آيا امام غايب است؟ امام غايب چگونه مى تواند جامعه را سرپرستى كند يا اينكه هر حاكمى توان اداره جامعه را دارد؟

با توجه به اينكه شيعه و سنى معتقداند كه وجود يك پيشواى عادل براى سرپرستى جامعه لازم است در حال حاضر آن پيشوا كيست؟ آيا امام غايب است؟ امام غايب چگونه مى تواند جامعه را سرپرستى كند يا اينكه هر حاكمى توان اداره جامعه را دارد؟ درحاليكه در وضعيت فعلى جامعه به بهترين وجه اداره مى شود.

جواب اجمالى:
با توجه به روايات و آيات و شرط عصمت در امام و پيشواى جامعه، آن امام در اين زمان امام دوازدهم حجة ابن العسكرى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مى باشد كه چون آفتابى پشت ابر به جامعه و مردم نور مى دهد و بركات زيادى بر وجودشان مترتب است و از طريق نائبان عام هم به هدايت جامعه مى پردازد. در حال حاضر هيچ كشورى با بهترين وجه اداره نمى شود حتى كشور ما هم در وضعيت فعلى قابل مقايسه با حكومت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نيست، چون فقط در زمان حضرت است كه عدالت كلى، امنيت كامل، و توزيع ثروت به نحو صحيح انجام مى گيرد.
جواب تفصيلى:
حمد و سپاس خداوندى را كه براى هدايت جامعه و انسانها به سوى توحيد و كمال، پيامبرانى را همراه كتاب و شريعت فرستاد و براى صيانت و تداوم آن راه و هدايت افراد جامعه و تفسير ثقل اكبر يعنى قرآن كريم ائمه اهل بيت را منصوب و معرفى فرمود1؛ تا در پرتو راهنمايى هاى معصومين انسانهاى جايز الخطاء در فهم دين و قرآن و عمل به آنها راه راست هدايت و سعادت را بپيمايند.
و سلام خدمت شما دوست عزيز كه از امر ولايت و امامت كه اصل دين و ركن ركين مكتب اسلام است سؤال فرموديد خداوند ما را به حقايق اسلام آشنا فرمايد و به شما دوست عزيز خير دنيا و آخرت را نصيب گرداند.
همانطورى كه فرموديد قرآن مجيد هم امر امامت و حكومت را بر ظالمين منع كرده «لا ينال عهدى الظالمين2» فخر رازى از علماى مشهور اهل سنت در تفسر اين آيه مى فرمايد: اين آيه دلالت دارد كه منصب امامت و رياست در دين به ظالمين نمى رسد3. قرآن مجيد به مؤمنين دستور داده است «كه فقط از خدا و رسول خدا و اولى الامر اطاعت كنيد4» شكى نيست كه پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) معصوم اند. چنانكه قرآن مجيد فرمود: «و اطيعوا الله و الرسول لعلكم ترحمون5» يعنى از خداوند اطاعت كنيد بدون هيچ قيد و استثنايى و همين طور از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اگر پيغمبر معصوم نمى بود و خطاء يا اشتباه از او ممكن مى بود اطاعت اش در رديف بلكه عين اطاعت خدا قرار نمى گرفت؛ همينطور از آيه اولوالامر كه اطاعت از آنها در رديف اطاعت از خدا و پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفته است به خوبى معلوم مى شود كه اولوالامر هم بايد مثل پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معصوم باشند و گرنه حتماً قرآن مجيد قيد و استثناء مى آورد كه در مواردى كه دستور به گناه يا خطاء بدهند نبايد آنها را اطاعت كنيم چنانكه در مورد والدين خيلى سفارش كرده لكن اطاعت از آنها را قيد و استثناء زده «و ان جاهداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما6» چون پدر و مادر ممكن است خطاء كنند پس اطاعت محض و مطلق را سفارش نكرده است.
پس اى دوست عزيز و برادر مسلمان! خود شما قضاوت بفرماييد كه در ميان امت محمد مصطفى (صلی الله علیه و آله و سلم) چه كسى بوده كه اولا مرتكب گناه نشده و ثانياً معصوم بوده است تا حق حكومت و امامت و عهد الهى را داشته باشد و مؤمنين از او اطاعت كنند و اطاعت از او اطاعت از رسول الله و خداوند باشد به نص قرآن مجيد «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهر كم تطهيراً7» كسانيكه رجس و پليدى و گناه را خداوند از آنها به دور داشته است اهل بيت اند.
