کتاب شناسی دقائق التأويل و حقائق التنزيل
« دقائق التأويل و حقائق التنزيل»، به زبان فارسى، نگاشته ابوالمكارم محمود بن محمد حسنى واعظ از دانشمندان شيعى سده هفتم هجرى مى باشد.
« دقائق التأويل» تفسيرنامهاى فراگير نيست و به بيانى تفسير همه آيات قرآن كريم نمى باشد و بحث و تحقيق و روشنگرى مصنف در اين كتاب، مربوط مى شود به برخى از آيات كلام الله مجيد.
مصنف آيه يا آيات گرامى مورد بحثش را پس از عبارت« قوله تعالى» مى آورد، آنگاه جزء جزء ترجمه مىكند و توضيحاتش را درباره عبارات شريف قرآنى مى آورد.
براى آشنايى بيشتر با شيوه نگارش مصنف، بريدهاى از بخش مربوط به سوره مباركه يوسف( ع) مى آوريم:
« سؤال: چى حكمت است كى اين قصه را احسن القصص خواند؟
جواب: زيرا كى مشتمل است بر ذكر حاسد و محسود و مالك و مملوك و عاشق و معشوق و شاهد و مشهود و حبس و اطلاق و سجن و خلاص و فراخى نعمت و قحط و جز آن يعجز عن بيانها طوق البشر؛ يعنى از بيان آن حالات، بشر عاجز شود» ( ص 539، از عكس دستنوشت) مصنف به بررسى هاى « نحوى» و نيز« صرفى» و« لغوى» در كتاب خويش، بى رغبت نيست. نمونه بحث لغوى او، سخنش از« إذ» و« إذا» يا بررسى اش درباره « ملائكه» و« مَلَك» است ( ص 7، عكس دستنوشت).
نيز مشتاق بحثهاى كلامى است. بايد گفت هم از گريزهاى متكلمانه اش در« دقائق التأويل» و هم از رسايل كلامى اش كه بنا بر گفته استاد دانشپژوه در كتابخانه ملى ملك نگاهدارى مى شود، مىتوان حدس زد كه به مقولات كلامى دلبستگى ويژه اى داشته است.
در همين « دقائق التأويل» ذيل توضيح درباره آيه سىام از سوره مباركه بقره مى خوانيم:
« اينجا نكته بشنو! رسول- صلى الله عليه و آله- در حديث صحيح فرموذ كى:« احفظوني في عترتي»؛ يعنى مرا نگاه داريذ در عترتم... بعد از رسول محافظت اهل بيت وى نكردند پس چون خليفه عبارت است از كسى كى امضاى امر كسى كنذ كى پيش از وى بوده باشد و امضاى امر نكردند در حق عترت رسول- عليهم السلم- پس امر خلافت از ايشان صحيح نبوذ»( ص 7 و 18، از عكس دستنوشت).
در ادامه همين بحث، مقدارى جلوتر، مىخوانيم:
«... مخالف و موافق متفقند كى عمر خطاب حكم هاى ناحق بسيار كرد و اميرالمؤمنين- عليه السلم- تقرير آن نپسنديذ و آن احكام بر وى رد كرد و به عدل حكم فرموذ تا عمر مىگفت:« لو لا علي لهلك عمر»؛ پس روشن شذ كى عمر شايسته خلافت نبوذ؛ زيرا كى حكم از مخالف كتاب خذا و سنت مصطفى بوذ و...»( ص 10، از عكس دستنوشت).
با توجه به چنين مباحثى، بررسى« دقائق التأويل»، نه فقط از ديدگاه قرآن پژوهى صرف، بلكه براى مطالعات و بررسى هاى مربوط به تاريخ مباحثات كلامى شيعه با اهل سنت هم داراى اهميت است.
ادب پيشگى ابوالمكارم در اين دو نمونه اى كه از گريزهاى كلامىاش آورديم، به هنگام رد نظر مخالف، حقيقتا نگريستنى و نمودار مشى و منش يك عالم متكلم مفسر شيعه در سده هفتم هجرى است.
