کتاب شناسی تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة

« تفسير بيان السعادة فى مقامات العبادة»، تفسير عرفانى و شيعى قرآن به عربى، تأليف حاج ملا سلطان محمد گنابادى( 1251- 1327)، ملقب به سلطان‏على‏شاه و مشهور به سلطان‏على گنابادى، از اقطاب متأخر سلسله نعمت اللهى است. مؤلف، آن را به نام مرشد خود، حاج محمد كاظم اصفهانى ملقب به سعادت‏على‏شاه نوشته است ( تابنده، ص 195؛ معصوم‏على‏شاه، ج 3، ص 540).

اهميت اين تفسير از آن روست كه يگانه تفسير كامل قرآن به مذاق عرفانى شيعه است كه برجاى مانده است. سبب نگارش آن، چنان‏كه در مقدمه ‏اش( ج 1، ص 2) آمده، جمع ‏آورى لطايف و نكات نغزى بوده كه در اشارات قرآن و تلويحات اخبار يافته و پيش از آن، نه در كتابى ديده و نه از كسى شنيده بوده است.
عده‏اى از علما، از جمله آقا محسن مجتهد عراقى و آخوند ملا محمد كاشانى، در مورد اين تفسير چنين فرموده ‏اند:« تفسير السلطان، سلطان التفاسير». هم‏چنين اديب نيشابورى، شاگردان خود را به مطالعه آن تشويق مى‏ كرد.( تابنده، ص 195- 196).

ساختار
اين تفسير، در چهار جلد تنظيم شده است. در جلد اول، سوره‏هاى فاتحه، البقره و آل عمران و در جلد دوم، از آغاز سوره نساء تا پايان سوره كهف ( 15 سوره) و در جلد سوم، از آغاز سوره مريم تا پايان سوره ص ( 20 سوره) و در جلد چهارم، از آغاز سوره زمر تا پايان سوره ناس ( 76 سوره)، به ترتيبى كه در قرآن مذكور است، نه به‏گونه موضوعى، تفسير شده است.

گزارش محتوا
كتاب، با مقدمه‏اى در حقيقت علم و علائم آن و جهل مركب و ملازمت علم و عمل آغاز گرديده، سپس مؤلف، مطالب جامعى را در باره قرآن و فضيلت آن، تفسير، تنزيل و تأويل قرآن و ديگر مقدمات لازم براى تفسير قرآن بيان كرده و آن‏گاه به ترتيب آيات، به تفسير تمام آنها همت نهاده است، البته گاه نيز، در ضمن تفسير، به تناسب موضوع، مقالات مستقلى ( غالبا عرفانى) تحت عنوان« تحقيق» نوشته است.

مدار اين تفسير، بر حول مفهوم ولايت به معناى عرفانى و شئون و جوانب مختلف آن است؛ چنان‏كه در آن، آيات راجع به كفر و ايمان، به كفر و ايمان نسبت به مقام ولايت تفسير شده است ( ج 1، ص 223، مقدمه سلطان‏ حسين تابنده، ص ه).

هم‏چنين، مؤلف براى كلمه« رب» دو تعبير به دست مى‏دهد: يكى،« رب مطلق» كه مقام الوهيت است؛ ديگرى،« رب مضاف» كه منظور از آن، مقام ولايت است كه ظهور رب مطلق مى‏ باشد ( ج 1، ص 63).
از آنجا كه مفسر، اساس مذهب شيعه را پيروى از همين اصل مى‏داند و به اتحاد ذاتى تصوف حقيقى و تشيع به معناى وَلَوى آن قائل است، كسانى را كه از بُعد عرفانى تشيع غافلند، در باره گرايش اين تفسير، دچار ترديد مى‏ كند؛ چنان‏كه صاحب « التفسير و المفسرون» ( ذهبى، ج 2، ص 192- 203، 226) در اينكه« بيان السعادة» را در شمار تفاسير صوفيه ذكر كند يا تفاسير شيعه، مردد است.

« بيان السعادة»، علاوه بر جنبه‏هاى عرفانى، جنبه‏ هاى روايى، فقهى، فلسفى، كلامى و ادبى نيز دارد. از جنبه نقلى و روايى و بحث در باره شأن نزول آيات، مباحث مستوفايى دارد و عمده اقوال و مطالب منقول در آن، مستند به احاديث و اخبار مروى از پيامبر اكرم ( ص) و ائمه اطهار( ع) است. در نقل احاديث، از تفسير صافى فيض كاشانى و تفسير برهان سيد هاشم بحرانى، استفاده كرده است ( سميعى، ص 135).

