...!!!

... هیچكس آیا توانسته است غم فاطمه را (سلام الله علیها) در سوگ پدر به تصویر بكشد، جز ناله هاى بیت الاحزان فاطمه؟
در اندوه جگر سوز على (سلام الله علیه) در مواجهه با فاطمه میان در و دیوار و گاه شستن صورت نیلى و بازوى كبود فاطمه، هیچ هنرمند عارفى توانسته است مرثیه بسراید آنچنانكه از عمق رنج آدمى در چروكهاى پیشانى على خبر دهد و وسعت غمهاى خلقت را در پهناى اشك على بشناسد و بشناساند جز بار اشك پنهانى على؟
هیچكس را یاراى آن بوده است كه آلام محض زینب را به هنگام دیدار سر برادر بر بام نیزه ها بیان كند، جز خون جارى از سر مبارك زینب؟
اگر زینب (سلام الله علیها) با مشاهده سر برادر، حسین  روحى فداه  سلامت سر خویش را تاب آورده بود و سر بر ستون كجاوه نكوبیده بود، چه كسى عشق را، درد را و هجران را در آفرینش تفسیر میكرد؟
اینها دردهایى است كه نویسنده را، اگر احساس داشته باشد، خاكستر می كند و قلم را، اگر به تعداد درختان عالم .باشد، می سوزاند و دفترى به پهناى گیتى را آتش می زند!
سوز اشكهاى فاطمه، هنوز پاى عارفان را در بیت الاحزان او سست می كند و كمر ابرار را می شكند و آتش به جان .اولیاء الله می اندازد...
معاذالله كه رشحه هیچ قلمى بتواند با اشك سوزناك على به هنگام شستن پیكر فاطمه برابرى كند. كجاست اسماء؟
از او بپرسید، فرشتگانى كه در اشكهاى آن هنگام على به تبرك غسل می كردند، بال و پرشان نسوخت؟
آنچه بر پیشانى تاریخ تشیع، چروك هایى این چنین عمیق آفریده، دردهایى از این دست است. دردهایى كه گفتنى .نیست، بیان كردنى نیست، تصویر و تصور كردنى نیست...
درد را  اگر بسیار عمیق باشد  به زخم تشبیه می كنند و زخم را  اگر بیش از حد سوزنده باشد  به آتش. و حرارت كدام آتشى می تواند با هرم قلب على در بیست و پنج سال سكوت خار در چشم و استخوان در گلوى او برابرى كند؟
پس اینگونه دردها "مشبه" نیستند، "مشبه به"اند
و تاریخ شیعه، آكنده از دردهایى اینگونه است
غم كمرشكن و چاره سوز حسین (علیه السلام) در شهادت برادر علمدار، عباس (علیه السلام)، روحى فداه
سكوت اندوهبار حسین جان (علیه السلام) عالمى به فداش، در برابر جگر پاره پاره امامِ برادر حسن، (سلام الله علیه) حسرت عمیق عباسِ برادر، عباسِ عمو، عباسِ پدر و عباسِ امید در جراحت مشك آب درد وصف ناشدنى سجاد در شهادت مظلومانه پدر و از آن پس، همچنان انبوه درد بر درد و تراكم جراحت بر جراحت و زخم بر زخم و اتصال مدامجوى خون انگار كه تاریخ را در سرزمین شیعه با خون رقم می زنند، با مظلومیت خون و این قلم تنها كارى كه می تواند بكند، اقرار و اعتراف به عجز است در مسیر شناخت الفباى این كتابِ ... مظلومیت، چه رسد به شناساندن و تقریر و تصویر كردن آن!

منبع : کشتی پهلو گرفته

سید مهدی شجاعی