آیا نظرات کسانی مثل اجمد کسروی دلیل بر سستی و بطلان عقاید شیعی است؟
احمد كسروي از علماي شيعه بود كه با تحقيق و تفحص به مذهب اهل سنت گرايش پيدا كرد و مهمترين علت اين گرايش بطلان و سستي عقائد شيعه مي باشد كه پس از پي بردن به ضعف معتقدات شيعي، مقالات و كتب بسياري در ردّ عقائد شيعه نوشت و در حقيقت خدمت مهمي به تاريخ نمود.
جواب اجمالي:
اولًا: وي از علماي شيعه نبوده است و در كتاب خويش اين مطلب را يادآور مي شود، كه اندكي از علوم حوزوي را فرا گرفته است.
ثانياً: بر خلاف ادعاي مذكور احمد كسروي اگرچه با مذهب تشيع بيشترين مخالفت را انجام داد ولي هرگز به مذهب اهل سنت گرايش نداشت و اصولًا هدف وي نابودي تمام مذاهب (چه اسلامي و چه غيراسلامي) و پايه گذاري ديني جديد به جاي آن بود.
جواب تفصيلي:
اولًا: كسروي از علماي شيعه نيست، زيرا در بسياري از نوشته هاي خود به اين مطلب اعتراف مي كند كه از علوم حوزه اندكي بيشتر نياموخته است. وي در كتاب زندگي من چنين مي گويد: «در منطق طلبه ها كتاب هاي حاشیه ملاعبدالله و شرح ثميه را مي خوانند ولي من تنها حاشيه را خوانده، با آن به سر كردم. به درس حكمت دو روز رفتم و رها كردم و امّا اصول كه گودال بس ژرف و بزرگي در سر راهم مي بود از آن نيز به آساني جستم».
وي پس از اين منطق، اصول و حكمت را كه از علوم حوزوي مي باشد. دامهايي بر سر راه خود مي دانست و خدا را شكر مي كند كه در اين دامها گرفتار نشده است1. (1)
او تمام مذاهب كشور را مورد هجوم قرار داده و هرگز به مذهب اهل سنت گرايش پيدا نكرد، اگرچه وي بيشترين حمله را به مذهب اكثريت مردم ايران يعني شيعه و ائمه اطهار (علیهم السلام) انجام داد ولي مخالفت خود را با اديان الهي هرگز پنهان نكرده و در كتب خود بارها به اين موضوع صريحاً اعتراف ميكند كه قصد وي نابودي تمام مذاهب از جمله مذهب اهل سنت مي باشد. وي اين كار را براي كشور ضروري مي دانسته و اين را از آرزوهاي هميشگي خود مي داند. وي در كتاب پرسش و پاسخ چنين مي گويد: «... تاكنون بارها گفته ايم: دينها همه يك راه را پيموده اند و همة آنها مقاصدشان يكي بوده ... مي خواهيم همة جهانيان را به يك راه آوريم ... آئين خردمندانه اي براي زندگاني آنها بنيان مي گزاريم.2»
او براي بنا نهادن ديني جديد سعي كرد كه از هر ديني قسمتي از آن را گرفته و به نظر خود دين جديدي كه تابع مقتضيات زمان باشد بنا گذارد. او عقيده دارد كه دين، تابع مقتضيات زمان است و در مراحل مختلف بشر ضرورت پيدايش ديني نو با سلاح عقلي و اخلاقي نو اجتناب ناپذير است3.
اما شايد اين پرسش از سوي كسي صادر شده است كه تنها كتاب شيعيگري كسروي را مورد مطالعه قرار داده است و الا اگر تمام كتب وي را مورد مطالعه قرار مي داد به اين نكته پي مي برد كه كسروي اصولًا با تمام اديان مخالف مي باشد و همواره احكام و عقايد و بزرگان اديان را مورد حمله قرار مي دهد. وي در اين باره چنين مي گويد:
«... اكنون سخن در آن است كه در كشور، بيشتر گمراهيها به عنوان دين است، سيزده يا چهارده كيش گوناگون كه هست و ما همه را به گمراهي و بدآموزي مي شناسيم ... به جاي اينها بكوشيد حقايق زندگاني را دريابيد و بكوشيد اين گمراهي هاي گوناگون را از خود دور گردانيد، بكوشيد و آن سيزده كيش را از ميان خود بيرون برانيد ... 4»
احمد كسروي در كتاب سخيف، شيعيگري از همان ابتداء روشن مي كند كه قصد دارد با حمله به معتقدات شيعه، خصوصاً به ائمه اطهار (علیه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله عليها)، به دو هدف مهم خود برسد: اولًا: با تخريب شيعه و عقائد آنها براي خود نام و رسمي دست و پا كند. ثانياً: با اختلاف بين شيعه و سني به تخريب اصل اسلام بپردازد. وي اهداف خود را از نوشتن كتاب چنين بيان مي كند: «... ما در اين كتاب از كيش شيعي، و از ملايان كه پيشروان آن كيشند به گفت وگو پرداخته، تاخت بسيار برده ايم5.»