به حكم صريح روايات موجود در كتب معتبر اهل سنت و اهل تشيع و شأن نزول اين آيه شريفه مراد از اهل بيت پيامبر على (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) و فرزندان آنهاست8 كه امامان و حاكمان مشروع و منصوص از جانب خداوندند، انسان هاى غير معصوم براى رسيدن به كمال و سعادت كه هدف آفرينش است هميشه و همواره محتاج هادى و راهنمايى هستند كه معصوم باشد چون «خفته را خفته كى كند بيدار» و گفتيم كه عهد الهى، حكومت، سرپرستى و ولايت امرى به نص قرآن مجيد به اينها واگذار شده است. امامان معصوم (علیهم السلام) در طول حيات جامعه اسلامى وجود و حضور داشته اند و فعلا امام دوازدهم حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) يازدهمين فرزند رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از نسل فاطمه زهرا و على مرتضى (علیهما السلام) ولى امر و صاحب عهد الهى است كه به خاطر موانعى كه خود انسانها ايجاد كرده اند از ديده ها غايب و پنهان است اما حاضر و ناظراند در حقيقت ما از او غايب هستيم.
بر اساس روايات متعدد حضرت مهدى حجة بن الحسن العسكرى دوازدهمين امام و پيشواى مسلمين است كه در حال حاضر از نظرها پنهان و منتظر اذن خداوند براى ظهوراند تا كار دنيا را پس از اينكه به فساد و ظلم تباه شود اصلاح كند. ده ها تن از علماى بزرگ اهل سنت مستقلا درباره حضرت مهدى كتاب نوشته اند و ده ها تن از آنها در كتابهاى خود بابى را به ذكر روايات حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اختصاص داده اند كه اينجا به ذكر چند نمونه بسنده مى شود و مقدارى از منابع را در پى نوشت مى آوريم.
1- محى الدين عربى: ان لله خليفة يخرج و قد امتلأت الارض جوراً ... لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد طوّل الله ذلك اليوم حتى يلى هذا الخليفة من عترة رسول الله من ولد فاطمه يواطى اسمه اسم رسول الله  (صلی الله علیه و آله و سلم)9؛ يعنى براى خداوند جانشينى است كه بيرون خواهد شد در حاليكه زمين پر از جور شده ... اگر از عمر دنيا يك روز بماند اين يك روز را خداوند آنقدر طولانى مى كند تا آن جانشين بيايد كه از عترت پيامبر و از فرزندان فاطمه است و اسم او موافق اسم رسول الله است ...
2- سبط ابن جوزى: فصل نفى ذكر الحجة المهدى، هو محمد بن الحسن بن على بن موسى الرضا ... و هو آخر الائمة انبأنا عبدالعزيز بن البزاز عن ابن عمر قال: قال رسول الله (ص) يخرج فى آخر الزمان رجل من ولدى اسمه كاسمى و كنية كنيتى ... و هذا حديث مشهور و قد اخرج ابو داود و الزهرى ...10؛ يعنى اين فصل مربوط به شرح حال حضرت حجت مهدى (علیه السلام) است كه او «م ح م د» پسر حسن پسر على پسر محمد پسر موسى (رضا) ... است و او آخرين امام است. عبدالعزيز از ابن عمر نقل كرده كه پيامبر فرمود در آخر زمان مردى بيرون مى آيد كه از فرزندان من است اسم اش، اسم من؛ كنيه اش، كنيه من ... اين حديث مشهور است و ابو داود و زهروى نقل كرده.
3- شيخ محمد جوينى حموينى: بسنده عن الشيخ ابى اسحاق ابراهيم بن يعقوب الكلابادى البخارى بسنده عن جابر بن عبدالله الانصارى قال: قال رسول الله من أنكر خروج المهدى فقد كفر ... ان خلفائى و أوصيايى و حجج الله على الخلق بعدى الاثنا عشر اولهم على و آخرهم ولدى المهدى ...11؛ يعنى هر كس خروج (ظهور) حضرت مهدى را منكر شود كافر شده ... جانشينان من و حجت هاى خدا بر خلق بعد از من دوازده تن هستند اول شان على و آخرشان فرزندم مهدى است.