سلطان‏على‏شاه، در خصوص اخبار مختلفى كه در تفسير آيات نقل كرده، مانند اخبار وارده در باره شجره منهيه در قصه آدم، به جمع و تطبيق ميان آنها مبادرت نموده است؛ به‏گونه‏اى كه همه اقوال در مقام و مرتبه خود با يك‏ديگر سازگارند، مگر در موارد نادرى كه صحت اخبار، مخدوش باشد( ج 1، ص 81؛ ج 2، ص 173).

با اينكه اساس اين تفسير، اخبار ائمه اطهار( ع) و عرفان مبتنى بر آن است، مشتمل بر اصطلاحات و مباحث فلسفى و حكمى نيز هست، مانند تحقيق در مراتب وجود و تشكيك در حقيقت آن ( همان، ج 1، ص 37) كه غالبا به روش استاد خود، حاج ملا هادى سبزوارى و بر اساس آرا و اقوال ملا صدرا است و از اين حيث، به تفاسير ملا صدرا بر قرآن شباهت دارد. وى آراى فلسفى را با لطايف عرفانى و عقايد كلامى در هم آميخته و در مسائلى از قبيل معراج، جبر و اختيار و بداء كه فلاسفه و متكلمان در آنها اختلاف نظر دارند، به جمع و تطبيق آرا پرداخته است( ج 1، ص 218- 220، ج 2، ص 276، 277، 431- 433).

« بيان السعادة»، متضمن مباحث ادبى نيز هست و در آن، ضمن تفسير، نكات ادبى آيات و تركيب لغات هم، به تناسب موضوع، مطرح شده است؛ براى مثال، در وجوه محتمل معانى حروف آغازين برخى سوره ‏ها، مثل « الم» در بقره، بحث‏هاى مفصلى آمده است.( ج 1، ص 39- 43).

از ديگر ويژگى‏هاى اين تفسير، آن است كه مؤلف آن با وجود اعتقاد به اينكه جمع ‏آورى آيات، به ترتيب نزول آنها صورت نگرفته، چون معتقد به ارتباط معنوى ميان آنها بوده، با توجه به ترتيب موجود ميان آيات و كلمات، به بيان ارتباط معنوى ميان آنها پرداخته است.( ج 1، ص 299).

گرچه، مؤلف، مجتهد بوده، در اين تفسير كمتر به مسائل فقهى پرداخته، مگر در موارد معدودى كه نظر شخصى خود را، نه به‏ صورت فتوا، اظهار كرده است، از جمله در تفسير« و يسئلونك عن الخمر و الميسر» (بقره: 219)، به حرمت استعمال ترياك( همان، ج 1، ص 196) رأى داده است.

وضعيت كتاب‏
پس از تأليف« بيان السعادة»، حاج ملا على نورعلى‏شاه گنابادى، فرزند و جانشين طريقتى صاحب تفسير، تقريظى بر اين تفسير مشتمل بر شرح حال مؤلف آن، به نام« رجوع الشياطين»( چاپ سنگى، تهران 1315) نوشت.« بيان السعادة»، ابتدا، در 1314 در دو جلد چاپ سنگى شد. حاج سلطان محمد حسين تابنده گنابادى، ملقب به رضاعلى‏شاه، آن را مقابله و تصحيح كرد و با افزودن مقدمه‏ اى، در 1344 ش، در چهار مجلد، چاپ كرد كه در 1408 در بيروت نيز افست شد.

برخى، صحت انتساب اين تفسير را به حاج ملا سلطان محمد انكار كرده‏اند، اما توجه به اين نكات در رفع اين شبهه ضرورت دارد:

اولا، چنان‏كه كيوان سميعى( ص 135) مى‏گويد، مقام عرفانى و علمى و ادبى مؤلف، برتر از آن بوده كه بتوان نسبت انتحال به وى داد، زيرا او عاجز از تأليف چنين تفسيرى نبوده است و با توجه به تبحر وى در علم و عرفان، چنانچه اين تفسير بدون نام مؤلف نيز چاپ مى ‏شد، اهل فن مى ‏توانستند بفهمند كه اين كتاب از اوست.

