آیه 1 و 2 سوره معارج : ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن

ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج‏25، ص 297

مقصود و تفسير:
سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ‏ مجاهد گويد: كه اين سائل آنست كه گفت بار خدايا اگر اين مطلب (تعيين و نصب پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم علىّ بن ابى طالب عليه السّلام را بخلافت) حقّ و از نزد تو است ... و او نظر ابن حارث بن كلده بود پس معنايش اينست دعا كننده‏اى دعا كرده بر عليه و ضرر خودش از عذاب واقع در حالى كه شتاب كرد بر آن عذاب و حال آنكه آن حتما بايشان واقع خواهد شد.

و حسن گويد: مشركان سؤال كردند و گفتند: اين عذابى كه اى محمّد تذكّر ميدهى براى كيست. پس جواب آمد كه آن:

لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ‏ براى كافرين است كه دافعى براى آن نيست.
جبائى گويد: نفرين كرد نفرين كننده‏اى درباره عذاب كافرها و آن پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بود و باء در بعذاب. زايد و براى تأكيد است چنانچه در قول خدا: وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ زايده است. و تقديرش اينست درخواست كرد سائلى عذاب واقع را.

و بعضى گفته‏اند: آن بمعناى عن ميباشد. و بر همين قول است تأويل گفته حسن براى اينكه ايشان پرسيدند: از عذاب كه آن براى كيست؟

و بعضى گفته‏اند: باء براى تعدّى است. يعنى به نازل كردن عذاب و بر آنست تأويل گفته مجاهد.
و بعضى گفته‏اند: كه معناى‏ سَأَلَ سائِلٌ‏ بر قرائت كسى كه بالف قرائت كرده از سأل يسيل سيلا. و تقديرش اينست سال سيل سائل جارى شد سيل‏

ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج‏25، ص 298

(1) پرسنده از عذاب واقع.
ابن زيد گويد: سائل نام يك واديست در جهنّم باين نام موسوم شده براى اينكه سيل عذاب از آنجاست.
و خبر داد مرا سيد ابو الحمد گفت حديث كرد ما را حاكم ابو القاسم- حسكانى گفت حديث كرد ما را ابو عبد اللَّه شيرازى گويد حديث كرد ما را ابو بكر جرجانى گفت حديث كرد ما را ابو احمد بصرى گفت حديث كرد ما را محمّد بن سهل گويد: حديث كرد ما را زيد بن اسماعيل مولى الانصارى گويد حديث كرد ما را محمّد بن ايّوب واسطى گويد: حديث كرد ما را سفيان بن عيينه، از جعفر بن محمّد الصّادق از پدرانش عليهم السّلام كه چون پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم على عليه السّلام است را در روز غدير خم منصوب بخلافت كرد و فرمود:
من كنت مولاه فعلّى مولاه‏.

هر كه من مولاى اويم. پس على مولاى اوست. و اين در عالم پراكنده و بگوش همه رسيد. نعمان بن حرث فهرى وارد بر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم گرديد و گفت ما را امر نمودى كه شهادت بر توحيد و يكتايى خدا داده و بگوئيم لا اله الّا اللَّه و اينكه تو پيامبرى ما هم اطاعت كرديم. پس ما را فرمان جهاد و حج و روزه و نماز و زكاة داديد ما پذيرفتيم آن گاه راضى نشدى تا اين جوان را تعيين بخلافت و وصايت خود نمودى و گفتى: من كنت مولاه فعلّى مولاه پس اين كار از ناحيه تو است يا از طرف خداست.

پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: قسم بخدايى كه جز او خدايى نيست. اين كار از طرف خدا و امر اوست پس نعمان بن حرث پشت بر پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كرده و ميگفت: بار خدايا اگر اين كار حقّ و از طرف تو است پس ببار بر ما سنگى از آسمان. پس خداوند سنگى بر سر او زد و او را

ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج‏25، ص 299

(1) كشت و نازل فرمود: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ‏ تا آخر لَيْسَ لَهُ دافِعٌ‏.

نسخه شناسی 

درباره مولف

کتاب شناسی 

منابع: 

طبرسى، فضل بن حسن، مترجمان‏، ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن‏، ج‏25، تحقيق: رضا ستوده‏، انتشارات فراهانى‏، تهران‏، 1360 ش‏، چاپ اول‏، صص 297 - 299