آشنایی با صحیح بخاری- قسمت سوم

راویان بخاری - دسته ی دوم

طيف ديگري که از آنها روايت نقل شده شراب خوارها و ... هستند.
1-  «وکيع بن جراح»: «مزدي» در «تهذيب الکمال»، جلد 30، صفحه 484، درباره او مي گويد «رَوَي لَهُ الجَمَاعَۀ» همه صاحبان صحاح سته از او روايت نقل کردند.
طبق 4 روايت صحيح السند اهل سنت او اهل شرابخوري بوده است. «يعقوب بن سفيان بصوي» شاگرد «احمد بن حنبل» از استاد خود «احمد بن حنبل» نقل مي کند، (احمد خودش شاگرد وکيع بوده است)؛ از احمد بن حنبل نقل کردند که اگر استاد تو وکيع و استاد ديگرت عبدالرحمن اختلاف داشتند در متن روايت حرف کدام را قبول کنيم؟ وکیع گفت: حرف عبدالرحمن بهتر است.
چه ویژگی در عبدالرحمن وجود داشته که در وکيع نبوده است؟
يکي از دلایل اين است «وَ عبد الرحمن يَجتَنِبُ شُربَ المُسکَر» عبد الرحمن از نوشيدن مسکرات پرهيز مي کند.
يعني مي گويد وکيع بهتر است يا عبد الرحمن؟ می گوید عبدالرحمن مسکرات نمي خورد. يعني وکيع مسکرات مي خورده است؛ اين روايت خيلي واضح است، وکيع بن جراح در صحيح بخاري و ساير کتب روايت دارد و همين باعث اشکالات در روايات او شده است.
«المعرفۀ و التاريخ» کتاب «يعقوب بن سفيان» است. خود يعقوب احتياج به توثيق ندارد و خيلي مشهور است. در جلد 1، صفحه 413، از استادش احمد بن حنبل نقل کرده است. احمد شاگرد وکيع بوده است (از اين سند قوي تر احتياج داريد ؟) سند به اين واضحي است مي گويد وکيع راوي مشهور صحيح بخاري شرابخوار بوده است.
خطيب بغدادي در تاريخ جلد 13، صفحه 502، با سند صحيح نقل کرده است، با چندين راوي که همه آنها مورد اعتماد هستند.
در سايت http://www.valiasr-aj.com مقاله اي در مورد اين روايت قرار داده شده است که تصحيح سند اين روايت است، بیان می کند اسحاق بن بهلول، از راويان مشهور اهل سنت مي گويد وکيع به نزد ما آمد در مسجدي در کنار فرات منزل کرد و براي شنيدن روايت نزد او مي رفتم. روزي به من گفت برايم شراب کشمش بياور و من شب برايش يک شراب جا افتاده بردم و شروع کردم از روي جزوه هايش مي خواندم و او هم شراب مي خورد وقتي که شراب تمام شد چراغ را خاموش کرد تا من نتوانم بخوانم و گفت اگر برايم بيشتر شراب آورده بودي من به تو بيشتر روايت مي دادم و الآن که شرابها تمام شد ديگر بيشتر از اين حق خواندن روايت نداري.
روايت ديگري با سند صحيح نقل مي کند در همين کتاب تاريخ بغدادي جلد 13، صفحه 502، که شخصي نزد وکيع آمد و به او کنايه گفت: فلاني! ديشب من شراب کشمش خورده بودم در خواب ديدم که به من گفتند: تو مست کننده نوشيدي! وکيع گفت اين کسي که اين حرفها را زده شيطان بوده است و اينها مشکل ندارد و حرام نيست.
روايت بعدي که خطيب بغدادي با سند صحيح نقل مي کند از نعيم بن حماد است. مي گويد که شام نزد وکيع بوديم «فَقَالَ أَيُّ شَيئٍ تَُرِيدُونَ أَجِيئَکُم بِهِ» چي دوست داريد براي شما بياورم «نَبِيذُ الشُّيُوخِ أَو نَبِيذُ الفَتيَانِ؟» شراب مخصوص پيرمردها يا شراب مخصوص جوانها؟ (فرقش را خودشان بهتر مي دانند و متخصصين فن مي دانند) «قُلتُ تَتَکَلَّمُ بِهَذَا؟» گفتم اين حرفها چيست که ميزني؟ ما شراب بخوريم؟ «قَالَ هُوَ عِندِي أَحَلُّ مِن مَاءِ الفُرَاتِ» براي من از آب فرات هم حلالتر است «قُلتُ مَاءُ الفُرَات لَم يُختَلَفُ فِيهِ»

