديد نه اينكه تيرها و شمشيرها و نيزه‏ها را نميديدند يا توجّه نداشتند بلكه الم آنها در مقابل شوق شهادت و لقاء پروردگار هيچ بود چه رسد به مقام على (ع).              
2- اينكه ولىّ معانى بسيارى دارد از كجا مراد ولايت كليه باشد.
جواب- اولا بمناسبت حكم و موضوع و عطف باللّه و رسوله مراد همين ولايت كليه است چنانچه ميفرمايد اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا بقره آيه 257، و نيز ميفرمايد هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ كهف آيه 44، و نيز ميفرمايد النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ احزاب آيه 6، و ثانيا ولاية بمعانى ديگر انحصار باين سه: خدا و رسول و على ندارد، و كلمه انّما از ادات حصر است.
3- اگر مراد على بود مناسب بود بلفظ مفرد بياورد و الذى آمن و اقام الصلاة و آتى الزكاة و هو راكع نه بلفظ جمع.
(جواب) اين اخبار از قضيه خارجيه است كه قبل از نزول آيه واقع شده و به اصطلاح نشانى و علامت است و اين عمل قبل از نزول آيه از احدى صادر نشده جز على عليه السّلام واحدى ادّعاء آن نكرده لذا در خبر است پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم تشريف آورد در مسجد و پرسيد با اينكه ميدانست براى اينكه همه اقرار كنند كه از كه همچه عملى صادر شده همه گفتند از على به توهّم اينكه آيه در مذمت اين عمل نازل شده پس از اقرار آيه را تلاوت فرمود، و اينكه بلفظ جمع آورده براى اينكه علاوه بر اثبات ولاية دلالت دارد بر اينكه اين عمل شايسته و مرضى الهى بوده كه صاحب اين عمل لياقت اين منصب را داشته است.
4- اينكه شما شيعيان مى‏ گوييد انگشترى كه على (ع) داده قيمت گزافى داشته و با آن فقر كه مسلمين خاصه مثل على داشتند در اول اسلام از كجا براى او فراهم ميشد.
جواب- اولا ما نميخواهيم بازار جواهر فروشان برويم و انگشتر على (ع) را بفروشيم فرض كنيد يك فلس قيمتش بوده نشانه است كه خدا خبر داده كه صاحبش ولىّ شما است، و ثانيا در موضوع جهاد يكى از احكامش اينست كه (من قتل قتيلا فله سلبه) و على (ع) چه اندازه از شجعان و اعاظم كفار را به قتل رسانيد ممكن است از آنجا بدست آورده باشد و چون جواهرات با خاك در نظر على يكسان است به سائل داده است.
5- در بعض اخبار حوله دارد و اين معارض با اين اخبار است.
جواب- در قرآن معين نكرده كه چه بوده فقط صاحب اين عمل لياقت اين منصب را دارد و او على (ع) بوده و بس.
6- شما شيعيان ولايت را منحصر به على (ع) نمي دانيد تمام ائمّه اثنى عشر (ع) را داراى اين ولايت مى ‏گوييد و آيه به اعتراف خودتان انحصار ميرساند.
جواب- در موقع نزول آيه منحصر باين سه بوده، خدا و رسول و على، و ولايت ساير ائمه (ع) بعدا بوده بدليل خاص ديگر، هذا ما عندنا.
(مقام سوم)
در شرح الفاظ آيه شريفه إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ انّما ادات حصر و ولايت خداوند ذاتي است خالق و رازق و قادر و محيط و ساير صفات را دارا است و مخاطب باين خطاب بلفظ (كم) مؤمنين هستند كه در آيه قبل فرمود يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا (سؤال) از مخالفين كه آيا اولى و دومى و سومى مشمول اين خطاب بودند و جزو مؤمنين محسوب بودند چنانچه شما مخالفين معتقد هستيد پس على (ع) بر آنها ولايت دارد و بايد در تحت فرمان او باشند و اگر از زمره مؤمنين خارج و در عداد منافقين هستند لياقت كوچكترين منصب را ندارند حتى ولايت بر فرزندان خود چه رسد بمقام ولاية كليه و رسوله كه ولايتش بجعل الهى بود در آيه شريفه النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ احزاب آيه 6، بعلاوه لازمه نبوت و رسالت ولايت است بر كسانى كه بر آنها مبعوث شده و چون حضرتش بر كافه جنّ و انس تا قيامت مبعوث شده بر همه آنها ولايت دارد و همين آيه هم دليل است. وَ الَّذِينَ آمَنُوا ايمان على عليه السّلام باندازه‏اى بود كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود اگر ايمان جنّ و انس را در يك كفه ترازو بگذارند و ايمان پسر عمّم على را در كفه ديگر بر تمام آنها سنگين‏تر است، و اين عبارت شامل اعلى مراتب ايمان تمام باستثناء خود حضرتش ميشود و در روز تقابل على (ع) با عمرو بن عبد ود فرمود: (برز الايمان كله الكفر كله) و خود حضرتش هم فرمود: (لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا).
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ اقامه صلوة و ايتاء زكاة دو امر مهم اسلاميست كه در آيات شريفه در بسيارى از موارد تأكيد شده حتى در امم سابقه از زمان آدم الى يوم القيامة لكن بر احدى از سابقين و لاحقين اتفاق نيفتاده كه جمع بين اين دو عبادت بزرگ را در آن واحد بفعل واحد انجام دهند جز بر على امير المؤمنين عليه السّلام آنهم در حال ركوع كه حدّ وسط بين قيام و سجود است.

منابع: 

نرم افزار نور، جامع التفاسیر.