آیه 1 و 2 سوره معارج : روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج19، ص 401
قوله تعالى: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، مدنيان و شاميان خواندند: «سال سائل» بى همزه، و باقى قرّاء به همزه خواندند بر اصل من السّؤال. و او را دو وجه باشد: يكى آن كه «با» به معنى «عن» باشد، كقوله: فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً «1»، أى عنه، و قال علقمة بن عبده «2»:
فان تسئلونى بالنّساء فانّني | بصير بأدواء النّساء طبيب |
أى عن النّساء، و معنى آيت بر آن وجه آن باشد كه سايلى سؤال كرد و پرسيد از عذابى كه واقع خواست بودن كه آن عذاب بر كه خواهد [بود، و اين قول حسن است و قتاده. گفتند: اين سورت به مكّه آمد، چون رسول- صلّى اللَّه عليه و آله- بيامد و قوم خود را تهديد كرد به عذاب، مشركان گفتند: از او بپرسيد تا اين عذاب كه را خواهد بودن و به كه واقع خواهد] « «3»» بودن، خداى تعالى اين آيت فرستاد و گفت: سايلى پرسيد از عذابى كه واقع خواست بودن «4» كه آن عذاب كه راست؟ جواب دادند و بيان كردند كه: لِلْكافِرينَ، كافران را خواهد بودن.
وجه ديگر آن است كه «با» زيادت است، و معنى آن كه: سأل سايل عذابا واقعا للكافرين- عليهم، سائلى [و] «5» خوانندهاى «6» در خواست به دعا و حاجت عذابى كه واقع باشد بر كافران و آن نضر بن الحارث بود، آن جا كه از خداى تعالى براى خود عذاب خواست في قوله: اللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِيمٍ «7». آنچه خواست از عذاب، روز بدر به
______________________________
(1). سوره فرقان (25) آيه 59.
(2). آد و ديگر نسخه بدلها: قال الشّاعر:
(5- 3). اساس: ندارد، با توجّه به آد و ديگر نسخه بدلها افزوده شد.
(4). آد و ديگر نسخه بدلها: واقع خواهد شدن.
(6). آد و ديگر نسخه بدلها: خواهندهاى.
(7). سوره انفال (8) آيه 32.
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج19، ص 402
او فرود آمد به صبر [او را بكشتند] « «1»»، أعنى بازداشتند او را و طعام و شرابش ندادند تا بمرد، و از اسيران روز بدر كس [را] «2» نكشتند الا او را و عقبة بن ابي معيط را. و اين قول عبد اللَّه عبّاس است و مجاهد.
و سفيان عيينه را پرسيدند از «3» اين آيت كه «4» در حقّ كه آمد سايل را، گفت:
مرا سؤالى كردى كه پيش از تو كس اين سؤال نكرد، مرا خبر داد پدرم از جعفر محمّد الصّادق از پدرانش- عليهم الصّلاة [75- پ] و السّلام- كه چون رسول- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- دست علىّ بن ابى طالب- عليه الصّلاة و السّلام- گرفت به غدير خم و او را بر بالا برد و بر مردم عرض كرد و گفت:
من كنت مولاه فعلىّ مولاه ، و عقد امامت كرد براى او «5»، اين حديث در ميانه خلايق آشكارا شد و در قبايل عرب منتشر شد. اين خبر به حارث بن النّعمان الفهرّى «6» رسيد.
برخاست و بر شترى نشست و آمد تا به لشكرگاه رسول- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- از ناقه فرود آمد و ناقه را زانو ببست و پيش رسول آمد و رسول- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- و جمله صحابه حاضر بودند، گفت: يا محمّد آمدى و گفتى خداى مىفرمايد كه بگوييد: اشهد ان لا اله الّا اللَّه و أنّك رسول اللَّه
«7»، قبول كرديم، و گردن نهاديم. آمدى و گفتى: پنج نماز بكنيد و پذيرفتيم، و گفتى:
زكات بدهيد، پذيرفتيم «8»، و گفتى: يك ماه روزه داريد، قبول كرديم، و حجّ فرمودى قبول كرديم، به اين جمله «9» راضى نبودى كه «10» بازوى پسر عمّت بگرفتى و او را بر
______________________________
(2- 1). اساس: ندارد، با توجّه به آد و ديگر نسخه بدلها افزوده شد.