اما اينكه امام غايب چگونه سرپرستى جامعه را مى كنند يا اصولا چه فايده اى بر امام غايب مترتب است سؤالى است كه حتى در زمان خود پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتى بشارت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و زمان غيبت او را دادند مطرح بوده است. پيامبر در يك مورد در پاسخ به اين سؤال مى فرمايد: والذى بعثنى بالحق نبياً انهم يستضؤن بنوره و ينتفعون بولايته فى غيبته كانتفاع الناس بالشمس اذا سترها سحاب12؛ يعنى همانطورى كه خورشيد در پشت ابرها نور افشانى براى مردم دارد و مردم بواسطه آن راه را تشخيص مى دهند همينطور امام غايب (عجل الله تعالی فرجه الشریف). مردم از نورش مستضعفين و از ولايتش بهره مند مى گردند.
در بحث امامت روشن شده كه وظيفه امام تنها حكومت ظاهرى و بيان صورى معارف و راهنمايى ظاهرى مردم نيست و امام چنانكه وظيفه راهنمايى صورى مردم را به عهده دارد همچنان ولايت و رهبرى باطنى مردم را نيز به عهده دارد و اوست كه حيات معنوى مردم را تنظيم مى كند و حقايق اعمال را به سوى خدا سوق مى دهد13 چنانكه در روايات آمده به واسطه ماست كه آسمان بر زمين فرود نمى آيد به واسطه ما باران رحمت نازل و بركات زمين خارج مى شود تا حال هيچ وقت زمين از حجتى خالى نبوده ولى آن حجت گاهى ظاهر و مشهود است گاهى غايب و مستور است اگر امام نباشد خدا پرستش نمى شود14.
و اما در مورد حكومت ظاهرى امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اين نكته نبايد غافل بود كه اراده الهى بر اين امر قرار نگرفته كه مردم را به اجبار مطيع نموده و يا از طرق خارق عادت آنها را مطيع حكومت امام معصوم گرداند بلكه قيام و حكومت امام مشروط به شرايطى از جمله آمادگى عمومى جهانى براى حكومت عدل جهانى، مى باشد. البته در دوران غيبت هم مردم به كلى رها نشده اند بلكه از طرف آن حضرت امر شده كه مردم به راويان احاديث اهل بيت، فقهاء و علماى كه اهل تقوا، حافظ دين، مخالف هوا و هوس و مطيع امر مولا هستند رجوع كنند اينها نواب عام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و امر ولايت و حكومت مسلمين حق آنهاست15.
اما اينكه فعلا بعضى كشورها تحت حكومت يك حاكم معمولى كه نه امام است و نه نايب و نماينده امام اداره مى شود و به بهترين وجه هم اداره مى شود پس احتياج به امام نيست؛ اين سخن بدون تحقيق و تأمل است و از آنچه تا حالا بيان كرديم بخوبى معلوم مى شود كه اولا- نزول بركات و عبادات انسانها و نظم معاش و معاد مردم؛ هر چند اندك؛ بخاطر وجود حجة الهى و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. ثانياً- انتفاع مردم و معنويت مردم بخاطر انوار وجودى امام است كه از پس ابرهاى هوا و هوس بعضى از حكام و سلاطين مى تابد و براى تكميل پاسخ عرض مى شود كه ثالثاً- آيا اداره جوامع و كشورهاى اسلامى در حال حاضر به بهترين وجه است؟!
