آیه 1 و 2 سوره معارج : تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏10، ص 3

... صاحب طبرسى آورده كه‏ أخبرنا السيد أبو الحمد قال حدثنا الحاكم أبو القاسم الحسكانى قال حدثنا ابو عبد اللَّه الشيرازى قال أخبرنا ابو بكر الجرجانى قال حدثنا ابو احمد البصرى قال حدثنا محمّد بن سهل قال حدثنا زيد بن اسماعيل مولى الانصار قال قال حدثنا محمّد بن ايوب الواسطى قال حدثنا سفيان بن عيينة عن جعفر بن محمّد الصادق عن آبائه عليهم السّلام

قال‏ لما نصب رسول اللَّه عليا يوم غدير خم فقال من كنت مولاه فعلى مولاه طار ذلك فى البلاد فقدم على النبى صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم النعمان بن الحارث الفهرى فقال أمرتنا عن اللَّه أن نشهد أن لا إله الا اللَّه و أنت رسول اللَّه و أمرتنا بالجهاد و الحج و الصلاة و الصوم و الزكاة فقبلناها ثم لم ترض حتى نصبت هذا الغلام فقلت من كنت مولاه فعلى مولاه فهذا شي‏ء منك أو أمر من عند اللَّه؟ فقال و اللَّه الذى لا إله إلا هو إنّ هذا من اللَّه فولى النعمان بن الحارث و هو

تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، ج‏10، ص 4

يقول اللهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب أليم، فرماه اللَّه بحجر على رأسه فقلته‏

، و بروايت ديگر
فرماه اللَّه بحجر فسقط على هامته و خرج من دبره فأنزل اللَّه‏ سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ‏
و اين روايت را نيز ثعلبى بأسانيد خود نقل كرده.

و مضمون روايت مذكوره اينست كه ابوالحمد باسانيد مذكوره بi ما اخبار نمود كه سفيان ابن عيينه از امام جعفر صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت از آباء كرام خود عليهم السّلام نقل كرد كه چون پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در روز غدير خم امير المؤمنين عليه السّلام را منصب خلافت داد و او را قائم مقام خود گردانيد و در حق او فرمود كه هر كه من مولايم باو و صاحب تصرف در امور او پس على عليه السّلام مولاى او است و صاحب تصرف در امور او و اين حكايت در اطراف عالم منتشر شد و اين قصه در ميان مردمان مشهور گشت،

حارث بن نعمان فهرى بر ناقه‏اى نشسته متوجه مدينه شد تا در باب حضرت رسالت صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مجادله نمايد و مناقشه كند و چون بمجلس منور آن حضرت در آمد در آن دم مجلس از انصار و مهاجر مشحون بود گفت يا محمّد تو ما را بكلمه شهادت دلالت كردى از تو قبول كرديم و بقيام صلوات خمس دعوت نمودى اجابت كرديم و بزكوة و صوم و حج و جهاد ترغيب كردى فرمان تو برديم بهر چه اشاره تو واقع شد مخالفت تو نورزيديم و با اينهمه از ما راضى و خشنود نشدى تا اينكه دست اين پسر را گرفتى و گفتى‏ من كنت مولاه فهذا على مولاه‏

و امر نمودى كه بعد از من اقتدا باو كنيد و تابع او شويد اينكار به مجرد رأى تو بود و از پيش خود على را برگزيدى و بر مردمان حاكم ساختى يا اين بامر خدا كردى؟

حضرت صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود بخدايى كه جز او خدايى نيست كه آنچه من درباره على بن ابى طالب گفتم و در حق او به جاى آوردم و بخلقان رسانيدم به امر خدا بود، بانديشه و تدبير من نبود، نعمان چون اين سخن از آن سرور دين بشنيد روى خود را از آن قبله اسلام بگردانيد و برخاست و گفت بار خدايا آنچه محمّد مي گويد در حق على بن ابى طالب اگر راست و درست است و به امر تست بر ما سنگ بباران يا ما را به عذاب دردناك گرفتار گردان،

و چون اين ملعون اين دعا كرد و عذاب اليم از قهار عظيم درخواست سنگى از آسمان بيفتاد و بر سر او خورد و از دبرش بيرون رفت و در ساعت اين آيه نزول يافت كه‏ سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ لِلْكافِرينَ‏ يعنى درخواست خواهنده‏اى كه نعمانست عذابى را كه فرود آينده است بر اهل كفر و عناد لَيْسَ لَهُ‏ نيست مر اين عذاب را دافِعٌ‏ دفع كننده و باز دارنده.

نسخه شناسی

درباره مولف

کتاب شناسی

منابع: 

كاشانى ملا فتح الله‏، تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين‏، ج‏10، كتابفروشى محمد حسن علمى‏، تهران‏، 1336 ش‏، چاپ سوم‏، صص 3 - 4