(3). آد و ديگر نسخه بدلها: از سفيان بن عيينه پرسيدند كه.
(4). آد و ديگر نسخه بدلها: ندارد.
(5). آد و ديگر نسخه بدلها: و عقد بست بر او.
(6). اساس: الهندى، با توجّه به آد و ديگر نسخه بدلها تصحيح شد.
(7). آد و ديگر نسخه بدلها: رسوله.
(8). آد و ديگر نسخه بدلها: داديم.
(9). آد و ديگر نسخه بدلها: همه.
(10). آد و ديگر نسخه بدلها: تا.
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج19، ص 403
بالا «1» بردى و گفتى: هر كه من مولاى اويم على مولاى اوست «2». اين حديث از خويشتن گفتى يا خداى فرمود تو را؟ رسول- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- گفت:
و اللَّه الّذي لا اله الّا هو
، بدان خداى كه جز او خدايى نيست كه من از قول و فرمان خداى گفتم. او روى برگردانيد و مىگفت:
الّلهمّ ان كان هذا هو الحقّ من عندك فامطر علينا حجارة من السّماء أو ائتنا بعذاب اليم
«3»، هنوز به راحله خود نرسيده بود كه سنگى از آسمان بيامد و بر سر او آمد و به زيرش «4» برون افتاد «5» و او بر جاى بمرد و خداى تعالى اين آيت فرستاد «6»: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ، مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ.
و امّا آنان كه بى همزه خواندند آن را هم دو وجه باشد: يكى آن كه بر تخفيف همزه بود و مرادهم سؤال باشد، يقال: سال، يسأل [لغة في سأل يسأل] «7»، كنال ينال، و خاف يخاف. و وجه ديگر آن كه [من] السّيل باشد.
زيد بن ثابت گفت و عبد الرّحمن بن زيد بن أسلم: «سائل» نام واديى است در دوزخ، خداى تعالى خبر داد كه آن وادى بتريد «8». قوله: لَيْسَ لَهُ دافِعٌ، مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ، آن را دافعى و مانعى نيست از خداى تعالى كه او خداوند آسمانهاى هفت است در قول عبد اللَّه عبّاس. ابن كيسان گفت: «معارج» گشايشى است كه ميان هر دو آسمان باشد و ميان زمين و آسمان هست و ميان هر دو زمين هست.
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج19، ص 404
______________________________
(1). كا: بالاى.
(2). آد و ديگر نسخه بدلها:
من كنت مولاه فعليّ مولاه.
(3). سوره انفال (8) آيه 32.
(4). آد: به دماغش فرو رفت و از زيرش، كا: به دماغش فرو آمد و به زيرش.
(5). آد و ديگر نسخه بدلها: بيرون آمد.
(6). آد و ديگر نسخه بدلها+ كه.
(7). اساس: ندارد، با توجّه به آد و ديگر نسخه بدلها افزوده شد.
(8). آد: در بالاى كلمه افزوده «سيلان كرد».
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج19، ص 404
قتاده گفت: ذى الفواضل و النّعم، خداوند نعمتها و فزونيهاست. سعيد جبير گفت: ذى الدّرجات، قرظيّ گفت: ذى الفضائل العالية. مجاهد گفت:
معارج الملائكة، [آن راههاست كه فرشتگان بر او بر آسمان شوند] « «1»».
روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ج19 ، ص 404
______________________________
(8- 7- 1). اساس: ندارد، با توجّه به آد و ديگر نسخه بدلها افزوده شد.
ابوالفتوح رازى حسين بن على ، روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن،ج 19 ، تحقيق: محمد جعفر ياحقى و محمد مهدى ناصح، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، 1408 ق، چاپ اول، صص401 - 404