ثانيا، روش بيان مطالب و جمع نكات عقلى، نقلى و قلبى در اين تفسير با ساير آثار مؤلف مشابهت كامل دارد

ثالثا، معصوم‏على‏ شاه، صاحب« طرائق الحقائق» كه در 1303 و 1304 در گناباد نزد مؤلف بوده، از اين تفسير ياد كرده و تصريح مى‏كند كه در دوران تأليف آن، گاه بخش‏هايى از آن را به درخواست مؤلف ملاحظه مى ‏كرده است( ج 3، ص 540).

اصولا يكى از جهات اشتهار علمى و عرفانى مؤلف در زمان حيات كه غالب مورخان آن دوران ذكر كرده‏ اند، تأليف همين كتاب بوده است( فرصت شيرازى، ج 2، ص 890، پانويس 2؛ نيز آقا بزرگ طهرانى، ج 3، ص 182؛ تابنده، ص 210، پانويس 1).

اشتباه ديگر، در باره تفسير-« بيان السعادة»- را خاورشناس مشهور گلدزيهرgoldziherمرتكب شده است.

وى، از تفسيرى به نام« بيان السعادة فى مقامات العبادة» نوشته سلطان محمد بن حيدر البيدختى( بيدختى، چاپ تهران، 1314) نام برده و آن را كهن‏ترين تفسير شيعه خوانده و تاريخ اتمامش را 311، ياد كرده است. به نظر مى ‏رسد كه اشتباه او ناشى از غلط خواندن تاريخ اتمام اين تفسير( 1311)، بوده است.

در ترجمه عربى كتاب گلدزيهر نيز،« حيدر» به« حجر» و« البيدختى» به« البجختى» تصحيف شده است. اما در هيچ‏يك از منابع متقدم و متأخر شيعه، نشانه‏اى از اين تفسير و مؤلف آن با مشخصاتى كه گلدزيهر ذكر كرده است به چشم نمى‏خورد.

قسمت‏هايى از« بيان السعادة» را حاج سلطان حسين تابنده گنابادى( رضاعلى‏شاه) تحت اين عناوين به فارسى ترجمه و شرح كرده است:

1. رهنماى سعادت( تهران، 1342 ش)، ترجمه و تفسير مقدمه« بيان السعادة» و شرح تفسير سوره‏ هاى فاتحه، أعلى، الضحى، انشراح، قدر، نصر و اخلاص؛

2. قرآن مجيد و سه داستان اسرارآميز عرفانى( تهران، 1365 ش)، ترجمه و شرح تفسير سه داستان اصحاب كهف، موسى و خضر و ذو القرنين از سوره كهف؛

3. سه گوهر تابناك از درياى پرفيض كلام الهى( تهران، 1376 ش)، ترجمه و شرح تفسير آية الكرسى، آيات خواتيم سوره بقره و آيه نور.

از تمامى تفسير« بيان السعادة»، محمد رضاخانى و حشمت الله رياضى، ترجمه ديگرى با نام « ترجمه تفسير بيان السعادة»( تهران، 1377 ش)، انجام داده‏ اند كه فقط بخشى از آن چاپ شده است.

منابع: 

محمد محسن آقا بزرگ طهرانى، الذريعة الى تصانيف الشيعة، چاپ على‏نقى منزوى و احمد منزوى، بيروت 1403/ 1983؛
سلطان حسين تابنده، نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، شرح حال مرحوم حاج ملا سلطان محمد گنابادى( سلطان‏على‏شاه)، تهران، 1350 ش؛
محمد حسين ذهبى، التفسير و المفسرون، قاهره 1409/ 1989؛
سلطان محمد بن حيدر( سلطان‏على‏شاه)، بيان السعادة فى مقامات العبادة، تهران 1344 ش؛
كيوان سميعى، رساله ترجمه حال كيوان قزوينى، در دو رساله در تاريخ جديد تصوف ايران، تهران، 1370 ش؛
محمد نصير بن جعفر فرصت شيرازى، آثار عجم، چاپ منصور رستگار فسايى، تهران، 1377 ش؛
ايگناتس گلدزيهر، مذاهب التفسير الاسلامى، ترجمه عبد الحليم نجار، قاهره 1374/ 1955؛
محمد معصوم بن زين العابدين( معصوم‏على‏شاه)، طرائق الحقائق، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران 1339- 1345 ش؛
1970 nediel ,gnugelsuanarok nehcsimalsi red negnuthcir eid ,rehizdlog zangi
.