مراد شما كدام جامعه و كشور است و مراد شما از بهترين وجه كدام خوبى ها است؟
آيا مراد بعضى كشورهاى به ظاهر اسلامى است كه قوانين خشك را بنام اسلام پياده مى كنند و از قوانين اصلى اسلام مانند جهاد با كفار و دفاع از قبله اول مسلمين جهان يا غافل اند يا در عمل بى تفاوت؟ آيا مراد كشورهاى اسلامى است كه رسماً و علناً لائيك و ضد اسلام اند؟ غير از ايران اسلامى كه آن هم تا رسيدن به حكومت مورد رضايت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فاصله دارد و هنوز هم سعى و تلاش لازم دارد اداره كدام جامعه اسلامى مورد رضايت خداوند و بهترين وجه است كدام كشور به حال مسلمانان مظلوم فلسطين و لبنان و چچن و مسلمانان يوگسلاوى و فيليپين و شمال غرب چين رسيدگى مى كند؟ و اگر مراد شما كشورهاى غير اسلامى خصوصاً اروپا و آمريكا باشد آنها نيز به بهترين وجه اداره نمى شوند انسانها داراى بعد مادى و معنوى اند طبع؛ نيازهاى مادى و معنوى دارند جامعه و حكومتى كامل و ايده آل است كه در پى برآوردن هر دو نياز باشد- آمار خود كشى ها، متلاشى شدن كانون گرم خانواده ها، قانونى شدن همجنس بازى، اضافه شدن تعداد بى خانمان ها و ... كه در جوامع غربى بوضوح ديده مى شود همه دليل بر نا موفق بودن حكومت هاست با اينكه سرمايه و امكانات وسيع را از راه چپاول كشورهاى ديگر به دست آورده اند و در اختيار دارند لكن در امور معنوى انسانها ناموفق بوده اند.
سخن آخر اينكه اگر مى پنداريم كه برخى جوامع به بهترين وجه اداره مى شوند ناشى از آن است كه طعم حكومت عدل جهانى را نچشيده ايم و الّا هرگز چنين تصورى نمى كرديم16.

  • 1. حاكم نيشابورى، المستدرك على الصحيحين (بيروت، دار المعرفة) ج 3، ص 109. معرفة الصحابة، قال (ص) انى قدر تركت فيكم الثقلين احدهما اكبر من الاخر كتاب الله و عترتى ... ثم اخذ بيد على- رضى الله عنه- فقال من كنت مولاه فهذا وليه ... هذا حديث صحيح على شرط الشيخين.
  • 2. سوره بقره، آیه 124.
  • 3. فخر رازى، تفسير كبير (طبع سوم) ج 3، ص 37، سطر 4.
  • 4. نساء، آیه 59.
  • 5. سوره آل عمران، آیه 132.
  • 6. سوره عنكبوت، آیه 8.
  • 7. سوره احزاب، آیه 33.
  • 8. ابى عبدالله حاكم نيشابورى، المستدرك على الصحيحين (بيروت، دار المعرفة) ج 3، ص 148. قال (صلی الله علیه و آله و سلم) اهل بيتى علياً و فاطمة و الحسن و الحسين ... هذا حديث صحيح الاسناد و صحت الرواية على شرط الشيخين (بخارى و مسلم. و ايضاً عبدالرحمن جلال الدين سيوطى، الدر المنشور (دار الفكر بيروت طبع اول) ج 6، ص 604 كه از ابن سعد و ابن جرير ابن حاتم طبرانى وابن مردويه و ترمذى و ... نقل كرده است.
  • 9. محمد بن على معروف به محى الدين عربى، فتوحات حكيّه (دار احياء التراث العربى، بيروت) ج 3، ص 327.
  • 10. بسط ابن جوزى، تذكرة الخواص (مؤسسه اهل بيت بيروت، 1401 ه- ق) ص 325.
  • 11. محمد بن ابراهيم جوينى حموينى، فرائد السمطين (مؤسسه محمودى بيروت، چاپ اول) ج 2، ص 334، حديث 585.
  • 12. شيخ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى، ينابيع المودة لذوى القربى، دار الاسوة، چاپ اول، 1416 ه- ق، ج 3، ص 238.
  • 13. داود الهامى آخرين اميد (مكتب الاسلام) ص 180، به نقل از علامه طباطبايى.
  • 14. همان، ص 181 و ص 182.
  • 15. علامه مجلسى، بحار الانوار، (دار احياء التراث العربى، چاپ سوم، 1403) ج 2، ص 90 و حرّ عاملى، وسايل الشيعه، بحث مرجعيت، ص 48، به نقل از كتاب مهدويت مردانى.
  • 16. سوره الفتح، آیه 29.
منابع: 

منبع: پاسخ به شبهات(1)، ص: 60