آیه 124، سوره بقره : تفسير روان جاويد

تفسير روان جاويد، ج‏1، ص 169

[سوره البقرة (2): آيه 124]
وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ (124)

تفسير:
قمى فرموده: كه آزمايش الهى آن بود كه در خواب نمود حضرت ابراهيم (ع) را كه فرزند خود را ذبح مى ‏كند و او از عهده امتحان برآمد و مصمم بكشتن پسر خود گشت و مقدمات آنرا فراهم نمود و در مقام امتثال برآمد در آنوقت خداوند براى پاداش انقياد تامى كه از آن حضرت بروز نمود فرمود من تو را امام مردم نمودم او عرض كرد امامت را در ذريه من نيز مقرر فرما فرمود لا ينال عهدى الظالمين يعنى نمي باشد در عهد من امام ظالم...

و در خصال از حضرت صادق (ع) روايت شده است كه كلمات همان بود كه حضرت آدم (ع) تلقى نمود از خداوند و توبه ‏اش قبول شد و آن آنست كه گفت خداوندا مي خواهم از تو به حق محمد و على و فاطمه و حسن و  حسن كه توبه مرا قبول فرمائى پس خداوند قبول فرمود راوى سؤال مي كند پس معنى قول خدا كه فرموده پس تمام كرد آن كلمات را چيست امام صادق (ع) فرمود يعنى تمام كرد آن كلمات را تا قائم دوازده امام را كه نه امام از اولاد حسين (ع) است.

و در كافى از حضرت صادق روايت نموده كه خداوند تعالى اولا حضرت ابراهيم را بنده خود قرار داد ثانيا نبيّش فرمود ثالثا رسولش گردانيد رابعا خليلش خواند خامسا امامش قرار داد و چون به مقام جامع مقامات پنجگانه رسيد براى عظمت اين مقام و بزرگى اين منصب در نظر آن حضرت از خداوند تعالى مسئلت نمود كه اين مقام را در ذريه‏اش برقرار فرمايد خداوند فرمود منصب الهى بظالم نميرسد سفيه امام تقى نمي شود كسي كه پرستش بت كرده قابل امامت نيست.

فيض ره فرموده اين كنايه است به خلفاى ثلاثه چون كه آنها قبل از اسلام بت پرست بودند حقير عرض مى‏ كنم اما امير المؤمنين (ع) را اهل سنت هم قائلند كه سجده به غير خداوند يگانه نفرموده به اين جهت نسبت بآن حضرت كرّم اللّه وجهه مي گويند و نسبت بساير خلفاء رضى اللّه عنه.

و در عيون اخبار الرضا قريب به مضمون اين حديث را از حضرت رضا (ع) نقل نموده و ذيلا آن حضرت تصريح فرموده به آنكه اين آيه دلالت دارد بر بطلان امامت هر ظالمى تا روز قيامت...

لذا بعضى از علماء اصول از اين راه خواسته‏ اند استدلال نمايند بر آنكه مشتق حقيقت است در اعم از متلبس به مبدء در حال و ماضى زيرا اگر اختصاص به متلبس در حال داشته باشد استدلال باين آيه براى ابطال خلافت خلفاى ثلاث تمام نمي شود؛

 زيرا آنها در حين تصدى امر خلافت بر حسب ظاهر بت پرست نبودند و در كفاية الاصول مفصلا تعرض به شبهه و جوابش شده است؛

و خلاصه جواب آنست كه ظاهر آيه دلالت دارد بر آنكه كسي كه ظالم باشد و لو در يك آن از ازمنه سابقه قابل تصدى امامت نيست ابدا و به نظر حقير اين معنى از مناسبت حكم با موضوع استفاده مي شود چون معلوم مي شود عدم نيل به امامت معلول ظلم است و در مقام اعطاء منصب اگر بگويند اين منصب به ظالم نمي رسد معلوم مي شود ظلم سوء سابقه ايست كه مانع از رسيدن به مقام است و اين مقام حسن سابقه لازم دارد؛

و نيز معلوم مي شود كه بايد امام معصوم باشد چنانچه در ذيل روايت عيون هم اشاره شده است چون كه عاصى ظالم بر نفس است؛

و نيز معلوم مي شود كه امامت منصب الهى است و بايد از خداوند به هر كس قابل باشد برسد و به دست مردم نيست و الا حضرت ابراهيم از خدا مسئلت نمي نمود كه اين مقام را در ذريه او قرار دهد با آنكه علم به عصمت نمي توان پيدا كرد مگر بعد از علم به امامت چگونه مي شود خداوند اختيار مقامى را كه مشروط به امرى است كه احراز آن براى خلق ممكن نيست به عهده مردم بگذارد؛

به اين جهت است كه فخر رازى در اين مقام از بيچارگى اقرار عجيبى نموده مي گويد شيعه به اين آيه تمسك نموده‏ اند بر وجوب عصمت امام از گناه ظاهرا و باطنا و اماما،  قائليم به اين كه مستفاد از آيه اينست ولى ترك كرديم اعتبار عدالت باطنى را، پس باقى ماند اعتبار عدالت ظاهرى غافل از آنكه خداوند جزاى كسانى را كه ايمان آوردند به بعضى از كتاب و كافر شدند به بعضى در آيه هشتادم اين سوره بيان فرموده است و نيز معلوم مي شود كه مقام امامت فوق مرتبه عبوديت و نبوت و رسالت و خلّت است كه در مرتبه پنجم طلب شده است و ظاهرا مراد مقام ولايت كليه الهيه است كه فوق تمام مراتب است.

نسخه شناسی

درباره مولف

کتاب شناسی