شیوه نظارت حکومتی امام علی علیه السلام

حکومت کوفه ی علی (علیه السلام)  برای ما، آنچنان دل انگیز و هوش رباست که پیوسته با ذکر نام و اعادت خاطرش، تشفی خاطر می کنیم و تسلی درون.

منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا                     زین هر دو نام ماند چو سیمرغ کیمیا
از حکومت علی و ویژگی های بی بدیلش کم نگفته اند و کم نشنیده ایم. اما شنیدن حکایت حکومت آن معصوم، از زبان و روایت معصومی دیگر خواندنی تر و نگریستنی است.

حضرت باقر (علیه السلام)  درباره حکومت پنج ساله امیرالمومنین (علیه السلام)  و سیره ی عرشیش در فرش، چنین فرمود:

... علی (علیه السلام)  پنج سال بر کوفه حکومت کرد و در تمام آن دوران، برای خودش، آجری روی آجر و خشتی روی خشت نگذاشت. او طلا و نقره ی سرخ و سفید برای بازماندگانش به ارث نگذاشت. با آنکه به مردمان و رعیتش نان گندم نیکو و گوشت می خورانید، خودش در درون خانه، نان جو و سرکه می خورد. هزار بنده را از دسترنج و زحمت خود خرید و آزاد کرد، بی آنکه یکی از آنان را به بردگی بگیرد. کسی را طاقت کارهای علی نبود[1].

خود امام (علیه السلام)  آن هنگام که با برادرش عقیل، در باب بیت المال، و بذل و بخشش نکردنش حتی بر برادر سخن می گوید، حکایتی را نقل می کند که بسیار شنیدنی است. این حکایت که در نهج البلاغه آمده است، حساسیت امیرالمومنین (علیه السلام)  را در پاکی و طهارت حکومت و حاکمان و مقابله با مفاسدی چون رشوه گیری و امثال این نشان می دهد.

امیرالمومنین (علیه السلام)  می فرماید:

درون خانه بودم. در زدند. کسی وارد شد و برایم چیزی آورده بود. ظرفی سربسته بود پُر از حلوای لذیذ و شیرین. من از این حلوای لذیذ متنفر بودم، بریام مانند زهرماری بود که با آب دهان مار یا استفراغش خمیر کرده باشند.

آورد و جلویم گذاشت.

از او پرسیدم: این چیست؟ هدیه است، یا زکات و یا صدقه؟

زکات و صدقه که بر خاندان پیامبر حرام است.

گفت: نه این است و نه آن، هدیه است، هدیه.

به او گفتم: خدا مرگت دهد! از مسیر شرعی وارد می شوی تا مرا فریب دهی؟ یعنی: اسم رشوه را عوض کرده ای و نام هدیه بر او می گذاری؟

شعورت مشکل پیدا کرده؟ دیوانه شده ای؟ یا هذیان می گویی؟

به خدا قسم! اگر اقالیم هفتگانه و آنچه زیر آسمانهاست را به من بدهند، که خداوند را با گرفتن پوست جویی از دهان مورچه ای نافرمانی کنم، هرگز نخواهم کرد[2]!

آری! علی امیر بود اما عمارتی نساخت و عمارتی نداشت. امارتِ بی عمارتِ علی، دلیلِ عدالت علی است. می توان امیر بود اما عمارتی نداشت؛ و چنین است که علی برای همیشه امیر است. امیرانی که در عمارت ها امارت می کنند، با سرنگونیِ عمارتشان، امارتشان سرنگون می شود.

علی، امیر دل هاست و امیر جان هاست و نه تن ها و نه خاک ها؛ علی امیرالمومنین است.

پی نوشت ها:
[1] عن ابی جعفر (علیه السلام)  انّه قال: «وَ لَقَدْ وَلِيَ‏ خَمْسَ‏ سِنِينَ‏ مَا وَضَعَ آجُرَّةً عَلَى آجُرَّةٍ وَ لَا لَبِنَةً عَلَى لَبِنَةٍ وَ لَا أَقْطَعَ قَطِيعاً وَ لَا أَوْرَثَ بَيْضَاءَ وَ لَا حَمْرَاءَ وَ إِنْ كَانَ لَيُطْعِمُ النَّاسَ خُبْزَ الْبُرِّ وَ اللَّحْمِ وَ يَنْصَرِفُ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ يَأْكُلُ خُبْزَ الشَّعِيرِ وَ الزَّيْتِ وَ َ الْخَل‏ّ ِ ... وَ لَقَدْ أَعْتَقَ‏ أَلْفَ‏ مَمْلُوكٍ مِنْ كَدِّ يَدِهِ ... وَ مَا أَطَاقَ‏ عَمَلَهُ‏ أَحَدٌ مِنَ النَّاس‏»؛ امالی صدوق، ص281، مجلس 47 – وسائل الشیعة، ج 1، ص88.

[2] نهج البلاغه، خطبه 224.

منابع: 

هزار، علیرضا، بعد انسانی - اجتماعی غدیر، قم، دلیل ما، 1387 ش، چاپ اول، صص 137 - 139