کسي درباره حلال بودن آب فرات شک نکرده است ولي اين شراب است و تو شراب را با آب فرات مقايسه مي کني ؟ اين چه حرفي است که تو مي زني؟!
مجموعه اي که بخاري جمع آوري کرده است خوارج و ناصبي و دشمن اميرالمؤمنين (علیه السلام) و شرابخوار در آن است. اين روايت هايي که بخاري اينگونه نقل کرده است مايه تأسف است.
از آن طرف ببينيم از اهل بيت(علیهم السلام) چقدر روايت نقل کرده است؟
از اميرالمؤمنين(علیه السلام) که به نظر اهل سنت خليفه چهارم است فقط 29 روايت نقل کرده است( مقدمه فتح الباري ـ صفحه 276)
از ابوهريره دشمن حضرت علي 446 روايت نقل کرده است !!!( مقدمه فتح الباري ـ صفحه 477)
از عايشه همسر پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که در سايت از مقاتل الطالببين روايتي با سند معتبر گذاشتيم که ثابت مي کند که عايشه با حضرت علي (عليه السلام) دشمني داشته است و زماني که خبر شهادت حضرت علي (عليه السلام) را شنيد سجده کرد. از عايشه ای که به جنگ حضرت علي (عليه السلام) هم آمده است؛ جنگ را نمي توانند منکر شوند! روايتش در صحيح بخاري آمده است.
از عايشه 242 روايت نقل کرده است و از فاطمه زهرا (سلام الله عليها) تنها 1 روايت.
از امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) هيچ روايتي نقل نکرده. ( مقدمه فتح الباري ـ صفحه 475)
از جناب عمار و جناب سلمان فقط چهار روايت نقل کرده است. ( مقدمه فتح الباري ـ صفحه 477)
از عبدالله بن عمر و انس بن مالک که بدشمني اهل بيت (علیهم السلام) شهره هستند 2630 و 2286 روايت نقل کرده است. (أسماء الصحابۀ الروات ـ صفحه 38 و 39)
چرا از اين طرف اين همه روايت نقل کردند؟ از شرابخوار و ناصبي و دشمن اميرالمؤمنين(علیه السلام) و خوارج نقل کردند ولي از امام صادق و امام کاظم و امام رضا و امام جواد و امام هادي و امام عسگري (عليهم السلام) هيچ روايتي نقل نکرده است؟!
بخاري با خيلي از اينها هم معاصر بوده است، به نظر علماء و بزرگان اهل سنت، ائمه ما (علیهم السلام) از جهت روايت ضعيف نبودند. ذهبي درباره ائمه ما (علیهم السلام) مي گويد «ألحسن و الحسين فَسِبطَا رسول الله وَ سَيِّدَا شَبَابَ أَهلَ الجَنَّۀ وَ لَکَانَا يَصلَحُ لِذَلِکَ» حسن و حسين شايسته خلافت بودند و زين العابدين شايسته امامت بوده است و فرزندش باقر فقيه بود و شايسته خلافت بود و فرزند او جعفر الصادق بزرگ منزلت بود و از ائمه علم بود و از منصور دوانيقي شايسته تر به خلافت بود. فرزند ايشان موسي بن جعفر بزرگ منزلت بود داراي علم زيادي بود و فرزند او علي ابن موسي الرضا بزرگ منزلت و ... بوده است. (سير اعلام النبلي ـ جلد 13 ـ صفحه 120 و 121)
سؤال ما اين است که چرا بخاري از اينها روايت نقل نکرده است ؟!
چه مشکلي بوده که بخاري آنطرف را قبول کرده است ولي اينطرف را قبول نکرده است؟!
خودشان اين همه ارزش براي ائمه (علیهم السلام) نقل کردند، پس چرا بخاري اينقدر کم از ائمه (علیهم السلام) نقل کرده است؟! از فاطمه زهرا (سلام الله عليها) 1 روايت نقل کرده است و از امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) هيچ روايتي نقل نکرده است؟ از امام صادق و امام کاظم و امام رضا و امام جواد و امام هادي و امام عسگري (عليهم السلام) هيچ روايتي نقل نکرده است !!!
اينکه نمي شود بگوئيم که نسل چندم خليفه دوم عمر بن خطاب را به عنوان راويان روايت و صحيح السند قبول داريد و حتي غلامان آنها را به عنوان راوي قبول داريد ولي نسل و ذريه پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)را به عنوان راوي روايت پيامبر قبول نداريد !!! اين برخورد صحيح نيست .
ادامه دارد...

منابع: 

منبع: آشنایی با صحیح بخاری، حجت الاسلام ابوالقاسمی
http://www.velayattv.com/fa/page.php?bank=archive&id=195