ولي با تمام اين مطالب اين هرگز ثابت نمي كند كه كسروي به مذهب اهل سنت گرايش داشته باشد چون در همين كتاب شيعيگري به شديدترين وجه به عثمان سومين خليفه مسلمين حمله مي كند و به طور ضمني از كشتن او خوشحالي مي كند و مرگ او را به حق مي داند. و چنين بيان مي كند: «پس از محمد، عثمان را برگزيدند. ولي از اين مرد در پايان كار بدي هايي رخ نمود و يك دسته از مسلمانان به او شوريدند و چنانكه در تاريخها نوشته شده او را كشتند و اين سزاي او بوده ...6»
او علاوه بر اين مطالب مقدسات تمام مذاهب اسلامي را مورد تمسخر و اشكال قرار داده است و به قرآن توهين نموده است.
وي درباره نوح (علیه السلام) چنين مي گويد:
«مسلمانان مي گويند كه قرآن گفته است: «نوح نهصد و پنجاه سال در ميان مردم خود ماند» پس به آن چه پاسخي مي دهيد؟ ... مي گوييم: اين مطلب جاي ايراد است: اينگونه چيزها در قرآن از متشابهات آن مي باشد و بايد به حال خود بماند و گفتگويي از آنها نرود ... 7»
كسروي علاوه بر اهانت به مذهب شيعه و سني به اديان ديگر و مقدسات آنها نيز توهين كرده است كه از جمله آنها تورات و انجيل كتابهاي مقدس يهود و مسيحيت است وي دربارة تورات و انجيل چنين مي گويد: «دانشمندان كه در راه جستجو از حقايق رنجها برده و پس از قرنها كوشش دربارة چگونگي زمين و خورشيد و ماه و ستارگان و مانند اينها به حقايق ارزشمندي دست يافتهاند پيداست كه نوشته هاي تورات و انجيل در پيش آنها بيش از افسانه هاي پيره زنان ارزشي ندارد و روي هم رفته ماية نفرت آنهاست8.»
احمد كسروي با عقايد اديان الهي نيز به شدّت مخالفت مي كند و معاد را زير سؤال برده و چنين مي گويد: «... كسي كه مرده، تن او لاشه اي بيش نمي باشد كه بيش از چند روز از هم خواهد پاشيد و ديگر اسلام اسلام" كاري نيست ... حال اگر به جاي دفن او را بسوزانند، سوزانيده اند. از ديد دين باكي نمي باشد ... 9» وي دربارة وحي چنين مي گويد: «وحي را چنين گرفته اند كه به يك پيغمبري فرشته اي از آسمان مي آيد و از سوي خدا دستورهاي مي آورد و آن فرشته نيز جبرئيل است ... ولي همة اينها پندارهاي عاميانه است اينها نمونه هايي از نافهمي هاي آخوندهاست ... من به ياد ندارم كه سخني از ديده شدن جبرئيل يا فرشتة ديگري در بيرون، در قرآن رفته باشد.10»
احمد كسروي معجزه را دروغ مي داند و مي گويد اين از دروغهايي است كه يهوديان ساخته اند. «جاي گفت وگو نیست كه اينها دروغ است ... من مي خواهم بگويم كسي كه به راهنمايي گروهي برخاسته به معجزه چه نياز دارد؟ اساساً معجزه به كار او ارتباط ندارد و نتيجه اي از آن در دست نتواند بود ... 11»
وي علاوه بر حمله به اديان الهي به فرهنگ و سنّت ايراني نيز هجوم مي برد و ضمن اعتراف به جشن كتابسوزي خود، به دفاع و توجيه اين عمل زشت خود مي پردازد و مي گويد: «سالانه در نشستهاي كتابسوزاني ما يك رشته از چيزهايي كه سوزانيده شده شعرهايي بود كه خود شاعران آورده و ... 12»
- 1. زندگي من، احمد كسروي، انتشارات بنياد، ص 37- 38.
- 2. پرسش و پاسخ، احمد كسروي، انتشارات پايدار، چاپ سوم، ص 10.
- 3. سيري در انديشة سياسي كسروي، حجت الله اصيل، انتشارات اميركبير، چ اوّل، ص 49.
- 4. پرسش و پاسخ، احمد كسروي، انتشارات پايدار، چ سوّم، صص 19- 12.
- 5. شيعيگري، احمد كسروي، مقدمه كتاب.
- 6. همان، ص 38.
- 7. همان، ص 50.
- 8. همان، ص 14.
- 9. همان، ص 28.
- 10. همان، ص 59.
- 11. همان منبع، ص 61.
- 12. همان منبع، ص 46.
منبع: پاسخ به شبهات(1)، ص: 79