آيا شيعه در قضيه ذبح اسماعيل (عليه السلام) معتقد به بداء و جهل در حق خداوند است؟

جواب اجمالى:
اين كه گفته مى شود شيعه در قضيه ذبح اسماعيل قائل به جهل خداوند است افترائى بيش نيست، چرا كه اولًا اين قول از عده اى از شيعيان منقول است. و ثانياً بداء هيچ ارتباطى با جهل خداوند ندارد و معناى آن اين است كه ظاهر امر چنين نشان داده شده بود كه حضرت ابراهيم مأمور به ذبح اسماعيل است و حضرت ابراهيم چنين اعتقادى پيدا كرده بود، ولى در واقع و نزد خداوند چنين امرى صورت نگرفته بود، به اين معنا كه امر دوام نداشته است و از ابتدا معدود به زمان خاصى بوده است.
جواب تشريحى:
در ابتدا ذكر اين نكته ضرورى است كه برخى بداء را كه از اعتقادات شيعه است به جهل خداوند تفسير كرده اند و روشن است كه اين تفسيرى نادرست و ناشى از بى اطلاعى نسبت به عقايد شيعيان است، چون هيچ يك از بزرگان شيعه، جهل در مورد خداوند را نمى پذيرند بلكه معتقدند، به طور مطلق عالِم به موجودات است (چه قبل از ايجاد و چه بعد از ايجاد و هم كليات و هم به جزئيات ...)1
اعتقاد شيعه در مورد بداء در مقابل قول يهود است كه مى گويند خداوند، عالَم را خلق نموده و امور آن را رها كرده، پس نمى تواند در آن تغيير وتصرفى انجام دهد2. چنان كه در قرآن آمده: (وقالت اليهود يد اللّه مغلولة3)
«يهود مى گفتند دست خدا بسته است». بداء به اعتقاد شيعه به اين معناست كه خداوند هر چه بخواهد ايجاد مى كند و هر چه بخواهد از بين مى برد و هر چه را بخواهد جلو و يا به تأخير مى اندازد4.  و خداوند قادر است به خاطر اعمال خوب و بدى كه انسان انجام مى دهد، مسير و سرنوشت او را تغيير دهد5.
اما در مورد ذبح اسماعيل، كه در ابتدا حضرت ابراهيم به ذبح كردن او مأمور شد، ولى بعداً اين امر برداشته شد. مفسرين شيعه اقوالى را به عنوان احتمال ذكر كرده اند كه به بيان آن مى پردازيم:
1- بعضى از مفسرين مى گويند امر خداوند به ذبح اسماعيل يك نوع آزمايش الهى بوده است و خداوند مى خواسته حضرت ابراهيم را مورد آزمايش و ابتلاء قرار دهد و روشن است كه در اوامر امتحانى اراده جدى، به اصل عمل تعلق نمى گيرد، بلكه هدف اين است كه روشن شود شخص مورد آزمايش تا چه اندازه آمادگى اطاعت از فرمان الهى را دارد6، چنان كه خداوند مى فرمايد: (و إذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمّهن7) «به خاطر آوريد هنگامى كه خداوند ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده اين آزمايش ها برآمد» و روشن است كه يكى از آزمايش ها، ذبح اسماعيل بوده است و در خود قرآن به آن تصريح شده است: (انّ هذا لهو البلاء المبين)8 «اين (ذبح اسماعيل) مسلماً همان امتحان آشكار است».
2- عده ديگر قايل به بداء هستند به اين معنى كه خداوند در واقع به ذبح اسماعيل امر نمود ولى قبل از اين كه حضرت ابراهيم فرزندش را ذبح كند، اين امر فسخ شد و امر از او برداشته شد9.
3- قول ديگر اين است كه امر به مقدمات ذبح تعلق داشته نه به خود ذبح، به اين معنا كه حضرت ابراهيم در واقع امر شده بود كه فرزند خود را بخواباند و بالاى سر او بنشيند و چاقو به دست گيرد و آن را نزديك سر او ببرد10.  و آن حضرت هم اين مقدمات را انجام داد ودليل اين كه ذبح انجام نشد اين بود كه ذبح مأمورٌ به نبوده است.
4- قول ديگر كه قائلين كمى دارد اين است كه امر خداوند به خود ذبح تعلق داشته و آن حضرت هم اقدام به ذبح كرده ولى به خواست خداوند پوست و رگهاى بريده شده به حالت اول بر مى گشتند و ترميم مى شدند.
از مطالب بيان شده نتيجه مى گيريم كه اولا: در قضيه ذبح اسماعيل (عليه السلام) فقط بعضى از علماء و مفسرين قائل به بداء شده اند و بقيه، اقوال ديگرى را پذيرفته اند. و ثانياً: عقيده شيعه در مورد بداء به هيچ وجه مستلزم جهل در مورد خداوند نيست بلكه به نحوى توسعه و قدرت خداوند است زيرا اولا معناى لغوى بداء عبارت است از: «ظهور چيزى كه ظاهر نبوده».  و ثانياً آن چه كه شيعه معتقد است معناى بداء است كه قبلا بيان شد. هر چند اگر معناى لغوى بداء هم مراد باشد، لازمه آن نسبت دادن جهل به خداوند نيست چون خفايى كه در معناى لغوى أخذ شده، خفاء نسبت به بندگان است نه نسبت به خداوند.

  • 1. ر، ك: كشف المراد، علامه حلى، الهيات، جعفر سبحانى، بحث علم خداوند.
  • 2. شيخ صدوق: التوحيد، جامعه مدرسين، ص 335.
  • 3. سوره مائده، آیه 64.
  • 4. التوحيد، همان.
  • 5. جعفر سبحانى، الهيات (المركز العالمى للدراسات الاسلامى) ج 2، ص 325.
  • 6. ناصر مكارم شيرازى: تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، ج 19، ص 121 (و از مفسرين اهل سنت، فخر رازى، تفسير كبير، دار احياء التراث العربى، ج 26، ص 156).
  • 7. سوره بقره، آیه 124.
  • 8. صافات: 106.
  • 9. علامه مجلسى: بحارالانوار (دار احياء التراث العربى) ج 12، ص 139.
  • 10. بحارالانوار: همان (مجلسى اين قول را به بعضى از متكلمين اماميه و معتزله نسبت داده است).
منابع: 

منبع: پاسخ به شبهات(1)، ص: 45