از مطالب صفحه يكم دستنوشت ( كه بهدشوارى و با كمك حدس و گمان خوانده مىشود) چنين درمى يابيم كه پس از فراغت يافتن مصنف از تصنيف كتاب « بلابل القلاقل»، همان « عزيز» كه بلابل القلاقل به خواهش وى تصنيف شده بود، ظاهرا از مصنف مى خواهد كتابى در موضوع كتاب حاضر؛ يعنى « دقائق التأويل» بنگارد؛ ازاينروى تأليف« دقائق التأويل» نيز به اشاره و درخواست آن« عزيز» باز مى گردد.
نام« دقائق التأويل و حقائق التنزيل» هم( البته بهدشوارى) در همين صفحه خوانده مى شود.
ضمنا در حاشيه صفحه نيز يادداشتى ظاهرا از يكى از مالكان دست نوشت با خطى متأخر به چشم مى آيد.
خط دستنوشت موجود خواناست، ولى متأسفانه آسيب ديدگى هاى متن زياد است تا آنجا كه كار احياى اين متن را مشكل ساخته است. در دستنوشت مورد بحث، حركات و اعراب واژه ها گاهى گذاشته شده است و توجه بدين حركات مسلما از لحاظ پژوهش در دگرگونى تاريخى واژگان دست كم در يك حوزه و گونه زبانى حائز اهميت است.
رسم الخط عبارات قرآنى نسخه، در مواردى با رسم الخط متعارف تفاوتهايى دارد كه از حيث تحقيقات تاريخى قرآنى درخور رويكرد و مطالعه است. از لحاظ رسم الخط فارسى، اين نسخه با تعدادى از نُسخ كهن موجود همانندى هاى درخور اعتنايى دارد.
ناگفته نبايد گذارد كه برخى از اين مختصات، احتمالا داراى پشتوانه آوايى بوده و صرفا املايى نيستند.
ناگفته نماند كه با توجه به دشوارى هايى كه در قرائت قسمت هايى از دستنوشت هست به خصوص در مواضع آسيب ديده، رؤيت و گزارش اين عناصر آسان به نظر نمى رسد.
نسخه حاضر 765 صفحه دارد. آخر دستنوشت هم افتادگى دارد، اما اينكه چند صفحه از پايان آن افتاده است، معلوم نيست.
ناگفته پيداست كه با در دست داشتن اين تكنسخه كه از آغاز و پايان افتادگى دارد، عرضه متن منقح كاملى از « دقائق التأويل» شدنى نيست و در صورتى هم كه نسخه ديگرى هرچند متأخر، از كتاب يافته شود، احيا و عرضه همين بخشهاى موجود بسيار دشوار خواهد بود.
سخن از دستنوشت« دقائق التأويل» را بى اين اشاره نبايد خاتمه بخشيد كه اگرچه تاريخ دقيق كتابت اين نسخه معلوم نيست، ظاهرا طبق قرائن و شواهد موجود كتابتش با عصر مصنف فاصله زيادى نبايد داشته باشد.
به احتمال زياد دو تفسيرنامه موسوم به « بلابل القلاقل» و« دقائق التأويل و حقائق التنزيل» در طبقات تفاسير شيعى اثناعشرى پارسى پس از تفسير ابوالفتوح جاى مى گيرند و از اين جهت اهميت ويژه اى دارند.
البته هيچيك از اين دو تفسيرنامه، چه از جهت حوزه شمول و چه از جهت اهميت تفسيرى در مقياس واحد، به پاى تفسير ابوالفتوح نمىرسند و شايد اصلا تفسير ابوالفتوح رازى مهمترين تفسير به زبان پارسى تا روزگار ما باشد.
هرچند« دقائق التأويل» در علوم قرآنى و تفسير، بى مانند نيست، ولى در داورى منصفانه مى توان آن را از مهمترين تفسيرهاى پارسى قرآن بشمار آورد.